باز هم سلام استاد
يني هيچ كدوم از اينا با هم نمي شه؟
آدم عاشق عاقل متفكر ؟
نداريم؟
من مي گم با يد اينجوري باشه .. گفتم كه يكيش نمي شه ... حالا همه ش مي شه؟
يا حق
سلام
شهيد مطهري تو كتاب جاذبه و دافعه ي علي (ع) گفته ،
خيلي از اونايي كه خودشونُ طرفدار علي (ع) ميدونن اگه درست ميشناختنش ، از دشمنان قسم خورده ش ميشدند....
به روزم
البته جواب سئوال شما رُ در مورد ضنير نا خود آگاه رُ به زودي ميدم
التماس دعا
تا بعد
سلام استاد ..
استاد اين فكر كه مي فرمايين همون استفاده ي درست از عقله نه؟
درسته ..داشتن عقل هم كافي نيست در مقابل عشق و احساس و ... ادم بايد فكري داشته باشه كه بتونه همه ي اين موارد رو به درستي كنار هم بذاره ..
و يه جورايي فكر كنم اين فكره ديگه مستقيم به ايمان مربوط باشه .... نههههه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اههه چه چقد فكر كردم
سلام استاد گرامي
شب شما و بخير و خوشي و انشالله كه سالم و سلامت باشيد
سلام استاد
دوم اينكه اون حس و فكر و .... به ادمه مربوطه
پنجم اينكه من -قصه گو- عاقلم يا عاشق؟
اصلا عاشقي من به كار مياد؟ د نه ديگه وقتي عقل نباشه ...
مي شم مثل اين .. استغفر الله
هفتم اينكه ديدين دوم و پنجم با هم فرق داشتن
هشتم اينكه ممنون كه سرزدين
اولندش ممنون از لطفتون
دوم ..نداره
سوم: نه ادم عاشق تنها به درد مي خوره (مثل من) نه عاقل تنها (مثل....)
به قول خود محمد حسين مثل دوبال مي مونن .... شايدم يه خورده .....
چهارم اينكه پس ما چي ميشيم؟
پنجم نداره
ششم التماس دعا
دورا دور با شما
حرف ميزنم
البته صحبتهاي شما رو گوشه و کنار ميخوانم
سلام .
در جواب برادر سيد علي ثاقب مي گويم .
عاقل بودن را اگر مفاهيم امروزي طوري تعريف كرده اند كه ديگر آش دهان سوز هم نيست چرا نوك حمله را به سوي عقل نشانه بگيريم ؟به سراغ اشكال مفاهيم امروزي مي رويم .عقل را چرا محكوم كنيم. مگر اين نيست كه العقل ما عبد به الرحمن و يكتسب به الجنان ؟ برادر بشريت لنگ عقل مانده . قبول نداريد؟
سلام.
مگر حالا امام زمان لنگ آدمهاي عاقل ماندهاند؟ مگر همين كه آدم عاقل شد كار حل است؟
البته اگر عاقل را با مفاهيم امروزي تعريف كني، عاقل بودن همچين آش دهان سوزي هم نيست...
سلام استاد عزيز
حالتون چطوره برادر؟ به لطف خدا سفر من هم به آخر رسيد. دو روزي مهمان قصه گو و همسر محترمش بوديم و بعد هم ساري و بابل مهمان دو نفر ديگه از دوستان و حالا هم اينجا تهرانيم.
شاهرود كه بوديم به بسطام و خرقان هم رفتيم و چه مبارك سفري بود سفر به شاهرود. در شاهروز ديدنيهاي زيادي ديدم و آموختني هم بسيار بود آقاي يزدي. انسان وقتي بندگي بنده هاي خوب خدا رو مي بينه كمي به خودش مياد و دقت مي كنه كنه كه ببينه كجاي اين صف بندگي ايستاده . اين از صفات انسانهاي با خداست كه هر كي اونارو مي بينه به ياد خدا مي افته.
..................
راستي برادر، فكر چي شد؟ آيا بعدر ايز اين به قضيه ظهور مي پردازيد؟
التماس دعا و فعلا خدانگهدار