• وبلاگ : خانه ي خانواده
  • يادداشت : انديشه ي ديني (16)
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ken 
    Though accurate replica handbags sale are the dreams of every adolescent girl, not all styles from Louis Vuitton fit them. Besides, I believe, this appropriate absolute would be admired by added and added appearance ladies and adolescent girls. Such bright and active architecture brings affection and top spirit to our life.

    بنام خدا
    با سلام
    اينکه گفتم مفهوم احد بالاتر است؛ يا اينکه بگوييم مثلا اين صفت خدا از آن صفت خدا بالاتر است؛ سخن نادرستي نيست.
    در بحث، بايد به جايگاه بحث هم توجه داشته باشيم.
    سخن شما درست است که بصورت مطلق نگاه مي کنيد. و حرف هاي درستي را مي زنيد. اما جايگاه بحث را رعايت نمي کنيد.
    درست است که ذات خداوند همه چيز را گرفته است؛‌ و هر چه هست، اوست. درست است که «و يبقي وجه ربک ذوالجلال و الاکرام» اما اين ربطي به بحث صفات ندارد.
    مثال مي زنم. صفت خالق از صفت عادل پايين تر است. اگر بگوييم يا خالق، خدا را صدا کرده ايم. و اگر بگوييم يا حي، باز هم خدا را صدا کرده ايم. حتي اگر بگوييم يا مونيتور، باز هم جز خدا را صدا نکرده ايم. اما مسلم است که نوع صدا کردن ما هر بار فرق مي کند. هميشه يک خدا را مي بينيم. اما هميشه به يک مقدار، خدا را نمي بينيم.
    و وقتي از همه صفات و اسامي خدا بگذريم، و ذات خدا را صدا کنيم، به بالاترين صدا کردن مي رسيم. و بعد به ميزان معرفت شخص صداکننده، باز هم اندازه دسترسي ما به خدا متفاوت خواهد بود و مرتبا مي تواند زياد شود.
    پس مي توان گفت احد بالاتر است و صمد پايين تر . و مي توان گفت چون که صد آيد نود هم پيش ماست. و ممکن است ما همان صد را بفهميم، و نيازي به دانستن مفهوم نود در خود نبينيم. اما همه اين ها اين معني را ندارد که ما مفهوم نود را توانسته ايم توضيح دهيم.
    مفهوم صمد از آنجا که هيچ توضيحي در موردش وجود ندارد و در عالم بيرون هم نظيري برايش نمي توان يافت؛ همجنان تعريف نشده باقي مانده است.
    ما مي فهميم که مثلا اين چيز واحد است. و مي توان در عالم هاي قرارداري؛‌ مفهوم احد را هم بصورت جزيي تعريف کرد؛‌ اما اگر بخواهيم نظيري براي صمد بگوييم، بايد چه کنيم؟
    در مورد دنياي يک رقمي هم چنانچه در آخرين مقاله ام در «اگر» نوشتم؛ به توافق رسيديم. و در قالب تعريفي که آنجا گفتيم، گفتيم که ان معنا درست است.
    چيزهايي هم که در باب علوم جديد گفتيد و نوآوري... بايد بگويم که علوم جديد در عالم علوم عقلي و انساني؛ چندان پيشرفتي نداشته است. و اصولا اگر منظورتان علوم جهان غرب باشد؛‌ بايد بگويم که آنها سخت در اين ميدان فقير هستند. چرا که آنها دو منبع براي اين علوم دارند.
    يکي کتاب مقدس مسيحيان است . که رسما تفکر و تعقل را ممنوع کرده است. و شما اگر با يک متفکر مذهبي مسيحي حرف بزنيد؛ چيزهايي خواهيد شنيد که شما را مشمئز خواهد کرد. از بس که انسان هايي بسته و متحجر هستند.
    منبع دوم آنها هم متفکرين و فلاسفه اي هستند که هر چه دارند از تفکرات شخصي خودشان دارند. و چنانچه ديده ايم هر کدام به نوعي اشتباهات شگرف انجام داده اند. و يکي با آن يکي به شدت مخالف است. فقط صد سال گذشته از زماني که کارل مارکس آن نظرات عجيب فلسفي را ارائه کرد. و امروز هيچ کس حرف هايش را قبول ندارد. فلاسفه امروز هم که در آمريکا لانه گزيده اند؛ خيلي وزين تر از مارکس نيستند.
    حال آنکه ما منبعي به نام قرآن داريم. و هر که از مسلمانان که چيزي داشته؛‌ از قرآن چيزي به دست آورده است. قرآني که رسما همه را تعقل دعوت مي کند. و خودش بارها راه و روش اين تعقل را به ما مي آموزاند و نتيجه تفکر را به ما عرضه مي کند.
    علوم جديد جيزي ندارد. آنچه هست هم در اندازه علوم فني و ساختن هاست؛‌ نه در ميدان تفکرها و فهميدن ها.
    بشر توانسته به کره ماه برود و برگردد. اما امروز اگر از مسوولان پروژه سفر ماه بپرسيد چرا اين سفر را سامان داديد؛ جوابي ندارند که بدهند. هدفي برايش نداشتند. رشدي انساني برايش در نظر نگرفته بودند.
    بشر امروز مي تواند با بمب هاي هسته اي که دارد؛ هزار بار کل کره زمين را با خاک يکسان کند. مي تواند با دوربين هاي ماهواره اي؛‌ از اين طرف زمين ؛ داخل يک خانه را در آنطرف زمين نگاه کند. مي تواند از داخل ناو جنگي در وسط اقيانوس؛‌ درب خانه رهبر يک کشور را با موشک هدف قرار دهد. مي تواند زمين لرزه هاي مصنوعي درست کند. مي تواند با کامپيوترهاي عظيم؛ کل مکالمات مردم جهان را زير نظر بگيرد. مي تواند... اما نمي داند از همه اين توانايي ها در کدام جهت بايد استفاده کند.
    پس علمي اگر داشته باشيم؛ پيش خود ماست. فقط بايد به آنچه داريم برسيم.
    سخن تان را هم در باب ديوار موش دارد موش هم گوش دارد؛ نفهميدم.جاي شما بودم مي گفتم: فرشته هاي خدا همه جا هستند!

    پاسخ

    عليکم السلام ، نکته هاي دقيقي را يادآور شده ايد ، مثل مثلا صنعت ساختن ها که هر چند بدون تفکر نيست ولي با آگاهي از کار با تفکر هم نيست ، همان که در اين چيه وبلاگ شما عرض شد که فکر مي کنيم ولي آيا مي دانيم که فکر مي کنيم ؟ چراکه پاسخ اين پرسش پس از دانستن اين کار ماست که بنده نديده ام کسي تعريف چنداني هم از آن داشته باشد چه رسد به دانستن آن . اين از مثلا غرب و صنعتش ، اما نکته ي مربوط به ما که واقعا زيبا فرموده ايد که علم يا دانشي هم اگر باشد نزد ماست نه اينکه مثلا گفته شود : نزد غرب است يا در انحصار آنست ، بله : فقط اگر به انچه داريم برسيم . ناگفته نماند که بنده هم سخن شما را نفهميدم ، جايگاه يا محل بحث را عرض مي کنم ، خب اين به آن در که فرموده ايد فرشته هاي خدا همه جا هستند يا مثلا جن هم ، مقصود اين بود که اين چيه اينترنت که دست ما نيست که هرحرفي را در اين فضا مفت گفت ، حالا يکي مثل شما طالب است بله ، ولي همانطور که در متن عرض شده شما هم که رو به دنيا بحث را کشيده ايد پس چرا رو به بالا عرضي داشته باشم ؟ مثل مثلا همان که در صدر عرايض بنده آمده ؟ قل را عرض مي کنم ، که فقط هو الله احد نيست ، چهار قل ديگر در قرآن آمده

    سلام عليكم

    البته آقاي خميني فرموده اند : ما نيستيم ، هرچه هست اوست .

    پاسخ

    عليکم السلام عزيزم ، بله چنين فرموده اند .