سلام.
به نظر من انديشه يا فكر كردن روندي است كه آدم از كنار هم گذاشتن معلومات به مجهولات مي رسه.
سلام عليكم .
بنده هم امروز متوجه اشتباه شدم .
در رابطه با مطلب زير :
سوالي ساده را مطرح كرده ايد .
در كتب درسي مي توان يافت كه : فكر كنيد و پاسخ دهيد .
پس براي پاسخگويي بايد فكر كرد ، همان كاري را كه پرسيده ايد .
اميدوارم از پاسخهاي داده شده نهايت استفاده را ببرم انشاءالله تعالي .
والسلام ، صدق .
استاد،
اگه مي شد به اين باور برسيم كه ظهور بايد از باطن خودمون شروع بشه، قطعا ظهور حجت خدا در دنياي بيرون هم بي درنگ تحقق پيدا مي كرد.
شما با اين مطالبي كه مي فرماييد اشاره به مفاهيم بندي داريد كه بايد خيلي كمكم كنيد تا بفهمم استاد
سلام استاد عزيز.
انشالله يلداي انتظارمان به قدوم مبارك حضرت حجت (عج) به صبح ظهور مبدل گردد.
سلام استاد
روز بخير و اينكه من حقير آدم نمي شوم انگار! باز هم در تبريك و يادآوري امشب كه شب دورهم بودن و خوشحالي است، توسط شما غافلگير شدم. البته، خيلي هم عجيب نيست چرا كه هميشه گفته اند دود از همان اول خلقت از كنده بلند مي شده و تا آخر هم همينطور خواهد بود و ربطي هم به هيچ چيزي ندارد.
سلام .
بله . بر منكرش لعنت ! ( توانايي مسافر رو در مورد شعر عرض ميكنم )
سلام آقاي يزدي
چي فكر كردين برادر؟ تا وقتي من هستم و اينترنت هم هست و من به اينترنت دسترسي دارم اينجا بايد مرا تحمل كنيد !
وقتي نمي فهمم گناه من چيست ؟
تازه، چند روزي است متوجه شده ام كه در اين ميان من تنها نيستم از اقربا و اولياء هم كم نيستند آنهايي كه شكايت دارند !!!!
اومدم عرض سلامي داشته باشم حضورتون
و اينكه
من اعتراف مي كنم كه شناخت خصوصيات رفتاري شما براي من فوق العاده سخت و بغرنجه. من نمي دونم چكار بايد بكنم !
سلام استاد عزيز
بعد از هفتهاي كه پر ملال گذشت و مي گذرد آمده ام تا عرض ارادتي داشته باشم خدمت رفقا و عرض تبريك (تبريك يا؟) روز جمعه كه چشم به راه صاحبش هستيم.
برادر عزيز، احساسي به من مي گويد كه ديگر مثل قلب در دل شما نيستم. خطايي از من سر زده برادر؟ چرا ديگر افتخار هم صحبتي با شما را ندارم ؟ حسين آقا كه گويا ديگر خسته شده، سيد عزيز كه سرش به واسطه مسئوليتهايش شلوغ است. شما هم كه (نمي دانم چه مي كنيد) گويا ديگر قابل نمي دانيد حقير را. پس من چه كنم؟ چرا همه دارند يكي يكي مي روند؟ هريك به نوعي.
فضاي سرد حاكم بر جمع دوستانه امان همزمان شده با دلتنگي هاي بي اندازه من به واسطه عروج سزار و خيلي دارم اذيت مي شوم. كاش مي شد كه اينطور نبود. خيلي دلم مي خواهد دوباره شروع كنيد و بحثي مفيد را مطرح كنيد تا بواسطه حرفهايي كه رد و بدل مي شود كلمه اي هم من حقير ياد بگيرم. مثل همان نظرات زيبايي كه در مهروزي2 داديد و من كلي مطلب ياد گرفتم.
آقاي يزدي، محبتتان را از برادر كوچكتان دريغ نكنيد. خصوصا اين روزها كه خيلي احتياج دارم. حسين آقا اگر ديگر نمي پسندد ما را لابد ما را قابل ندانسته ولي كم نيستند عزيزاني كه اگر شما شروع كنيد به جمع مان مي پيوندند.
ميخواستم بنويسم : تا الان درد يتيمي بود و هزار عذاب به تبع آن ... اما الان .....
لااله الا الله .....
سلام عليكم ( پدر ) م .
اگر بوديد سجده ي شكر و اشكهاي فرزندتان را ميديد .......آن موقع به سلامم و درودم نميخنديديد و نميخنديدند .