سلام و عرض ادب. ظاهرا من دير رسيدم . بخش اول صحبت هاي شما رو نديدم. اما در مورد سوالتون تصور مي كنم منظور از انديشيدن ، تفكر يا تعقل كردن تجزيه و تحليل كردن با معيارهاي مورد پذيرش عقل هست . مثلا وقتي قراراست در مورد رويش يك گل زيبا و شاداب بيانديشم . عقل با ادراك اينكه هرپديده اي معلول دارد و هيچ چيز بي علت به وجود نمي ايد .پس رويش اين گل معلول علت يا علتهايي است ، به بررسي اين علتها و تجزيه و تحليل آنها مي پردازد و سلسله علل رو بررسي مي كند و مثلا مي گويد اين گل از دانه اي پديد آمده كه دستي آن را در خاك نهاده . خاك استعداد پرورش آن را داشته ، آب و نور و هوا به ادامه رشدش كمك كرده و حالا يك گل شده . و درنهايت از در كنار هم چيدن اين عوامل به اين نتيجه ميرسد كه اولا هيچ پديده اي بدون علت موجود نمي شود . دوما اگر هريك از اين سلسله علل نبود و يا دچار نقص بو د ويا اگر از نظم و هماهنگي برخوردار نبودند قطعا چنين گل شادابي به وجود نمي آيد . اين يعني انديشدن. البته اين يك مثال پيش پا افتاده است . اما ميشه تعميمش داد به همه امور . اين نظر منه . حالا تا چه حد درسته نميدونم. انشالله در مباحث بعدي شما جواب درست تر را خواهيم گرفت - مويد باشيد

سلام آقاي يزدي عزيز

من يكي از اولش گفته ام بي سوادم پس منتظر جواب مي مانم