• وبلاگ : خانه ي خانواده
  • يادداشت : بهار دين (2)
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    عرض سلام مجدد خدمت استاد گرامي

    راستش باز هم ورود به بازي شما كمي سخته و نياز به سابقه اي طولاني داره. شما و سيد عزيز و... گروهي قديمي هستيد كه ما تازه واردها بايد ساليان سال دود چراغ بخوريم شايد كه بتونيم به مثابه انگشت كوچك دستتان بشويم...

    اما بعد! خوب اول با چشم آنرا ميخوانيم تا به حافظه بسپاريم. بار دوم و سوم و چندم اين چشم است كه بحث را دنبال ميكند و در پروسه ي ياد شده ديگه حافظه دنبال كشيدن دريافتهاي چشم نيست حال چه سياه و چه سفيد... بلكه او نيز مدد كار ميشود تا درك بهتري صورت گيرد.

    چي شد؟؟؟

    وقتي هم با همه يافته ها و دريافتها ذهن از خود چيزي بيرون ميدهد ميبيند كه همان اول وجود داشته و يار در خانه و ما گرد جهان گرديديم.

    يا علي

    گزارش نهمين همايش افلاکيان

    سلام بر استاد گراميم!!

    اندكي صبر همراه با پست قبل بخونم و برگردم.

    يا علي

    گزارش نهمين همايش افلاکيان

    لبـــــگزه

    سلام برادر
    احوال شما ... ؟
    ديريست با مسعود كه تماس داريم از كم پيدايي شما اظهار نگراني مي كند ..
    و ما را هم نگران كه چه شده است يزدي عزيز كمتر از سابق حضور نتي دارد
    خانواده و نور چشمي ها را سلام برسانيد

    پاسخ

    عليکم السلام آقا سيدعزيز و گرامي . بحمدالله کمافي السابق دعاگوي شما و داداشمان هم هستيم . بله درست مي فرماييد و مي فرمايند ، چراکه ما که مثل شما بيکار نيستيم !!! و دم دستمان هم که همش اين چيه کامپيوتر که نيست ، حالا کجاشو ديدي برادر ، بزار فصل کار ما بشه اونوقت شب خسته و کوفته که از سر کار بقول ما فعلگي که بيايم خونه مي بيني که لقمه تودهن سر سفره ي شام داريم ميريم ، ولي از هر که پوشيده باشد از شما پنهان نيست که اون وقت هم از لبگزه و يه مسافر هم بي خبر نمي مانيم ، چه کنيم ديگه دوستتان داريم ديگه .