اول این را عرض کنم که در آغاز فراگیری منطق جدید و انقلابی حرف نه داشت ! در منطق قدیم و روش این چیه رئالیسمش نیز هرچند هم مثلا مرحوم علامه حرف از مثلا ( حرکت ابصار ) داشته باشند ، این را پس از آن دارند که فرموده اند : در نخستین بار که چشم ما بر اندام جهان خارج افتاد ... ، یعنی بنا را بر چشم ما گذاشته اند و فرق دارد با چشم بینای ما ، در ثانی فقط به بینایی ما بسنده نشده ، بلکه ایستگاه بعدی تجرید از حس و مثلا حس بینایی چشم ما هم نیست ، مگر اینکه همانطور که فرمایشات ایشان هم این را می رساند مراد از این مرحله هم همان مرحله ی خیال یا حافظه باشد ؟ یعنی همان لوح سفیدی که استاد شهید در پاورقی فرمایشات ایشان نام برده اند و گفتیم که از در نظر ایشان یعنی به نظر حکمای اسلامی مراد از این لوح سفید چیزی جز فقدان حافظه نیست ، یعنی مثل حرف منطق جدید حرف از نه داشتن حافظه است .
خب بحث ما هم که گفته ایم فعلا فراگیری دینی نیست که بقول مثلا جناب آقای مصباح یزدی مثل : مسلمانان در سایه تشویقهاى رسول اکرم ص و جانشینان معصومش به فراگیرى انواع علوم پرداخت ... .
یعنی فراگیری با پسوند مثلا اسلامیش بر پایه ای باشد که مثلا ایشان فرموده اند ، که با فراگیری از رسول اکرم ص و جانشینان معصومش به فراگیری پرداخت چراکه در فراگیری مثلا چشم ما فعلا کاری به این نداریم که آیا در نخستین بار به میراث آخرین پیام آور خدا افتاده ؟ یا مثلا میراث یونان باستان ؟ و یا میراث غرب انقلابی ؟ و کاری هم نداریم که بعد حفظ و ذکر یا یاد هم کی وارث آن است فعلا ، چراکه نه تنها برای وارث هم قانون فکر یا اندیشه هم نوشته شده ، بلکه حکم و حکومت عقل هم از قلم نیفتاده ، احکام ایجابی و سلبی ، اسلامی و ایرانیش به اشکال صفریک جدید و انقلابیش هم در فرمایشات ایشان یافت می شود .
خلاصه اینکه بنده خیلی سعی کردم دراین که بعرض رسید یک نظم ترتیبی به این چیه ذهنی که می فرمایند بدهم ، مثلا جایگاه دل یا قلب در دستگاه ادارکی یا ذهنی که ایشان فرموده اند ، بشرح ایضا در پاورقی استاد شهید هم کجاست ؟ و کارش چیست ؟
مگر اینکه حرف ایشان هم همان باشد که یک بار نقل و قول کرده ام این را که گفته شده : همان را که عارف دل یا قلب می گوید یکی حس و یکی دیگر عقل می گوید ، در نتیجه چی ؟ یعنی فرقی با هم ندارند ، یعنی ما بعد عضو یک چیز است و یکی آنرا حس می گوید ، یکی قلب و یکی هم عقل .
خب ، پس فعلا در فراگیری هم کاری با بعد این مثلا چشمی هم نداریم که : افتاد به جهان خارج .
همانطور که در آغاز فراگیری هم کاری نداشتیم به اینکه اگر سندش بنام ما خورده ، خب بفرمان ماست : چشم ما ، واگر خدا داده آغاز فراگیری چشم ما هم بفرمان اوست که فرمود : اقرا ... ، یعنی فراگیر و شد .
دیگر اینکه الان هم بحث از فراگیری مثل مثلا همانست که جناب مصباح یزدی فرموده بودند : مسلمانان در سایه تشویقهاى رسول اکرم ص و جانشینان معصومش به فراگیرى انواع علوم پرداختند ... .
البته همانطور که عرض شد فعلا نه بر پایه ای که ایشان فرموده اند ، بلکه مثل مثلا این چیه علوم پایه ای که بگوش شما هم خورده باشد ، و مقصود از فراگیری با پسوند پایه هم مثل همین علوم پایه است فعلا .
باسم الله الرحمن الرحیم ، اقرا ب ... .