همسایه ها :
... ، إِذْ قَالَ مُوسَى ... .
سلام علیکم :
اشاره :
چندی پیش صدای گریه ی تنها فرزند دختر کوچولو ی همسایه ی هم طبقه بلند شد ، و موجبات لبنخند ما رو فراهم کرد ، البته با صداش ! که بگوش میرسید ، خصوصا خنده هاش ، خونه ی مارو هم خندان میکرد .
خب لابد بازم مثلا چیزی خواسته بود و بهش داده شده نبود ! یا چیزی ازش گرفته شده بود که برداشته بود و ... ، چه می دونم ازین چیزا که ما هم یه زمانی تو خونه داشتیم .
البته گریه یه جور دیگه بگوشم میرسید و بگی نگی دلم لرزید .
وقتی پشت سرش صدای گریه ی مادر جوانم بلند شد ، اونم با : وای و ای وای ...
دیگه حاج خانم اجازه هم نگرفته زد بیرون !
وقتی برگشت و رفت سراغ یخچالو چسب زخمی رو ورداشت و بازم رفت ، گفتم الحمدلله که در حد و حدود همونه که با خودش برده بود و صداها هم که خوابید فقط منتظر بودم که برگرده و تعریف کنه و ... .
تعریف کرد که نمیذاشت مادرش کاری بکنه ، ولی خودشو در اختیار من گذاشت و گفته : عمه بچسبونه ، خب خیلی دوسش داشت دیگه ! این اونو و اونم اینو .
البته میون مادر و بچه ، اونم دختر و مادر ، یه چیز دیگس ! :"به تعبیر معروف" تا :"نچش" م ندانم ! که محاله ! آخه درستکه یه وقتی بچه بودم ! ولی دختر مادرمم بودم !؟ خب مادر شدنم که باز "به تعبیر معروف" مگه خوابشو ببینم ! تا مزه ی اونو :"بِ"چشم یا چشیده :"شود" ! میون دو طرف ! مگه اینکه یه طرفه باشه !
یادم نمیاد همون روز بود ؟ یا فرداش که داشت با پدر مادرش میرفت سوار ماشین بشه بره بیرون ، تو کوچه که با من تو بالکن بای بای میکرد چسبو گوشه ی پیشونیش دیدم ؟ ویا ... ؟ ولی یادمه که دیدم .
وبعد :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... ، أَکَانَ لِلنَّاسِ ! ... .
سلام علیکم همسایه .
جاتون خالی ! ببخشین یادم رفت اول تبریک بگم ! خب :"روزای بدون داع ..." رو دیگه ! (پ)
داشتم میگفتم ، از روزای بقولی :"پسا" روزیم که "بدون دا...ش" سپری شده باشه و جمعی که برا این شکل گرفته و جای شما خالیه !
البته نه همسایه هاش ، بجز ترکیه ، و نه بقول :"متحدین" متفقینم ، که بقول سرداری یکیش هنوزم تو :"میدون" ه !
خب بچه هاشو کی منتقل کنه !؟ وقتی دارن فرار می کنن !؟ حالا به کجا !؟ شم بمونه ! چرا !؟ نیاز داره !؟ لازم داره !؟ نه !
مگه وقتی خواست راشون بندازه از جایی آورده بود !؟ اولش ، که هنوز هدفشو نشون نداده بود ! که بره تبلیغ کنه تو مثلا اروپا هم !؟ که یارگیری کنه !؟ برا : دا !
حالا چرا :"دا" بمونه در یه فرصت دیگه ان شاءالله که فرقشو با :"حا" یا :"حد" بگم ! فعلا بقولی روزنامه ی عصری :"داستان آغاز و انجام" شو داریم میگیم ! که بقول همون روزنامه هم شما هم در آغاز همچین بی سهم بی سهم بودین !
مثلا :"حبع..." که نرفت از جای دیگه نیرو بیاره برا حمله به همسایه ! چه فیزیکی و چه متافیزیکی ! خب اونم اولش همینطور ! خب الان ، هروقتم که بخواد تا فیزیک متافیزیکی هست ، چرا بره از جای دیگه بیاره !؟ یا سازشو بیاره !؟ با متا فیزیکی !؟ وقتی هرجایی که بخواد اونجا هست !؟
متافیزیکشم نباشه ! که :"هدف" شه ! به فیزیکی همون جا می دمه ! مثل همینی که تا الان دمیده ، مثلا با عنوان :"پ دا" ، که با تغییرش به مثلا :"پسا" ش که گفته میشه تغییر داده نمیشه !
البته ناگفته نمونه که فقط اونجا فیزیک و فیزیک متافیزیک مورد نیاز اونو نداره ! برا رسوندنش به هدف ! که گفتم عبارته از : پدا.
نمونشم : پداعش .
با تبریکات !
شب بخیر ، والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته ، یکی از همسایه هاتون .
پ – باز تا یادم نرفته اینم بگم که ببخشی ! وقتی که :"داع ..." به چهل کیلومتریم رسید ، خیالم راحت شد که از خط :"قرمز" جلوتر نمی تونه بیاد و بیاد تو هم که نمی تونستم برم :"روادید" بگیرم ! مثل دعوتت تو :"راهپیمایی ... " !
حالا "راهپیمایی ... " چی بود !؟ بمونه ! ولی "روادید" دهنده چی !؟ داع !؟ حالا بمونه که اگه :"حاع" م بود فرقی نمیکرد ! برام ! که یه روزم بدون :"حا" نگذرونده باشم ! که صدات برام آشنا باشه !
حالا بقول مرحوم علامه محمد تقی جعفری (پ2): پیش از یا پس از ؟ ش بمونه !
پ2 – شارح هم :"مثنوی" و هم :"نهج البلاغه" .