بصورت علمی علوم اسلامی : ... ب .
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، ألرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
سلام علیکم و تسلیت (الف) .
دیشب در خبر ، که نوشته ی قبلی گفتم ، تلویزیون در خبر جشنواره ای ، قسمتی از سخنرانی آقای رییس جمهور رو پخش کرد که توسعه ، پیشرفت و خلاصه همه چی رو محول کرد به :"علوم انسانی" و :"اسلامی" و شایدم :"علوم انسانی اسلامی" ، منجمله :"جریانات" هفت تیر به بعدو .
که :"به بعدش" اگه هنوز روشن نشده باشه و بحسب اخبار هنوز نیم میلیون نفر بازداشتی داشته باشه و آخرش چند نفر بقولی :"ناسره" یا :"جرثومه" و یا مثلا آشوبگر ووو ، خلاصه :"فتنه" گر خواهند بود !؟ بمونه !
ولی به قبلش چی !؟ نه قبل هفت دی ها ! قبل "فتنه" مثلا !؟
برا چی !؟ خب یه چیزی بود !؟ مثلا بنام :"سره" !؟ یا بقولی :"مطالباط" و اونم :"برحق" !؟ و یا از این دست !؟
که بعنوان مثال گفته شد :"راه" ش این نیست !؟ بلکه "راه" داره ! کدوم راه !؟ راهی که چهار دهه ! اونم با مثلا رتبه های بالای منطقه ای و جهانی پیش رو بوده !؟
خب اگه بوده !؟ دیگه مثلا "سره و ناسره" نداره ! "برحق و ناحق" نداره ! "طلبکار و بدهکار" نداره ! ووو !
مگه اینکه :"موضوع" مثلا :"رأفت" و اونو :"اسلامی" اون بوده باشه ! که :"بخرج" داده شده و می شود !
و جای تشکر هم داره لابد !
تشکر !
توبه چطور !؟
-------------------------------------
الف: بمناسبت کشته شدن دو هموطن ، بحسب خبر دو خانم هفتاد و چهل ساله در :"کف خیابان" ی در تهران .
که منو یاد "کف خیابان" که گفته می شد انداخت و بجاش :"راه" گفته می شد !
در حالیکه تو همون :"خیابان" ی که گفته میشه بعنوان مثال بانکها :"حرف" می زدن ، حالا سازمانها ، ادارات و موسسه ها ! از جمله موسسه ی کیهان ، در خیابون فردوسی ! تهرون ، بمونه ! ووو که کافیه بری تو خیابون و حرفشانو ! حتی مکتوب یا نوشته شده اونو تو :"تابلو" هاشون ، به زبون خارجیم ! ببینی !
یا بچشت بیفته ! در حال مثلا :"گردش" ! البته نه اینکه مثل دیدن ! به قصد یا نیّت "گردش" از خونه رفته باشی بیرون ! تو کوچه ، خیابون و ... ، خلاصه همون "راه" ها دیگه !
البته نه برا مثلا "حرف" ی مرفی ! ها ! حتی مثلا :
یه اختلاص کم بشه ، مشکل ما حل میشه !
ها ! چه رسه به حرف و حتی گوشه چشمی هم به مثلا : بانکی ! و ...
بر فرض :"مطالباط" و :"برحقّ" م :"راه" داره !
خصوصا با :"عشق" !
"عشق" و بعنوان مثال گفتم ، و برا اینم که :"گفتمان" غالبه ! در رسانه ها و خصوصا رسانه ی :"ملی" !
وگرنه فرقی نمی کنه که عشق باشه یا محبت و یا مثلا دوست داشتن !
دوست داشتن مثلا علم یا دانش ، و بقول سقراط فیلسوف ، یا افلاطونی اون ، و همینطور ارسطوییشم !
چراکه کافیه یه چیزی باشه که اون مثلا چشم انداخته باشه به چیزی در بیرون ، از بیرون شگفت انگیز کانت آلمانی که ذکر خیرشو در نوشته های قبلی داشتم گرفته تا چیزیم که در حدّ ولو :"پدیده" ی :"هفت دی" باشه که در متن گفته شد !
چراکه قبلا در مباحثی به مناسبتهای بحثی که داشتم گفتم :
افتاد مثلا چشم (پ) به یه چیزی فرق داره با افتادن اون چیز به چشم !
همین "پدیده" ی "هفت دی" هم از این قاعده مستثنی نیست !
در ثانی ، که محل بحث من بیشتر اینه ، که با تعریف مثلا استاد شهیدمرتضی مطهری ، از فکر یا اندیشه ، که عبارت از :
نوعی از یادآوری ، یعنی زاینده ی اون .
با افتادن یه چیز ، مثلا پدیده ی هفت دی به چشم جور در میاد ! و شامل افتادن چشم به اون نمیشه !
چراکه بعنوان مثال چشم آیا مثلا :"عاشقانه" افتاده به اون !؟ یا مثلا عالمانه !؟ حالا :"اسلامی" ش !؟ بمونه ! بعبارت دیگه بقول آقای رییس جمهور جمهوری اسلامی ایران : بصورت علمی :"علوم انسانی اسلامی " !
ب : :"راه" دار !
حالا کی !؟ یا چی !؟ بدون شک یکی از اونایی نیست که در تصویر اومده ! حتی :"مسجد" که :
یکی از اونایی باشه که در تصویر اومده !
چه با اونایی دیگه ! مثل بانک ، اداره ، سازمان ، موسسه ووو در شهر یا مدینه ! در گفتمان :"شهروند" ، :"جامعه ی مدنی" و :"جمهوری" ش ! حتی :"اسلامی" شم ! که "مسجد" م یکی از نهادهای مدنی یا شهری اون بحساب بیاد ! همونطور که در :"سند چشم انداز" جمهوری اسلامی ایران اومده ! حتی بعنوان :"چشم" اندازم ! و چه بدون اونا ! و مثلا مستقل ! و با استقلال در شهر یا مدینه ! در گفتمانی که گفته شده ! که گفته می شود ! حتی نوشته هم می شود و بچشمم میاد ! ولی ! منبعدشم همینطوره ! منجمله در یادآوریشم ! و نوع زاینده ی اونم ! که تعریفی از فکر یا اندیشه باشه !
بعبارت دیگه فکر یا اندیشه ای در کنار فکر یا اندیشه ی بانک ، اداره ، سازمان ووو ، ولو به استقلال ! ولو در مسجد ! که البته هرگز نمود خارجی نداشته ! و نخواهمم داشت ! که ان شاءالله بهش می پردازم ! فعلا همینقدر گفته باشم که مثلا همون بانک ، اداره ووو هیچکدومشون اینو برنخواهد تافت ! بعبارت دیگه خارج حکایت از یه واقعیت داره ! بنام :"خارج" ، نه واقعیات مستقل از هم! که مستقل از هم و به استقلال بچشم اومده باشن ! تا به استقلال هم بیاد آورده شده ی اونا هم در :"صورت" زاینده بودن فکر یا اندیشه نامیده شود !
بعنوان مثال شما :"راهدار" اومده در تصویر رو بردار ! :"راه" ی نمی مونه ! که در "آن" بانکی شعبه ی حتی مرکزیشم زده باشه ! همینطور اداره ای دایر بشه ! ووو ! مسجد در اون "راه" هم راهی بجایی نمیبره ! مگر در همون : راه !
پ : گرچه شب شده ، ولی زیر نور چراغ چشم می تونه :"پیامرسون" باشه ، که در بحث "پیامرسان" گفته شد یکی از :"پنج" پیامرسان اصلی ، و در ثانی گفته شد :
آدم تا با چشم خودش نبینه آروم نمیگیره !
و حالا بمونه که گفته شد :
چه رسه به اینکه مطمئن بشه ! و با اطمینان برگرده تسلیت بگه !
چراکه در این نوشته گفته شد تعریف فکر یا اندیشه به :
نوعی یادآوری ، زاینده ی اون
شامل این نمیشه ! شامل آرام ، مطمئن !
آرامش و اطمینان درونی !
حتی اگه :"تعریف" (ت) فکر یا اندیشه فقط این تعریفم نباشه ! چراکه "تعریف" کار :"درون"ه ! نه بیرون :"زاینده" ! مگر اینکه نه تنها چشم ، بلکه دیگر "پنج" پیامرسان اصلی رو بیرون "زاینده" گفت !
بعلاوه در :"پنج پیامرسان اصلی" ، :"پیامرسان" یعنی چی !؟ آیا "پیامرسان" بیرون به درون فقط !؟ خب این :"گفته" یا مکتوب یا :"نوشته" اون برای چشم ، رو کی "گفت" !؟ قلم نویسنده !؟ یا :
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، ألّذی عَلَّمَ بِالقَلَم!؟ ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
خب بحسب ساعت وارد روز سه شنبه شدیم و داره کم کم خوابم میگیره ، بمونه برا فرصت دیگه انشاءالله تعالی .
شب بخیر .
روز سه شنبه هم بخیر و روز خوبی رو پیش رو داشته باشین ان شاءالله تعالی ، والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته - ساعت هشت و پنج دقیقه ی صبح بیست و ششم دی هزار و سیصد و نود و شش هجری شمسی ، آذربایجان شرقی جمهوری اسلامی ایران .