سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بعد نوشتِ ب :

سلام علیکم و تسلیت (الف) مجدد .

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... ، وَالْکِتَابِ الْمُبِینِ ، ... .

"فقط نماز" :

خاطره ی که می خواستم از مرحوم زنده یاد آقای حسنی بگم برمی گرده به زمانی که در آموزش و پرورش شهرستان چایپاره ، که بهش قره ضیاءالدین گفته شده می شد و میشه ، و بخشی از شهرستان خوی بود ، ولی آموزش و پرورشش مستقل شده بود ، مشغول به تدریس بودم و وسط سال تحصیلی فرستاده شدم به آموزش و پرورش شهرستان پلدشت و البته بعنوان دفتردار !

که دستور این کارم از استان صادر شده بود ! البته نه اداری ! بلکه مدیرکل به این نتیجه رسیده بود !

خب من علاوه بر تدریس ، در اوقات فراغت فعالیت دیگری هم داشتم ، مثلا همکاری با سپاه خوی و خصوصا واحد تبلیغات و مسئولش برادر افشانی ، در رابطه با جریانی ! و همینطور برادر کبیری و بسیج که :"نهال"ش داشت شکل می گرفت ، و همینطور کمیته ی قره ضیاءالذین و خصوصا مرحوم برادر میرزا علی اکبر معاون کمیته ، در مورد "آموزش" نیروهای اعزامی ، که از پیرانشهر اومدم برا همین .

فرستادنم به پلدشت برا همینا بود و حالا بمونه که بیشتر و بلکه فقطم برا کدومش بود ! که نرفتم به پلدشت و اصلا برادر افشانی گفت که برم سپاه ! که در همین ایام بود رفتم ارومیه و یادم نیست برا چکاری و یکیشم رفتن پیش آقای حسنی بود ، در رابطه با اون جریانی که گفتم و نفوذش در آموزش و پرورش و منجمله استان و شهرستان خوی و چایپاره هم .

که موضوع فرستادنم به پلدشتم پیش اومد و گفتم فعالیتام در محل می مونه با رفتنم ، که ایشون گفتن کاری نمی تونن بکنن و اینو گفتن که :

امام به ایشون گفته فقط نماز (پ) بخونن !

امروز که از سر کار اومدم ، خوشبختانه وقتی رسیدم خونه که تلویزیون می خواست درسهایی از قرآن آقای قرائتی رو پخش کنه ، گوش که می دادم گفته شد که دین اسلام دین :"قیامه" و منجمله هم از مواردی که گفتن :"اقامه ی نماز" بود .

که اقامه ی نماز جمعه رو هم شامل میشه ، که بعضی اقامه ی اونم (ت) در عصر غیبت جایز نمی دونن ! در حالیکه مثلا اقامه ی نماز جماعت رو هم جایز نشمرن ! اقامه ی نماز فرادی رو چی !؟ حتی در خانه !؟

چراکه اقامه ی نماز فرادی هم بدون امام نداریم ! همون که میگه :

ایّاک :"نَ"عبد ! و ... .

و نمیگه ایاک اعبد ! و حکایت از اقامه ی عبودیت فردی داشته باشه ! حتی اگه عبودیت عبودیت مثلا گوششم باشه ! چه رسه به اینکه مثلا از نعمت چشم برخوردار باشه و بقول پیامبر صل الله علیه و اله و سلم یکی از این دو هم امام اون یکی دیگه باشه !

که بحثش در مباحث قبلی گذشت ! و حالا بمونه که نقلیم از آقا امام امیرالمومنین علیه السلامم رسیده باشه که :

الحواس ائمة الاعضاء ، القلوب ائمة الحواس ، الافکار ائمة القلوب و العقول ائمة الافکار !

البته صعودی ، و در نزولی یا ماه رمضانی اونم رسیده باشه :

العقول ائمة الافکار ، الافکار ... و الحواس ائمة الاعضاء . (ث)

خب تا یادم نرفته بگم ، البته من با گوش خودم نشنیدم ، ولی شنیدم که زندیاد مرحوم آقای حسنی ، در همون ایام در خطبه ی نماز جمعه گفتن :

تا کی می خواین بنشینین و نگین مرگ بر ... !

و مامومین هم گفتن : مرگ بر ... !

 و اونم که در صف اول نماز بوده پاشده نمازو ترک کرده ! و بعد ها که سر جریان زمینهای فرهنگیان قم ، در انتهای باجک ، اونور کمربندی ، رفته بودم استانداری تهران ، اونجا دیدمش !

خب لابد به گوش زنده یاد مرحوم آقای حسنی فرمایش حضرت امام (ره) رو چنین رسیده بود که :

فقط نماز رو اقامه کنید !  

و بقول مداح تکیه سعدی یزد : دگر کار تمام است !

که در مدح حضرت عباس علیه السلام می گفتن ، آن حضرت که بقول امروز آقای قرائتی :"چهار" امام دستای ایشونو بوسیدن ! حالا پنجمیش بمونه ! شاید برا اینکه در کربلا و وقت قطع دستان سقای کربلا کودک بودن !

شب بخیر .

-----------------------

زیرنویس :

الف : پیش از تسلیت مجدد ، در رابطه با یادکرد قبلی اینم بگم که وقتی اولین شهید (ب) گروهان ما شهید سهراب رو آوردن ، تعدادی از گروهان ما ، مثلا یکی از همون دو تایی که اونو روی ام یکاشون و برانکارد کرده بودن آوردن ، وقتی که مرحوم آقای حسنی گفت بریم بطرف محمد شاه ، اومدن گفتن که بریم انتقام سهرابو بگیریم !

من بهش نگفتم که از کی !؟ و آیا از اونی که مستقیم زده بود به رون سهراب !؟ نه از بلندی ! حالا نه از طرف راستشم ! بمونه ! و ...

و همینطورم نگفتم که مگه من گفته بودم که بره تو محمدشاه !؟ و ...

فقط قریب به این گفتم که مگه کسی جلوی تو رو گرفته !؟ هرکی برا انتقام گرفتن اومده بره بگیره !

که تعدادی با مرحوم آقای حسنی و سپاهی که از نقده اومده بودن رفتن و بقیه بامن منتظر ماندیم تا برگردن و سوار ماشینایی که اومده بود شدیم و برگشتیم نفده ، و فرداشم با سرپرست گروهان دوتایی رفتیم برا بازدید پیرانشهر که بنا بود تو اون شهر خالی از سکنه مستقر بشیم ، برا حفاظت از اونجا که خانه و دیگر اماکن اون بیشتر از اونکه بعثیا و منافقین غارت کرده بودن از بین نره تا ...

ب : یه شهید دیگه هم تو محمد شاه دادیم ، که جنازه ی اونو که با قمه زده بودن ، مثلا چشماشو ، و آخرشم یه گلوله تو سینه اش ، اونایی که با مرحوم آقای حسنی رفته بودن آوردن ! که غروب روز گذشته برنگشته بود و گیر افتاده بود .

دیگه ما شهید ندادیم ، البته تا وقتی من در اون گروهان بودم ، ولی بعد من بیشتر اون گروهان و اونم در مدت کمی شهید شدن ، حتی در همون پیرانشهر ، که روزاش هیشکی بدون ما ، گویا توش نبود ! ولی شب که میشد اینطور نبود ! و برا همین تا مستقر شدیم تو شهرداری اونجا ، اول ترتیب نگهبانیا رو دادم و بعدشم ترتیب گشت در شهرو .

خب خب شکر خدا خمسه خمسه های عراقیا هم که بعد مستقر شدن ما گهگاهی می خوردن تو شهر ، هیچکدومشم به هیشکی از ما نخورد ! و بعد منم یادم نمیاد شهیدی از این بابت داده شده باشه اون گروهان .

پ : نماز جمعه .

ت : مثل اقامه ی حکومت !

ث : منجمله مثلا گوش و امامش حس شنوایی . 


خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :36
بازدید دیروز :235
کل بازدید : 1304368
کل یاداشته ها : 1756


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ