سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حقِ بر حق 2 :

با سلام مجدد ، و روز بخیر . (الف)

میدون :

پیش از اینکه میدونو بگم ، اول :

زیر نویس (ب) :

رو بگم ، که در نوشته ی قبلی موند .

گفتم که :

... ، خواستم برم سر جام بخوابم ، ... .

خب ، آخر شب که تلویزیون مثلا سریال مریالاشو نشون داده بود و مشتری نداشت و داشتم می گشتم ، یکی از شیکه هاش ، اونم چه شبکه ای ! برنامه ای داشت ، اونم چه برنامه ای ! برنامه ی : اشراق !

حالا میگم ! فعلا همینقد که مثلا : میدون اشراق !

شایدم چهار راه ! یا چهار دیواری ! که کفش ! که اول گفته شد :"علم" یا بقول خودمون دانش بود ، و سقفشم : حکمت !

و این وسطم : معرفت !

یا بقول خودمون شناخت ، حالا شناخت چی !؟ بمونه ! خب لابد شناخت :"کف" و :"سقف" ش دیگه ! بعبارت برنامه شناخت :"عل" و :"حکمت" دیگه ! حالا بعد اینکه برنامه "معرفت" رو کرد :"عبودیت" یا بقولی دیگه بندگیم چی !؟ خب لابد در بند کف و سقفش دیگه .

خب طرح طرحِ بدی نبود !  

به خونه ماهم می مونه ، بعبارت دیگه به :"سبک" خانه سازیم هست ! و سابقه هم داره ، حتی دینی هم .

نیازیم به در یا بقولی :"باب" م نداره ! البته به شرط اینکه دیگه خود طراح توش باشه ! حالا ما بعنوان ناظر ! (ب) بمونه ! مگر اینکه بانگ اذن ورودم داده بشه ! که اونوقت مام بخوایم به همان "سبک" خانه یا همونطور که عنوان شد :"میدان" سازی کنیم !

یعنی چی !؟ یعنی رو زمینی بعنوان :"کف" به ایستیم و دیوارا رَم :"بر" زمین بالا بیاریم و :"سقف" شم بزنیم و اون :"تو" باشیم ! مثلا طراح طرح !

ولی نه برای ورود به میدون یا چهار دیواری ایشون ! که البته اینم مانعی نداره ! چراکه سابقه داره ! که بجای در از :"دیوار" وارد چهار دیواری ایشون شدن !

البته نه در مثلا تاریخ حالا :"معرفت"ی مثل :"تاریخ علم" مکتوبی که گفتم ، قبلا ، به نقل از مرحوم علامه محمدتقی جعفری ، که این :"واقعه" نه تنها بعنوان یه واقعه ی علمی ، بلکه اگه تاریخ معرفتم مکتوبی داشته باشه هم نیومده ! بعنوان یه واقعه ی معرفتی !

بلکه بعد :"شکافته" شدن دیوار و ورود و ... خبرش رسیده به گوش و بعدشم مکتوب یا نوشته شده اش بچشم ! و ... بعد به :"حافظه" ی :"تاریخی" در اومده ! و از آن یاد میشه ! از :"باب" یادآوری ! حالا "باب" قبلی و بعبارت دیگه :"مدینه قبل" شم بمونه ! که بحثش در مباحث قبلی گذشت .

زیر نویس (پ) :

گفتم حالا که فرصت دست داده ، الحمدلله ، زیرنویس (پ) رو هم که مونده بود در نوشته قبلی بنویسم .

اونجاش که گفتم :

... گویا از یکی دو تا ... .

که یکی از اون دو تا شهریه که یه حاج آقایی اونجایی بعد پیروزی انقلاب ، همون اوایلش ، اومد تو تلویزیون و گفت : خونه نخرید ! ... .

مکتوبشم مثلا میشه تو آرشیو یا بایگانی مثلا روزنامه ی :"کیهان" دید ! من دیدم ، همان زمانم !

خب برگردم به طرح خونه یا میدون (پ) !

میگم ! خوبه که مثلا اون :"حاج آقا"یی که گفتم نگفت : خونه نسازید ! یا میدون نسازید ! یا چهارراه ، فلکه ووو ، مثلا این :"میدون ساعت" ی که تو تبریز نزدیک شهر ما گفته میشه ، میدونه !؟ یا چهارراه !؟ فلکه که نیست ! که بشه توش :"دور"ی زد ! چه رسه به اینکه توش :"جمع" شد برا کاری ! آخه چند وقتیه که تعدادی مامور توش :"وامیستن" و شاید اگه :"وایستی" بیان سراغت و ... .

چه رسه به اینکه :"وایستیم" ! البته بدون :"مجوز" ! وگرنه تو مثلا :"میدون امام" تهرونم میشه :"ایستاد" ! چه رسه به میادین دیگه ی :"اصلی" مثلا :"میدون جمهوری" ، :"میدون آزادی" و شادیم :"استقلال" ! داریم !؟ تو تهرون رو میگم !؟

خب داشتم می گفتم طرح :"اشراق" ی رو ! تا کجاش گفتم !؟

آهان ! انصافا یه حرف خوبیم داشت ! اونم اینکه :

معرفت با علم فرق داره !

البته نه اونی که :"معلم ثانی" فرق گذاشته ! و میدان "معرفت" شم میدون علم یا دانش بحساب میاد !

دیگه چی !؟ هیچی دیگه !

آخه همینجاها بود که رفتم به دوران دانشجویی و مثلا ، قبلنم گفتم که ، یه استادی داشتیم می گفت اونی که عالم (حسی) میگه همونه که عارف (قلبی) میگه و فیلسوف (عقلی) میگه !

و همینطور میرفتم که خوابم برد ، همونجا که گفتم :

از خواب که بیدار شدم ، ... .

که بدون شک حاج خانومم رومو کشیده بود و بیدارم نکرده بود که برم سرجام بخوابم ، که مثلا بد خواب نشم !

حالا یادم نمیاد که تا کجا رفته بودم که خوابم برد ! ولی تا یونان باستان قبل از میلاد که رفته بودم و از میدون آکادمی ارسطوییم رد شده بودم ! حالا از میون :"غار" اشراقیم خارج شده بودم !؟ آیا ؟! و رسیده بودم به میدون دوست داشتنی سقراطم !؟ که خوابم برده بود !؟ :"یاد"م نمیاد ! که پا گذاشتم به :"کف"ش !؟ یعنی :

سفسطه

یعنی علم !؟ یا بقول خودمون دانش !؟

چراکه بطرف :"سقف" ش که نپریدم ! اونم تا : ثریّا !

روز بخیر .  

---------------------------------

زیرنویس :

الف : به وقت بعد صبحانه .

البته نه بعد ولو یه لقمه ی :"ستون بدن" .

ب : مراجعه شود به نوشته ی قبلی و مثلا ناظر :"گفتگو" ، نه :"مناظره" ش ! که یکی از طرفین "مناظره" نمایندگی کرده باشه :"مردم" را !

پ : اما میدون ؟ و اونم:

میدان اصلی !؟

اینو وقتی سر سفره ی صبحونه بودیم برنامه ی تلویزیونی :"حالا خورشید" پرسید ! که میدون :"اصلی" شهرمونو بگیم ، لمسی که در نوشته ی قبلی گفتم نه ها ! امروزیش ! مثلا پیامک بزنیم ! 


خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :17
بازدید دیروز :38
کل بازدید : 1303975
کل یاداشته ها : 1756


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ