خروج بی پایانِ دویِ پایانیِ پنج :
با سلام و شب بخیر مجدد .
... ، لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَیتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْیةِ اللَّهِ ... .
خب گفتم که امروز سر کار نرفتیم ، ولی فرصت نشد که بحثو پیگیر بشم ، بحثی رو رسید به جایی که گفتم فقط بحث از این نیست که مثلا یکی گفته :
بنام خداوند جان و خرد
یا بازم بعنوان مثال یکی دیگه گفته :
بنام آنکه جان را فکرت آموخت
بلکه ، اون یکی در مصرع دوم گفته :
کزین برتر اندیشه بر نگذرد
و دیگریم گفته :
چراغ دل بنور جان بیفروخت
خب ، حالا بمونه که مثلا یکی گفته ، اونم در مصرع اول ! که :
ای یا ایها الساقی ادر کسا و ناولها
یا بازم بعنوان مثال دیگری گفته ، بازم در مصرع اول ! که :
بشنو از نی چون حکایت می کند
قرآن میگه وقتی فرعون به موسی گفت ربّ تو کیه !؟ گفت اونی که خلق کرده و بعدشم هدایت کرده ، نه اینکه فقط آفریده باشه و رها کرده باشه ! بلکه آفریده رو هدایتم کرده .
بعبارت دیگه نه فقط بنام اونکه آفرید ، بلکه همونطور که قبلا هم این پرسش :
... ، الْحَمْدُ لِ ... ؟
رو مطرح کردم ، مسئله فقط اون نیست که بعنوان مثال عالم یا دانشمند ! فیلسوف ! فیزیک دان ! ریاضی دان ! ووو یی در کتاب :"چرا مسیحی نیستم !؟" ش داستان رو داستانی کرده باشه که کودکی از پدرش پرسیده باشه : کی منو آفریده !؟
بلکه همین پرسشم حکایت از این داره که کودک بی راهنما نیست ! و مثلا از پدرش راهنمایی خواسته !
بعبارت دیگه تحت :"تحریم" نیست ! مگه اینکه بقول مثلا همون عالم یا دانشمند ! ووو ! گفته بشه که پرسشش پاسخگو نداره ! بلکه :"بی پاسخگوست" ! بعبارت دیگه :"فاقد" شه !
مثل چی !؟ مثل اینکه اعضای حسی که در نوشته ی قبلی گفتم ، نه تنها پاسخگویی نداشته باشن ! بلکه مثل مابعد یا بقولی ماقبل حسشونم ، نه تنها حافظه ای پاسخگوی دستاوردش از حواس نباشه ! بلکه حافظه ای در کار نباشه برا گرفتن ! ش ! و مرگی نداشته باشه ! مابعد یا بقولی ماقبل حواسو میگم !؟ در حالیکه مثلا :
کُلُّ مَنْ عَلَیهَا فَانٍ ، وَیبْقَى وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِکْرَامِ
و اصلا :
فَبِأَی آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ !؟
اونم بقولی در مصرع دوم ! نه مابعدش که بقولی گفته شود : ماقبلش .
ماقبل :
... آلَاءِ رَبِّ !؟
شب بخیر .