خلافت و نبوت :
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... مَالِکِ یوْمِ الدِّینِ ... .
سلام علیکم .
یا ابلفضل (زیرنویس)
اول بگم بعد از چهل سال و اندی یکی تو تلویزیون گفت که عشق تو قرآن نیامده ، که واقعا به حافظه سپردنی و یا آرشیو کردنیه .
هر چند مسئله این نبود! معلومه که عشق نه تنها با حُب که تو قرآن اومده بلکه با شدیدشم ، بقول مجری برنامه معرفت فرق داره .
راستی ! معرفت وعلم با علم و معرفت چی؟ مثل همون خلافت و امامت با امامت و خلافت .
خب مسئله یا :"دغدغه" چی بود؟ بازم بگم؟ بگم؟ بابا مسئله اینه که جمهوری و جمهور هم تو کتاب خدا اومده؟ حالا کار ندارم که ازکجا آمده؟ چه فرانسوی و چه آمریکایی اون ووو ش؟
... السَّمَاوَاتِ ... .
و گفته ی کدوم یک آسمونای دهنیه که به زبون آورده ؟ حالا زمینش بمونه ! اونم زمین ماندگارش! و بقولی آرشیویش!
خب ، بحث چی بود؟ حالا چی شد!؟ آخه حرف از مثلا : "آگاهی" و ... .
بله؟ ما بچه ی آدمیم و بعدش بچه ی آدم پیامبر !
خب ، پس پیامبری ما بعد از خلافت ماست.
بحث اینه تا برسیم به بحث نبودت و امامت ان شاالله.
راستی خبرداری که تو نمیتونی حتی ازخونه حرف بنزی چه برسه به مسجدو حتی مسجد محل!؟
حالا مثلا روستا و شهر ووو بماند.
میگم حرف بزنی ، قبلا گفتمو نوشتی که حرف زدن فقط با دهن نیست و خونه و شهر ووو سازی هم حرف ماست.
چی دارم میگم؟ دارم میگم درمورد بقولی روستا ، شهر و اگه بنابرا شورا باشه استان و کشور ووو تو نمیتونی حرف بزنی ، منم نمیتونم! من نهایتش درمورد مسجد محل میتونم حرف بزنم! البته وقتی که خونه برام روشن شده باشه .
... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
--------------------------------------------------
زیرنویس :
در میان برنامه ی برنامه ای که امروز قبل از اذان ظهر از شبکه تهران مدّاح گفت که اذن دخول آقا امام رضا علیه السلام اینه .
خب اینو لابد شنیدید که والله ... ، خب چرا والله!؟
اینو برای این گفتم که اگه تو هم برام ننویسی بازم میتونم بنویسم! الانم گفتم تا دستم خوب نشده ، که شاید تا جمعه خوب بشه ، اینو با دست تو بنویسم .
بقول ما ترکا طرف از مار میترسید با دست سید احمد مار میگرفت!