سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

آخرین سفر :

سلام علیکم ، روز بخیر .

امروز برف نیومده ، که دیروز آخرین روزی باشه که رفتیم باشیم سرکار ، البته اگه فردایی نباشه و نشه رفت سرکار ، امروز بشکه ی زیرپایی رو بهونه کردیم ، حالا صابکارمون ، که قرار بود برامون دوتا و بعدشم یه کار پیدا کنه ، کفگیرش به ته دیگ خورده هم باشه ، ولی زیرپایی رم ، مثل دیروز ما جور کنیم ؟

خدا هیشکی رو مجبور نکنه ، ولی اگر مجبور بشیم ، برا خرج زندگی اینم تو قرار داد گردن میگیریم که مثلا برا کار دست بالا زیرپاییم بعهده پیمانکار انداخته بشه ، البته با صابکار فعلی قراردادی ننوشتیم ، ولی مانند این بعهده ما بودن چی ؟ نوشته شده ؟ کجا ؟ تو ننوشته ! یا نگفته ! و یا ... ؟ برا دیگر اعضای بدن .

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... ،   وَلَنْ یؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْسًا إِذَا جَاءَ أَجَلُهَا وَاللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ .  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ :

اینم آخرین نیست

قَدْ سَمِعَ اللَّهُ ... .

امروز جمعه و تعطیل رسمیم نیس و از قضا همین الان صابکار زنگ زد که میان ؟ بشکه ی زیرپایی رو پرسیدم ، و کاریرو که قرار بود واسطه بشه ، همینطور سربرج و کرایه خونه رو یادآوری کردم .

سفر آخر رو گفتم ، امروز می خوام از آخرین سفر بگم ، مثل آخرین پیامبر ، بقول ما حضرت محمد بن عبدالله صل الله علیه و اله و سلم ، یا مثلا آخرین امام ، فرزند امام آخر ، بقول ما حضرت حسن بن علی بن محمد علیه السلام . 

ولی امروز همینقدر می خوام از آخرین سفر بگم که بعنوان مثال همین آخرین باری که داداش محسن اومد مرخصی و دیروز ساعت هفت شب برگشت سر خدمت .

چراکه انشاءالله آخر اسفند که بسلامتی خدمتش تموم بشه دیگه شب عیدی مرخصی نمیاد که برگرده ، چه زود گذشت ! انگار همین دیروز بود که رفت خدمت .

دنیا هم همینطور ! دنیایی که هر آنش آخرین آنی است که چشم ، گوش ووو ی ما به اون میفته و این آخرین روز مثلا افتادن چشم ما به جهان خارج بقول معروف شتریه که پای در خونه ی همه ی ما می خوابه و اون روز دیگه فردایی نداره ، چراکه آخرین روز مثلا افتادن چشم ما به دنیای خارجه . 

بعبارت دیگه مثل سربازی داداش محسنه و یه روزی بسلامتی تموم که شد ، اومدن یا افتادن ما به دنیا ، نه تنها چشم از این دنیا می بندیم ، بلکه همه ی پنج راه ارتباط ما با دنیای خارج بسته میشه ، و اگه ارتباطی برقرار بشه دیگه با این چشم ، گوش ووو ی بدنمون نیست .

درست مثل :

در نخستین بار که چشم ما بر اندام جهان خارج افتاد ...

خواهد بود ، فرقش همونه که گفتم ، وگرنه همونطور که در نخستین بار تنایی چشم به دنیا گشودیم ، در آخرین بارم تنایی چشم بر اندام جهان خارج خواهیم بست ، همون چشو ، همونطور گوش و دیگر اعضای بدنی رو در این دنیا بعمل اومده .

ولی اونچه که در این دنیا بوسیله مثلا چشم ما ، که در این سفر به دنیای خارج به اون افتاده ، چه در نخستین بارش و چه در آخرین بارش ، که بروزترین اونه ، و برا همین بدنیا اومدیم ، مثل بدن ما در این دنیا نمی مونه ، مگه اینکه برا یکی دیگه گفته یا نوشته باشیم ، مثل همین که پیش چشم شماس . 

همینطور کاری که تا آخرین لحظه در این دنیا کرده باشیم ، چه مثل همین کاری که الان خبرشو از شبکه ی خبر تلویزیون شنیدم اسرائیل در سوریه کرده ، و چه مشاوره ای که سردار محمدعلی الله دادی در اونجا می داد . 


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :15
بازدید دیروز :200
کل بازدید : 1303577
کل یاداشته ها : 1756


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ