سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ترس از علم یا دانشجویی ! :

سلام علیکم

دانشجویی یا طلبگی :

بسم الله الرّحمن الرّحیم

آشنایی با علوم ... .

-----------------------------

زلزله :

ترس از زلزله :

پس از زلزله (أ) که از شبکه ی خبر سیمای جمهوری اسلامی ایران پیگیر آن بودم (اُ) ، که :

... ، ألحَمْدُ لِلَّهِ ... إقرا بسم ربّک الذی خلق ، ... ، إقرا و ربّک ال... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .

شکر خدا تلفات و خصوصا جبران ناپذیر نداشت ، و فقط متاسفانه :"یه نفر مثل ما (آ) " از :"ترس" جان باخته ، و یکی دیگر هم بنام : کودک (ای)

خب ، برا امروز بسه ! ضمن تبریک (ث) قبول باشه (ج) ، که خبرشو شبکه ی خبر سیمای جمهوری اسلامی ایران ، تو خبر ساعت سیزدهش داد که برپا شده ، اونم سیاسی عبادی شاید عاشقانه :"شو" ، ما اندر خم "شو" ی برپایی فرادای اونیم بقول :"مولانا " :

هفت شهر عشق را عطار گشت ، ما (!؟) هنوز اندر خم یه کوچه ایم !

تازه با :"گزینه" آقا ! حالا کو تا با :"خانوم" بچه ها :"خانه" و :"جماعت: محل و زیر :"کلاه" جمعه ! و :"امید" به جهانیشم ! البته نه بقولی با :"استاندار" جهانی ها !

و ترسیدم بسنده نکنم ! گفته رو ! برا بچشم اومدنش ! در اینجا ! محل :"کسل" بگوش رسیده با "کسل" به چشم اومدنی دیگه ! در گسل دل یا فلب این نوشته شده یا مکتوب دیگه ! ، حتی دستکم در مرکز بینایی گیرنده اش ! م ترسیدم بازترش کنم ! چه رسه به مرکز ترس ! و ایست اون !

خب ،:"آقا" ی ما ، در اینجا اگه بچشش بخوره شاید بازم بگه : همراه با توضیح باشه ، بچشم اومدنی در اینجا ، و تازه همراه با توضیحشم با چشم انداز :"فلسفی" بچشم نیاد ! حالا :"عاشقانه" بیاد که فبها !

خب ! "آقا"ی مدیر اینجا دیگه ! آقای برادر سید محمدرضا فخری .

----------------------------------

أ : در ... ایران ، تهران ، شب پنجشنبه بیست و نهم آذر هزار و سیصد و نود و شش هجری شمسی ، ساعت بیست و سه و بیست و هفت دقیقه ، به مدت ... ثانیه ، با قدرت پنج و دو دهم ریشتر (إ) .

إ : توانایی ، توان لرزه ، توان لرزه ی زلزله ، و ...

اُ : هنوزم هستم .

آ : خانم ، یا بقولی :"زن" .

ای : حالا آیا مثل اونم "خانوم" !؟ و چراشم !؟ بمونه ! فقط آیا با اون :"خانوم" !؟ حالا همزمان و هم مکانشم !؟ بمونه ! ولی آیا فرزند اون خانم و (او) بوده !؟

او – که به :"بازماندگان" (ب) این مصیبت وارده رو تسلیت عرض می کنم و براشون صبر :"جمیل" آرزومندم .

ب : خصوصا به :"آقا" مرحومه ، و :"پدر" خانواده ی برحمت ایزدی رفته و بازمانده ای از این خانواده ! مگر اینکه نیاز به جستجویش نباشه ، و خانواده عبارت بوده باشه از آندو و :"کودک ؟" شان ، که بازمانده "آقا" ی خانواده یا آقای :"پدر" خانواده باشه .

چراکه دیگه آن :"کودک" یعنی چی !؟ آیا یعنی :"کوچک" !؟ مثلا ، خب کوچک چی !؟ آیا یعنی :"بزرگ"!؟ مثلا .

حالا متوسط و وسط این :"دو" (پ) رو هم که بحساب نیاریم و این "دو" جفت همم باشن و اونقدم که جایی نمونه که این دو بهم نرسیده باشن و برخودی صورت بگیره و لرزه ای پیدا بشه ، و موجب مثلا ترس یکی از اون ! دو بشه و دیگری سُر و مُر گنده بازماده ی این برخوردم .

بازم کافیه که بزرگی (ت) بگه : کوچک

دیگه نیازی نداره که کوچکم به زبون بیاد و بهش بگه : سلام بزرگ !

تکلیفم هنوز براش شاید نباشه که بگه : علیکم السلام بزرگ !

پ : بزرگ و کوچک ، بزرگِ کوچکم که فبها !

ت : مثلا شبکه ی خبر سیمای جمهوری اسلامی ایران !

ث : بمناسبت امروز ، جمعه .

ج : نماز دیگه ! نماز ظهر جمعه دیگه ! خصوصا دو رکعت خطبه ی :"آقا"ی اونم امام جمعه ! نه :"جماعت" ! ی :"آقا و (!؟) خانم" !

----------------------------------------------

ادامه ی :"دسته ها (کلیدواژه های موضوعی) : 

خانواده ی خانه ی ما + نخستین :"گسل" جامعه ی مدنی با توان خانواده+ حالا با ریشتر جماعت و جمعه ی شهری بمونه ! در برخورد با جامعه ی مدنی غربی ! و مثلا بسم یا بنام :"شهروندی" ! حتی در خانه ! چه رسه به کوچه ی محله ! ی شهر و ... ، و لرزه بر اندامش ! 


  

دنیای اندیشه (4) :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، سُورَةٌ أَنْزَلْنَاهَا وَفَرَضْنَاهَا وَأَنْزَلْنَا فِیهَا آیاتٍ بَینَاتٍ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ، ... . (1)

سلام علیکم

هفته ی گذشته که پس از شش روز کار آخر هفته (2) اومدیم خونه ، روز دومش مامور آب اومد و آب خونه رو قطع کرد و خوبه خونه بودم و بهش گفتم نرو تا قبضو بریزم و وصل کن ! که قرض کردم (3) و واریز شد و ... .

در حالیکه گفتم یکی تو روستا ویلا می سازه و بفکر یا اندیشه ی پرکردن آب استخر اونه و یکیم آب خوردنش قطع میشه ! حالا تو این هوای گرم ... ! سلام بر حسین ! خصوصا آقا علی اصغرش !

تو هفته سرکار بودیم که خبرداده شده بازم آقا مامور و خب معذوره اومده و بازم قطع کرده ! که اون قبض مال گذشته بوده و نه تا الان !

این هفته که خونه اومدیم و ارتباط برقرار شد با دنیا ! تو یه روزنامه ای (4) خبر شهردار شدن یکی رو شنیدم که یه زمانی وزیر آموزش و پرورشمون بود ! در دوران سازندگی و اون دولت یا :"دولة " که قبلا گفتم دست کارگذارانش ، حالا زمان اصلاحات دولت بعدیشم برنامه و بودجه می نوشت بمونه ! چه جوریشم ! آخه گویا هفده سالی تو مراکز علمی آمریکا آموخته بود که آموزش وپرورش بده ، برنامه و بودجه بنویسه ، و ... ، خب شهرداری بکنه دیگه !

اونم نه مثلا یه خونه رو مثل خونه ی ما ، یه روستا رو  مثل همین روستایی که توش کار می کنیم ، و حتی یه شهر رو ! آخه حرف از شهرداری پایتخت یا مرکز یه کشوره و اونم مرکز یه کشور دینی یا اسلامی !

تو خبرای دنیا یه خبر جالب دیگه هم بود ! چی !؟ اینکه : بریم ببینیم دنیا چی کرده ، ما هم همونو بکنیم !

حالا اینو کی گفته !؟ یه مرجع دینی یا اسلامی ! که یاد میاد تو مجلس قانون اساسی نوشتنم گفته بود : ببینیم عقلای دنیا چی میگن !؟

حالا این ببینیم یعنی چی !؟ آیا ، برفرض اینم که خودمون و بعبارت دیگه دین یا اسلام آیا حرفی داره !؟ بمونه ! ببینیم یعنی بهش فکر کنیم !؟ یا مثلا تو مراکز علمی یا دانشگاهی اونم آمریکا و اونم بقولی شیطون بزرگ ! ببینیم چی گفته شده و همونو بکنیم !؟

خب اونوقت تو حوزه یا بقولی :"مدارس ویژه ی علوم دینی" خودمون چی !؟ از شهرداری هیچی گفته نشده !؟ مثلا !

در حالیکه دین یا اسلام گفته :

الزَّانِیةُ وَالزَّانِی ... .

یعی برا مجموعه ی یه خونواده ی دو نفره هم حرف داره ! نه اینکه حرف داره ! بلکه این دین یا اسلامه که برا اینم حرف داره ! چه رسه به جماعت محل سکونت این و جمعه ی جماعت محلو و حتی مجموعه جهانی !

یادش بخیر ! ماه مبارک رمضان ، شبهای قدر و نماز عید ! که در نوشته ی قبلی گفتم !

ساعت 22 و 25 دقیقه :

نرسیدم که زیرنویسم بنویسم ، چه رسه به ادامه ی مطلب ، خب درستکه برا استراحت و سر زدن به خونه اومدیم ، ولی بیشتر از سرکار تو خونه کار ه که به همشم نرسیدم امروز .

خب ، چی می گفتم ؟ حرف اینه که نه تنها دین یا اسلام برا یه مجموعه ی دونفره هم حرف داره ، بلکه برا این مجموعه هم که نخستین مجموعه باشه ، این دین یا اسلامه که حرف داره ! یعنی به اصطلاح مکاتب و یا مکتب دارایم که حرفی بخواد داشته باشه ، حرفی در مقابل دین یا اسلام که نداره ! یعنی دو تا حرف که زده نمیشه که یکیش حرف دین یا اسلام باشه ! بلکه اونی که حرفی برا یه یه مجموعه ی دونفره هم بخواد داشته باشه ، یا میگه دین یا اسلام حرفی نداره (5) ، و یا داره بعنوان دین یا اسلام حرف می زنه .

چراشم روشنه ، برا اینکه حرفی که زده میشه برا یه مجموعه ی خاصی که نیست ! برا مثلا هر دو نفره ، حالا چه دیندار و یا مسلمان و چه بقولی بی دین و یا ...

که تازه بحث من اینم نیست ! بحث چیه !؟ بحث حرف برا یه مجموعه ای از یکی از همون دونفره ! حالا چه مثلا مردش و چه زنش ، که هرکدومشون برا خودشونم مجموعه ای هستن !

مثلا مجموعه ای از بدن و حالا مثلا حس ! و حتی بقول حسی و یا بقول علوم تجربی ! مراکز علمی و منجمله در ایرانم ، چه پیش از انقلاب و چه بعد انقلاب .

خب اونی که برا این مجموعه حرف داره کیه !؟ برا بدن و حتی حس ؟ نه اینکه یکی دیگه ، حالا چه مرد و چه زن مثلا ! و مثلا تو خونه ، محله ، شهر ووو ، و نهایتشم دنیا ! و بقول مثلا مرحوم علامه در :"جهان خارج" ! بلکه به اصطلاح در جهان داخل !؟

خب حالا گفته بشه که حس و مثلا حس بینایی برا افتادن چشم به مثلا اندام جهان خارج حرف داره ! خب برا حس بینایی کی حرف داره !؟ مثلا .

بحث اینه که گوینده ی حرف برا یه مجموعه ی دو نفره که یکی از ایندو نیست ! خب برا اینکه اونوقت یکی از این دو برا یکی دیگه حرف داره ! و بحث این نیست ، چراکه حرف در اینجا بقول پیامبر صل الله علیه و اله و سلم اینه که یکی از این دو امام اون یکی دیگس .

بلکه بحث همینه که یکی مثل پیامبر صل الله علیه و اله و سلم حرفی داره برا دو نفری که یکی از اون دو امام یکی دیگس .

یادمون باشه به نقل از استاد شهید گفتم که ایشون فرمودن بعد معلم ثانی علما یا دانشمندا دو کار می کنن ، چراکه فارابی منطق معلم اولو دو باب کرد ، باب تصور و باب تصدیق ، یا باب معرفت و باب حجت ، و یا ... ، خب منباب مثلا معرفت !؟ یا حجت !؟ و بعبارت دیگه مام تصوری از این حرف داشته باشیم !؟ مثل عارف ثانی !؟ یا تصدیقش کنیم !؟ مثل معلم ثانی !؟

بعبارت دقیقش حسی از این حرف داشته باشیم و مثلا با گوش بشنویم !؟ یا یادآورش باشیم !؟ و اونم بقول استاد شهید یادآوری زاینده !؟ یعنی فکر یا اندیشه ! بقول استاد !؟

ساده بگم ! حالا عارف یا معلم ثانی که نه ! مراکز علمی دنیا و اونم غرب و اونم آمریکا حرفی برا درک و دریافت ما مگه می تونن داشته باشن ! در حالیکه حرفی برا معرفت یا شناخت ، و باب دیگه ی درک یا دریافت خود ، حالا باب علم یا دانش خود نداشته باشن !

که گویا دارن ! و حتی جمهوری اسلامی ایرانم شیعه ! یا پیرو اوناس ! چه حرفی !!!؟؟؟ خب حافظه :"صفریک" ادراکات و دریافتا رو دیگه !

اونوقت مرجع دینی ما میگه : بریم ببینیم دنیا چی کرده ؟ مام همونو بکنیم ! در حالیکه :

و اما الفقها ، حافظا ... !

حافظ درک و یا دریافت ، حالا دینی یا اسلامیم بمونه ! همون که در دنیا و مراکز علمیشم که گفته میشه چی !؟ با رویکردی صفر کیلومتر !؟ فقط :"صفر" که نبود توی عَلَم ! مگه اینکه مقصود از :"یک" همون صفر باشه ! که مقصود همینه ! و حرف از رویکردی با حافظه ی صفر ، خالی و یا تهیه !

یعنی ما حرفی نه تنها برا یادآوری ، بلکه برا مثلا گوش دادن به حرف اونا رو هم نداریم ! که بفرماین : بریم ببینم ! یا بشنویم که اونا چی میگن !؟ مثلا برا شهرداری ! حالا این شهرم پایتخت یا مرکز جمهوری اسلامی ایرانم باشه بمونه ! خب ده یا روستا هم همینطور و خونه ای تو یه محلم همینطور ! چرا !؟ برا اینکه بقول آقا عالم ال محمد علیه السلام نه ! بلکه بقول امام غریب :"اصل" یه خونه ی دونفره هم مجموعه ای از یکی از این دو نفرم هست که معرفت یا شناخت داره ! برا تعبد در مقابل هر حرفی ! ولو حرف دنیا و غرب و شیطان بزرگشم !

که گویا از یاد رفته باز کردن دارالترجمه هایی که در زمان همین امام باز شد برا اینکه بریم ببینیم در یونان باستان چی گفته شده که مام ... !  

خب ! شب بخیر .

زیرنویس :

1 – قبلا به نقل از تفسیر شریف المیزان گفتم که سوره یعنی مجموعه ی آیات .

ناگفته نمونه که این حرف شامل دو آیه هم میشه ، هرچند سوره ای که دو آیه داشته باشه نداریم ! مگه اینکه مثلا مرد و زنو آیاتی از نشانه های خد بحساب بیاریم و مجموعه ی این دو رو هم سوره بگیم !

البته مجموعه ی این دو یعنی ازدواج ایندو و تشکیل نخستین مجموعه ی انسانی ، نه ارتباط نامشروع این دو که فرمود :

الزَّانِیةُ وَالزَّانِی ... .

2 – البته آخر هفته ای که کشید به شنبه و یکشنبه هم ! آخه صابکار شب دوشنبه بود که تقریبا یک سوم دستمزد هفته رو واریز کرد ! که گفته نشه پول نداریم برا اومدن سرکار !

3 – نه اینکه بقول دولت ، نه :"دولة" خدمتگذار و اونم اصول گرا ! دست کنیم :"تو جیب" و قبض آب و اونم اصلاح شده ی اونو ! اونم تا :"الان" رو بقول مامور معذور ! مثلا ، و از تو جیب بدیم !

4 – یعنی نه اینکه روزنامه رو خریده باشم و خونده باشم ! بلکه از پیشخونی که تو وبلاگ گذاشتم براداشتم خوندم .

5 – مثلا نویسنده کتاب :"چرا مسیحی نیستم ؟"

که گفتم همون حرف انقلاب صنعتی یا رنسانس جهان غرب و اروپا و فرانسه ی اونه و مثلا :

 

من فکر می کنم ، پس هستمه .  


  

 

رویارویی پایانی :

سلام علیکم

بیان رویارویی :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، سُورَةٌ (1) أَنْزَلْنَاهَا وَفَرَضْنَاهَا وَأَنْزَلْنَا فِیهَا (2) آیاتٍ بَینَاتٍ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ (3) ، ... .

داستان رویارویی ، رویارویی علمی ، رسید به اینکه گفته شده و میشه که با چیزی رویارو نشده و نشده ایم ! و دستور کارم ، کار رویارویی ، رویارویی علمی ، هم همین که با هیچی رویارو هست و هستیم !

کی ؟ ما ، مگر اینکه گوینده یکی از ما ، چه بعنوان شوهر یکی دیگه از ما ، و چه بعنوان زن یکی دیگه از ما نباشه و با هیچ عقد ازواج بسته باشه ، یا خدای نخواسته رویارویی نامشروع داشته باشه !

چراکه حرف از عدم رویارویی نیست ! مگر اینکه حرف از رویارویی با هیچ نباشه ، و بعد از رویارو نشدن با همه ، این عدم رویارویی رو همونطور که در نوشته ی قبلی گفتم دستورکار قرار داده باشه ، دستورکار رویارویی ! حالا رویاروی با چی ؟ و کی ؟ بمونه ! چراکه مثل رویارویی با هیچیه رویارویی با همسرش ، همینطور مثل رویارویی با هیچیه رویارویی علمیش .

حالا می خواد علم یا دانشش مثل علم و دانش مثلا سقزاطی باشه ، یا افلاطونی و یا معلم اول دستورکار علمی ، یا معلمای بعد انقلاب صنعتی یا رنسانس در غرب و در اروپاش .

در خاتمه ناگفته نمونه که هرچند مثل این دستورکارش ، دستورکار جدیدی داده شده که نه تنها از غرب ! وارد ایران شده و مورد استقبالم قرار گرفته ای هم داره ، بلکه همونطور که گفتم مثل اون ! دستورکار قرآن ! م بهش گفته شده ، مگر اینکه گفته نشده باشه که تفقه در دین که یکی از منابع چهارگانه ی آن گفته شده کتاب خداس ، پیش نیازی بنام اصول فقه نداره ، و اینم پیش نیازی به دستورالعملی نداره !

ولی ، برا دستورکار جدید مثلا کنگره ی وینی تشکیل داده نشده ! دعوت نامه ای هم برای تشکیل کنگره فرستاده نشده ، از طرف !؟

بنابراین دستور المل فعلی بقوت خود باقیست ، مگر اینکه مثلا انقلابی رخ بده ! یا رنسانسی !

در کجا !؟ تا حالا که همش در غرب و در اروپاش بوده !

شب بخیر .  

پاورقی :  

1 - کلمه (سوره ) به معناى پاره اى از کلمات و جمله بندى هایى است که همه براى ایفاى یک غرض ریخته شده باشد، و ... .

و این کلمه از کلماتى است که قرآن کریم آن را وضع کرده و هر دسته از آیاتش را یک سوره نامیده ، و استعمال آن در کلام خداى تعالى مکرر آمده ، و مثل اینکه وجه این نامگذارى معناى لغوى آن است ، که همان دیوار دور شهر باشد که بر شهر احاطه مى کند، چون سوره قرآن نیز حصارى است که چند آیه و یا یک غرض معینى را که در مقام ایفاى آن است در بر گرفته است . (به نقل از تفسیر شریف المیزان )

2 - در این آیه شریفه یک بار مجموع آیات سوره به اعتبار معنایى که دارند یک سوره نامیده شده ، و فرموده : (این سوره را نازل کردیم ) و 

بار دیگر ظرف براى بعضى آیاتش اعتبار شده ، از باب ظرفیت مجموع براى بعض و فرموده : (در آن آیاتى روشن نازل کردیم ). (به نقل از تفسیر شریف المیزان )

3 – قبلا به نقل از استاد شهید مرتضی مطهری نقل کرده ام ، منتها الان به مناسبت بحثه که می خوام بگم ایشون یادآوری یه وقت برای این می دونن که یه چیزی رو که دیگری با اون چیز رویارو شده بیادش آورده میشه ، و یه وقتم برا رویارو شدنش با چیزی یادآورش میشه .

اینم از ایشون نقل کرده ام که در تعریف فکر یا اندیشه ایشون فکر یا اندیشه رو یکی از اقسام یادآوری که دوتاس می دونن ، اون قسمش رو که زاینده هست .

 


  

دهداری :

سلام علیکم

... ، فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَانْتَظِرْ إِنَّهُمْ مُنْتَظِرُونَ . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَالطُّورِ ، وَ ... ، إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ لَوَاقِعٌ ، ... .

اول محل بحثی رو که امشب می خوام داشته باشم بگم ، آخه هنوز شب نشده و داریم به اذان مغرب به افق خودمون نزدیک می شیم و بحثو بعد نمازم ان شاءالله خواهم داشت ، البته فقط نماز نیست و کار دیگه ای هم دارم و مثلا بعد شامم همینطور ، البته بعد خواب نه !

خب مادرتون گفت : نماز و مام چی ؟ چشم .

قبل از اذان ، البته به افق تهران ، داشتم برنامه ی ثریا رو از تلویزیون می دیدم ، بعد اذانم ، بحث جمعیتو داشت ، البته جمعیتی بعد "جمعیت" ماقبلشو ، جمعیتی که با ازدواج پسر و دختری یا مرد و زنی شکل می گیره و تا این جمعیت شکل نگیره حتی از یه بچه هم خبری نیست ، البته با ازدواج !

حالا کارایی که برای ازدواج شده "کافیست ؟ " ! که برا جمعیت بعد اون شده کافی باشه !؟ که خواسته بود براش پیامک زده بشه که " 1- آری ، 2 - ... " ، که بمونه ! حالا کیم  ؟ بمونه ! ولی  کجا ؟  

قبل اونم داشتم برنامه "مردم چی میگن" و نیگا می کردم و آقای دکتر کارشناس برنامه گفت بعد "جمع آوری " اطلاعات  بررسی اونا ! اطلاعات جمع آوری شده رو می گفت ، ست و بعدشم ...

حالا مقصود اطلاعاتیه که از طریق چشم ، گوش و دیگر اعضای حسی دریافت میشه ؟ حالا دریافت کننده و اطلاعات دارش بمونه ! ولی کجا جمع آوری میشه ؟ حالا محل جمع آوری اطلاعات حواس مختلف !؟ بمونه ! که در بحث قبلی گفتم منکه ندیدم نه تنها دکتری ، فقط پزشکی اونو نمیگم ! بلکه فوقشم ، بازم فقط پزشکی اونو نمیگم ، همینطور فقط دانشگاهی اونم مثلا ، حالا بقول برنامه "مردم چی میگن ؟ " چه دولتی اون و دولتیش ! و هیئت امنایشو وشاهد شو و نمونه اش ، و چه غیر دولتی و یا غیر انتفاییشم ، بلکه مثلا حوزویشم و اقسام اون حتی آیة اللهیم گفته باشه کجا ؟

البته نه اینکه حرفی از بایگانی اطلاعات جمع آوری ! شده و اقسام موقت و دائمی اون زده نشده باشه ! ولی همونطور که در بحث قبلی گفتم نه تنها حرف از جمع آوری اطلاعاتی که  چشم ، گوش و دیگر اعضای حسی جمع آوری میکنن ! نیست ! بلکه همونطور که در بحث قبلی گفتم حرف از جمع آوری صحف اولی بقول بقول آقا امام صادق علیه السلامم زده نمیشه ! در حالیکه مثل جمعیتی که پیش از جمعیت مورد بحث برنامه ی ثریای تلویزیون ، پیش از جمع آوری حواس ، حواس بینایی ، شنوایی و دیگر حواس پنجگانه هم جمعیتی از دیدنی ، شنیدنی و ... رو دارن ، در کجا ؟ خب در دهداری بینایی ، شنوایی و ... دیگه !

و پیش از اونم در دهداری چشم ، گوش و دیگر اعضای حسی دیگه ! از جمعیتی که به چشم میاد ، بگوش میرسه و ... ، حالا با ازدواجشون !؟ یا ... ؟ بمونه ! ولی کجاش ؟ محل بحثم اینه . 


  

پیدایش پدیده 27 :

سلام علیکم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، إِذَا السَّمَاءُ انْفَطَرَتْ ، وَ ... .

ازدواج دانشجویی :

اول خدا رو شکر بگم که پیش از افطار اجازه ی نشستن پشت کامپیوترم بهم داده شد ، البته قبل از اذان ظهرم که دیدم مشتری نداره از فرصت استفاده کردم ، ولی مثل الان نبود که بعد اذان مغربم بتونم براتون حرف بزنم .

تور علمی : 

چرا ؟ خب برا اینکه امروز بیرون از خونه نرفتم ، بقول پیامبر " ولو یه قدم " ، البته نه برا اینکه جمعه بود و طبق قرار داد صابکارمون نمی تونه بازخواست کنه و ...

البته با بدنی که محل بحثمونه یه قدمم بیرون از در خونه نرفتم و مثلا چشم به کوچه هم نینداختم ، وگرنه همونطور که گفتم پیش از ظهر با کامپیوتر سیر و سیاحتی داشتم و ... 

همونطور که بازم مثلاعصری دید و بازدیدی داشتم از برنامه ی معرفت شبکه چهار تلویزیون ، که می خواست منم ببره تا منطقه ی صفر مرزی خودش ! که خودشم نبینه ! مثلا تو : " آینه " ، و منم خودمو نبینم با : "سخن آفرینی " اون ! که : " غیب " شده بود پشت حرفش ، در حالیکه بقول همون آینه ی تمام و کمال : " علی " پیدا بود ! تمام قدش . 

البته نه در تور چشم و حتی بازش ولو یه قدم ...

چشم ، اومدم ، سر سفره ی افطار ... 

 ... , عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ وَأَخَّرَتْ ، ... .

نماز روزتون قبول ، دلم می خواد که سفره ی افطاری رو باز تر اینم بکنم ، ولی بازم به دیروقت میکشه و فردا دیگه جمعه و تعطیل رسمی نیست که بشه نرفت سرکار طبق قرارداد ...

البته نه اینکه بجای دلخواه بعنوان مثال همون برنامه : "معرفت" تلویزیون تور : "خیال" ی گذاشته ، بعد تور " حس " ی ، اونم بعنوان یه تور علمی ! اونم بفرموده ی پیامبر که : طلب العلم فریضة علی کل مسلم و مسلمه ، اونم دلخواه یا بخیال ! خدا که محب یا دوستدار طلاب و جویندگان علم و دانشه ، یا بقول ایشان : عاشقشونه ! 

چراکه سفره محقر میزبانی ما از ایشون فعلا حسی از اعضای بدنی هس که گفتم کوچکتر از سفره ی غزه هس ، بدنی که محل ازدواج درون با بیرونه ، و اگر بجای ازدواج حسی گفته شد علمی ، برای این بود که در بیرون مثلا : "دانش محور" گفته میشه ، و صرف نظر از اونم که "خیال محور" رو هم شامل بشه ، ولی در سفره اش " حس محور" ی که هس . 

البته نه فقط برای اینکه در بیرون حرف از مثلا علوم حسی هس ، بلکه از باب معرفت علومی هم هس ، که یکی از ابواب علمشون باب معرفته ، و سر سفره معرفتم با معرفت حسی میشه افطار کرد . 

پس بحث همون بحث ازدواج و فعلا بحث ازدواج حسیه ، تورم تورحسی ، فعلا یه عکس یادگاری با حسی از بیرون داشته باشیم کافیست ، یا تصویری سر سفره ی عقد در " آینه " با اون .

البته من حرفی ندارم که علاوه بر حس رو هم طلب یا جستجو کرد ، ولی به اسم علم و دانش ، حتی معرفت و شناخت رو هم نمیشه سر سفره گذاشت ، چه رسه به خیال ، عشق ووو ، که معادلی براش در درون یافت و کنارش گذاشت در برابر : " آینه " ، و اسمشم گذاشت : " ازدواج دانشجویی" !

فعلا تصویر دو بدن در " آینه " ، با حسی مشترک هم کافیه ، برای پیوند زناشویی ، زناشویی درون با بیرون ، با " بدن محوری" .  


  

پیدایش پدیده 26 :

سلام علیکم ، شب بخیر

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... . 

خب رسیدیم به شب جمعه ی آخر ماه ، چه این ماه سی روزه باشه و چه نباشه ، تو هفته ی آینده باز تو آسمون شب اول ماه نو رو خواهیم داشت ان شاءالله ، در مغربی مثل شب اول این ماه ...

پدیده ی ازدواج : 

 ... ، یوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ ، ... .

که تا مثلا چشم وا کنین پیدا شده ، که گفتم اختصاص به باز شدن چشم نداره ، و اختصاصم به ماه آسمون نداره ، مثل همون مس سرتا پای بدنمون . 

فرهنگ خواستگاری :

... ، هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ مُوسَى ؟ إِذْ نَادَاهُ رَبُّهُ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى ؟ ... .

یا مثل همون باز شدن گوش که در قسمت قبلی گفتم ، پس مختص باز شدن یکی از اعضای حسی ما نیست ، همینطور طلب و خواست اون ، مثل خواستگاری گوش که باز شدنش برای جستجو یا طلب صوت و حرفی باشه و بشنوه که :

 اذْهَبْ ... ، فَقُلْ ... ، وَِ ... . 

خب اونم که از بیرون بخواد پیوندی با مثلا همین شنوایی ما داشته باشه همینجوری جلو میاد ، حرفش در وادی ، سرزمینی که گوش ماس ، دم از همین حرفا می زنه ، در میدان کار ، که خاص گوشم نیست ، که مثل غزه در این روزا که نمایندگی کنه ، بلکه میدان کار هر یک از اعضای حسی بدنم هست ، وبرای همین گفتم که بدنمان میون درون و بیرونه ، همین بدنی که جرمش : " کوچک" از اندازه ی غزه هس ، در مقیاس خودش با جرم دنیای بیرون ، که کره ی زمین و غزه در اون یکی از سیارات منظومه ی شمسی گفته میشه .

خب ، بازم دیروقت شد و ان شاءالله می خوایم فردا هم صبح زود بریم سرکار ، خب ان شاءالله ازدواج شما دوتا هم که فقط مثلا کارت پایان خدمت نمیخواد ! که یکیتون بگه بعد خدمتی که رفته ! اگه :"قدرت" نخواد ، "پول" نخواد که براش کار کنه ، "فرهنگ" چطور ؟

حالا : " دستگاه محاسباتی " ش بمونه ، چشم بینا ، گوش شنوا ووو ؟ چطور ؟ تا یکی رو پیدا کنه ، یا : " براش " پیدا کنن ، اونم : بره ... ، بگه ... ، و ... .  


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :83
بازدید دیروز :322
کل بازدید : 1300219
کل یاداشته ها : 1753


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ