سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روایت دورهمی اصلی من :

سلام علیکم ، شب (الف) بخیر .

خب ! شب بخیر !

فقط بگم که اول جمعه ی سال رو به مبارکی پشت سر گذاشتیم ، حالا باز اول جمعه قرن بمونه ، البته هجری شمسی .

خب ، شاید جمعه ی دوم و آخرین جمعه ی سال رو عمر کفاف بده ، ولی پدیده قرنی اون عمر چی می خواد ؟

بیا ! از کارت نیفت آقا ! ممنون که همینقدم فرصت حرف زدن و نوشتنم دادی بهم .

--------------------------------------

زیرنویس :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، کهیعص ، ذِکْرُ ... .

الف :

یکی از مشکلات (ب) یا بقولی :"موانع" تولید حرف زدن و نوشتنیش ، خب گره زدن کار به وسیله ی کاره ! مثل همین کامپیوتری که همین الان تونستم ازش استفاده کنم .

حالا بمونه بازارش که دست مصرف کنندشم نباشه و دست دشمنشم باشه ! اونم بازار جهانیش ! ووو

خصوصا بقولی زیرساختاش ، بازار و بازارچه هاش ، یا بروایتی مثلا پاساژ ! برای خریدش ازش ! علی الخصوص معقولشم ! حالا دانش بنیان و خودشم دانش دینی ! بنیانش ، خودشم بفرموده ! مثلا : اطلب العلم ولو (از چین) !

تو خبرا اومده بود که آمریکای فعلیم از مسایل مهمش :"پرفکنی" چینیه در گرفتن بازار جهانی ازش ! اونم بازار :"دنیای الکترونیک" ! و بمونه که مگه چین چی میگه !؟ آیا حرف :"نو"ی وارد بازار کرده !؟ و بازارو با اون داره بدست میگیره !؟ و از چنگ یکی دیگه داره در میاره !؟ همونی که بازار دستش بود !؟ مثل همین :"تبلت"ی خبر بومی شدنش تو خبرا اومده بود !؟

ب :

نه مشکل ! یا مشکل اصلی ! که مشکل زبون و زبون اصلیه ! الفبای تولید حرف و نوشتنش ! که بوسیله اون گفته و نوشته میشه ! مثل زبون مادری ، که با اون حرف می زنیم ، حالا می خواد آمریکایی باشیم یا چینی و یا مثلا روسی ! یا بقولی عربی یا عجمی ! مثل همینکه گفته میشه زبون ماشینم هست ! و دنیای ماشینی ! یا دنیای الکترونیک ! 


  

پیدایش 4 :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... ، وَ ... .

سلام علیکم ، شب بخیر .

بازار کار :

امروز که از سر کار اومدیم ، خستگی نذاشت که برم قرار داد کار جدیدو ببندم ، خدا کنه که از دست نره ، البته دوتا کار قبلی هنوز تموم نشده و جای کار داره ، ولی دیدیم که هردوشون بدلایلی توش تعطیلی افتاد ، اونم تو فصل کاری ما ، مام که اهل پیگیر قرار داد نیستیم که طبق اون "ضرر ناشی از تعطیلی" رو بگیریم ، نه اینکه اونم با مراجعه به دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ، ولو اینکه مثل پلیسی که در بحث قبلی ذکر خیرش شدنباشه ، بلکه نماینده ای باشه که به همه کارما کار داشته باشه و حتی بقول آقا عالم ال محمد علیه السلام با :"بندکفش" ما هم کار داشته باشه ، اونم پیش از پست مدرن ، چه رسه به مدرن و ماقبلش .

صاحب کار :

... ، وَعَلَّمَ آدَمَ ... .

کار جدید با دو کاری که در دست داریم فرق داره ، صابکارش فرق داره ، نه بساز بفروشه ، اونم با وام بانکی ! و پیش فروش کردن ، ونه پیمانکار ، اونم دست دوم که از شرکتی که برا مسکن مهر کار میکنه کارو گرفته باشه و ... ، تازه خودشم ساکنه تو خونش ، حالا چرا در طبقه ای ؟ و سه طبقه ی پایینش برا کی و چی ؟ بمونه .

فقط خدا کنه برا مثلا چشم همچشمی با مثلا ساختمونای روبروش نخواسته باشه نما کنه بهر قیمتی ، که خدای نکرده توش بمونه و ... .  

که اینم پیمانکار باشه ! مثل ما ، همینطور دو صابکار فعلیمون ، آخه برا خودش که خونه نمی سازه ، که نیازه مسکنشو بر طرف کنه ، حالا شکل و قیافه ساختمونش بمونه ! اسلامی و دینیشم بمونه ، ایرونی و این شکل و قیافه ؟ پیمونکاری علم و دانش مهندسی غربی ؟

درستکه آدم چشم داره ، گوش داره و ... ، و غربیا هم این فهمیدن ! که می تونیم یاد بگیریم ! که یادمون میدن ! و ما میگیم یاد میگیریم ! ولی چی ؟ از کی ؟ برفرضم که خودمون ندونیم ! 

زمینه ی کار :

... ، وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ ... .

امروز که از سر کار اومدم با اینکه خسته بودم و دلم می خواست دراز بکشم و یه چرتی بزنم ، ولی وقتی دراز کشیدم و تلویزونم گفتم بالا پایین بزنن ببینم چی داره ، شبکه ی یک سفره ی قبل از خطبه ی نماز جمعه رو نشون میداد ، ولی حیف که خورد به اذان مغرب و ... 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، المر ... . 


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :277
بازدید دیروز :269
کل بازدید : 1300682
کل یاداشته ها : 1753


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ