سفارش تبلیغ
صبا ویژن
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

   

    بسم الله الرحمن الرحیم ، الحمد لله رب العالمین ، ... .

فراگیر و فراگیر دین :

    بسم الله الرحمن الرحیم ، اقرا بسم ربک ... .

سلام علیکم .

    الحمد لله که امروز فرصت این را یافته ام که در خدمت شما عزیزان باشم ، ابتدا تا یادم نرفته امروز را خدمت شما همفکران عزیزم تبریک عرض کنم ، چراکه امروز فقط برایمان یک روز تعطیلی آخر هفته نیست ، بلکه روز اول هفته ی ما هم می باشد و در این روز است که جمعه ی جماعت ما برپا می شود و امام جمعه برنامه ی هفتگی جماعت تحت امرش را در خطبه های نماز جمعه به اطلاع می رساند ، همچنانکه امام جماعت محلی برنامه ی روزانه ی خانه های تحت امرش را به عهده دارد .

    بعبارت دیگر می خواهم این را بعرض برسانم که امروز جمعه هم مثل فراگیری ماست ، یعنی جمعه داریم و جمعه ی دینی ، حالا بماند که آیا مثلا شنبه و یکشنبه ی دینی هم داریم ؟ یا داشتیم ؟ ووو ؟

    شکر خدا در فراگیری دیگر این را نداریم ، چراکه فرقی نمی کند که ما که باشیم ، کافیست که بعنوان مثال چشمی داشته باشیم و بیفتد به چیزی و فراگیردش ، ولی مثل جمعه فراگیری هم فقط همین نیست که یکی از اعضای ما و بقول مثلا مرحوم علامه بعنوان مثال چشم ما بیفتد به چیزی ، که این فراگیری را همه ی ما داریم از آدم گرفته تا خاتم ، فقط کافیست که پایمان به زمین رسیده باشد و به اصطلاح پا به این دنیا یا بقول مرحوم علامه پا به دنیای خارج گذاشته باشیم و دستکم مسش کنیم ، و البته شنیدنش هم بقول معروف کی بود مانند دیدن ، که عرض شد مرحوم علامه در نوآوری خود دعوی دیدن مثلا یک سیاهی را داشتند .

    وعرض شد همین جا هست که حرف حرف دین است ، و با نوآوری دین است که زمینه ی شکوفایی ما فراهم می گردد ، واین کار پیامبر است نه دانشمندی ، حتی حکیم یا این چیه فیلسوفی ، چه رسد به دانشمند حسی که بخواهد از دیدی ابراهیمی و شنیدنی موسوی برایمان بیاورد همانطور که در صحف ابراهیم و موسی آمده .

    و عرض شد که تا حرف از افتادن چشم ، گوش و دیگر اعضای ما به چیزیست حرفی نیست ، حالا یکی مثل بنده با عینک چشمش بهتر می افتد و یکی هم شکر خدا نیازی به عینک هم ندارد ، شاید در این چیه نانو ترین مقیاس هم ، ولی ماروای عضوی از اعضای ما چطور ؟

    در این چیه ما بعد الطبیعه ی عضوی از اعضاء هم که حرف دانشمندان یکی نیست ، یکی حسی است و یکی عقلی و حالا این وسط یا ماورای اینها هم یکی دل یا قلب را علم کرده و هرچه دلش می خواهد بعنوان عرفان تحویل ما می دهد .

    می گویند یکی مدعی شد و معجزه هم که خواستند عقب رفتن دیوار بحرفش را اعلام کرد ، و وقتی هم که به دیوار گفت برو عقب و نرفت گفت : حلال زاده ها می بیینند !

    تازه اگر عارفی هم که از مقام دلداری سخن می راند و راز هم می گوید ، چیزی جز همین دل ما را دارد ؟ همینطور دارنده ی نعمتی دیگر مثل عقل ، فکر ، ذکر ، حفظ و حس ؟ که ما از نعمتش برخوردار نباشیم ؟! خب با کدامین نعمت تصدیق کنیم فرمایش ایشان را ؟ حالا بماند " بکدامین نعمتی تکذیب " که در سوره ی الرحمن به تعداد " یزدی " بحساب ابجد آمده و رقم دیگر فرمایش دورقمی ایشانست ، چه به نطق منطق قدیم یا ارسطویی و چه جدیدش این چیه رایانه ای ، همینطور هم این چیه فازی جدیدش .

    آیا مثلا حس ، قلب ووو ی آنها مثل چشم بنده عینک دارد و بهتر حس ، تقلب ووو می کند ؟ یا ایشان هم مثل پیامبران از عالم بالا دریافتی دارند و دست ما کوتاه ؟ آیا این ادعای پیام آوری نیست ؟ و فراگیری ما فراگیری دینی نمی شود ؟

    جالب این است که از این چیه " ذهن " ی هم حرف می زنند که مثل آش شله قلمکاری می شود که همه چیز در آن می ریزند و هرچی هم که بخواهند کم می گذارند ، یکی عقلش را ، یکی حسش را و یکی هم ... ، تا جاییکه حتی بقول متفکر انقلاب : ذهنی خالی ، تهی یا بقول منطق ریاضی صفر را نصیب ما می کنند و آنگاه است که " نوآوری " آنها آغاز می شود در ظرف صفر ، خالی و یا تهی ما و بعد هم لابد " شکوفایی " ما !

    در حالیکه : اقرا و ربک الاکرم ...


  

    بسم الله الرحمن الرحیم ، الحمد لله رب العالمین ، ... .

سلام علیکم

    دیروز جمعه فرصت نشد که خدمت برسم ، خب وسایل کارمان خراب شده بود و بیشتر دیروز را صرف تعمیر و راه اندازی آن کردم تا برای امروز آماده ی کار کنم ، اصلا از امام علی علیه السلام پرسیدند خدا را از کجا شناختی ؟ فرمود : از آنجا که تصمیم گرفتم کاری را بکنم چیز دیگری شد و فهمیدم که تصمیم گیرنده یکی دیگر است .

    خب در این فرصت خدا دادی می خواهم به یکی دو نکته که در فرصت قبلی بعرض رسید بپردازم انشاءالله تعالی ، تا بیشتر روشن شود که چرا موضوع " فراگیری دینی " ماست ؟

    عرض کردم که پس از افتادن مثلا چشم ما به جهان خارج که مرحوم علامه سخن را از اینجا آغاز کرده اند ، بعد این هم از افتادن مثلا حس بینایی ما سخن به میان آورده اند و همین طور تا افتادن حافظه یا بقول ایشان بایگانی ما به جهان خارج ! البته از افتادن " حکم " کننده ی ما هم سخن رانده اند ،  ایشان هم روشن نفرموده اند که حکم کننده که بقول ایشان حکم کرده که مثلا : " این سیاهی سیاهی است . " و همینطور بقول ایشان : " عدم الحکم " ش که حکم نکرده مثلا : " این سفیدی سیاهی نیست . " کار کیست ؟ آیا کار عقل ماست ؟ یا فکرمان ؟ و یا ... ؟ حالا کاری نداریم که : " تجرید از حس " که پس از دیدن مثلا : " یک سیاهی " فرموده اند کار کیست ؟

    البته ناگفته نماند که حرف دین اینست که : وقتی مثلا چشم ما افتاد به مثلا یک سیاهی ، این چشم نبوده که افتاده به آن ، بلکه ما افتاده ایم به آن ، ملای رومی ، ببخشید ایرانی در زمینه می گوید :

    ما رمیت اذ رمیت گفت حق ، کار حق بر کارها دارد سبق

    یعنی بقول ایشان افتادن ما سبقت دارد بر افتادن چشم ما ، و همینطور حس ، تجرید کننده از حس و بایگانی ما بقول مرحوم علامه ، البته اگر ما عبارت باشیم از اینها که ایشان فرموده اند ، در حالیکه بقول امام علی علیه السلام ، آنهم بترتیبش اینست : الحواس ائمة الاعضاء ، القلوب ائمة الحواس ، الافکار ائمة القلوب و العقول ائمة الافکار ، و به ترتیب نزولی یا مثل همان افتادن مثلا چشم ما را هم چنین فرموده اند : العقول ائمة الافکار ، و الی آخر که الحواس ائمة الاعضاء و مثلا چشم ما که در جهان خارج به مثلا یک سیاهی افتاده بقول مرحوم علامه .

    این را برای این عرض کردم که یک وقت حرف حرف خدا و رسول و جانشین اوست و یا نقل فرمایش ایشان و یک و قت هم نه حرف حرف یکی مثل ماست که مثل ما مثلا چشمش به چیزی افتاده ، وبعد هم روشی یا این چیه متدی را برای مابعد چشم ما دیکته نمی فرماید ، مثل مثلا روش ارسطویی یا این چیه رایانه ای آن که به شرط آن بشود حس کرد و دیگر کارهای ما که از جمله همین بایگانی کردن بقول مرحوم علامه باشد که فرقش با به حافظه سپردن این چیه رایانه ای آن در این بود که در روش این چیه رئالیسم ایشان هم در ایجابی سلبی بایگانی می شود و در این چیه رایانه ای آن در سلبی ایجابی ، بعبارت دیگر در " صفر " یک ، در حالیکه عرض شد ، در بحث " فراگیری ما " را عرض می کنم ، که در یکی یک چیز بایگانی می شود یا بحافظ سپرده می شود و فراگیری دینی هم همینگونه است .

    این حرف حرف دین است و رو دستش حرف نو دیگری نیامده ، یعنی " نوآوری " روی این کسی نیاورده ، و آورده هم نمی شود ، حالا چرا ؟ خب یکی اینکه محمد صل الله علیه و اله وسلم آخرین پیامبرست و بعد ایشان پیامبری نمی آید که " نوآوری " داشته باشد بقول مقام معظم رهبری که امسال را سال نو آوری و شکوفایی نامیده اند ، البته بنده بنا بر فراگرفته ی خود عرض می کنم و عرض کرده ام که فعلا بحث از فراگیری دینی نیست ، بلکه مثل مثلا مرحوم علامه داریم بحث می کنیم ، و گرنه مقام ولی امر هرچه امر بفرمایند همانست و فقط کافیست راه و روش " نوآوری " را هم بفرمایند ؟ : " چراکه " از کسانی نباشم که بقول ایشان به : " غلط " نو آوری دارند .

    خب امیدوارم که بطول نکشیده باشد و حوصله ی شما را بسر نیاورده باشم ، تا فرصتی دیگر که انشاءالله خدمت برسم فعلا خدا نگهدار .


  

بسم الله الرحمن الرحیم

    پیشگفتار :

سلام علیکم .

    همانطور که ملاحظه می فرمایید موضوع " فراگیری ما " ست ، فرقش با " فراگیری ما " که پیش از این به عرض رسید اینست که پس از افتادن مثلا چشم ما به جهان خارج و فراگیری چشم ما حالا موضوع فراگرفته ی چشم ما ست و فراگیر این دیگر چشم ما نیست بلکه حس بینایی ماست .
    دیدیم که مرحوم علامه پس از افتادن چشم ما به جهان خارج حرف از " دید " ن مثلا " یک سیاهی " زده بودند ، ولی همانطور که در تعریفی از فکر که گفته شده " الفکر حرکة الی مبادی و من المبادی الی المراد " و روشن نیست این حرکت از کجا به مبادیست ؟ در حرکت چشم به جهان خارج هم روشن نیست که از کجا افتاده به جهان خارج و در آن بقول مرحوم علامه به " اندام " ش و " خاصه " ای مثل مثلا " یک سیاهی " در آن ، در خاصه را عرض می کنم ؟
    البته روشن است ، در فرمایش مرحوم علامه را عرض می کنم ، بعنوان مثال ، که از " ما " افتاده " چشم ما " بقول ایشان ، ولی عرض شد که مثلا اختلاف دانشمند حسی و عقلی در همین است که یکی " ما " را حس گرفته و یکی دیگر هم عقل ، همینطور اختلاف به اصطلاح عارف و این چیه : " عاشق " هم با دیگری در اینست که " ما " را دل یا قلب گرفته ، اختلاف حافظ ، ذاکر و فاکر هم که موضوع اصلی ما در اینجا همین فکر یا اندیشه است نیز در همین افتادن ، هبوط و نزول چشم " ما " بقول هریک از ایشانست .
این اختلافات فقط در نزول ما نیست ، در قیام ما هم همین اختلاف را دارند ، چراکه از همانجا کامده آنجا رود ، در حالیکه ما یا انا " لله و انا الیه راجعون " ، ولی عرض شد فعلا بحث ما کاوشی دینی نیست .
    هرچند همین جاست که حرف حرف دین است ، یعنی تا دانشمندی ، چه در مثلا این چیه حوزه و چه این چیه دانشگاه ، حرف افتادن عضوی از اعضای ما بعنوان مثال مثلا چشم ما می زند ، که مثلا مثل همین که الان دارد چشم ما در این صفحه به سیاهه ی عرایض بنده می افتد حرفی نیست ، ولی وقتی از " ما " حرفی زده شود که برای " ما " تازگی داشته باشد و مقصود هم مثل سابق این نباشد که بازهم مثلا چشم ما به آن بیفتد بلکه بقول مثلا مرحوم علامه بخواهند که " دید " نی هم داشته باشیم ، این دیگر افتادن چشم ما نیست ، بلکه این افتادن حس بینایی ماست ، و عرض شد که حس مثلا بینایی به فراگرفته ی چشم می افتد و فراگیر آنهم هست ، مثل چشمش که فراتر و فراگیر جهان خارجی بود که به آن افتاد .
    خب حرف حرف " نو " ی است که ایشان دارند ، دانشمند را عرض می کنم که فقط حرف از افتادن چشم ما نمی زنند ، بلکه حرف از حرکت حس ما هم دارند و تازه بر کرسی " ما " هم تکیه زده اند ، حی و قیوم و لا ...

    یعنی فقط حرف از فراگیری چشم ما نیست که قضیه ختم شود به مثلا مثل همین افتادن چشم ما در صفحه به سیاهه ی عرایض بنده ، بلکه در " نو آوری " ایشان نه چشم ما بلکه این حس ماست که " شکوفایی " دارد وووی دیگرمان .
    حالا بعد حس چه خوابی برایمان دیده است و در نوآوری دیگر چی چی ما شکوفایی دارد ؟ و آخر این به کجا می رسد ؟ مانده که ایشان که باشند ؟! آیا دانشمند مثلا ریاضی فیزیک ، علوم تجربی ، علوم انسانی و یا هنر مثلا دانشگاهی ؟ ویا مثل همین ها که در حوزه جریان دارد ؟ خصوصا دینی و اسلامیش ؟!
    جالبترش  اینکه برای " فراگیری ما " هم فرموده باشد ، و همانطور که در پاسخ اظهار نظری که حسین آقای عزیزمان در نوشته ی قبلی داشتند عرض کرده ام زبانحالش این باشد که : " ادرکنی " ! مثل زبانحال این چیه دنیای خارج پیش چشم ما که فراگیردش و همینطور مثل دو دویی " چشم بینایی " " بینایی ما " هم همینطور ، حالا " ما " دل یا بقول مثلا مرحوم علامه : " مجرد از حس " ؟ بماند .


  

 

فراگیری ما ( قسمت پایانی )

    در فرصت قبلی یکی دو نکته بعرض رسید ، یکی همینکه چشم ما در این صفحه به این سیاهه ی عرایض بنده می افتد و فراگیر آنست ، ودیگر حرفی که به اصطلاح علما و دانشمندان در زمینه ی فراگیری ما گفته اند حرفشان با عمالشان در فراگیری خودشان هم یکی نیست چه رسد به اینکه از ما و فراگیری ما گفته باشند .
    در این فرصت خدادادی هم پیش از اینکه عرض کنم فراگیری دیگر اعضای حسی ما هم مثل همین چشم ما فراگیری دارند ، بلکه حس ، قلب وووی اعضای ما هم همینطور عمل می کنند ، فراگرفتن را عرض می کنم ، حالا چه برای شناخت یا معرفتی باشد و چه علم یا دانشی ، اول بازهم تا یادم نرفته امروز جمعه را خدمت شما عزیزان تبریک عرض کنم و بعد یک چشمی هم بیندازیم به حرف به اصطلاح حکیمان ، علما ، ذاکرین ، حافظین ، عرفا و خلاصه همانها که بعنوان علما یا دانشمندان علوم در زمینه ی فراگیری ما حرف زده اند و در عمل کارشان مثل همین کار چشم ماست که هم اکنون نیز در این صفحه به سیاهه ی عرایض بنده افتاده .
    بعنوان مثال یکی همین مرحوم علامه که پرچمدار حکمت متعالیه باشند ، که  به نقل از مرحوم آقای مطهری دیدیم مثلا مکتب مشاء ارسطویی و اشراق افلاطونی ، بلکه تمام مکاتب در این مکتب ، حکمت صدرایی را عرض می کنم ، یک راه و همراه شده اند ، یعنی مرحوم علامه که پرچمدار این مکتب باشند بعنوان مثال پرچم عرفان را هم بدوش دارند ، خب ایشان چه فرموده اند ؟
    فرمایش ایشان جز این است که : چشم ما در جهان خارج به یک سیاهی افتلد ؟ درست مثل در این صفحه و سیاهه ی عرایض بنده ؟ ولی ایشان با این که کاری نداشته اند ، بلکه این مثلا سیاهی را بعد از اینکه دیده اند یعنی حس کرده اند و مجرد از حس هم کرده اند و به حافظه یا بایگانی سپرده اند وبعد هم لابد بیاد آورده و به آن فکر هم کرده اند و در نهایت هم حکم کرده اند : " این سیاهی سیاهی است " با روز از نو و نو آوری دیگری هم از جهان خارج داشته اند ، برای بار دوم : " مثلا یک سفیدی " بقول ایشان را عرض می کنم ، تازه کار به اینجا هم ختم نشده ، بلکه بنا را براین گذاشته بودند که یک دو رقمی هم به چشم ما بیفتد ! دومی اولی نیست بقول ایشان را عرض می کنم ، مقصد این دو رقم " ایجاب و سلب " قدیم یا ارسطویی بود .
    حرف نو ، جدید و بروزش هم که معرف حضور عزیزان هست ، دو رقم " صفریک " این چیه کامپیوتری یا بومی شده اش رایانه ای را عرض می کنم ، که حرف همان حرف است فقط مثلا علامتی شده .
    خلاصه ی فرموده ی ایشان ، چه قدیم و چه جدیدش این دو رقم است ، حالا چه چشم ما در مثبت به منفی بیفتد بفرموده ، و چه بقول جدیدش در منفی به مثبت ، یعنی اگر بیفتد که نمی افتد و دستکم تاکنون که نیفتاده برای بشری مثل بنده ، در عمل که واقعه از این قرار می شود ، ولی حرف علما و دانشمندان تاکنون چه بوده ؟
    جز اینکه چشم ما به این " دو" رقم ، حالا چه " مبثت و منفی " و چه جدیدش " منفی و مثبت " ، می افتد ؟!
    حالا ما از دانشمندانی که حتی در سوره ی نمل هم چشمشان به دو دویی : " بسم الله الرحمن الرحیم " نیفتاده باشد کاری نداریم ، این چیه دیجیتالی یا این چیه آی تی انقلابی را عرض نمی کنم ها ، چراکه " " اصل موضوع " که فراگیری دینی ما که نیست که با حرف حضرت آیة الله مثلا مرحوم علامه یا مثلا استاد شهید مطهری ووو کاری داشته باشیم ، و بقول جناب جوادی آملی  : " بشرح ایضا "  با " آنچه هم که می گویند و به آن عمل نمی کنند " هم کاری نداریم که چگونه چشمشان به " دو " یی افتاده ، حتی هردو هم که مثبت باشند ، مثل همان که صاد عزیزم از ایشان در تفسیر " لا اله الا الله " نقل کردند ، از جناب جوادی آملی را عرض می کنم ، چه رسد به یکی مثبت و یکی منفی یا بقول جدیدش یکی منفی و یکی دیگرش مثبت ؟ ویا هردو هم منفی که گویا قضیه هم از این قرار باشد ! ولی با عزیزان فراگیر کار دارم ، چه کار ؟ خب روشن است دیگر ، همفکری .
    یاعلی تا حرف نو ، جدید و بروز شما در زمینه ی فراگیری ما ، ولو فراگیری عضوی از اعضای ما مثلا فراگیری چشم ما ، خلاصه بقول مقام معظم رهبری در این سال : " نوآوری " شما عزیزان .


  

 

فراگیری چشم ما قسمت پایانی :

    برای عزیزانی هم که برای نخستین بار چشمشان به اینجا افتاده باشد عرض کنم که حرف در فراگیری چشم ماست مثل همین که الان مشغول به آنیم در اینجا ، و اینکه چشم ما فراتر از همین صفحه ایست که چشم ما در آن به این عرایض بنده می افتد ، و همانطور در اینجا صفحه ای است که فراتر و فراگیر این عرایض بنده می باشد ، میان چشم ما و ما هم همین رابطه برقراست ، بعبارت دیگر ما فراتر از چشم خود هستیم .

    خب فعلا کاری نداریم که فراتر از مثلا چشم ما حس ماست یا دل ویا ... ما ؟ بلکه فعلا با همین فراتری و فراگیری که در " جهان خارج " بقول مرحوم علامه ، به اصطلاح تا مقیاس " نانو" هم برقرارست و همینطور در جهان فراتر و فراگیرش یعنی چشم ما که ما فراتر از چشم و فراگیر آنست ، کار داریم .

    یعنی از یک طرف در به اصطلاح جهان خارج می توان این را پیگیر شد ، و از طرفی هم در خود ، بعبارت دیگر این همان کاریست که علوم پیگیر آنند ، البته در عمل ، ولی در حرف حرف دیگری می زنند که خلاصه اش بعرض رسیده که عبارت از راه و روش تحقیق و پیگیری ایشانست که بعنوان منطق یا این چیه متد از آن نام می برند .

    بعبارت ساده و روشن اینکه دستاوردهای علوم از طریق منطقی که می گویند حاصل نشده بلکه از طریق مثل همین فراگیری چشم ماست و در تمام علوم هم از همین طریقه سیر شده که دستاوردی بدست آمده .

    یعنی اختصاص به علوم دینی و غیر دینی هم ندارد ، که ان شاء الله الرحمن الرحیم در بحث فراگیری دینی هم خواهیم گفت که پروردگار عالمیان چه جهان خارج و چه جهان فراتر و فراگیرش یعنی عضو ، حس وووی ما فراتر و فراگیر ماست .

    ولی فعلا حرف از علما و دانشمندانی است که نه تنها از جهان خارج بلکه از ما هم حرف می زنند و حرفشان فرق دارد باعملشان ، در حالیکه قاعدتا گویا فراتر از ما و فراگیر ما هم هستند چه رسد به جهان خارجی که چشم ما هم بر آن می افتد مثل چشم ایشان !؟

الله اکبر و لله الحمد علی ما هدینا


  

 

   

ضمن عرض تبریک سال نو و آرزوی سالی نو یا سالی بهتر از سال قبل و نه مثل مثلا تکرار بهاری مثل بهار و بهاران گذشته ، همچنین عرض تبریک میلاد پیامبر اکرم صل الله علیه و اله و سلم و آقا امام صادق علیه السلام ، اول عرض کنم پرسشی که در نوشته ی قبلی داشتم پس از این است که جهان خارج ، بلکه پس از هر جهان دیگری هم ، بود .

در ثانی پس از اینکه جهانی باشد ، یعنی چیزی باشد و در این هم چیزی باشد ، مثل ما و مثلا چشم ما ، یا جهان دیگری مثل جهان خارج از ما و مثلا اندام جهان خارج ، که گفتیم همان قاعده و قانونی که بین ما و چشم ما برقرار است در جهان خارج هم حکم فرماست ، مثال ساده اش را هم عرض کردیم که مثل همین صفحه و سیاهه عرایض بنده در آن ، حال این مسئله بود که بین ما و جهان خارج هم همین بر قرارست ؟

چراکه همانطور که " ما " بقول مثلا مرحوم علامه " فراگیری " بقول مثلا جناب مصباح داریم و " فراگیری چشم ما " هم من در آوردی نیست ، همینطور هم مثلا مرحوم علامه در مقاله ی پنجم اصول این چیه فلسفه و روش این چیه رئالیسم است که به نخستین اداراکات و علمهای حصولی پرداخته اند و فرموده اند : " در نخستین بار که چشم ما به جهان خارج افتاد ... " .

یعنی پس از اینکه در مقالات قبلی راه خود را از مثلا این چیه سوفیست و شکاک جدا کرده اند به اصل و ریشه ی و راه و روش فراگیری ما و مثلا چشم ما پرداخته اند .

البته این را برای عزیزانی عرض نکردم که پیگیر بحث بوده اند و مثلا بحث از " اصل موضوع " بحث را زیر چشم گذرانده اند ، خب سال نو بود و گفتم شاید همفکر تازه ای هم داشته باشیم .

خب به همین مناسبت بد نیست باز هم عرض کنم همانطور که از موضوع بحث پیداست موضوع " فراگیری دینی " ما و مثلا چشم ما نیست که بحمدالله پاسخ مسئله روشن باشد ، که " ایاک نعبد و ایاک نستعین ، ... . " .

بلکه بحث از فراگیری ما و چشم ما از فرمایشات فقط دانشمندان علوم مختلف که نیست ، شامل فرموده ی دین هم می شود که مثلا چشم ما فراگیر این هم هست .

خب با این حساب گویا حتی چشم ما هم فراتر از حرف دین هم می شود !؟ چه رسد به اینکه افتاده باشد به آنچه که دانشمندان علوم تاکنون گفته و در نوآوری هایشان هم برای شکوفایی ما بگویند ، چراکه نه تنها نوتر و شکوفاتر از حرف دین به چشم بنده که نخورده ، بلکه چه فرقیست بین حرف دین و ایشان برای نو شدن و شکوفایی ما ؟!

تعجب ندارد ! مگر قرارست که بروش مثلا مرحوم علامه ، همینطور روش جدید ، نو ووو ی قدیم ، مثلا در همین صفحه چشم ما نخست به یکی از ایندو بیفتد ؟ یا اول به یکی از ایندو و بار دوم به یکی دیگر که پس از بخاک سپاری اولی در بایگانی دومی هم روی اولی دفن شود ؟ و همینطور مثل این " دو رقم " ی که دومی اولی " نیست " بود قبرستانی از نیستهای قبلی داشت و همینطور نوآوری و شکوفایی اموات ؟ آنهم انقلابی آن ؟ انقلاب اسلامیش را عرض نمی کنم ، بلکه نیازمندش به همان این چیه آی تی را عرض می کنم ؟ در حالیکه در بهار هم حرف از حیات و زندگی مجدد است و نه مرگی نو ، تازه و جدید .

    یا مقلب القلوب و الابصار 
        یا  مدبر  اللیل  و  النهار 
            یا محول الحول و الاحوال
حول حالنا الی احسن الحال


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :103
بازدید دیروز :322
کل بازدید : 1300239
کل یاداشته ها : 1753


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ