سفارش تبلیغ
صبا ویژن
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

آزادی اندیشه (پایانی) :

آزادی یا وسعت ظرف بیان اندیشه :

خب ، حالا ما ، من ، خودمو میگم ، اصلا گفته بشه بقول پیامبر تو کتاب خدا (2) از نعمتی (2) بنام اندیشه نامبرده نشده ، و خدا ی ربّ العالمین ،که گفته باشه ألرّحمن الرّحیمه هم ، نعمتی بنام اندیشه رو هم به خاص از بندگانش داده باشه نه به مثل منی .

منی که نه تنها مثلا انقلابی ، که در مقدمه یا پیشگفتار این بحث گفته باشم با حرکتی در نوزده دی 1356 هجری شمسی به انقلابیون پیوسته ام ، نباشم ، چه رسه به اینکه سابقه ای داشته باشم که برسه به حرکتی که حضرت موسی علیه السلام به طرف فرعون داشت ، حالا پیش از آن حرکتی ابراهیمی ؟ یا پسا اون حرکتی داشته حضرت ابراهیم علیه السلام در برابر نمرود ؟ بمونه ، بشرح ایضا پسا ابراهیمی ... ؟

بلکه یکی که اُذُن یا بقول خودمون گوش داره ، و یکی نه تنها انقلابی ، البته اسلامی و اونم نابش ، حالا پست مدرنشم شاید ، از سر عداوت یا دشمنیم نه ، حتی دوست تر از مثلا مهندسم ، که خدا خیرش بده تو این زمستونی بما کار داد ، ولو اینکه تزدیک به دوماهم که هوا سرده و امروزم ، که از پانزدهم بهمنی که گفته بود گذشته و دیروزم جمعه بود و گفتم بمونه ، رفیتم گفته شده باشه که هنوز سرده و یه جبهه هم هواشناسی گفته داره میاد و مثلا اول اسفند بریم مشغول کار بشیمم .

دوست دور دورم نه ، مثلا اونور دنیا تو ی ، روی مثلا ظرفی بنام آرژانتین ، بلکه هموطن و اونم جنوب شرقیش ، یا حتی استان شرقی ما هم ، حتی انور شهرمونم نه ، هم محل دور و حتی نزدیک دیوار به دیوار خونه هم نه !

با صدایی خوش و به ترتیلم ، یکی یکی ، اونم نه مثل من ! که اولش گفتم :

إِنَّهُ فَکَّرَ وَقَدَّرَ  

بلکه طبق

قرآن مکتوب :

یسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیسِرِ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کَبِیرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا وَیسْأَلُونَکَ مَاذَا ینْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ کَذَلِکَ یبَینُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ(البقرة/219)

ومنم سرمست من و بُرد صددر صدشم ، نه بُرد بُردی پنجاه پنجاه ، چه رسه به پنج در صدی ، که به اندیشه یا فکر خماری بیندازه ، ولو یک درصد مستی و بُرم ، حتی صفر در صدم به اینکه فکر و تفکری یا اندیشه و اندیشیدنی هست ! در من ! در ظرف من !

ووو

و حتی آخرشم که برسه به :

إِنَّهُ فَکَّرَ !  

ولو اینکه فرجامشم :

وَقَدَّرَ  !

و نه تنها پسافرجامشم  :

فَقُتِلَ کَیفَ قَدَّرَ ؟

بلکه :

ثُمَّ قُتِلَ کَیفَ قَدَّرَ ؟

آیا خدا کشت ولید بن مغیره رو ؟ اونوقت ؟ که در شان نزول این آیات گفته شده او بوده که اندیشید ، و اندازه گرفت ، سنجید ... ، وسعت و ظرف خدا و کلامشو !

که الان خدا ، و جانشین خدا هم رو زمین یکی رو که فکر کرد یا اندیشید و حتی اندازه کرد ، سنجید ... بکشه ، بازم بکشه !؟ حتی وقتیم که بلند بلندم فکر کنه و فکرشم تا اون ور کره زمین و مثلا آرژانتین که نه ، تا ماهواره ها هم برسه ، با تمام وسعت و ظرفیتی که اینترنت داره !

یا پس از آنکه اندیشید و اندازه گرفت ، سنجید ... ، کشتش ؟! سپس هم ؟؟!!

چه جوری !؟

قرآن عظیم :

وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیهِ یلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یلْهَثْ ذَلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یتَفَکَّرُونَ

کافیه گفته بشه بذار این ، یعنی من ، هرچی می خوام بگم ، مثلا به پارسی بلاگ که بذاره ! ولو از فکر یا اندیشه ای چون :"جمهوری اسلامی" .

--------------------------------------------------------------

(1)  پیامبر صلَّ الله علیه و اله و سلَّم : کتاب الله

 

(2) آیه ی آخر یا هفتم سوره ی اول قرآن مکتوب 


  

آزادی اندیشه (2) :

آزادی بیان اندیشه :

پرسش دیگری که مطرح است اینه که یه وقت ما یه اندیشه ای داریم ، یه وقتم اندیشه رو که داریم می خوایم برامون روشن بشه ، و یه وقتم پس از اینکه برا خودمون روشن شد می خوایم اونو برا دیگری هم بگیم .

و بعنوان مثال همون حکومت دینی یا اسلامی ، که در مقدمه ی این بحث گفته شد در اندیشه ی اون بودم و بودن انقلابیونی که بفکر اون بودن ، و نبود حتی یه انقلابی که پس از حکومت شاهنشاهی بفکر حکومتی جایگزین اون نباشه .

مگر اینکه مثلا یکی بگه برا من این چیزا مطرح نبود ، ولی مثلا شاه و شاهنشاهی رو هم دوست نداشتم ، بلکه ازش بدم می اومد و همین که اون بره و یکی دیگه ، البته نه مثل شاه و شاهنشاهی ، جاش بیاد برام کافی بود ، پس من انقلابیم و مثلا هرچی انقلابیون بگن ، یا مثلا هرچی رهبر انقلاب بگه .

یا مثلا از همون اولش گفته بشه همون که رهبر انقلاب بگه ، یا مثلا من پیرو رهبرم و از این دست که می توان تقلید از مرجع ، اعم از دینی ، سیاسی ووو ، منجمله قومی ، صنفی ووو رو هم بحساب آورد .

که همونجا گفته شد این اندیشه ها  منهتی شد به بیان "جمهوری اسلامی" و ...

خب ، حالا بعد اینکه برا ما روشن شد ، آیا برا دیگری هم بیان بشه ؟ برا همسایه ای ؟ و هم منطقه ؟ ووو ؟ همدنیا هم ؟

حالا برا اعلام دشمنی که نه ؟ برا همفکری چطور ؟ که بهش فکر کنن چطور ؟

خب اگه یکی بهش فکر کردم :

إِنَّهُ فَکَّرَ وَقَدَّرَ  ؟

که در پرسش قبلی گذشت .  

یا  اگر در برابر اون و در دشمنی با اون اندیشید و سنجید ، اندازه گیری  ووو کرد :

فَقُتِلَ

و مورد پرسش که :

کَیفَ قَدَّرَ ؟

حالا بعدش بمونه برا قسمت بعد 

البته که ان شاءالله 


  

آزادی اندیشه :

سلام علیکم

پیشگفتار :

انقلاب اسلامی ایران :

در نوزده دی هزار و سیصد و پنجاه و شش شمسی (1) که مردم قم در مقابل نوشته ای در روزنامه اطلاعات سکوت نکرده و رژیم اون وقتم ساکت نماند ، منو به فکر انداخت .

قبلا گفتم ، در اینجا که راهی قم شدم ، خصوصا وقتی خبرا حکایت از نگه داشتن چهلم آن روز داشت ، و اینم گفتم که ، هرچند در روز بیست نهم بهمن همونسال در قم بودم و دست خالیم برنگشتم ، ولی نزدیک خودمون در تبریز اتقاقی افتاد که حرکتی که در قم کلیدش زده شده بود در جریانی انداخت که درمدت کوتاهی در شهرهای دیگر ایران هم سرمشق شد .

مشقی که سر مشقش حرکت مردم قم بود در مقابل آن نوشته ی توهین آمیز به حضرت آیة الله خمینی ، بدستور رژیم شاه در آن روزنامه که گفتم .

مشق شهریم که ما در آن سکونت داشتیم شد ، یادم میاد پس از بازگشت از قم و تبریز یه روز برا اولین بار با تعدادی از دانش آموزان هنرستانی به تعداد کمی بیشتر ازانگشتان دست به خیابان آمده و مرگ بر شاه رو برای نخستین بار سر دادیم و بیشتر آن دانش آموزانم دستگیر شدن .

خب ، چیزی که همگانی شده بود برکناری شاه و شاهنشاهی در ایران بود ، و اندیشه ی :"حکومت" دینی یعنی :"اسلامی" که من داشتم و اکثر مردم ایران ، خصوصا مسلمان و علی الخصوص شیعه هم ، بجای شاهنشاهی بفکر آن بودن .

ناگفته نمونه که اندیشه ی :"استقلال " و :"آزادی" را همه ی انقلابیون در سر داشتن و اختلاف در "حکومت" بعد براندازی حکومت شاهنشاهی بود ، که رهبر انقلاب با طرح :"جمهوری اسلامی" به اختلافات پایان داد ، منجمله برای من که مقصود ایشونو از "جمهوری اسلامی" متوجه نمی شدم ، یعنی به حکومتی که جمهوری باشه فکر نکرده بودم .

یادم میاد استاد شهید مرتضی مطهری یه روز اومدن تو تلویزیون ، و ایشونم همینو فرمودن ، با این توضیح "جمهوری " که شکل حکومتو بیان می کنه ،بمنزله ی :"ظرف" ی هست که قوانین اسلامی در آن پیاده میشه ، بعبارت دیگه جمهوری "ظرف" و "اسلامی" مظروف ، محتوی ووو هست .  

خب ، تکلیف آندو ، یعنی اندیشه ی "استقلال و آزادی" هم روشن شد ، چراکه انقلابیون آندو را که در در حکومت "شاهنشاهی" که نمی خواستن ، شاهنشاهی هم که نمی خواستن باشه ، پس آندو را در حکومتی دیگر می خواستن ، و آن حکومتم گفتم که شد :"جمهوری اسلامی" .

بعبارت دیگه محدوده ی اندیشه ، منجمله اندیشه ی  آندو ، یعنی "استقلال و آزادی" نیز مشخص شد ، که در چهار چوب "جمهوری اسلامی ایران" می تواند باشد ، خصوصا از وقتیکه درنخستین همه پرسی بعد پیروزی انقلاب دوازدهم فروردین هزار سیصد و پنجاه و هشت شمسی ، اکثریت قریب به اتفاق شرکت کنندگان به :"جمهوری اسلامی " رای :" آری" دادن . (2)

آزادی اندیشه :

با این مقدمه حالا می خوام برم سر بحثی که تحت عنوان "آزادی اندیشه" مطرح کرده ام ، شاید بدرد "استقلال" اندیشه هم بخوره ، ولی بحث استقلال با آزادی هرچه هم بهم نزدیک باشن بازم به یکیش گفته میشه "استقلال" و به دیگریش "آزادی" در :

استقلال ، آزادی ، جمهوری اسلامی .

اندیشه :

در قرآن مکتوب ، که در دست رس است ، اگر جستجو بشه ، که امروز با این موتورهای جستجو کار سختی نیست ، اندیشه یعنی "فکر" نیامده ، حالا چرا ؟ فعلا محل بحث من نیست ، اونی که محل بحثه این آیه :

إِنَّهُ فَکَّرَ وَقَدَّرَ

است که در سوره ی مدثر آمده ، که با آیات دیگر که در آنها از ریشه ی "فکر" آمده یه فرقی داره ، اونم اینکه  در بعد آیه ی یاد شده آمده :

فَقُتِلَ کَیفَ قَدَّرَ

حالا آیه ی بعد اینم بازم همینو چرا داره ؟ بمونه .

چراکه درهمون اولی هم شاید مثلا :" قَدَّرَ " همون : " فَکَّرَ " در آیه ی قبلی است .

یا صرف نظر تفاوت این دو تعبیر ، شاید بازم گفته بشه چون اندیشید و اندازه گرفت یا سنجید و یا ... ، پس کشته شود .

و شایدم چون اندازه گرفتن ، سنجیدن ووو در نتیجه ی اندیشیدنه ، پس در نتیجه کشته شود اونکه اندیشید !

صرف نظرم از اینکه در آیات دیگر نه تنها به اندیشیدن خوانده ، بلکه می توان یافت که چرا فکر نمی کنن و نمی اندیشن !؟

یعنی یه کاری خواسته شده که بهش اندیشیدن یا تفکر گفته میشه و اونوقت چطور یکی که فکر کرد یا اندیشید بهش گفته بشه :

کشته شود ؟!

ولو اینکه نتیجه ی اون کار یعنی اندیشیدن یا فکر کردنم اندازه گیری ، سنجیدن و از این دست باشه .

ان شاءالله ادامه ی بحث در قسمت بعدی

-----------------------------------------------------

(1)  من نمی خواهم بگویم که آغاز انقلاب اسلامی ایران نقطه ی آغازش در این تاریخ بوده ، می تواند نه تنها برگردد به پانزده خرداد هزار سیصد و چهل دو شمسی ، بلکه گفته شود ریشه در قیام کربلای شصت و یک هجری ، بلکه قبل از هجرت پیامبر به مدینه هم دارد و حتی پیش از آن و مثلا زمان حضرت موسی علیه السلام و رفتنشان بسوی فرعون هم و ...  

(2)  همه پرسی دوازدهم فروردین هزار سیصد و پنجاه و هشت ، نامگذاری شده به :"روز جمهوری اسلامی" . 


  

داستان وطن (پایانی) : 

سالها قبل : 

شاه وقتی انقلاب کرد : 

آزادی زنان 

حضرت امام (ره) 

اون وقتا ، آقای خمینی : 

حالا مگه مردا آزادن !؟ که زنا آزاد باشن ؟! 

انقلاب : 

استقلال ، آزادی ... 

البته 

تو ، در ... 

جمهوری ...

فرانسوی اسلامیش 

آمریکایی اسلامیش 

آنچه خواهید دید : 

مردم سالاری اسلامیش 

 

 


  

سلام علیکم ، جمعه هم مبارک 

تو سریال دیشب دیدین کیمیا وقتی که دایی رها یا آزاده در پاسخ مادری که رها گفت چه کرد ؟ 

منو که یاد داستان مار و ماری انداخت . 

حالا امروز فرصت که کنم براتون میگم ، داستان ماری که میگن مارو گول زد و از بهشت بیرون کرد ، و داستان ماری که رو تخته سیاه نوشته و کشیده شدو میگم . 

فعلا برم ، برمی گردم خدا بخواد . 

فعلا شما ببینین : 

کیما : 

اونجا خونه ی ... 

اینجا خونه ی ... 

اون ورم خونه ... 

مثل کی ؟ مثل رها ، آزاده 

نه دایی ، ایهوا 

مثل هاله ای از نور 

خب همینطور که دارین می بینین 

سریال : 

محمد نبودی ببینی 

عکستو تو مسجد زدن 

پدر کیمیا رو هم با پنج تای دیگه 

بابا ی حالا آزاده رو 

رها : 

مامان 

یهو نه ها ، یا اینهوا 

نه رها 

مثلا بیرون از وطن 

آزاد نه ها ، اون هوا 

آزاده 

تو ، در ... وطن 

سریال : 

آنچه خواهید دید ... 


  

داستان (پایانی) :

قبول باشه ان شاءالله .

کتاب الله (1) :

... صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ (2) ...  وَهَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ مُوسَى ؟

خب ، در قرآن عظیم داستان حضرت موسی علیه السلام به کجا رسید :

... حَدِیثُ مُوسَى :

إِذْ رَأَى نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى :

وقتی که آتشی دید ؟

فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِی یا مُوسَى :

وقتی که نزدیکش شد صداش کرد :

ای موسی ؟

إِنِّی أَنَا رَبُّکَ ... طسم ... طس ... طسم ... إِذَا نُودِی لِلصَّلَاةِ مِنْ یوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِکْرِ اللَّهِ وَ ... .

یا وقتیم که نزدیکش شد ندید صداش کرد :

ای موسی ؟!

و فقط صداشو شنید ؟!

اونم نه فقط نام یا اسمشو ، که مثل :

یا

عربی نباشه ، یا عجمی و مثلا فارسی که گفتم :

ای

، یلکه به زبون خودش گفتم که صداش کرد :

ای موسی

بعنوان مثال صدای اذان مغرب از کجا بود ؟ از تبلت دخترت .

ولی اونی که اون صبح گفتم :

من تقصیر ندارم ، صدایی که بگوشم خورد از بیرون بود ، فکر می کنم از مسجدی همین نزدیکیا بوده باشه .

چی ؟ چرا فکر کردم مسجد صدا کرد ؟ خب برا اینکه بعنوان مثال حتی حسینه هم نمی تونه ، چه رسه به اینکه حتی مکتب ، مدرسه و آموزشگاهی که نزدیک خونه ی ما هم باشه ، حتی همسایه ی دیوار به دیوارشم ما رو صدا کنه ! برا معاشرت عبادی ، سیاسیم بمونه ، برا معاشرت علمیم نمی تونه ما رو صدا کنه ! ولو اینکه ببینیمش با دو چشم خودمونم ! تا وقتی که میگه :

نه تنها هیچی نمی دونیم ، بلکه هیچیم می دونیم ! تازه در :

صفر تا صد

شم اعلاش خودشه لابد ، صد در صد ! غافل از اینکه :

0

شم صدا می زنه برا معاشرت ! خب لابد فکر می کنه به اندازه ی :

0

م می تونه معاشرت داشته باشه دیگه ! خب بله :

إِنَّهُ فَکَّرَ وَقَدَّرَ  

شب بخیر

-------------------------

(1) قال النَّبی صلَّ الله علیه و آله و سلَّم

(2) آشنایی با قرآن 1 ، استاد شهید مرتضی مطهری ، پیش از آغاز تفسیر سوره ی حمد : در قرآن مکتوب ، ... 


  

داستان :

سلام علیکم  ، عصر بخیر .

قبول باشه ان شاءالله تعالی .

من و توهم که فکر نمی کنیم داستان ما ، دیگری هم مثل ما ،  که خدای نکرده از نعمت عقلم که برخوردار نباشه ، از نعمت ذکر یا یادآوریم که :" شکی در آن نیست " برخورداره  ، داستانش در کتاب خدا نیامده باشه ، چراکه کافیه که نماز خون باشه ، ولو به جماعتم نباشه ، چه در "معاشرت" ی در خانه ، و چه در محل سکونتش و مسجد محلشون ، و دو رکعت نماز بخونه .

مگه اینکه برا معاشرت بخواد بگه مسجد نه ، مثلا حتی مکتب ، مدرسه و مرکز آموزشی ، و برای آموزش ما بخواد کلاس بذاره ، که دونسته معاشرت داشته باشم ، نه اینکه داریم ، البته فکر نمی کنم اگه بدونیمم بد باشه !

اهل نماز یومیه هم که نباشه و اهل کتاب خدا هم که نباشه ، ولی بخواد ، دلشم بخواد  ، دوستم که داشته باشه  کتاب خدا رو هم مثل یه کتاب بحساب بیاره ، بازم کافیه کتاب خدا رو باز کنه و تو همون سوره ی اولش داستان خودشوبیاد بیاره .

مگه اینکه بگه حتی از نعمت یادآوریم برخوردار نیست ! وقتی که بیاد میاره ! می تونه بیاد نیاره !؟ هم ! ویا پس از خوندنم بیاد نیاره که از نعمت چشمی برا خوندن ، حتی خوندن کتابی که کتاب بحساب بیاره هم ، مثلا همین کتاب بحساب آورنده ! خودش ! برخوردار بود ! (زیرنویس)

خب ، من کتاب خون چشم که دارم ، دیگه چی ؟ خب کتاب یا نوشته حرفیه که نوشته شده ، ...

خب اذان مغربه و بقیه ی داستان بمونه بعد نماز ان شاءالله  

-------------------------

زیر نویس :

 

سوره ی حمد ، آیه ی هفت 


  

داستان گویی :

... إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِکْرِی ... طسم ... بسم الله الرّحمن الرّحیم ... طسم ...

سلام علیکم ، صبح بخیر(؟) ، قبول باشه

در قرآن عظیم در سوره ی قبل از سوره نمل هم داستان حضرت موسی علیه السلام آمده ، از آیه ی :

... وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ

تا آیه ی :

وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ ...

ازآیه ی :

وَإِذْ نَادَى رَبُّکَ مُوسَى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ...

لغایت آیه ی :

... إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیةً وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ

و داستانم داستان رفتن به طرف قوم فرعونه و ...

-------------------------------------  

 

پاسخ پرسش : ببخش ، تقصیر من نبود دیرکرد ارسال و صفحه ی اصلی پارسی بلاگ نمی اومد . 


  

داستانخوانی :

اللهم صل علی محمد و آل محمد

... إِذْ قَالَ مُوسَى لِأَهْلِهِ إِنِّی آنَسْتُ نَارًا سَآتِیکُمْ مِنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ آتِیکُمْ بِشِهَابٍ قَبَسٍ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ  ... إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ  ... طسم ... فَلَمَّا قَضَى مُوسَى الْأَجَلَ وَسَارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ نَارًا قَالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ  ... .

سلام علیکم ، شب بخیر .

در قرآن عظیم و کتاب دینی ما ، قبل از داستان نامه ی حضرت سلیمان علیه السلام به ملکه سبا هم  داستان حضرت موسی علیه السلام آمده ، منتها داستان پس از ازدواج ایشان است ، با دختر پیامبری در مدین ، و :

فَلَمَّا قَضَى  

 ی آمده در سوره ی بعدی که صبح گفتم ، و مثل اون به تفصیل نیامده ، از :

... مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ ...

تا :

وَلَقَدْ آتَینَا دَاوُودَ وَ ...

در هشت آیه آمده ، و از جمله تفاوتشم یکی :

یا مُوسَى إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ

در داستان آمده در این سوره ، با :

یا مُوسَى إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ

درداستان آمده در سوره ی بعدیست .  

البته تفاوتهای دیگری هم داره ، ولی مهمتر از همه هدف اصلی این دو سوره است .  

اللهم صل علی محمد و آل محمد

--------------------------------------- 

مرتبط : محمد و آل محمد ،  ابراهیم و شعیب ، شعیب و موسی ، موسی و یحیی ، یحیی و عیسی بن مریم ، دختر ، ملکه ، مادر،  الخوارزمی، الگوریتم  


  

خواندن داستان :

... بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ... طسم ... .

سلام علیکم  ، روز بخیر .

تِلْکَ آیاتُ الْکِتَابِ الْمُبِینِ ...

در قرآن عظیم  که قلب یا دل پیامبر ، خاتم پیام آوران از طرف خدا ، گیرنده ی آن بوده ، پس از سوره ی نمل ، که در آن داستان نوشتن نامه حضرت سلیمان علیه السلام آمده ، در سوره ی بعدی داستان حضرت موسی علیه السلام که یکی از پنج پیام آور بزرگ از پیام آورانیست که گفته شده صدو بیست چهار هزار نفرن ، آمده .  

نَتْلُو عَلَیکَ مِنْ نَبَإِ مُوسَى وَفِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْمٍ یؤْمِنُونَ ...

البته داستان ایشان و فرعون ، چرا ؟

إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِی الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِیعًا یسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ یذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَیسْتَحْیی نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ ...

برای اینکه فرعون ادعای بزرگی و بزرگتری داره و ... ، در حالیکه  اونایی که کوچیک و حتی کمتر از یکدهم ، یکصدم ووو بحساب میاره ، نه تنها صفریک ، ده ، صد ووو نیستن بلکه :

وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ ...

بعدشم :

وَنُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَنُرِی فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا کَانُوا یحْذَرُونَ ...

و آغاز داستان که اینگونه است  :  

وَأَوْحَینَا إِلَى أُمِّ مُوسَى ...

اینگونه بوده و هست و خواهد بود ، ولو اینکه خود موسویانم داستانو نشنیده باشن  و فرعونیان همشم شنیدن باشن ، حتی خوانده باشن و از روی قرآنم !    


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :78
بازدید دیروز :269
کل بازدید : 1300483
کل یاداشته ها : 1753


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ