سفارش تبلیغ
صبا ویژن
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

حفظ انقلاب (2) :

سلام علیکم

بازخوانی انقلاب :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ وَالتِّینِ وَالزَّیتُونِ ، وَطُورِ سِینِینَ ، وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ ، لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ ، ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ ، إِلَّا الَّذِینَ ... .

گفتن برم تخم مرغ بگیرم برا نهار ! میرم و برمی گردم ان شاءالله و میگم :

خواندن و نوشتن انقلاب :

ای بابا ! کر که نیستم ! الان میرم میگیرم !

با سلام مجدد ، خصوصا به مادر پدر !

خب ، یادم میاد برا نخستین بار که چشم به انقلابی با شعار :

من فکر می کنم ، یا فکر می کنم ، پس هستم .

و حالا نقطه تمامم که گفتم ، افتاده باشه ، در اثری از آثار بدون استثناء خوب استاد شهید مرتضی مطهریه ، اینو برا این گفتم که مثلا در همبن رفت و برگشتی که برا گرفتن تخم مرغ که گفته شدم ، چشمم که افتاده باشه به خیلی چیزا ، چه رسه به اینکه چیزیم به چش اومده باشه ! بازم همشون مثل افتادن چشم به چش مغازه داری نبوده که دیروز قرار بود با هم تسویه حساب کنیم !

خب بله ، دیپلم من ادبیه و حتی اگه در اون دوران چشم افتاده باشه به این شعار انقلابی ، بازم مثل افتادنی نیست که در اون اثر افتاد ، که فرق داره با آثار دیگه هم که یادم بیاد تو اونا خونده باشم ، چه رسه به اینکه خورونده باشن ! (1)

خب برگردم سر بحث ! کجا بود !؟ آهان افتادن چش و نخستین بارش .

البته ناگفته نمونه اینا که گفتم هیچکدومش ، بدون استثناء ، به بچش اومدن :

انّه فکّر

ی قرآن عظیمم (2) نمیرسه ! چه رسه به خوندنش در اون ! مثل خوندن اونی که چشای مغازه دار می گفت ، و بشرح ایضا شعاری رو که گفتم تو اثری از استاد شهید خونده باشم .  

چراشم روشنه ، منتها مثل این می مونه که من این شعار رو که قبلانم شنیده یا خونده باشم ، برام فرق داشت با اونی که در اثری از آثار اونم خوب استاد شهید خونده باشم . (3)

البته اگه خونده باشم و مثل :

انّه فکّر

بچشم نخورده باشه ، اونم حتی همانطور که گفتم اینقدم غصه نخورده باشم ! که چرا نه تنها نخونده ، بلکه مثل چیزایی بوده باشه که تو مثلا همین رفت و برگشتی که داشتم میون راه بوده و حالا پیشکش که مثلا به موضوع بحث مربوطه و ... ، بلکه بچشم نخورد !

خب ، پیش از اینکه طولانی بشه و حوصله رو سر بیاره اینم بگم و بمونه برا فرصتی دیگه ان شاءالله ، اونم اینکه صبح که رفتم نون گرفتم و برگشتم ، از همون میانبری که گفتمم رد می شدم ، زمزمه ی :

یا مقلّب القوب و ... .

نه تنها بگوش میرسید ! بلکه از برفا خبری نبود ! و باریکه ای که گفتم از رد پا ها توش بود ، و دیگه لازم نبود برم تو برفا یا اونی که از روبرو میاد بره ، تا رد بشه ازم .

زیرنویس :

1 – مثل خیلی چیزایی که تو مثلا همین رفت و برگشتم به مغازه ! که اونقده غصه خوردم ، اونقده غصه خوردم ... ، که بمونه ! در این فرصت ، فقط اینو بگم که بی ربط به حفظ انقلاب نبود !

2 – کتاب خدا ، قرآن عظیم ، سوره ی مدّثّر .

3 – بد نیست یادمون بیاد که سخنرانی گفت : قرآن کافی نیست . 


  

حفظ انقلاب :

...ا . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَا ... .

سلام علیکم

امروز صبحم که رفتم نون گرفتم و برگشتم (1) ، خب دیدم فرصت دست داده گفتم آخرین دستاورد انقلابو به بحث و مباحثه بذارم !

چرا ؟ عرض می کنم .

چی !؟ زیرنویسای نوشته ی قبلی نیست !؟ هست !؟

اول یه داستان بگم ، نقله ، یعنی خوندم یا شنیدم ، که وقتی خلیفه ی دوم سلمانو به "حکم"رانی مدائن گذاشت ، آن حضرت علیه السلام اول رفتن پیش آقاشون و ازش کسب تکلیف کردن .

مردم مدائن کمافی السابق که :"رسم" (3) بود ، رفته بودن دم دروازه ی شهر به استقبال حاکم ، خدم و حشمی به چشم نمی اومد ، از هرکیم که میرسید جویا می شدن و اونا هم تو راه ندیده بودن !

مدتی گذشت تا اینکه خبر اومد کجایید !؟ حاکم تو شهره !

کی اومد که ما ندیدیم !؟ کجاس !؟ نه ! (4)

تو مسجد !

خب ، بقیه ی داستان و مثلا گرفتن دزدای شب از مغازه ها ووو بمونه ، فقط اینم بگم که اینم بی ربط نیست تو اونی که می خوام بگم ، اینکه آن حضرت علیه السلام بافندگی میکردن برای امرار معاش خود ، حصیر بافی .

خبرا به خلیفه رسید و پیغام داد که این کارا چی !؟ مثلا رسم نیس ! و مثلا بقیه رو میبره زیر سوال !

خب ، حالا مثل آمریکا ، رییس جمهور آمریکا هم مثل همینه ! می ترسه بره زیر سوال ! برنامه ای هم که داره برا همینه که انقلابی رخ نده ! چه رسه به اینکه رخ داده باشه در پنجاه و هفت ما !   

چه جوری !؟ با حفظ انقلاب !

کدوم انقلاب !؟

خب اینم معلومه ! انقلابی که مثلا "فروپاشیده" شده باشه که نیس ! ووو ! انقلابیه که هنوز که نه ! برا همیشه محفوظه !

حالا !

کجا !؟ تو آسمون !؟ رو زمین !؟ تو دریا !؟ نه !

با چی !؟ با نیرو هوایی ، زمینی ، دریایی !؟ نه !

پس کجا !؟  

... ، فِی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ !؟

خب ، کیف !؟ چه جوری !؟

با حکمرانی فی یا در اونجا !؟ که بقول مقام معظم رهبری : در انحصار اونه !

البته در انحصار انقلابیه که هنوزم انقلابه ! و انقلابم خواهد بود ، تا انقلابه ! حتی فی یا در بعنوان مثال شبکه ی دانایی سیمای جمهوری اسلامی ایرانم ، که بهش رسیده باشه !

کدوم انقلاب !؟

مگه رخ داده بعد انقلاب فرانسه ی اروپای غرب کره زمین !؟ که تهدیدی برا :

... ، لم یلد و لم یولد ، و لم یکن له کفوا احد.

ش باشه !؟ حتی بر فرضم !؟

زیرنویس :

1 – دروغ چرا ، بعد به بحث و مباحثه گذاشتنم  روغن و شیرم گفتن برم بگیرم که رفتم از مغازه ای قرار بود امروز باهاش تسویه حساب (2) کنم ، گرفتم و بازم برگشتم .

2 – حالا کاری ندارم به اینکه صابکار نه ، مهندسش زنگ زد و آخرش گفت میان ؟ اگه نمیاین بیان ! تسویه حساب کنیم ، که گفتم بازم که تهدید کردی !؟ گفت آره تهدید می کنم ! گفتم ، به تعبیر مایکل : بیا بگیر ، یعنی بیاین تسویه حساب کنیم .

آخه ما نتونستیم به مهندس صابکارم بفهمونیم که این دستور شما هم خرج داره ! و یعنی بعنوان مثال برا رفتن به اونجا چه کرایه ماشین بدیم و چه با ماشین خودمون بریم ، آخه اونجا که نونوایی محل و مغازه ی محل نیست که پیاده هم بشه رفت ! حالا بمونه پیاده رویم نیرو و انرژی خودشو لازم داره ! مثل کارمون ، که با خوردن مثلا نون نیروی مورد نیازش تامین میشه ! و ما نتونستیم اینو به این دوتا برسونیم !

دو روز پیش همینو به صابکار پیامک زدم و گفت ! طبقه ی سه رو تموم کن چشم ، هرچند مثل سابق تهدید نکرد ولی گفتم این یعنی شش هفت روز دیگه ! گفت با مهندس تماس بگیر ! و اونم همین حرفای امروزشو زد ، مثل حرف سابق صابکار ! یعنی حرف همون حرفه ، حالا چرا صاحب حرف نمی زنه ؟ بمونه .

البته نه اینکه بهشون نرسیده باشه ، نه ، موضوع بحث همینه .

3 – مثل رسمای دیگه ، بعنوان مثال همین "بحث و مباحثه " که داریم ! هنوزم ! که گفته شده بعد درس استاد رسمه و رسم خوبیم هست ، خب بله ، ولی از کجا !؟ نفر !؟ یا کوچ !؟ برا درس گرفتن ، و بعدش چی !؟

4 – خب معلومه دیگه ! حاکم کجا میره !؟ اینکه پرسیدن نداره ! میره به محل حکمرانی دیگه ! 


  

به "بحث و مباحثه" بر می گردیم  :

... هُ ... . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَ ... . ( کتاب خدا ، قرآن عظیم ، سوره ی شمس )

سلام علیکم

حالا از نزولات یا واردات (1) نمیگم ، همون :"درس دین" (2) یم که گفته بشه ، علاوه بر فکر یا اندیشه ی :"درست " (3) یکی از دروسی که گرفتیم فرمانروایی اندیشه بر سرزمین :"مافوق عالم وجود" م (4) بود ، که هنوزم محل بحث و مباحثه هست !

خب ، این چه ربطی داره !؟ به اونکه گفتم : آمریکا ، رییس جمهور آمریکا ، می ترسه !؟ مثلا !

... : تا انقلاب مهدی نهضت ادامه دارد ، حتی اگر ... :

خب ، حالا ما هم :"فرض" (5) می کنیم ! دیگه ، که در غرب ، اروپا و فرانسش انقلابی شده ! و تا ، پنجاه و هفت ما هم نه ! تا امروزم نمیشه انقلابم نه ! همون :"نون و القلم و ما یسطرون" ، حالا :"نهضت سواد آموزی " خودمون (6) م نه ! همون برا مثلا :"خوندن و نوشتن " یاد گرفتن و غافل از این گفته بشه برا :"دونستن" م به مدرسه (7) رفتنی هست !

حالا نیست !؟ هست !؟ فرضش چطور ؟ در :"مافوق عالم" کدوم یکی از این دو !؟ و اونم :"بهیج" ش !؟ بمونه ! کجا ؟ شم بمونه ! :"سیاست " مدارشم ؟ بمونه ! چراکه بقول آقا امیرالمومنین علیه السلام : فاجرشم که باشه !

راستی یا یادم نرفته :"کافر" ش چی ؟ نزولی یا واردیم داریم که : لا یبقی مع الظلم !؟

یعنی چی !؟ چه ربطی داره !؟

هیچی ! همینجوری گفتم ! آخه شاید سرزمین که نه ، بقول ما ترکا چرا راه دور بریم ، همین :"باغچه" ی "بهیج" درستو یادم اومد و برا اینکه خدای نخواسته ، خدای نخواسته یه وقت :"نادرست" م فکر نکنمی باشم گفتم که برم انقلابو بخونم و بیام بنویسم ! کدوم انقلابو !؟ همونو که آمریکا ، رییس جمهور آمریکا می ترسه دیگه ! که نکنه تاریخ مصرفش تموم بشه ، اگه نشده باشه ! پنجاه و هفت خودمون دیگه !

خب برا چی :"دور همی" رو گفت !؟ که در کنار هم بخوبی خوشی زندگی کنیم و مثلا : مرگ ... ، که نه ، نیستشم گفته نشه !

چی !؟

به " تحریم"(8) برمی گردیم ! :

خب یا کنار هم و یا تحریم ادامه داره ! دیگه ! نیاز به تهدیدم نداره ! که گفته بشه : ازش نمی ترسیم .

برید ببینم ، نه اینکه نمی تونید و گفته بشه : ما می توانیم .

ووو .

بلکه کجا !؟ می تونید برید !؟ آمریکا که نمیذارم ، دنیای بهیجم که اخه ! خب کجا می خواین شبتونو روز کنین !؟

فقط کافیه دم بده بدم من دنیا ! و یه دست بشه آمریکایی ! درست ! مثل من ! که :

انقلابیم ، حالا پس چی !؟

خب ، به بحث و مباحثه بر می گردم ! :

چی می خواستم بگم !؟ بگه من !؟ حالا بنا بر کدوم میلشم بمونه ! بچه که نه ، حتی حضرت عیسی بن مریم علیه السلامم در بغل مادرشون سلام الله علیها حرف زد ! و حالا بمونه که میلش به چی بود !؟ ولی اولش چی گفت !؟

خب از چی می گفتم !؟ از انقلاب ، در فرانسه ی اروپای غرب کره زمین ! که حتی فرض انقلابی بعد اونم محکوم به :"فروپاشی" مثلا که نه ، محکوم به تحریم آخرین دستاوردش ! م نه ! محکوم به همونیم که کودک قنداقی تو بغل مادرش گفتم ! نه !

بلکه : بشین بینیم بابا ! درس دین میدی بما !؟ مثلا ، سیاست یادمون میدی !؟ مثلا ، ووو .

خب ! حالا چی ؟ هیچی دیگه به "نون و القلم و ما یسطرون" برمی گردیم و ببینیم ! بشنویمم نه !؟ که مثلا :"کلاغ" ه چی گفت !؟ قار قار !؟ یا غار غار !؟ و مثلا بقول بچه ها بحث و مباحثه که تموم شد : هرکه رود خانه ی خود !؟ و یکی مثلا روی زمین و بهیجش و یکی زیر زمین و اونم بهیج !؟ حالا بمونه اون بچه قنداقی که آسمونی شد ! و اونجا هم بهیج ، همینطور نیرو دریایی در دریایی بهیج ! 


  

در ادامه ی ... :

... و ... . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، إِنَّا أَنْزَلْنَا ... .

... (1) : سلام علیکم

بچه های خونه :

بعد علیکم السلام و خسته نباشی ، نونا رو گرفت ، ولی نذاشت تو سفره ، بلکه شال و کلاه که نه ، چادرشو سرکرد و رفت !

خوندن ! دیده بودن و می دونستن کجا میره ، منتظر موندن .

با بچه های همسایه که برگشت ، بلند شدیم :

سلام علیکم

یکی از بچه ی همسایه : به اینا !؟ اینا که عربن !

گفت نه ، فارسن ، مسلمونن .

بچه ی همسایه : خب حالا کتابشون کو ؟

گفت اینا ، جلوشونه .

بچه ی همسایه با تعجب گفت : (2) سفره !؟ خب باشه ! و بعد رو بما کرد و گفت :

ببینین (3) شما (4) چهارتا نون تو این سفره بوده رو بین خودتون تقسیم کردین و بهرکدومتونم یه نون رسیده ، خب ، حالا که نونا رو خوردین و تو (5) سفره هیچی نون نمونده چی ؟ بهرکدومتون چند تا نون می رسه ؟

اون یکی بچه ی همسایه : می می دونم ، بگم ؟

گفت آفرین بگو :"چقد" ؟و اونم گفت : معلومه دیگه هیچی !

در ادامه ی اون یکی گفت : بله درسته (6) "هیچی میرسه (7)"

رفت یکی از نونارو آورد و نصف کرد ، ولی وقتی خواست بده هردوشون گفتن :  نونخور نیستم .  

گفت اینکه نمیشه ! دستمزدتون چی ؟ و بعد گفت بیا این (8) مال تو  برو بخون و رونویسیم خواستی بکن و مانعی نداره حق تالیفم داری ، و به اون یکیم گفت برو از این یاد بگیر تا بدونی .

بدرقشون کرد و وقتی برگشت و چادرشو غلاف ! کرد نونارو گذاشت تو سفره و گفت : بسم الله ... (9) ، گفتیم و آخرشم :

الحمدلله ... .

زیرنویس :

1 – اول من ، بقول پیامبر صل الله علیه و اله و سلم :

أنا و ... ، و بعدشم خوتون بخونین کی مثل ایشونه ، فقط شاید برا سخنران دیشب ( که تلویزیون دیشب پخش کرد) بد نیست یادآوری کنم که آخرین پدر از آبای اومده در دعای فرجی فرموده : بدترین یتیمی ، همون یتیمی که در سخنرانیشون گفتن ، منتها نه بقول ایشون ! بلکه :"سیاستمدار" ، خب برا اینکه کجا و کی دو تا پدر داشتن ؟ چه رسه به :"پدران" ! اونم در محضر پدر ! و پای منبر !

بله قبول ، من که سهله ، امیرالمومنین علیه السلامم تا پیامبر صل الله علیه و اله و سلم بودن ، فرزند سیاستمداری چون ایشون بودن ، ولی آیا منظور شما این بود !؟ در محضر فرزند حضرت امام خمینی رحمة الله علیه و علی ... ، ولیّ و ... !؟

فکر نمی کنم ، مگر اینکه پا منبریتون مقام معظم رهبریم باشه و :"به تعبیر معروف" بدر بگین که دیوار بشنوه ! که اینم بعیده ! می مونه :"درس دین" دادن شما هم به ... .   

2 –  با اشاره .

3 – یعنی ما می بینیم ، قبلشم میشنویم ! گفته رو ، حالا مجموعه ی جامع ایندو بمونه ! بعبارت دیگه :"اعلی" ی ایندو .

4 – با نیگا به مجموعه ی ما در خونه !

5 – زیرنویس 2 .

6 – البته مثل درستی که دیروز در برنامه ی :"معرفت" برا درست فکر کردن یا اندیشیدن گفته شد ! بعد اینکه اگه میل به درست اندیشیدن باشه ، میل دومی که اندیشیدنه ، در شبکه ی چهار سیمای جمهوری اسلامی ایران .

بعبارت دیگه در میل به پاسخ :"کیف فکّر ؟" ، نه بقول معروف : "... کیف قدّر؟" !

7 – نازله در کتب درسی بعنوان مثال آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران ، بعنوان مثال در کتاب ریاضی سوم ابتدایی ، حالا کی ؟ نازل کرده برا چه خوردن ، و چه خوندن و نوشتن ، و چه دونستن بچه های اون پایه ؟ جز ما !؟ پدر و ... ای اولشم سیاسی !؟

8 – یه خوندنی ! و دونستنیم !

9 –  نخستین امام محمد علیه السلام : خدا لعنت کنه اونی رو که بزرگترین خوردنی ، خوندنی و دونستیم رو از سفره ی قرآن عظیم که نه ، کتاب الله ی که پیامبر صل الله علیه و اله و سلم در : انّی تارکم ... ، گذاشتمم نه ، بلکه بعنوان سفره ی خالیم بحساب نیاورد ! آیا کفایت نمیکرد ب (نام) (خدا) (رحمن) (رحیم) !؟ اشاره چی !؟ ب ... ، در اندازه گیری !؟ حالا :

... ه ... .

بمونه ! والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته ، پدر . 


  

طرحی برای بحث و مباحثه (3)

طرحی برای بحث و مباحثه (پایانی ؟ یا ... ؟ )

سلام علیکم

پایانه ی سریال طرح ... ! :

... ، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْی یوحَى ، ... . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، عَبَسَ ... .

اول امروزو تبریک بگم ، با امید به اینکه روز یا یوم و ... (1) ی خوبی رو پشت سر گذاشته باشین و :"فردا" ی بهتری رو هم پیش رو داشته باشین .

خب چی گفتم !؟

هیچی ! یه روزی گذشت و روزی دیگه پیش روس ! کجا !؟ خب بقول سخنرانی (5) که گفتم ، :"فی" نوشته ی قبلی فی زمان هذا ! امروز یا الیوم ، یعنی روز جمعه .

مثل چی !؟ خب بله فی مثلا در کامپیوتر ، یا رایانه ی بومی شده ی اونم میشه مثال زد !

ولی می خوام بگم بقول همون درس دین دهنده ، حتی در محضر مقام معظم رهبریم ، مثل : ... فیکم ... .

حالا کاریم ندارم که یکیش حتی دشمنم از درخونش رد نمیکنه ، یا بقولی :"دست خالی" برنمی گردنه ، ولی یکی دیگه تو همون فی ، کم نداره ! مثلا :

زانکه از قرآن بسی گمره شدن

زین رسن قومی (از کم) درون چه شدن

مر رسن را جرمی نیست ای ... ؟

چو تو را سودای سر بالا نبود .

آنچه گذشت :

1 – البته آنچه گذشت ، شش روز ، یوم و یا ... بوده ، و امروز (2) البته میون دوازده روزه ، نه حتی هفتمین روز یا روز آخر هفته ، چه رسه به سیزدهمین روز روزای بوده و خواهد بود .  

حالا بقول سخنرانی :"حلقه ی وصل " ایندو روز یا روزا ، و یا بقولی :"ارباب" یا ربّ !؟ :"حلقه ها" !؟ بمونه ! و منجمله ، از جمله همون چی ؟ سیلا  دیگه ! سریال فرار از زندون دیگه ! و ... !؟ مثلا زندونی که گذشت !؟ و خواهد گذشت !؟ و حال ایندو هم ، چه رسه به امروز دیروز یا فردا !

یعنی حلقه ی وصل چی ؟ ایندو دو (3) زندون !؟ یا ... !؟ و خدا حافظ آزادی !؟   

2 – جمعه و بقول مسلمون نماز خون ، نه حتی روز مثلا تعطیلی آخر هفته و مانند روزای آخر هفته ی شنبه و یکشنبه ای ها ی مثل پنجشنبه و جمعه ی مثلا بچه مدرسه ای های ما ! البته اگه این مثل اون نباشه ! و اونچه گذشتش نباشه !

3 - خب مثلا :"واقع" شده و مثلا فانتزی ، مجازی ووو و منجمله همین :"ذهنی" شم ! اونم :"وجود" یش !(4) خب برای اینکه :"قطب" یا کارت ششم سیلاشم پیدا بشه ! برا مثلا منی که می بینه ، نه می شنوه ! خب تازه سیلا محل بحث و مباحثه وافع میشه ! و دیگه مثلا ذهنی نیست ، و ... ، راستی از زندان بان چه خبر !؟ یا :"سازمان" ش !؟ و ساز ما ، من !؟ همینو کم داشت من که بگه : زندان بانم ، پس هستم !

4 – نه مثلا : من حیث هی لیست الا هی ، لاموجودة و لا معدومه ، حالا منسوب به عوامشم بمونه !

5 -  البته نه در :"نازی آباد" (4) بلکه در جاییکه پامنبریش مقام معظم رهبری هم بودن ! که بعنوان مثال (6) دید ، یعنی تلویزیون نشون داد ، که اشک ایشونوم در آورد .

در سخنرانی نازی آباد یه چیزی گفت که ندید گرفتم ، گذاشتم تا :"درس دین" بده !

6 – که عبارت باشه از "می بینه" ، البته میشنوه هم از :"سازمان" صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران ، مثلا :

انّی تارکم ... کم الثّقلین ... .

در ادامه : بعد نماز

چی گفتم !؟ گفتم : اول امروزو تبریک بگم ، با امید به اینکه دیروز یا یوم و ... ی  

چی !؟ خوب

خب بقولی ما راویت الا خوب !؟ یا مثلا :

آنکه گوید جمله حقند احمقیست

وانکه گوید جمله باطل آن شقیست

این حقیقت (مثلا همون :"وجود ذهنی" ) دان ( من می دانم ، یا می داند من ) نه حقند این همه

نی بکلی گمرهانند این رمه

پس بد (!؟) مطلق نباشد در جهان

بد به نسبت باشه این را هم بدان

خب ، حالا بمونه به ضرب المثل معروف :"بد" که نبود توی علم ! ولی گیریم (فی) ما مثل حق و باطل :"خوب و بد" یا بقول جدیدش ! بد و خوبم نهاده شده باشه ، اونوقتم :

پس (خوب ) مطلق نباشد در جهان !؟

و اگه باشه چی !؟ اینم :

(خوب) به نسبت باشد این را هم بدان !؟

یا فقط باطله که منتشره !؟ و به نسبت !؟

صبح که نون گرفتم ، حالا بمونه که چی گذشت !؟ سر سفره که ته تغاری از تهرون اومده بود مهمونی ، گفت ببین چی گذاشتن فی اینجا !؟

ایرونیا میگن بابا آب داد و نون .

انگلیسیا دنبال می خواند و می نویسد هستن !

ژاپنیا هم می داند .

حالا کاری ندارم که هنوزم بابا آب داد !؟ یا خون دارد و جون دارد !؟ البته بقول مثلا :"لیلی بامن" ا ، نه بقول مادر ! و امانتی پدر !

ولی گفتم نخستین امام محمد علیه السلام فرموده : نیگا می کنم ! چی میخورم !؟

پس :"فقر فرهنگی" که اونجا گذاشته شده به نون خورم نیست ! به ندونم چی می خونم و چی می نویسمم هست !  

همینطور چی میذارم ؟ (فی) اونجا هم ! که خورد و خوراک میشه ! حالا فی از کجاش ؟ بمونه ! و مقدارش !

 

روز بخیر ، پدر . 


  

طرحی برای بحث و مباحثه (2) :

... ، وَمَا ینْطِقُ عَنِ الْهَوَى ، ... .

طرح بحث و مباحثه از من :

سلام علیکم

خب ، گفتم که دو تا قرائت از منو داریم که عبارتند از :

من می بینه .

و می اندیشه .

مثل همینو بعنوان مثال در ابواب منطق قدیمم داریم (1) ، تعبیرش فرق میکنه ولی حکایت از همین دو قرائت از من داره داره .  

اختصاص به منطق قدیمم نداره (2) ، منطق جدیدم علیرغم اینکه خودشو با باب دوم منطق قدیم مقایسه می کنه (3) و خودشو :"من فکر می کنم" مطرح می کنه ، ولی چنین نیست که سر و کارش بقول خودش با هیچی نباشه  و مثلا :

نیستم ، نیست من ! نه اینکه نیست منی ! بلکه نیستِ من !

باشه و بحث و مباحثه ای راه انداخته باشه از نیست و نیستی که من باشه !

خب ، این دو قرائت از من ، یا طرح من ، ریشه در قرائتی باستانی داره ، و :"تعبیر معروف " ی که عبارته از :

حیوان ناطق

البته قرائت یا طرح هایی دیگه هم بشر در باره ی من داده ، مثلا :

آن یار کزو گشت سر دار بلند

جرمش آن بود که اسرار (4) هویدا می کرد

یا مثلا :

پیر منم ، جوان منم ، تیر منم ، کمان منم

این نه منم ، نه من منم

من شمس شکر ریزم

من خطه ی تبریزم

فاش بگویم این سخن

شمس من و خوای من

و نظایر این مطرح شده و به بحث و مباحثه هم گذاشته شده ، ولی ، بقول مرحوم علامه محمدتقی جعفری ، که هرچند قبلا به نقل از ایشون گفته ام ، بمناسبت الانم بگم که آیا :

من پیامبرم ، یا پیامبرم .

من امامم ، یا امامم .

هم مثلا بقول آن مرحوم در تاریخ و اونم برا بحث و مباحثه ی علمی اومده ! در :"تاریخ علم " !؟

اونقد که مثلا :

فیلسوفم ، یادآورم و فکر می کنم !؟ البته یونان باستانی پیش از میلاد؟ نه فرانسوی شانزدهم میلادی !

حالا چیرو دوست داره من ؟ بیادمیاره ؟ و بهش فکر می کنه !؟ دیگه پیش از میلاد و عصر حاضرشم نداره ! البته تا وقتی که من فکر می کنم رسید به اینکه چیزی برا فکر کردن به اون نداره ، و همونطور که در نوشته ی قبلی گفتم ، برا اینکه آب ! در هاون کوبیدنم نباشه ! بحث و مباحثه شد اندیشیدن به نداره ! پس یه چیز داره و اونم :

من ندار ، یا : ندار !؟ کی ؟ خب من دیگه !

پس کی !؟ من !؟ پدر !؟

خب مادرم که :" چرا مسیحی نیستم " ! که در نوشته ی قبلی گفتم ، خب من چی !؟ آخرش ؟ هیچی !؟ ولی همه چیم توش !

مثلا : 0900 و یک ، دو ... تا 0909 ووو من !

خب ، بازم یادی کنم از مقام مادر ، مادر مقام :

پیامبرم

و امام

و تسلیت .

راستی سریال فرار از زندان به کجا رسید ؟ دیشب ، مایکل به فروشنده ی سیلا گفت : بیا بگیر ! آخه سیلا یه چیزی کم داشت ! نه یکی از شش کارتو ، یه چیزی توش کم بود ! و خریدارم نخرید .

خب برا اینکه سیلا سیلا نبود دیگه ! بدون اون ! ولو اینکه مثل من بعنوان مثال :"حیوان ناطق" م باشه ، حتی :"قرآن ناطق" م ! مثلا بقول آقایی که سخنرانی ایشونو غروبی تلویویزیون پخش کرد ، و روز قبلم سخنرانیشونو در "نازی آباد تهرون" پخش کرد ، که گفت :"بعضیا می خوان درس دینداری به (من) بدن " !

حالا کدوم من !؟ پیامبر ؟ یا امام ؟ و یا مادر ایندو !؟

یا همین دو منی که مطرح شده :

می بینه ؟ یا می اندیشه ؟ و یا مادر ایندو !؟

یا اینکه :" مسیحیم نیست " من ! خب چیست ؟ من ! نیست !؟ نه ! نیست من !

زیرنویس :

1 – باب تصورات ، مثل دیدنیها ، و باب تصدیقات ، مثل بیادآوردن تصورات و اندیشیدن به اونا و تایید شدنشون ! توسط کی !؟ خب من دیگه ! کدوم من ! من :"ثانی" دیگه !

2 – همونطور که بقول استاد شهید مرتضی مطهری اختصاص به علمی یا دانشی از علوم یا دانشها بقول ایشون نداره !

3 – کتاب :" منطق ریاضی" آقای بروجردیان ، نشر جهاد دانشگاهی ، که : "باب معرفت منطق ارسطویی منطق بحساب نمیاد" ، خب اونوقت :"تئوری مجموعه ها" ی منطق ریاضی چی !؟

 

4 – من . من پدر ؟ مادر ؟ یا فرزند پسر یا دختر ؟ نه ، اینا قرائت یا طرحی از منه ! فقط ! من . 


  

طرحی برا بحث و مباحثه :

به نام پدر .

سلام علیکم ... م (1) .

اول یادی کنم از این ایام ، روزایی که متعلقه به :"ام ابیها‌" و مثلا مادر ائمه (2) سلام الله علیها ، البته نه اینکه الان مثلا عصر اوست ! چراکه آیا عصر بعنوان مثال علم یا دانش ، حالا مثلا هوا فضا ، نانو ووو نیست مگه !؟ و مجسمشم اگه جنوب ما (4) و شمال ماهم نباشه ، شرقم نباشه می مونه چی ؟ از چهار جهت اصلی ؟ خب غربی ترین دیگه !

خب با چه نقلی !؟ مثلا لنگه نداره تو دنیا که نه ! الان یا همون عصرم که نه ، اونم بعد :"فروپاشی" شرقیش ! در کنارش !

چرا !؟ خب : انقلابیم ! و خواهم بود ! نه انقلابی که نه تنها فرو ریخت ! بلکه ... .

راستی سریال :"فرار از زندان " به کجا رسید دیشب !؟ به پنج بعلاوه یه کارت (5) !؟ به :"سیلا" !؟ اون به کی رسید !؟ و خواهد رسید !؟

آخه یاد هفت کشوری افتادم که یه وقت نکنه در آمریکا جفت گیری کنه ! و مولودی ببار بیاره بعنوان مثال مانند حالا گفته بشه :"داعش" !؟ و ترسناک دین یا اسلام !

حالا کاریم به این ندارم که وقتی در اون جا هم دمیده شد :" چرا مسیحی نیستم " ، شایدم چرا مثل حضرت عیسی علیه السلامم بدنیا نیامده ام ! به بحث و مباحثه گذاشته نشد که خب اینو از کجا دمیدی !؟ از شنیده ای ؟ یا دیده ای ؟ حالا بمونه از نزدیک یا افقی دور !؟ حالا غربالش از دیده ها و ولو دو دیده شده !؟ بمونه ! در :"هاون " (6) یا کشتی غربال شده ی بشر (7) !؟

خب داریم به الله اکبر نماز ظهر نزدیک میشیم ، مال تهرانو داره تلویزیون میگه ، بحث و مباحثه موند !

چی بود ؟ دو تا قرائت از من :

1 – من می بینه .

2 – می اندیشه .

و هردوشم که گفتم به شرق من دکارتیم نرسیده ، چه رسه به غربشو  اونم آمریکاییش !

زیرنویس :

1 – من .

2 –  در برنامه ی :"باصبح" شبکه ی دوی سیمای جمهوری اسلامی ایران ، مهمان شاعر برنامه دکتر مرزبان .

که در تاریخچه ی انقلاب در شعر ، ایشونم اشاره داشتن به دوران صفوی ، که شعرم از این فرصت بی بهره نبوده ، شعر محمدی علوی ، یعنی فاطمی ! البته پیش از فرصت کنونی ! در نقل از حضرت فاطمه سلام الله علیها ، حالا بمونه که آیا عصرش رسیده !؟ یا بازم پنهون بمونه !؟ یا حتی در عصر آخرین فرزند (3) یا امام عصر (عج) م فقط محل دفن بانوی دوعالم سلام الله علیها نشون داده میشه !؟ و جایگاه ایشون عالمی دیگه داره !؟ و ... .

البته ایشون ، جناب دکتر شاعر برنامه ، نه اینکه خدای نخواسته نمی دونن مادر امام اول ، هرچند نامشان فاطمه(سلام الله علیها ) هست ، ولی حتی مثل ته تغاری حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها ، زمان امامت فرزندشونو که درک یا دریافت نکردن ، که مثل مادر حضرت عیسی بن مریم علیه السلامم تولید مثلی از امامت داشته باشن ! 

3 - مادر ائمه ، ولو اینکه مادر بزرگوارشون سلام الله علیها رومیم بوده باشن ، مانند مثلا آقا امام علی بن حسین علیه السلام که مادر بزرگوارشان سلام الله علیها شاهزاده ای ایرانی بوده ان . 

بدون شک مقصود دکتر شاعر ، شعر نگفته ان و مقصود جایگاه مادریه ، مانند مقام مادر مقدس سلام الله علیها یعنی مادر حضرت عیسی بن مریم علیه السلام ، نبی یا پیامبر قبل از پدر بزرگوار حضرت ام ابیها صل الله علیه و اله و سلم . 

4 – جمهوری اسلامی ایران .

5 – کارت ششم دست یابی به سیلا .

6 – کتاب :"تئوری طبیعی مجموعه ها" برگردان به فارسی به کوشش ستاد انقلاب فرهنگی ، و نشر یا تخم پاشی اونم ، در ایران ، بعد انقلاب .

7 – چه به مجسمه ی پدر و چه مادر . 

نزدیک به ساعت شش بعد از ظهر ، بعد تصحیح و تکمیلی ، پدر . 


  

طرح بحث و مباحثه :

بسم الله الرّحمن الرّحیم ، والحمدلله ربّ العالمین الّرحمن الرّحیم .  

سلام علیکم

طرح :

أَلَمْ یعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یرَى !؟

در نوشته ی قبلی ، نوشته ی "پایان بخش بحث و مباحثه " یه گفته ای مطرح شد که عبارت بود از : "من می بینم "(1) .

بحث :

بحث اینه که این با طرح : "من فکر می کنم" (2) ، چه فرقی داره !؟ یا فرقی نداره با اونکه گفته شد : من می بینم !؟

 یعنی هرچند که هردو گفته گفته ی "من"ه ، و کارم کار "من "ه  ولی فرقی نداره "دیدن" با  تفکّر یا "اندیشیدن" !؟

خب اگه فرقی نداشته باشه ، چرا با طرح یکی از ایندو در فرانسه ، اروپا و شرقش یا "غرب آسیا" رنسانس یا انقلابی رخ داده ، ولی با دیگری آب از آبم تکون نخوره و بعنوان مثال کک حکومت دینی قرون وسطایی هم نگزه !؟ و مثلا بگه خب مگه گفته شده تو نمی بینی !؟ خب معلومه که :

من می بینه !

میشنوه هم !

 با اجازه ی جناب حاکم :

چی !؟

کی !؟

سکوت قرون وسطی و انقلابیون تا الانم و بعد اینم ! مگه اینکه چی !؟ اینم بگوش رسیده یا به چششون خورده باشه  ربّ ، و اونم ربّ :

الْأَعْلَى !

البته بعد :

الله

که :

لله  

البته اگه رسیده باشه به شرق اروپا ، فرانسه و دکارت فرانسوی ! فرزندم ، شب بخیر .

زیرنویس :

1 –  البته گفته نشد فقط می بینه ، بلکه بعنوان مثال گفته شده :" میشنوه " هم ، من ! که فعلا با این کار ندارم که منی که هم می بینه و هم میشنوه ، نه تنها با منی که می بینه ، و منی که می شنوه فرق داره ، بلکه ایندو هم با هم فرق دارن ، ان شاءالله تعالی بحث میشه .

2 – که با طرحش در قرن شانزدهم میلادی در فرانسه ، اروپا و دیگر قاره ها ، منجمله جاهایی که یازده قرن از هجرت پیامبری می گذشت که در کتابیکه آورده اومده :

انّه فکّر !

 

انقلاب صنعتی یا رنسانس شده !  


  

پایان بخش بحث و مباحثه (1) :

بسم الله الرّحمن الرّحیم  ، الحمد لله ربّ العالمین ، الرّحمن الرّحیم ، مالک (یا ملک) یوم الّدین ، ایّاک نعبد و ... . ... ، ولم یکن له کفوا احد .

سلام علیکم

"اقدام و عمل"(2) :

میشه کامپیوتر منو بدین درست کنن !؟ نمیگم نوشو برام بخرین !

تا لوله کشی تموم بشه و منم اقدامی کرده باشم !؟

آخه :

من می بینم !؟

من میشنوم !؟

ووو !؟

تاکی بحث و مباحثه !؟

چرا نمیشه ... م !؟ میگم اقدام کنه ... ت !

زیرنویس :

1 – در نوشته ی فبلی گفتم مباحثه مثلا بگو مگو نیست و ... .

ولی پایان بخش بحث و مباحثه به مثلا بگو مگو هم خاتمه میده ، حتی به بگو مگوی هرکی در خودشم ، البته بستگی به پایان بخش داره که فعلا مجال اون نیست در این اختصار ، فقط اینو گفته باشم که میشه مثلا با خفه کردن و گرفتن جونم به بگو مگوی یکی پایان داد ، یا با خودکشی ازش راحت ! شد !

همینطور با کشتار یا خودکشی جمعی یه مجموعه ، مثل خانواده ،  که این پایان بخشی موضوع بحث نیست ، و برا این گفتم که هم مقصود از پایان بخشو گفته باشم ، و هم بعضی شاید اینو پایان بخش بحث و مباحثه هم بدونن ! در حالیکه همین بحث و مباحثه که تحت عنوان :"پایان بحث و مباحثه " شد و در هر بحث و مباحثه ای هست ، بلکه بحث و مباحثه ای بدون این نیست !

اصلا بحث همینه و مباحثه هم با طرح همین بحثه ، بعنوان مثال در همین بحث :"طرحی برای فردا " هم ، برادر حسن رحیم پور ازغدیم بحثشون کشید به همین ، منتها مثلا وقتی انقلاب صنعتی در فرانسه ، اروپا ، غرب و شرق و در این میان ایران رو هم ، حتی بعد انقلاب در اونم ، رسوندن به مثلا :"جایگزینی " و "جانشینی" خدا ، و فرق ایندو ، فقط محدوش کردن به ربّوبیّت خدا ! نه جانشینی خود خدا ! هم ! در حالیکه حرف از جانشین خدا ، و خدا که جامع نامهای اوست که بجای جانشینی ، جایگزین پیدا کرده در :"لوله کشی" ! یا :"سخت افزار" و یا ... .

چراکه ربّ ، منجمله ربّ صنعت در انقلاب صنعتی فرانسه ، اروپا ووو از آن کیست ؟ من ؟ یا :

من صنعتگرم ، پس هستم !؟

خب بله ! صنعتگری ، مثل کی !؟ مثل صنعتگرت ! همینطورم هستی ! البته تا جاییکه هستی ! پس نیگا نکن به قرون وسطی که هستی تو رو برده باشه زیر سئوال ! که بگی :

من فکر می کنم ، پس هستم !

بله نه تنها هستی ، اندیشمندم هستی ، منتها برا اندیشیدن :" لوله کشی"م شده ! برا اون چیزی که بهت برسه برا فکر کردن به اون ! چراکه صنعتگرت رزاق اندیشه ی توهم هست ، و :"حقّ المبین" ، وقتی حق اندیشیدنم بهت داده ! به بودت ! و بله :

من می اندیشد !

همچنان که بیاد میاره ، از کجا !؟ همونجایی که این انقلابت رسید به اونجایی که گفت :

من نیستم ! بلکه نیستم هست ! و :

"نیست یک " !؟

کمثل :

"هست یک " !؟

و نه تنها در کنارش و بقول مثلا رییس جمهور فعلی آمریکا !؟

و نه حتی جدای از اون ! بلکه اونم تحت تو !

پس بحث ، بقول برادر حسنم ، بحث فقط ربّوبیّت نیست ! بلکه حتی خدا بودنم نیست ! بحث بحث چیه !؟

خدا هم محتوای لوله کشی بندشه ! دینشم محتوی ! خلاصه :

... ، مالک ( او ملک) یوم الدّین ، ... !

اونوقت کی جایگزین و جانشین :

ایّاک نعبد و ... !؟

جز صنعتگر !؟ برادر ؟ و بعبارت شما :"فاضلاب" ، "نرم افزار" ووو !؟

بعبارت دیگه محتوی ، دین ، اسلام !

 

2- آخرین ماه زمستان سال :"اقتصاد مقاومتی ، اقدام و عمل" . 


  

پایان بحث و مباحثه (1) :

بسم الله الرّحمن الرّحیم ، ... ، لم یلد و لم یولد ، ... .

سلام علیکم

اشاره :

دیروز حادثه ای رخ داد و گفته شد :

... بحث سرجاشه ! و این بحث ادامه داره ! ... .

کدوم بحث ؟ بعنوان مثال :"لوله کشی"(2) بعنوان مثال همون :"داشگاه آزاد" که گفته شد ، البته که : "دانشگاه آزاد اسلامی" ! ، ولی آیا در بقول ما صورت وضعیت یا بعنوان مثال بیلان جمهوری اسلامی ایرانم ! که مثلا جستجوی علم یا دانشو تا خونه ها که نه ، برا بعنوان مثال عیال بنده و بچه هاشم لوله کشی کرده ! حتی با پرداخت خرج تحصیل اونا از طرف منم که گفته بشه ! حتی خرج لوله کشیم !؟ چه برسه که در بیلانم تحصیل رایگان اومده باشه !؟

خب ، پایانه این لوله کشیم چی !؟ دیروز تصویری از خونه رو تلویزیون نشون داد که مجری برنامشم براش مسئله شد که : همه خونه ها کامپیوتر دارن !؟

که لوله کش گفت : دارن دیگه !

بقول ته تغاری ما : مگه میشه !؟ مگه داریم !؟ تو این عصر و خونه ی بدون لوله کشیم !؟

مگه میشه !؟ مگه داریم !؟ تو خونه هم یکی لوله کشی دیدن این برنامه ها رو نداشته باشه و دیده باشه ، و شنیده باشه این حرفارو !؟

خب ، منکه فکر می کنم دادش محسن راست میگه ! مگه اینکه چی !؟

هنوز به دنیا نیومده باشه !؟ و ... .

که بقول بعنوان مثال در نقش وکیل فیلم تسویه حساب : اونجا نبود ... .

بلکه از اونجا اومده ! و برا دونستنم اومده !    

زیرنویس :

1 – قبلا گفتم که بعنوان مثال بگو مگو نه ! بلکه بعنوان مثال برسم طلبگی در مانند همون که گفتم تلویزیون نشون داد ، خواهرانه ی اونم ، خب حالا آیا من دارم میگم پایان اونم !؟ یعنی موضوع بحث اینه ! خب بله ! مگه اینکه گفته بشه مثلا اون خواهرا که تلویزیون نشون داد دست از بحث و مباحثه نکشیدن و تلویزیونم نشون نداد ! در حالیکه منکه دیدم با تلویزیون مصاحبه کردنی رو ! خب بله میشه گفت اینم همون مباحثه ، و فقط نه اینم ! که بازم آیا گفته نشد که یه رسمه !؟ خب گیریمم که رسم ویژه ی حوزه یا :"مدارس ویژه ی علوم دینی" م که نباشه که تمومی ! م نداشته باشه ! خب بازم که کافیه که گفته بشه :

من دانشمندم ، ... .

حالا پس هستمشم بمونه ! ، گفتن نه تنها "دانشمندم" ، بلکه بنام یا بسم :"دانشمند"م کفایت میکنه !

خب چراشم روشنه ، مگه همونکه این رسم رسم طلبگی یا دانشجویی و خلاصه جستجو نباشه ! بعبارت دیگه مرگ نداشته باشه ! حالا چه پیش از تولدش ، و چه پس از اون ! در حالیکه دانشمندم از اسمش پیداس که از "دانش" ه ! حالا تولید مثلش بمونه ! چه بعنوان پدر دانشی و چه بوسیله چی !؟ میگم انشاءالله !

هرچند فکر می کنم ، من فکر می کنم  ، علی الحساب قبلا گفته باشم ، به نقل از استاد شهید مطهری که ، ایشون نفرموده ان که مثل :"مراجع" فقط اساتید حوزه ای که گفتم ، طلّاب :"بزرگ" ی هستن ، و مثلا اساتید دانشگاه بعنوان مثال دولتی دانشجویان بزرگی نیستن !

چراکه فقط بقول ایشون شیخ انصاری نیست که هنوز استاد آنان است ، بلکه نه تنها بعنوان مثال شیخ الرّییسم خودشو شاگرد معلّم اول گفته ، بلکه معلم ثانیم حرف استادشو باب بندی (3) کرده ! یعنی حرف سر جاشه ، مباحثه (:"بحث از حرف استاد") خب همینطور !

2 – در برنامه :"طرحی برای فردا" (4) ، سخنرانی برادر حسن رحیم پور ازغدی ، ضبط شده در بهمن 1395 ، که دیشب ساعت هفت و بیست و پنج دقیقه از تلویزیون پخش شد .

ایشون پس از اینکه اینترنت رو به ظرف :"لوله کشی" تشبیه کردن ، و موضوع بحثو محتوای اون ، بحثی که از قبل از انقلابم گفته نشه ، بعد انقلاب مطرح شد ، در طرحی برای فردای انقلاب !

بعنوان مثال استاد شهید مرتضی مطهری قبل از دوازدهم فروردین هزار و سیصد و پنجاه و هشت (5) این بحثو در تلویزیون مطرح کرده ان ، محتوای اسلامی در لوله کشی جمهوری رو ، پس موضوع هنوز ادامه داره و چنین نیست که کم کم با تغییر صورت مسئله به لوله کشی های دیگه پاک شده باشه ، یا لوله کشی :"اسلامی" م بقول ایشون داشته باشیم ! مثل طرحی بنام :"دانشگاه آزاد اسلامی" م ، حتی در لوله کشی :"دانشگاه اسلامی" م ! و ایندو هم در لوله کشی :"جمهوری اسلامی"م ، نه (لوله کشی جمهوری) ! که اسلامیم داره ! ولی هنوز ساخت ایرانم نداره ، چه رسه بقول به :"سبک" اسلامیشم !

حالا در مقابل لوله کشی جمهوری !؟ که بعنوان لوله کشی انسانی ! و منجمله ایرانیم !؟ آیا ! یا :

... ، و ...


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :74
بازدید دیروز :139
کل بازدید : 1304171
کل یاداشته ها : 1756


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ