جستجو ، طلب و یا ... :
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، ألرّحمنِ (الف) ... مَنطِقُ (پ) ... وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
طَلَبُ ال ... . (پ)
بعد مراسم (ت) ویژه ی 9 دی شبکه ی سه (ٍث) و برنامه اوژانس طبیب :
سلام علیکم
خب ، برم (ج) قم ، بعد ختم جلسه و شب بخیر دیشب .
:"مدت" تدریس ، نه تحصیل ، م که در قم تموم کردم (چ) برگشتیم وطن ، نه حسن کندی کنار سد ارس پلدشت ، یا پیش از اون چایپاره و مرکز ش قره ضیاءالدین ، بلکه اونجا که از اونجا بعنوان آموزگار ، معلم و یا ... فرستاده شده بودم به بخش چایپارش ، و بعد مستقل شد ، اداره ی آموزش و پرورشش و کادر ادارشم توسط مدیرکل آموزش و پرورش استان آذربایجان غربی تو خونه ی ما تصمیم گرفت که کی باشه و با تموم فرار کردن من ، منم شدم مسئول کار پردازی اداره ! که زیاد طول نکشید و خواستم برگردم مدرسه ی طالقانی که توش تدریس می کردم ، که اول گفته شد برم :"چورس" و اونم بعنوان دفتر دار ، که نه فقط در قره ضیاءالدین نباشم ، و وقتی بعنوان دفتر دار نرفتم حکم انتقالم به پلدشت صادر شد ، از بالا ! شایدم بالاتر از استان ! آخه داستان ترور رییس اداره ! به بالاترم رسیده بود !
خدا رحمت کنه معاون کمیته ی قره ضیاالدینو که روز آخر دو ماه غیبتم که نه تنها رو انداخت و نتونسم روشو زمین بندازم ، بلکه با جیپ شخصی خودشم منو داشت می برد پلدشت که جاده برفی و لغزنده بود و دوتایی با ماشین رفتیم تو درّه ! که وقتی اونو میاد مینی بوسی برمی داره ببره ، بهوش میاد سراغ منو میگیره و برمی گردن منم ورمی دارن و میاوردن بیمارستان ماکو که تو راه شکر خدا دوباره چشم باز کردم .
البته گوش و چشم ! مثل اول ! چشم گشودن به این دنیا ! و جستجو آغاز شد .
خب زنگ زدن که برم نون بگیرم ، میرم و ان شاءالله برمی گردم .
اظهار نامه ی ب (خ) :
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... یَحیی (د) ... عیسی (ذ) ... وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
ناشکری نشه در جستجو ی ایندنیا ، که ناگفته بمونه دو عضو دیگر بدن ، به :"ویژه" بینی یا دماغ ، وگرنه پس از پیدا کردنم در دره ، نمیگم ولم می کردن و می رفتن ، ولی دیگه رو صندلی مینی بوس و کنار مرحوم آقا میرزا علی اکبر نمی ذاشتنم ، یا دیگه عمّامه ی اون روی سر شکافته ی من که دیگه نمی بستن !
که وقتی وارد دره شدیم سرم خورد به دستگیره ی بالای در و وقتی چشم باز کردم که تو مینی بوس بودم و کنار حاج آقا که قبل از من بهوش اومده و شکر خدا وضعشم مثل من نبود ! خونی مالی و عمّامه هم قرمز ! و تا چشش به چشم افتاد که باز شد عضو از اعضای بندش از هم باز شد و دندونشم پیدا شد و تازه بحرف اومد و احوال پرسیم کرد و گفتم : الحمدلله ... ، آب (سلام برحسین) دهنشم قورت داد ! آخه پشت فرمون اون بنده خدا بود و اومده بود که خدمتی به من بکنه که این پیشامد شد ، حالا خسارت ماشینش پیشکش من ! که بهش ندادم ! نداشتم که بدم ! خب دوماه حقوق نگرفته بودم ! خدا رحمتش کنه .
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، ألرّحمنِ (الف) ... هُ (ر) مَنطِقُ ... وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
خب کجا بودیم !؟
بعد از :"مجله (ز) خبری" خبر ساعت نوزده شبکه یک سیمای جمهوری اسلامی ایران ، خب کجا هستیم !؟
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، ألرّحمنِ الرَّحیمِ ، ...عَلَّم ... وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
نیازیم نیست که رفت به سایتش ، چراکه اونجا هم نوشته گفته شده بچشم میاد و وقتی گفته کفایت کنه دیگه چه نیازی به نوشته اش !؟ برای دونستن !؟
تاریخچه ی علم :
علم منطق :
منطق جستجو یا طلب و یا ... :
قال النّبی : طلب ال ... .
در شناخت یا معرفت و یا ... ، ی هر اصغر یا :"صغری" ی اکبر یا :"کبری" ی مطلوب ، طالب یا جوینده کجاس !؟
طالب یا جوینده را هم که خبر اومد گوشه ! و بهتره ! که از چشم دعوت نشه ! که اونم جوینده یا طالب بشه !
چراکه اونوقت نمیشه :"جمع " ایندو رو جمع و جور کرد ! با منطقی :"جامع" منطق ایندو !
از من گفتن بود ! :"سازمان" صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران خودش می دونه ! که بازم بگه :
کار خودشو می کنه !
یا "سازمان" صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران ، مثل اون :"مجله ی خبری" فقط صدا و نهایتشم مثلا نوشته داشته باشه ، نوشته ی گفته هاشو .
مگر اینکه به "مجله ی خبری" ش بگه خبرشو مثل :"سیما" ش نشون بده !
ناگفته نمونه که تازه صورت مسئله ی :
جوینده ، طالب و یا ... کجاست !؟
بجای خود باقیه ! چه اون مجله نشون بده و چه بازم حرف بزنه و نهایتشم بنویسه و نوشته ی گفته ای رو تحویل چشم بده !
شب بخیر .
تا چشم (ژ) بینا !
-------------------------------------------------------
الف : مراجعه شود به (الف) نوشته ی قبلی .
ب : نوشته ی قبل از :
... مَنطِقُ ... .
پ : ... علم ... : پیامبر صلّ الله علیه و اله و سلّم .
ت : بگوش و چشمم رسیده ی .
ث : ی سیمای جمهوری اسلامی ایران .
ج : دنبال کار خودم ، و بقول مثلا رییس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در بهار هزار و سیصد و هفتاد و دو ی هجری شمسی که :"داریم کار خودمونو می کنیم" ، همراه با صدای دو دلبندشون که بگوش می رسید .
چ : که نه تنها :"مدت" تدریس ، و سه سال (ح) در این "مدت" م ، بلکه هرچه مدتم دفتر داری و خدمتگذاریم ، حتی در زمان شاهنشاهی رو هم که کرده بودمو ، با دوسال سابقه خدمت نظامم در اون زمان ، فروختم به دولت :"جامعه ی مدنی" جمهوری اسلامی ایران و از قم شبانه خارج شدیم .
ح : ی هم که در زمان دولت :"سازندگی" جمهوری اسلامی ایران ، اونور اتوبان یا کمربندی انتهای خیابون باجک قم ، که فرماندار قم خارج از محدوده ی طرح جامع جدیدش اعلام کرده بود ، "سازندگی" کردم ، با ساختن خانه برای فرهنگیان قم ، که هرچند نیمه کاره ماند ! ساخت و سازم ، ولی با تمام مخالفتها ، در خارج از طرح جامع شهر قم ، تا توانستم ساختم و سالها بعد که رفته بودم دیدم برا خودش یه شهری شده کنار شهر قم ! و مسجدشم ساخته شده بود ، در همونجایی که در نقشه اش کشیده بودم .
که در نقشه ی قبلی جایی براش گذاشته نشده بود ! اونم توسط شرکتی با مهندسانی دانشگاهی ! در همان دوران "سازنگی" جمهوری اسلامی ایران ! اونم در مقابل چند میلیونی که هیئت مدیره ی قبلی بهشون داده بود و تازه مورد :"تایید" واقع نشده بود و برای اصلاحشم پنج میلیونی می خواست و نشستم شبها خودم اصلاحش کردم با هفت هزار تومن هزینه ای که برد ! و به مورد "تایید" شهرسازی استان تهرانم نه تنها رسید ! بلکه بعدها مثلا شهردار قم ، آقای پیروی تازه متوجه شد که من کشیده ام و اونیم نیست که مهندسش کشیده بود و صد و پنجاه هرار تومانم بابتش گرفته بود و حالا بمونه که مثلا یه خونه توش بود که راه ورودی بهش نداشت ! و در میون خانه های اطرافش مونده بود ! بلکه بازم بدون در نظر گرفتن جایی برای مسجد هزار و سیصد خانه ی خانواده ی ایرانی مسلمان !
خ : دو .
د : شهید .
ذ : بر صلیب .
ر : هُوَ ، او ، و یا ... .
همو که نوشته اش در کتاب الله یا نوشته ی خدا اومده :
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ (الف) ، ... وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
ز : یِ .
ژ : ولو یکی ، حالا چه بقول آقا امام باقرالعلوم ال محمد علیه السلام ! و چه :"تنور" یش بقول آقا امام صادق ال محمد علیه السلام ، و چه بقول آقا امام عالم ال محمد علیه السلام : أنا (س) .
س : من ، حتی خود مثلا همون گوینده ی خبر :"مجله ی خبری" خبر شبکه ی یک سیمای جمهوری اسلامی ایران .
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی خَلَقَ ... ؟وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
به مناسبت سالروز وفات کریمه ی اهل بیت سلام الله علیها :
اللهم صل علی ... حجتک علی ما فوق الارض و من تحت الثری ... .
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، ألرّحمنِ (الف) ... (ب) مَنطِقُ (پ) ... وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
اللهم صل علی فاطمة و ابیها و أ ... بعدد ما احاط ... .
سلام علیکم
ضمن تبریک بمناسبت امروز جمعه ، بازم اول ، به مناسبت امروز ، روز وفات خانم فاطمه ی معصومه سلام الله علیها ، تسلیت بگم و بعد برم پیگیر بحث :
(ت) منطق
بشم ، که داشتم :
تاریخچه ی
اونو می گفتم ، دیشب ، که خواب نذاشت ادامه بدم .
--------------------------------------------
بعد از خبر ساعت چهارده شبکه ی یک سیمای جمهوری اسلامی ایران :
پذیرایی و پرستایی :
قم شهریه که برا :"مدت" چند روزی از دختر امام موسی علیه السلام پذیرایی و بیمارم بوده پرستایی کرده ، که می خواست بره پیش امام زمانش ، ولی در این شهر از دنیا رفت و بخاک سپرده شد در این شهر .
تاریخچه ی منطق :
علم منطق :
خب بازی پرسپولس خودمون با تراختور خودمونه و گفتم اینو بگم که تاریخچه ی منطقم میگم ان شاءالله تعالی .
بعد برنامه ی ساعت نوزده معرفت شبکه ی چهار سیما :
خب بازی یعنی همین دیگه ! یکی می بره و یکیم می بازه ، البته :"برد برد" رو من انتظار داشتم ، ولی تیم دوم ما به تیم اولمون باخت ! اونم امروز ! یعنی :"هشت دی" ! مثل : بیست و نه بهمن !
اظهار نامه (ج) :
پیشگفتار :
مقدمه ای رو بگم ، برا اظهار نامه ، از چایپاره که بعنوان دفتر دار فرستاده شدم به منطقه ی پلدشت و کنار سد ارس و مدرسه ای در حسن کندی ، منتظر ماندم تا فصل نقل و انتقالات رسید و بجز آذربایجان شرقی و کردستان که مختار شدم تقاضای انتقال بدم ، قم رو که پیش از اونم در نظر داشتم در خواست کردم .
نامه ی انتقالی رو که گرفتم و سر بسته بردم قم که هنوز استان نشده بود ، و اداره کلم نداشت و یه اداره داشت ، باز کننده ی نامه ضمن رفتاری دور از انتظار با یه دفتر دار ، گفت کجا راحترید اونجا بفرستم ! گفتم نزدیک محل سکونتمون باشه بهتره ! ابلاغ برا مدرسه ی شهید سید مصطفی خمینی خیابون بیست و دوی بهمن شاه ابراهیم نوشته شد و رفتم به اونجا و با تعجب کردم که چرا گفته شد برم پیش از بازشدن مدارس بیام !؟
در روز تعیین شده رفتم و کم کم بقیه هم اومدن و پایه ها رو تقسیم می کردن از منم پرسیده شد که کدوم پایه رو می خوام تدریس کنم !؟
خب تدریس شروع شد و تا "مدت" ی که در آموزش و پرورش بودم تو همونجا مشغول به تدریس بودم ، مگه سه سالی که مدیریت تعاونی مسکن فرهگیان قم ، فاز سه و چهار انتهای باجک و اونور اتوبان بعهده ام بود در میان این مدت .
در این ایام یه اتفاقی در مدارس افتاد که مقصودم از اینهمه مقدمه این بود ! اونم اینکه یه :"میز" به "میز" ای دفتر اضافه شد ! که قبلا در مدارس نبود ، در اداره ها بود ، برا خودش شعبه و دفتر دستک داشت ، ولی در مدارس نبود ! البته نه اینکه نبود ! مخفی بود ! می تونست میز مدیر باشه ، معاون یا ناظم باشه ، دفتر دار باشه ، و حتی خدمتگذارم باشه ، یا یکی از آموزگارا یا معلما و یا در مقاطع دیگه دبیرا ، حتی یکی از دانش آموزا هم ! بعبارت دیگه همه بودن جز خود اونی که نبود !
البته برا من که نبودم هیچ فرقی نمیکرد که کیه ؟ من کار خودمو می کردم و مقصودم اینا که گفتم نیست ! مقصودم این میز در مدارسم نیست ! آخه اونی که می خوام بگم اینا نیست !
خب ، در همون ایام تدریس ، مشغول تحصیلم بودم ، با برادرای انجمن اسلامی مسجد امام سجاد علیه السلام محل سکونتمون تو اسماعیل آباد ، که فعالیت می کردیم یکی از برادرا روحانی بودن و پیشنهاد کردم به برادرای انجمن درس بدن ، صرف و نحوی شروع شد ، به یکی از برادرای روحانی ، البته لباس شخصی که تو مجله ی حوزه هم مشغول بود گفتم اگه آشنا داره به یه استاد خوب منطق بگه که بهمون درس بده که خیلی خوشش اومد و با یکی دوتا دیگه از برادرای روحانی رفتیم درس منطق گرفتیم تو همون محل مجله ی حوزه .
که زیاد دوام نیافت ! آخه من از این کار هدف داشتم !
خب این از این ! در همون اوایل دهه ی شصت که مشغول تدریسم بودم ، در داشگاهی در تهران قبول شدم ، خب مامور به تحصیل که بهم داده نشد ! مجبور شدم ترم اول دستکم درس منطقو حضوری بگیرم و هفته ای یه روز میرفتم تهران و برمی گشتم .
همینکه کلاس تموم میشد خودمو می رسوندم ترمینال و با اتوبوس می اومدم قم ، که یه روز یکی از دانشجو ها که اونم با یکی دیگه ار میزام از قم میومد ، ما رو با هم میزی دیگمون دعوت کرد بریم اونجا ! کجا ! مثل همونجا که تو مدرسه به میزای مدرسه اضافه شده بود و اونهمه رو گفتم که اینو بگم ! تا از ش نامی نبرده باشم .
خخب برا چی !؟ دعوتمون کرد ما سه تا همیز همیشگی رو ! و تازه بعدشم که بعد معلوم شد درست ما سه تا رو ! حالا نمیگم من و اوندوتا رو !
هیچی ! برا فعالیت فوق برنامه ! حالا هرچی که باشه ! خصوصا تحقیقیم باشه ! و از قضا هم به ان قلتایی که سر درس منطق داشتم و صدای استاد و دانشجوها رو که نه فقط ! بلکه مورد توجه گروه آموزشیم قرار گرفته بود که یه بار منو فراخوند و استادم اونجا بود و کار به مصالحه کشید که بذارم استاد درشو بده و وقت دانشجویانم به هدر نره !
که گویا مورد توجه اون :"میز" شده بود و راهکار این شده بود که فوق برنامه باشه اون حرفای مانع تدریس استاد و وقت دانشجویان ، که من اول گفتم مسیرم دوره و تو قمم کلی کار دارم و یکیش شغلمه .
ولی وقتی موضوع کمی روشن که چیه ! قید قمو ! زدم و خدا خواسته گفتم باشه ! ولی به یک جلسه که نه ! بلکه به پاسخ یه پرسشم نکشید ! با اینکه موضوع رو هنوز لو نداده بودن و اول جلسه حرف از یه فعالیت تحقیق بود ! حالا هرچی باشه ؟
روش یا منطق و یا متد تحقیق :
که از اونا ، دعوت کننده و صاحب میز که روحانی دانشگاه دیده هم بودن (چ) ، که من موضوع تحقیقو بگم و از من که : فرقی نمی کنه ! هرچی که باشه .
که آخرش گردن گرفتم ! ولی گفتم یه شرط داره !
چی !؟
هیچی ! با کدوم روش ، منطق و یا متد !؟
منطق علم :
ختم جلسه ! شب بخیر .
-------------------------------------------
الف : مراجعه بشه به (الف) نوشته ی قبلی .
ب : ... عَلَّمناهُ ... .
پ : الطِّیر ... .
ت : اعلی یا :"کبری" : آشنایی با علوم اسلامی (ث) .
ث : مراجعه شود به (ب) نوشته ی قبلی .
ج : نوشته ی گفته .
چ : بهتر از ما دور میزش بگوش و چشمش رسیده بود : منطق
خودشم مکتوب یا نوشته شده .
--------------------------------------------------
در ادامه ی :"دسته ها (کلیدواژه های موضوعی) :
قم + شهر قم + برپایی + شهر برپایی + امام پنجم علیه السلام + عین علم + کشتن محسن + هفتاد علم + کشتن حسین + قم علم + علم کبری + علم صغری + علم وسطی + احاطه +سلطه + سلطان +السلام علیک یا سلطان + علی بن موسی الرضا علیه السلام .
به مناسبت روز تولد امام عسکری (ع) :
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، ألرّحمنِ (الف) ... وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
سلام علیکم
اشاره :
اول یه اشاره ای بشه به نوشته ی قبلی و بعد برم سر بحث از عنوان :
تاریخچه ی منطق
که در بحث از :
آشنایی با علوم اسلامی (ب)
و آشنایی با :
منطق (پ)
مطرح شد .
-------------------------------------------------
بعد از خبر ساعت 24 شبکه ی خبر (خ) :
ضمن شب بخیر ، و عرض تسلیت بمناسبت شب وفات حضرت فاطمه ی معصومه سلام الله علیها ، و عرض پوزش که فرصت نکردم بعد از ظهر بحثو پیگیر بشم ، و الانم که وقت خوابه .
در اشاره به نوشته ی قبلی ، که گفته شد آقا امام حسن بن علی بن محمد علیه السلام دوران اماتشان در محلی نظامی تحت حفاطت اطلاعاتی بوده ، پیش از آوردن پدرشان آقا امام علی بن محمد علیه السلام به این محل بدنیا آمده بودن ، یعنی روز تولدشان در آن محل نبوده .
هیجکدام از امامان قبلی هم در محلی مانند آن محل بدنیا نیامده اند ، ولی روز تولد آخرین امام در چنین محل بوده است ، اونم با تمام حفاظت اطلاعاتی که میشده !
اما تاریخجه ی منطق :
جهت اختصار از منطق کامپیوتر و پیش از آن منطق ریاضی فعلا صرف نظر می کنم و ان شاءالله در فرصتی دیگه بقول مقام معظم رهبری :"خدمتشان" می رسم .
امام منطقی که سابقه ی پیش از میلادی هم داره ، که گفته شده برای شاهزاده ی یونانی (د) هم نوشته شده ، توسط استاد خصوصیش ، یعنی ارسطو و :"به تعبیر معروف" معلم اول .
پیش از ایشان به این عنوان ، یعنی به عنوان :"منطق" که از آن نامبرده شده و می شود ، نوشته ای نبوده ، حالا چرا !؟ و با چه روش ، منطق و یا مِتُدی تعلیم و تعلّم صورت می گرفته ؟ بدون شک و تردید همانگونه که پیش از برگردون یا ترجمه منطق ارسطو در زمان عباسیان (ذ) و دیگر آثار علمی یونان باستان ، تعلیم و تعلّم صورت می گرفته ، و اگر علم یا دانش روش ، منطق و یا متدی داشته ، که مسلما دارد ! مسلما ، آنهم خصوصا توسط امام شیعه نوشته ، و بقول منطقیون :"رعایت" اونم الزمامی می شد !
نکته ی دیگر اینکه چرا بهنگام ترجمه ی آثار علمی یونان باستان و منجمله منطق ارسطویی ، علما و دانشمندان و خصوصا شیعه برایشان این پرسش پیش نیامده که چرا منطق علم !؟ یا علم منطق !؟ داشته !؟ و این امر مهم ولی امری نداشته !؟ یا ولی امری آنرا برشته ی تحریر در نیاورده !؟ و یا دستورش نداده !؟ که بقول منطقیون :"بخطا" نرفته یا :"مصون" از خطا باشن !؟
ووو !؟ که فقط می توان بدان امیدوار بود که منطق علم یا علم منطق ، مثل دستور زبان فارسی ما ، یا صرف و نحو عربی ، و یا مثلا گرامری باشه ، که همانطور که مردم در گفتگوی خود و با خود ! دارن ، در علم یا دانشم دارن ! همانگونه که در منطق کامپیوتر گفته می شود که :"ربان" ماشین :"صفریک" ه !
یعنی زبان :"علم" یا دانشم منطق ارسطوییه !
خب ! ادامه ی بحث بمونه برا فرصتی دیگه ان شاءالله تعالی و بحول و قوه اش ، شب بخیر .
------------------------------------------------------
الف : مراجعه شود به (ب) در نوشته ی قبلی .
ب :
آشنائی با علوم اسلامی جلد اول
منطق - فلسفه
متفکر شهید استاد مرتضی مطهری
چاپ هشتم : پائیز 1369
ناشر : انتشارات صدرا (با کسب اجازه ازشورای نظارت بر نشرآثار
استاد شهید(
پ : علم منطق ؟ یا منطق علم ؟ (ث)
خب منطق بعنوان علم یا دانشی هم ! فرق داره با علم یا دانشی هم ! بعنوان منطق .
خب برا اینکه از نام یا اسم آندو ، یعنی :"علم منطق" و :"منطق علم" پیداس ، مگه اینکه مراد از ایندو یکی باشه !
و نام یا اسم :"علم" م با نام یا اسم :"منطق" م همینطور ! ووو !
تا برسه به استاد و شاگرد ! و ایندو هم یکی !
بقول مثلا مسابقه ای بنام :"ایمان" که تلویزیون مدیتیه راه انداخته ! که فرصت بشه ان شاء الله امروز به اینم اشاره ای بتونم بکنم ! خصوصا به مسابقه ی امروزش ! که از یکی بودن عالم و معلوم ، و عالم بواسطه ی معلوم ! مثلا همون شاگرد استاد ! و بشرط شاگرد ، ولو یکی ! و ... رو به مسابقه گذاشته ! البته برا ولو یکی ! و ... ! نه خودش ! و خودش و بقول خودش :
حضوری !
خب اذانه ظهره به افق ما ! بریم !
التماس دعا ! در گفتگو با ... !؟ در ملاقات ... !؟
حالا منطق (ج) ؟ و منجمله علم (چ) ؟ و نخستین (ح) ؟ بمونه برا فرصتی دیگه ان شاءالله تعالی .
ج : علم .
چ : دین یا اسلامی .
ح : علم :"علوم اسلامی" .
خ : خب از ظهر ، بجز برنامه ی سمت خدا ، که بیشترش ضبط شده در مشهد بود ، و درسهایی از قرآن ، که زنده نبود ، فقط خبر مختصر ساعت هفت و مجله ی خبری شبکه ی یک سهم من شد و بقیه تحت اشغال دیگران بود و خبر مشروح داخلی و خارجی رو همین ساعت 24 بود که تا آخرشو گوش و چشم دادم ، منجمله خبری از نه دی هشتادو هشت ، هشت سال پیشو ، در ساعت 24 امروز که هفتم دی بود .
د : اسکندر مقدونی .
ذ : همزمان با آقا امام محمد بن علی بن موسی علیه السلام و پدر بزرگوارشان آقا امام عالم ال محمد علیه السلام .
به مناسبت روز تولد امام عسگر(الف) ی علیه السلام .
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، ألرّحمنِ (ب) ... وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
سلام علیکم
اول تولد آقا امام حسن بن علی بن محمد علیه السلامو تبریک بگم و بعد برم سر بحث :
بسم الله الرّحمن الرّحیم
آشنایی با علوم اسلامی :
دانش یا علم و یا ... ی منطق (پ) .
-------------------------------------
الف : "عسگر" ی که فارسی زبونی با :"منطق" الفبایی خودش بگه ، با :"عسکر" ی که عرب با "منطق" ابجدش میگه ، فقط این فرقو نداره که ما ترکای ایرونی که به قارسی حرف می زنیم ، یا نطق فارسی داریم ، در منطق الفبای فارسی :"گچ پژ" داریم و عرب زبون نداره !
چراکه الفبای فارسیم حرف :"کاف" عربی رو داره و حرف :"گاف" فارسی معادل اون نیست ! معادل عربی "گاف" فارسی :"جیم" عربیه .
امام عسکری :
صمن شب بخیر ، یکی دو نکته در مورد :"عسکری" ناگفته نمونه ، تا خوابم نبرده .
آقا امام حسن ثانی علیه السلام و آقا امام علی بن محمد علیه السلام را :"عسکری" گفته اند !
برای اینکه در جایی یا محلی که مثل پادگانهای امروزی ، منطقه ی نظامی بوده ، از ایندو امام محافظت میشده که نتونن ارتباطی داشته باشن و هیشکیم نتونه ارتباط بگیره !
حالا بمونه که :"امامت" یعنی چی !؟ و :"ارتباط" م یعنی چی !؟ فعلا بحث از "عسکری" و امام عسکری .
خب بله ، آندو امام در محلی نظامی که لشکرگاه بوده بسر برده اند ، ولی آقا امام یازدهم علیه السلام تمام دوران امامتشان در چنین جایی بوده .
نکته دیگری که در این باره ناگفته نمونه اینه که محافظت یا زیر نظر داشتن اینگونه از امامان از زمان هارون خلیفه ی عباسی شروع شد ، که امام هفتم علیه السلامو با حبس یا زندانی کردن خواست ارتباط امام رو با پیروانش ، و ارتباط پیروان رو هم با امام قطع کنه !که جواب نداد ! خب برا اینکه آخرش امام رو در زندان مسموم کرد !
پسرش مامون شیوه ، روش و یا متد ، بعبارت دیگه :"منطق" شو تغییر داد و آقا امام هشتم علیه السلامو با عزت و احترام ظاهری پیش خود آورد و داستان دادن خلافت و بعد هم ولیعهدی ، که بازم جواب نداد و کار به مسموم کردن امام کشید .
بعدهم به عقد آقا امام نهم علیه السلام در آوردن دخترش و مثلا دلجویی و ... ، اینگونه تحت نظر داشتن .
ولی ، تنها امامی که تمام طول امامتشان تحت نظر و اونم در محلی که لشکرگاه بود ، پدر آخرین امام است که در همین حصر بدنیا آمده اند ! و اینم از خصوصیات آن امام علیه السلامه !
پدر بزرگوارشان در مورد :"پدر" و فرزند "پدر" گفته ای دارن که فبلا در اینجا گفته ام ، منتها به مناسبت بحث نقل میشه آن فرموده : بدترین یتیمی ، یتیمی سیاسیه .
حالا چرا فرمودن :"سیاسی" !؟ و نفرمودن :"دینی" یا اسلامی !؟ مثل : علوم دینی !؟ مثلا !
خب برا اینکه خود آن امام پدر دینی هستن ! همین نکته ی ظریفی که امروز مقام معظم رهبری در سخنرانیشون ، که تلویزیون گفت به مناسبت :"نه دی" بوده ، به آن نکته اشاره داشتن که :"دین سیاسی" .
بعبارت دیگه دین یا اسلامه که سیاست داره ! و ...
نه اینکه سیاست دین داره ! و لابد هم ووو ! منجمله لابد علم یا دانشم ! و لابد هم علم منطقم !
ب : الرّحیم ، ... .
پ : لرزه ی پایه :
پایه ی دانش ، علم و یا ... :
دانش پایه :
منطق :
امروزه ، منطق ، مثل قدیم ، مثلا در قرون وسطای پیش از رنسانس در غرب و اروپا ، فقط دانش پایه ی مثلا فلسفه نیست ! مثلا دانش پایه ی ریاضیات جدید هم هست ، منطق کامپیوترم که حاجت به بیان نداره ! مگر اینکه کاربران انواع و اقسام آن ، مثلا گوشی هایی که روز بروز بروز میشه ، خبر نداشته باشن که بقولی :"شهروند" منطقی هستن ! و جامعه ی مدنی :"مجازی"م منطق داره ! و بدون اون نمی توان وارد آن شد و "شهروند" ش بحساب اومد ! پس اگر بحساب اومد ! یعنی شهروند :"منطقی" اون شده !
علم منطق :
ضمن شب بخیر مجدد ، منطق با علم منطق فرق داره ، و علم منطقم فقط این منطقهایی که گفته شد نیست ! بعنوان مثال کافیه گفته شده باشه :
منطق علم !
یا اگرم گفته نشده باشه ، مثل منطق قدیم ارسطویی ، مثلا منطق ریاضی هم خودشو منطق علم بگه ! یا منطق کامپیوتر هم همینطور ! که فعلا باهاشون کاری ندارم ، و فعلا حرف از علم یا دانش منطقه .
تاریخچه ی علم منطق :
فعلا همینقد گفته باشم که هیچکدوم از منطقهایی که بعنوان علم منطق مطرحه سابقه ی ایرانی و حتی اسلامی یا دینی هم نداره ! البته قبلا به نقل از کتاب کشف الاسرار حضرت امام رحمت الله علیه گفتم که به تحقیق ایشون اساتید ارسطو ی شاگرد افلاطون شاگرد سقراط و اساتید قبل از اونم میرسه به شاگردی حضرت سلیمان علیه السلام ، و شاید بنا بر همین بتوان گفت که ارسطو ، که نخستین کتاب یا نوشته ای تحت عنوان منطق را بنا نهاده ، تاثیر پذیر از منطق آنحضرت بوده ، که در نوشته اش به ملکه ی سبا مرقوم داشته .
حالا چقدر!؟ همینطور تاثیر پذیری منطق یا متد های بعد قرون وسطی در غرب و اروپا ، مثلا روش دکارت فرانسوی ، یا همین منطق ریاضی و منطق کامپیوترم !؟ بمونه ! دیر وقته و وفت خوابه ! شب بخیر .
-----------------------------------------------
در ادامه ی :"دسته ها (کلیدواژه های موضوعی) :
منطق کتاب خدا +منطق پیامبر + کتاب الله و ...
ترس از علم یا دانشجویی (پ) . :
... ، ألحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ ... وَ ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
سلام علیکم
دانشجویی یا طلبگی :
بسم الله الرّحمن الرّحیم
آشنایی با علوم اسلامی ( الف) !
-------------------------------------
لرزه ی ... :
ضمن تبریک روز نو (ب) ، اول برگردم به :"دم غروبی" ، که مثل :"هواخوری" که دیروز روشن شد ، دیروز و دیشبم موند و امروز اونو روشن کنم ، که تاریک نمونه ! یا بقول مدیر نیاز به توضیح نداشته باشه .
خب مدیره دیگه ، نمیشه که من بیام اینجا یه چیزی برا خودم بگم و برم و پشت سر خودمم نیگا نکنم که بعدش چه زلزله ای راه انداختم !؟ اونم مکتوب ! یا نوشته شده !
امّا امروز :
یعنی چی !؟ خب یه وقت معنیش گفته شده :"غنیمت"ه ، مثلا : دم غنیمت شمار .
یه وقتم معنیش روز دیگر ، دیگر دیروز ، مثلا : صبحی دیگر .
یه وقتم دیروز معنی شد ! و بهش گفت شد : فردا !
خب ، دیگه چی !؟
حالا شاید یک بگه : فردا رو کی دیده ! باچشم ، بود که معنی کرده باشه !؟
بازم حالا ، بمونه ! اینکه دیروزم کی دیده بود !؟ فرداش پیشکش !
ولی ، الحمدلله امروزی دیروزی رو دیده ! تازه ! بازم بگم !؟
چی !؟ نگم !؟
بذارین :"د" (پ) رو بگم !
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی ... یَحیی (ت) ... عیسی (ث) ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
و اما دم غروبی :
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ (ج) وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ (چ) ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
بگم !؟ نگم !؟ با اجازه ی آقای مدیر میگم !
چی !؟ دم غروبی !؟ گفتم که ! مثل :"امروز" ! حالا بازم میگم !
با اجازه ، ضمن شب بخیر ، اینو بگم ، اگه لازم ، ضروری و یا واجب شد و رسیدم بازم از دم غروبی میگم .
چی رو بگم !؟ اینو که گویا از استادی ، استاد :"زندگی" ، حالا طالب زندگی ؟ یا جوینده ی اون ، "زندگی" دیگه ، پرسشی شده باشه و مثلا مدت زمانش .
نه مدت مکانش زیر آسمون و رو زمین ، و مثلا بعنوان :"شهروندی" که هرکجا ایستاده باشه زمین و آسمونشه ! که در نوشته ی قبلی گفته شد !
و استاد زندگی پاسخ داده باشه که :
دو روزه
یه روز اومده ! مثل دیروز ! و یه روزم خواهد رفت !
حالا آیا فردای دیروز !؟ که استاد پیشاپیش نامگذاریش کرده بود !؟ یا فردا !؟
البته به مبدا امروز ! که ماقبلش دیروز بود ! که گذشته ! و مابعدشم فرداس که می آید !
چرا !؟ خب برا اینکه امروز اومد ! بعد دیروز ! بعنوان فرداش ! پس : فردا می آید !
البته اگه امشب صبح بشه ! و گفته نشه :
مکن ای صبح طلوع !
لایوم کیومک یا ابا عبدالله !
-----------------------------------------
الف : یا دینی ، نهایتش محمدی ، می تونه ابراهیمی هم باشه ، و موسوی و عیسویشم ، البته برا هر نوحی آدمی !
حالا :"مذهبی" ش بمونه ! و مذاهب ابراهیمی و ... .
حالا تا جناب مدیر چه بفرمایند !؟ برا من فرقی نمی کنه ! که حتی :"علمی"شم باشه ! بعبارت دیگه ، همون که در متن اومده : عل...م دینی !
مگر اینکه مدیر دیروز ، دیشم ! امروز پیش بینی فرموده باشن ، که در این صورت مانعی نداره :
علوم دینی !
دیگه چرا !؟ خب عرض شد خدمت مدیر ، دیروز ! که :
حالا تا جناب مدیر چه بفرمایند !؟
خب ! برا الان پیش بینی شد دیگه !
ب : امروز .
پ : با صدای :"ای" ، مثل : دیروز ، دیشبم .
یا مثلا : دینی ، نه مثلا : دَینی ! بعنوان مثال در برنامه ی حالا خورشید امروز شبکه سه ی سیمای جمهوری اسلامی ایران :
شما :"دینی" دارین !؟ یا ... "دینی" به شما داره !؟
کی !؟ مثلا زندگی !؟ حالا نر یا ماده اش بمونه ! همینطور جفت چهار کودک آندو ، خلاصه جفت شیش :"شما" ی مخاطب مثلا :"مستند" ساز برنامه !
حالا با :"زندگی" یه جوری میشه کنار اومد ! ولی اگه یه وقت :"گزارشگر" پرسیده باشه مثلا :
شما از انقلابی طلبکارین !؟ با بهش بدهکار !؟ بهتر نبود !؟
یا از شهروندی ، حالا انثلابیشم بمونه ، چی !؟ چی چی !؟ خب گزینه :
طلبکار و بدهکار
یا :"بدهکار و طلبکار" نو ، جدید و مثل امروز بروزش دیگه ! البته بروزی که خیلی وقته ، زمانیست که بروزه !
ت : شهید :
شهیدان زنده اند الله اکبر ، بخون آغشته اند الله اکبر
ث : مسیح هم :
بر صلیب
ولی هنوز نفس کشه ، تا نفس کشی باشه ! ولو اینکه :"نفس کشم بطلبه!" ! یا بجویه !
ج : ضمن قبول باشه ، آقا امام علی ثانی ، امام هشتم ، معصوم دهم علیه السلام در این مورد فرموده اند : تا ستاره ها در نیومده خونده بشه .
از خصوصیاتش یکی اینه که مبدا ، مثل صبح اونه ، منتها با این تفاوت که میان روز و شبه ، تازه ! اول وقت صبحی اون هنوز کار داره تا آفتاب دربیاد و آسمون و زمینو روشن بشه .
چ : بگم !؟ نگم !؟ بقول ریاضی میگم ! دو دوتا چهارتا ! خب ! با هشتا !؟
ترس از علم یا دانشجویی (پ) :
... ، ألحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ ... وَ ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
سلام علیکم
دانشجویی یا طلبگی :
بسم الله الرّحمن الرّحیم
آشنایی با علوم اسلام ( الف) ... .
-----------------------------------
زمان لرزه :
پیش از ادامه ی بحث ، شاید ، ممکنه که آقای مدیر (ب) توضیحی بخوان برا :
هواخوری
که در نوشته ی قبلی گفته شد و شاید ، ممکنه معنی حبس و حبس خانگیم بده ! اول اینو بگم ، یعنی یه توضیحی بدم و بعد برم !؟ کجا ! خب همونجا که گفته شده :"هتل پنج ستاره " رو بسازه ! به نمایش بذاره ! و ... بازم بگم !
چی نگم !؟
بذارین بازم :"بیت" و بگم ! شاید ! ممکنه :"بیتوته" بشه ها ! از من گفتن بود ! اونم :"حبس" و :"حبس خانگی" یما ! خود آقای مدیرم خودش می دونه ! یه وقت ، یه زمان نگه من نگفتم ! فردا نه ها !
چی !؟ پس کی !؟
حالا میگم ، ان شاءالله تعالی .
وبعد :
ضمن شب بخیر (پ) ، اولو بگم که درستکه گفتم :"هوا خوری" ، اونم نه بیرون از در حیاط خونه هم که نه ! بلکه تو حیاطم خونه هم نه ! ولی صرف نظر از اینم که گفتم :
تازه ! رفتم نون شبم گرفتم
برا "هوا خوری" هم میشه رفت تو مثلا بالکن خونه هم ، که بادی به صورت ، چشم ، گوش ، بینی و دهان اونم بخوره !
مگه اینکه نه تنها خونه ، حیاط اونم ، بلکه بیرون تو محل و شهرم که برم ، برا مثلا گرفتن نون ، بازم در بند باشم ! یا گفته بشه مثلا : شهرما ، خانه ی ما .
حتی : استان ، کشور و اصلا دنیا هم ، خانه ی ما !
و آسمونشم همینطور ! نه فقطم زمین ما ، خانه ی ما !
و مثلا مقصود از :"شهروند" م :"آسمون و زمین وند" م باشه ! همینطور :"جهان شمول" مثلا :"جامعه ی مدنی" شو و جمهوریشم ! حتی اسلامی یا دینیشم ! و اونوقت یکی نباشه که در این :"محبس" حبس :"خانگی" نباشه ! ولو تو خونه ی خودش ! همینطور در بقولی :"مجازی" شم ! یعنی "مجازی خونه ی :"آسمونی زمینی" جهان شمول ! که شب شده و تاریک شده و نخود نخود هرکه رفته خانه خود تو اون :"خونه" ی :"جهان شمول" و بقولیم بعنوان :"شهروند" م .
مگه اینکه هیشکی شب که شد ، تاریک که شد ، به خونه ی خودش برنگرده ! و اونجا :"بیتوته" نکنه ! مثلا همه :"دورهمی" شبو زیر آسمون و رو زمین بسر برند !
اما بعد :
ضمن شب بخیر مجدد (ت) ، خب چی شد !؟ : شهروند !؟
بریم خونه !؟ یا صبح زیر آسمون و رو زمین بمونیم !؟ البته همگی ! یعنی :"شهروند" ! :"دورهمی" که نداشت امشب ! تلویزیون ! سریال جومونگم که تموم شد ! دهن باز کن ! و بگو بریم خونه ! یا بمونیم همینجا !؟
لطفا سکوت رو رعایت فرمایند مثلا :"کارتن خواب" ا ! الان روشن میشه شهروند یعنی چی !؟
اول بذارین تکلیف مثلا :"اجاره نشین" ها رو روشن بکنیم ! که زیر آسمون و روی زمین ، یه وجب زمین ندارشون ، خونه ای نساختن رو زمینشون ! که مثلا اگه ... کرمانشاه زلزله اومد ، صاب خونه نبودن که بهش :"کانکس" داده بشه ! موقتا .
بعدشم ، وقتی خونه ها ساخته شد ، بازم می تونه بره "اجاره نشین" بشه ! یعنی پول پیشی بده و ماه به ماهم اجاره بها ! این چه ربطی داره به :"شهروند"یش !؟ زیر آسمون و رو زمین !
ساکت ! کی بود خواست دهن باز کنه و بگه : کدوم زمین !؟ اجازه بده این دهنی که باز شده گفته :"شهروند" به حرفش برسه !؟ تا بعد نوبت دهن دیگه ای برسه که باز بشه !
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ ... وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
خب ! گویا به همه ی شهروندا زمین نرسیده ! که روش خونه بسازن ! و نخود نخود هرکه رود خانه ی خود ! پس لابد :"شهروندی" برا اینجا گفته نشده ! خب برا کجا گفته شده !؟
برا تو خونه گفته شده ! حالا چه کاخ و چه کوخ مثلا ، حتی اجاره ای اونم .
خب ! مثل خورشید ، چراغ خونه هم خاموش ، صدایی هم از دهن نفس کشی بگوش نمیرسه و نخود نخود هرکه رفته خانه ی خود ، تو خونه !
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ ... وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
تو خونه ! کجا !؟ خب شنوایی دیگه ! چرا !؟ خب :"شهروندی" از دهن بیرون اومده بود ! مکتوب یا نوشته شده که نبود ! که بره بینایی !؟ خب بله ! وقتی اونجا نوشته شد ، چشمم بهش میفته !
کجا !؟ خب تو خونه تو خونه دیگه ! یا همون :"بیت" تو "بیت" دیگه ! البته :"بیت المسموع" تو بیت یا خونه ! و یا خانه .
خب ! دیر وقته و دیگه داره خوابم میاد ! مکتوب و اونم مطبوعش بمونه ! شب بخیر و روز ، آسمون و زمین روشنی پیش رو داشته باشین ان شاءالله تعالی .
---------------------------------------
الف : دین .
ب : اینجا ، پارسی بلاگ : www.parsiblog.com
پ : خب شب شده دیگه ! آسمون و زمینم تاریک شده دیگه !
ت : خب هنوز شبه دیگه ! دوباره روز نشده که باز آسمون و زمین روشن بشه ! هنوز تاریکه ، خب کمی به عقب برمی گردیم ، در شب ! و به نخود نخود هرکه رود خانه ی خود .
ترس از علم یا دانشجویی (ب) :
... ، ألحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ ... وَ ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
سلام علیکم
دانشجویی یا طلبگی :
بسم الله الرّحمن الرّحیم
آشنایی با علوم اسلام ... .
-----------------------------------------
آسمون لرزه ! :
دیشب هنوز گوشم بدهکار :"دورهمی" (الف) بود که :
پرده !؟
گفتم زمینی نیست ، باده که از لای در میاد و پرده رو تکون میده .
بعد با لبخند که نه ، با تبسمی گفتم می خوای از اون :"زنگوله" ها که تلویزیون نشون داد به چراغ سقفی آویزون کنیم !؟ که :
لبحندی زد و رفت .
رفتم هوا خوری و بادی که میومد به صورتم خورد ، البته نه بیرون و دور دورا و حتی تو حیاطم ها !
صبح که رفتم هواخوری ، باد به صورتم نمی خورد ، نه اینکه هیچ نمی خورد ! انگشتمو خیس کردم و بهش خورد ، میرفت طرف شهری که دود و دمش قسمت شهر ما هم میشد ! پیش چشم اومد شهر اونوریش !
فبل از اینکه بیام اینجا ، که رفته بودم هواخوری ، که بازم نفسی چاق کنم ، به صورتم می خورد ، بادش .
خب ، ضمن قبول باشه (ث) ، و صرف نظرم از نون گرفتن و اونم :"نون شب" (ج) ، خدمت شما عرض کنم که علاوه بر اون :"شیشتایی" ، که هرکجای :"دنیا" برین آسمونش به همین رنگه ! یه :"جهان شمول" دیگه هم زیر همون آسمون (چ) داریم که هرچند عیانه و حاجت به :"عرضه" (ح) نداره ، ولی برا اینکه یه وقت از چشم گردشگری ! مخفی نمونه "عرضه" میشه !
عرضه بقول :"فرمول یک" (خ) شما بدن :"پنج ستاره" ی بازم جفتمونه ! یعنی همون "جهان شمول" ، که تو هرکجای دنیا بگردین بچشم میاد !
------------------------------------------
الف : البته :"حافظ" خونیش . "حافظ" شیراز که میگه :
الا یا ایها الساقی (ب) ادر (پ) کاسا و ن (ت) ول ... ، ... .
حالا بارون نمی باره ، بقول :"دورهمی" باد چی !؟ وقتی :"ترس" قرار بشه :"جهان شمول" باشه ! چه فرقی می کنه زمینی باشه ! یا آسمونی ! و آسمونیشم بارون باشه یا :"باد" بیاد !
مسئله ، مسئله ی :"جهان شمول" یه ، حالا می خواد :"شهروند" باشه ، یا :"جامعه ی مدنی" ش ، و یا :"جمهوری"ش .
اوم در حالیکه گفتم ساکنانی نه فقط در زمین ، بلکه در آسمونم داره و تاریخ تولدشم دنیا میره که جش بگیره .
حالا ما ! و بچه هامون ، شیشتاییامونم به جنهم و پایین محله و یا پایین شهریی ، شما ! و بچه هاتون ، شیشتاییاتونم چی !؟ مثلا بالا شهری !؟ حالا مثلا :"ژن" و من ، :"تیزهوش" و میز هوش ، بازم بگم !؟
چی نگم !؟
بذارین :"آقازاده" رو بگم ! آخه یه مورده که نمیشه نگفت ! البته با "جهان شمولی" ... ، جامعه مدنی و شهروندی ، مثل مدینه ی فاضله ، البته سیاه و سفید ، یا سفید و سیاهش ، که ان شاء الله : خدمت اونم ، اونم :"اسلام"یش میرسیم !
عیسی مسیح
هِ ، و ناگفته نمونه که منظور :"حضرت عیسی بن مریم علیه السلام" ه ، که گفتم هنوز از دنیا نرفتن ، و تا یکی روی کره زمین :"نفس" می کشه هم تو این دنیاس !
ب : آنچه مسلم است مقصود از ساقی ، ساقی منبع ، و :"منبع موثق" نزد خواچه ی شیرازه ، منتها نخواسته بعنوان مثال مانند حکیم فردوسی از آن چنین نامبرده باشه :
بنام خداوند جان ...
و یا بازم بعنوان مثال مانند حکیم نظامی :
ای نام تو بهترین سر آغاز ...
به آن :"نقطه" ی آغاز اشاره کرده باشه و بقول مداح کوی سعدی یزد ساقی : بر لب آب (سلام برحسین) است و دگر کار تمام است ! برا همین گفت :
که عشق آسان نمود اول ، ولی افتاد مشکلها !
منتها نمی توان گفت که مقصودش از ساقی ، ساقی الف :"نقطه ی آغاز" ه !؟ یا :"نقطه ی ب" !؟ هرچند بحسب آنچه که نقل شده ، که پایش را از شیراز بیرون نداشته باشد ، احتمال نقطه الف بیشتر باشه ، و مراد : رسول الله .
پ : مانده به مظروف در ظرف ، البته بقدر ظرفم ، یا کاسه ، جام ووو .
ت : با صدای آ ، به معنی وِل کردن یا :"ولش" خودمونم معنی میده ، که معنی آزاد ، رها ووو ، در مقابل عبد یا بنده و همچنین عقال یا پاینبدم میده .
ث : نماز مغرب و عشاهم ، ماکه هنوز عشارو نخوندیم .
ج : مگه اینکه شما هم برید برا نون گرفتن ، نه "نون شب" ، و یکی براتون نون نگیره ، آخه ما ، بلکه من خودم برا خونه میرم نون می گیرم ، و تو صف نونوایی تا الان ندیدم یکی با محافظم ، یا بادیگاردم ، و یا ... بی نوبتم اومده باشه نون بگیره ! چه رسه به اینکه تو صفم نوبت گرفته باشه !
چ : آسمون شیشتاییا دیگه ، ما بهش میگیم خونه ، خانه هم بهش گفته میشه ، جهان شمولم هست ! ولو اینکه به یکیش مثلا گفته بشه : کاخ ، ویلا ، بازم بگم !؟
چی !؟ نگم !؟
بذارین :"بیت" و بگم ! آخه تو بحث اسمش میاد ! و جهان شمولم هست ، خونه ی شیشتاییاس ! حالا بقول مقام معظم رهبری : خدمتش میرسیم ! چیزی نمونده !
منتظرم که سنخگوی بدن به زبون بیاد و حرفی بزنه ، یا بقول خواجه ی شیراز بعنوان :"ساقی" ، یا بقولی علمدار یا پرچمدارش ، حالا بعنوان "بیت" نباشه ، مانعی نداره ، می تونه خونه یا خانه باشه ، حتی :"اتاق" هم و یا ...
لازم ، ضروری و واجبم نیست که گوش نوازم باشه ، روح نوازم باشه دم مسیحاییه ، خب البته که مکتوبش ، یا دستخطش که چشمگیر تره !
ح : به محضر شما ، که به تایید برسه .
خ : سیمای جمهوری اسلامی ایران ، شبکه ی یک ، برنامه ی (دم غروبی) ی ، فرمول یک : یکی از کارشناسان میهمان برنامه ، اونم با نیاز به بودجه ای 150 میلیاردی ! برا یه :"پنج ستاره" .
ترس از علم یا دانشجویی . :
سلام علیکم
دانشجویی یا طلبگی :
بسم الله الرّحمن الرّحیم
آشنایی با علوم إ ... .
--------------------------------------
زمین لرزه :
... ، ألحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ ... وَ ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
خب گفتم امروز جمعه هست و تعطیله ، دوتا بنویسم ، گفته هامو دیگه .
داشتم از زمین لرزه (الف) ای می گفتم که تهرون ، پایتخت ایرون (ب) رو لرزوند و :"ترس" که جون یکی(پ) رو گرفت و جون یکی (ت) رم چی گرفت !؟ همون "ترس" !؟ یا ... ؟ که گفتم :
می ترسم ، پس ... .
خب آخه شادی یکی بگه :
نمی ترسم ، پس هستم .
البته نه مثل :
فکر می کنم ، پس هستم .
خب برا اینکه مصرع اول این دو تا با هم فرق داره ! دیگه .
یکیش مثل اینه :
چرا مسیح (ث) ی نیستم !؟
که مصرع دومش اینه :
علمی هستم .
چرا !؟ خب برا اینکه میگه دین یا إسلام علمی نیست !
جالبترش اینه که یه بچه مسلمون ، حتی شیعه ی جعفریم نه ، امام هشتمیم بگه ! خب معلومه دیگه ! اینکه لازم به گفتن نداره ! مگه کتاب خدا ، کتاب علمیه !؟
قبول باشه ، نماز مغربو میگم ، اول وقتشو میگم ، تازه ! بگم ؟
چی ؟ نگم ؟
حالا میگم ، تازه ! نونم گرفتم ! اونم چه نونی !؟ :"نون شب" معروف !
خب کجا بودم ؟ داشتم می گفتم که می ترسم ، البته نه اینکه پس هستم ! بلکه هستم ، ولی خب می ترسم دیگه !
مثلا گفته شده : "از ریسمون سیاه و سفید می ترسه" ، البته نه اینکه حکما :"سیاه و سفید" ش ، نه ! از :"سفید و سیاه" شم می ترسه ، کی !؟ خب :"آدم مار گزیده" دیگه ، یا مثلا بقول ما ترکا : طرف می ترسید ، با دست سیداحمد مار می گرفت" ، چرا !؟ نه اینکه چرا می ترسید ، چرا با دست سیداحمد ؟ خب سیداحمد مار گیر بود ، بلد بود مارگیری رو ، و برا همین نمی ترسید .
خب ، مثال های ترس بازم هست ، ولی یه چیزایی هست که راست راستی ترس داره ، مثلا تو همین آیه ی فوق الذکر خدا گفته : ... اوناییکه کافرن ... .
خب بقول آقای قرائتی تو دزسهایی از قران همین شب چله یا شب یلدا ، که دیشب بود می گفتن که خدا به بعضیا گفته که :"حقّا" حتی کافر ، حالا "حقّا" مومن رو شاید منم جرات بکنم بگم ، ولی به یکی بگم : حقّا کافر !
خیلی ترس داره برام ! هرچند که دنیا رو بخواد بکنه تو یه :"کلاه" ! یا مثلا تو :"شهروند" و حتی با "نون شب" شونم کاری نداشته باشه ! مثلا . و خودشم بگه که :" شهر" م فقط "شهر" نیست ! بخش و روستا که نه ، بلکه استان ، چی میگم !؟ دنیا هم شهر ه ، خب چه مانعی داره که به دنیا هم بگه !؟ هیچی ! اما آیا :"شهرفاضله" !؟و اونم فردا !؟
تازه ! اسم یا نامگذاریش امروز باشه ! نه بعد اینکه بدنیا اومد !؟ اونم :"رو" ما ! خب این اسمش حقّا که کفره دیگه ! مگه کفر یعنی چی !؟ شاخ و دم که نداره ! همین "کلاه" گذاشتن سر ما اسمش کفره ، حتما لازم نیست که بقول عربا رفت :"زیر" جادر که به اون چادر که سرپوش شده گفت : کَفَر !
یا به سرپناهی دیگه ، مثلا همین :"کانکس" م برا اسکان موقتم که گفته میشه هم میشه گفت ، به سر پناه دائمی بنام خونه هم ، و به چیزای دیگه ای هم که شاید باورتون نشه ! بگم !؟
چی !؟ نگم !؟
بذارید حالا این :"سازمان ملل"و بگم ! یا اونچه که :"بین المللی" ش گفته میشه ! مثل اون :"دنیاوند" !
آخه عصر عصر آخرالزمانه و اینا رو دیگه نمی تونم نگم و بقول مقام معظم رهبری از هیشکیم :"باک" ندارم و میگم ! آخه ادعای :"جهانی" دارن ! مثلا همین :"دهکده ی جهانی" ! اونم بی پرده ! و آشکارم داره میگه :"صفریک"ه !
خب اگه اینارو نگم ، دانش آموز دبستان و دبیرستان ، حتی دانشجوی دانشگاهم نه ! بلکه طلبه حوزه ی (علوم دینی" یا اسلامیم گوشش که نه ، حتی چششم نمیفته به مکتوب یا نوشته ی :"01" (ج) ! که همون نه رقمی سابقه این ریاضیات جدید! و ریاضیات ده رقمی که نداریم !؟ نداشتیمم که داشته باشیم ! و ده همون یکه تو دهگان !
خب آدم می ترسه اینو نگه ! منکه می ترسم ! برا اینکه این از توش مثل همون :
چرا مسیحی نیستم!؟
درمیاد و فرادش : چرا دیندار نیستم ! خودشم علمی !
حالا کدوم علم یا دانش !؟ بقول مفام معظم رهبری :" خدمت اونم میرسیم" ان شاءالله .
فعلا شب بخیر .
----------------------------------------------
الف : یا زلزله .
ب : جمهوری اسلامی ایران .
پ : یه خانم ، یا بقولی :"زن" .
ت : یه :"کودک" ، حالا پسر ؟ یا دختر ؟ ووو ؟ بمونه ! در نوشته ی قبلیم موند .
ث : یکی از مناسبتای این ماه ، ربیع الاول ، و برج دی که وارد اون شدیم ، سالروز تولد حضرت عیسی بن مریم علیه السلامه که یکی از پنج پیامبر جهانی ماست ، مثل حضرات ابراهیم ، موسی ، نوح و آدم علیها سلام ، با این تفاوت که مثل آقا امام زمان علیه السلام ، در دنیا هستند ! و از دنیا نرفته اند .
ج : از چپ خوانده می شود ، نه از راست ! که جایگزین :"دَه" شده باشه ! چه رسه به جانشین !
چرا بجای یک :" صفر" بکار برده می شود ! و اینم از اوناس که گویا بگوش نمیرسه ! اونم در :"حقِّ" (چ) برخوردار از نعمت گوشم !؟
چ : جهت اطلاع مثلا سیمای جمهوری اسلامی ایران ، شبکه ی یک ، برنامه ی :"درسهایی از قرآن" .
ترس از علم یا دانشجویی ! :
سلام علیکم
دانشجویی یا طلبگی :
بسم الله الرّحمن الرّحیم
آشنایی با علوم ... .
-----------------------------
زلزله :
ترس از زلزله :
پس از زلزله (أ) که از شبکه ی خبر سیمای جمهوری اسلامی ایران پیگیر آن بودم (اُ) ، که :
... ، ألحَمْدُ لِلَّهِ ... إقرا بسم ربّک الذی خلق ، ... ، إقرا و ربّک ال... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
شکر خدا تلفات و خصوصا جبران ناپذیر نداشت ، و فقط متاسفانه :"یه نفر مثل ما (آ) " از :"ترس" جان باخته ، و یکی دیگر هم بنام : کودک (ای)
خب ، برا امروز بسه ! ضمن تبریک (ث) قبول باشه (ج) ، که خبرشو شبکه ی خبر سیمای جمهوری اسلامی ایران ، تو خبر ساعت سیزدهش داد که برپا شده ، اونم سیاسی عبادی شاید عاشقانه :"شو" ، ما اندر خم "شو" ی برپایی فرادای اونیم بقول :"مولانا " :
هفت شهر عشق را عطار گشت ، ما (!؟) هنوز اندر خم یه کوچه ایم !
تازه با :"گزینه" آقا ! حالا کو تا با :"خانوم" بچه ها :"خانه" و :"جماعت: محل و زیر :"کلاه" جمعه ! و :"امید" به جهانیشم ! البته نه بقولی با :"استاندار" جهانی ها !
و ترسیدم بسنده نکنم ! گفته رو ! برا بچشم اومدنش ! در اینجا ! محل :"کسل" بگوش رسیده با "کسل" به چشم اومدنی دیگه ! در گسل دل یا فلب این نوشته شده یا مکتوب دیگه ! ، حتی دستکم در مرکز بینایی گیرنده اش ! م ترسیدم بازترش کنم ! چه رسه به مرکز ترس ! و ایست اون !
خب ،:"آقا" ی ما ، در اینجا اگه بچشش بخوره شاید بازم بگه : همراه با توضیح باشه ، بچشم اومدنی در اینجا ، و تازه همراه با توضیحشم با چشم انداز :"فلسفی" بچشم نیاد ! حالا :"عاشقانه" بیاد که فبها !
خب ! "آقا"ی مدیر اینجا دیگه ! آقای برادر سید محمدرضا فخری .
----------------------------------
أ : در ... ایران ، تهران ، شب پنجشنبه بیست و نهم آذر هزار و سیصد و نود و شش هجری شمسی ، ساعت بیست و سه و بیست و هفت دقیقه ، به مدت ... ثانیه ، با قدرت پنج و دو دهم ریشتر (إ) .
إ : توانایی ، توان لرزه ، توان لرزه ی زلزله ، و ...
اُ : هنوزم هستم .
آ : خانم ، یا بقولی :"زن" .
ای : حالا آیا مثل اونم "خانوم" !؟ و چراشم !؟ بمونه ! فقط آیا با اون :"خانوم" !؟ حالا همزمان و هم مکانشم !؟ بمونه ! ولی آیا فرزند اون خانم و (او) بوده !؟
او – که به :"بازماندگان" (ب) این مصیبت وارده رو تسلیت عرض می کنم و براشون صبر :"جمیل" آرزومندم .
ب : خصوصا به :"آقا" مرحومه ، و :"پدر" خانواده ی برحمت ایزدی رفته و بازمانده ای از این خانواده ! مگر اینکه نیاز به جستجویش نباشه ، و خانواده عبارت بوده باشه از آندو و :"کودک ؟" شان ، که بازمانده "آقا" ی خانواده یا آقای :"پدر" خانواده باشه .
چراکه دیگه آن :"کودک" یعنی چی !؟ آیا یعنی :"کوچک" !؟ مثلا ، خب کوچک چی !؟ آیا یعنی :"بزرگ"!؟ مثلا .
حالا متوسط و وسط این :"دو" (پ) رو هم که بحساب نیاریم و این "دو" جفت همم باشن و اونقدم که جایی نمونه که این دو بهم نرسیده باشن و برخودی صورت بگیره و لرزه ای پیدا بشه ، و موجب مثلا ترس یکی از اون ! دو بشه و دیگری سُر و مُر گنده بازماده ی این برخوردم .
بازم کافیه که بزرگی (ت) بگه : کوچک
دیگه نیازی نداره که کوچکم به زبون بیاد و بهش بگه : سلام بزرگ !
تکلیفم هنوز براش شاید نباشه که بگه : علیکم السلام بزرگ !
پ : بزرگ و کوچک ، بزرگِ کوچکم که فبها !
ت : مثلا شبکه ی خبر سیمای جمهوری اسلامی ایران !
ث : بمناسبت امروز ، جمعه .
ج : نماز دیگه ! نماز ظهر جمعه دیگه ! خصوصا دو رکعت خطبه ی :"آقا"ی اونم امام جمعه ! نه :"جماعت" ! ی :"آقا و (!؟) خانم" !
----------------------------------------------
ادامه ی :"دسته ها (کلیدواژه های موضوعی) :
خانواده ی خانه ی ما + نخستین :"گسل" جامعه ی مدنی با توان خانواده+ حالا با ریشتر جماعت و جمعه ی شهری بمونه ! در برخورد با جامعه ی مدنی غربی ! و مثلا بسم یا بنام :"شهروندی" ! حتی در خانه ! چه رسه به کوچه ی محله ! ی شهر و ... ، و لرزه بر اندامش !
زلزله :
... ، ... لحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
سلام علیکم
کُلا (الف) ت کو !؟ : (ب)
دانشجویی یا طلبگی :
بسم الله الرّحمن الرّحیم
آشنایی با ع ... ل ... م (پ) ... .
----------------------------------------------
الف : ... هِ .
ب :
إشاره :
تحت این عنوان قبلا مطلبی در اینجا نوشته شده ، و از این قراره که :
شاه یا سلطان ، حالا برا چی !؟ بمونه ، از قلمرو تحت سلطه اش می خواد بره بیرون ! حالا کجا !؟ هم بمونه ، به روباه که میگه کی روز جای خودم بذارم ؟ روباهه میگه خر مناسبتره ! شیرم اونو میذاره جای خودشو میره .
روباه خوشحال خدمت خر میرسه و تا می خواد :"طرح ، ..." ی بده ، خر میگه :
کلات کو !؟ و یه لگد بهش .
میره کلاهی میذاره برمی گرده و تا می خواد :" ... ، برنامه ... " ی ... ، خر میگه :
کلاتو وردار ! و تا ور می داره میگه :
کلات کو و ... .
روباه می مونه چیکار کنه !؟ و الباقی داستان که قبلا گفته شده و به همین مقدار یا اندازه کفایت یا بسنده می کنم .
اما بعد :
موضوع بحث ، همونطور که از عنوانش پیداس عبارته از : زلزله .
مثلا همین که در ... کرمانشاه اومد و هنوزم هرکی هرچی می تونه کمش نمیذاره !
و چند تا دیگه که پس از اون اومد و شکر خدا مثل اون ، خصوصا تلفات جبران ناپذیر نداشت ، و آخریشم که گویا از :"ترس" یه جان باخته داشت ، و موضوع همین :"ترس"ه ! و یکیم همین ترس از زلزله ، منکه نمی گم نمی ترسم ! تو همین ... کرمانشاه که زلزله اومد ، رفتم بیرون تو کوچه و با همسایه ها و تا چشم کار می کرد هم محلیا هم زیر یه :"کلاه" !
خب دیگه چی !؟ یعنی دیگه از چی !؟ نمی گم نمی ترسم !؟
آخه بعضیا گویا می خوان بگن که : نمی ترسن ! اونم از چیزی که مثل زلزله فقط ترس و لزر نداره ! علاوه بر تلفات :"جان" هم داره ! حالا علاوه بر جان که مثلا سعدی علیه الرحمه گفته :
چه خوش گفت (ت) پاکزاد ، که رحمت برآن تربت پاک باد
ت : بنام خداوند جان و خرد ، کزین برتر اندیش ...
چیه !؟ بمونه برا فرصتی دیگه انشاءالله ، تا ببینم نظر شما چیه !؟
حالا با اونا کاری ندارم ! ولی : انظر (ث) ما قال !
ث : سیمای جمهوری اسلامی ایران ، شبکه ی سه ، برنامه ی سمت خدا ، کارشناس درعوت شده به برنامه : نظر دادن ، حرف زدن با فکره .
مانند مثلا : فکر کنید و پاسخ دهید . (ج)
ج : جمهوری اسلامی ایران ، قوه ی مجریه ، وزارت آموزش و پرورش ، مقطع ابتدایی ، کتاب درس ریاضی .