سفارش تبلیغ
صبا ویژن
1 2 3 4 >

سلام علیکم
این آخر سالی یک مطلبی را در این چیه وبلاگی دیدم ! که حرف دل ما بود ، گفتم دم عیدی اینجا هم بگذارم :
ایران 1400
سلام علیکم
اول تا یادم نرفته سال نو را خدمت شما تبریک عرض کنم و برایتان سالی واقعا نو آرزو نمایم ! یعنی سالی بهتر از سالی که پشت سر گذاشته ایم .
از پریروز دمدمای ظهر و بعد از ظهرش و تمام شب برف خوبی اینجا بارید شکر خدا که زمستان امسال جایش خالی بود ، آخرای شب حدود ساعت 11 بود که برق رفت و تا ظهر فردایش قطع بود ، روزهای قبلش هم هروقت یک بادی مادی می آمد یکی دوساعتی برق می رفت ولی حدود 12 ساعت قطع برق برایمان تازگی داشت !
این در حالی است که مدتها یعنی سالهاست که حرف از چشم انداز ایران 1400 زده می شود و امسال هم اولین سال دهه ی پیشرفت و عدالت را پشت سر گذاشتیم که در آغاز با عنوان سال اصلاح این چیه الگوی مصرف نامیده شد که همه ساله با عناوینی از این دست مقام معظم رهبری نامگذاری می کنند و شاید هم برایش دفتر و دستک راه اندازی می شود و بعبارتی کار آفرینی هم برای یک عده ای می شود !
چند روز پیش رفته بودم اداره ی برق که که این چیه فیش برقی را که اختلاف فاحشی داشت با دوره های قبلی آن پیگیری کنم ، آخه بنده زاده رفته بود دنبال کند که در واقع بازیش داده بودند ! و زنگ زد که جوابش را نمی دهند !
رفتم و دیدم که بنده خدا راست می گوید ! فقط برای این نبود که مامور این چیه کنتور نویس در دو دوره ی قبلی حق اشتراک را نوشته بود و همه ی مصرف برق چهار پنج ماهه را در دوره ی اخیر آورده بود و ما را مشمول جریمه ی کارکرد بالا نموده بود ! بلکه واقعا کسی نبوده که به بنده زاده پاسخگو بوده باشد و حرف خودشان را زده بودند ! نه اینکه ببینند مردم چه می گویند و با توجه به مسئله ی مردم پاسخگو باشند !
بگذریم یک نوشته ای تقدیم رییس اداره ی برق کردم و ایشان ، البته سر دفترشان ، چراکه بنده که جناب رییس را زیارت نکردم ، بله ایشان ارجاع دادند به همان آقایی که پاسخگوی ما نبودند و ایشان هم با لبخندی ملیح در مقابل پرسش بنده که جواب می خواستم فرمود بروم یک هفته ی دیگر بیایم .
خب یکی روز که دونفر ما را کشانده بودند اداره ی برق که تا محل مسکونی ما فاصله ی کمی نداشت و صرف نظر از هزینه ی رفت وبرگشت وقتی را هم : " مصرف " کرده بودیم برایش و حالا باید هفته ی دیگر هم : " مصرف " می کردم که : " مصرف " شد و فرمودند : فرستادیم استان تا پاسخ دهند و هنوز نیامده !
بنده فقط گفتم که فردا یعنی 27 اسفند آخرین مهلت پرداخت ( حق الزحمه ی ) ایشان است ، یعنی آخرین مهلت پرداخت این چیه فیش برق ، و اگر فرمان را اجرا نکنیم یک وقت گرفتار قطع برق نشویم ؟ فرمودند : مشکلی نیست ، قطع نمی فرمایند .  
--------------------------------------------
بعد از تحویل :
جایتان خالی طبق روال همه ساله ساعت تحویل را سر مزار شهید احمد رضالو در گلزار شهدای خوی بودیم خانوادگی ، یعنی طبق معمول پیام سال نو ی مقام معظم رهبری را پس از بازگشت به خانه دیده و شنیده ایم .
راستی یعنی یکی نیست که به اطلاع مقام معظم رهبری رسانده باشد که عده ای در این
مملکت از بیکاری رنج می برند ؟ آنوقت ایشان حرف از کار مضاعف می زنند ؟
ایشان که فرموده اند از مملکت خبر دارند !؟
آخه ما می گوییم بیکاریم ، ایشان می فرمایند کار مضاعف ! ای کاش امسال را سال رفع بیکاری دستکم نان آور خانواده های ایرانی نامگذاری می کردند ! ولی با این پیامشان این اول سالی تمام رنجی را که در سال گذشته از بیکاری کشیده بودیم تازه کردند ! دستشان درد نکند !


  

سلام علیکم

پرسشی که داشتیم برای این بود که اگر بنا باشد که مثلا بقول مرحوم علامه بخواهد مثلا چشم ما بیفتد به چیزی ، حالا چه نخستین بار و چه برای بار دیگر ، و برایش معلوم نباشد که حتی کاری کرده آنوقت از کجا معلوم که معلومی دارد ؟

و همانطور که عرض شد همینجاست که مثلا معروف بجای معلوم گرفته شده و معلوم هم بجای معروف در حالیکه حرف ما اینست که علم یا دانش کار فکر یا اندیشه است و معرفت و یا شناخت اختصاص به دل یا قلب و قلوب یا مراکز حسی ما دارد .

اینکه گفته شده معرفت یا شناخت حسی ، قلبی و عقلی داریم هم از این بابت است که وقتی معرفت گفته می شود مقصود همان علم است نزدشان ، چراکه مثلا علوم حسی هم گفته می شود ، و هم از این جهت است که هرچند نظم حس ، قلب و عقل در گفتارشان مشاهده می شود ولی نه تنها مثلا عالم حسی خود را در مرتبه ای پایین تر از دیگری نمی داند ، بلکه اصلا متعلق قلب و عقل را هم شاید علم یا دانش نداند .

نهایتش هم همین که امروزه هریک از به اصطلاح علما یا دانشمندان کار خودش را بکنند و وارد در مقولات دیگری نشوند ! و تعبیراتی مثل بین العلوم یا مثلا بین رشته ای در میان رشته های مختلف هم صورت مسئله را حل نخواهد کرد .

چراکه اگر و فقط اگر حداکثر دو رشته هم در کار باشد یک رشته ی جامعی برای جمع ایندو لازم است و این مسئله همان نقطه ی آغاز اندیشه است که ان شاءالله از آن خواهیم گفت ، فعلا مسئله این شد که برای معلوم شدن چیزی پرسش اینست که معلوم یعنی چه ؟ و آیا معلوم یعنی مثلا دیده شده ؟ و اساسی تر از ایندو هم این بود که آیا معلوم است که مثلا دیده شده ؟

چراکه فرق دارد مثلا محسوس ، مقلوب ، محفوظ و مذکور با معلوم ، البته مقصود معلومات دیگری مثلا معلومات مرحوم علامه برای ما نیست که نقلش به مثلا گوش ما رسیده باشد و نهایتش هم از حافظه بیادآوریم ، که ذکر معلومی باشد ، چراکه ما داریم روی فرمایش ایشان یا هرعالم یادانشمندی که برایمان مطلبی علمی دارد فکر می کنیم که بدانیم چه گفته اند ؟ یعنی بعد یادآوری فرمایش ایشان داریم به آن می اندیشیم ، پس مراحل افتادن مثلا چشم ، حسش ووو تا یادآوریش از حافظه را پشت سر گذاشته ایم و هرچند هم یک مطلب علمی را بیادآورده باشیم ولی این علم یا دانش دیگریست و مقصود ما این نیست که هی مطالب علمی را بخوانیم و حفظ کنیم و یادآورش باشیم !

بعلاوه ، دانشمندان که همه یک حرف نمی زنند ! خب کدام دارد برایمان دانشی را ارائه می دهد ؟ اصلا دانش یعنی چه ؟ که بدانیم حرفی که زده می شود علمیست ؟ و آیا کافیست که مثلا چشممان به آن حرف بیفتد ؟ و اساسی ترش آیا می دانیم که چشممان به آن حرف افتاد ؟ که پرسش ما همین بود .

خب امیدوارم که بقدر کافی مطلب را رسانده باشم و طولانی هم نشده باشد ، بازهم تا یادم نرفته جمعه را خدمت شما تبریک عرض کنم و هفته ای بهتر را برایتان آرزو نمایم ، تا فرصت بعدی ان شاءالله تعالی فعلا خدا نگهدار .


  

سلام علیکم

باز هم تا یادم نرفته اول جمعه را خدمت شما عزیزان تبریک عرض می کنم ، خب امروز در ایران از شرقی ترین نقطه اش تا غربی ترین مرزش نیز بمناسبت اربعین حسینی عزاداریست وخدمت هموطنان عزیز عزادار هم عرض تسلیت دارم .

در این فرصت می خواهم پرسش دیگری را مطرح کنم که با دو پرسش قبلی یک تفاوتی دارد ، بعبارتی درون دینی است یعنی طالب علم یا جوینده ی دانش دیندار با این مسئله روبروست ، خصوصا دینداری که کتاب آسمانیش قرآن است که در آن پس از آیات اولیه ی سوره ی اقرا که از آیات اولیه ی نازل شده بر قلب مبارک پیامبر اعظم صلی الله علیه واله وسلم است در ادامه این آیات که بعد ها نازل شده این پرسش مطرح است که : الم یعلم بان الله یری ؟ آیا نمی داند که خدا می بیند ؟

چراکه دو پرسش قبلی ما این بود که عالم یا دانشمندی که علم یا دانشی دارد آیا داشته اش علم یا دانش است ؟ یا مثلا معرفت ؟ و همینطور طالب علم یا جوینده ی دانش در پی علم یا دانش است ؟ یا مثلا همان مفرفت یا شناختی که عرض شد ؟

پرسش دوم نیز این بود که نظم و ترتیب این کار چیست ؟ بعیارت دیگر که عرض شد این اتفاق برای عالم یا دانشمند در کدام یک از مراتب درک یا دریافت اتفاق افتاده ؟ و برای طالب علم و یا جوینده ی دانش هم اتفاق می افتد ؟ مثلا آیا بقول مثلا مرحوم علامه در هنگامه افتادن مثلا چشمشان به چیزی ؟ یا هنگامی که چشم ما بیفتد به چیزی ؟ ووو که عرض شد نهایتش یادآوری آن چیز است که پس از حسش و بقول ایشان تجرید از حس و به بایگانی یا حافظه سپرده شده یادآور شده اند و می شویم و روشن نیست که تا این مرحله در کدام مرحله حکم و قضیه ی مثلا ( این یک سیاهی است ) رخ داده ؟ آیا مثلا در همان نخستین بار که مثلا چشمشان یا چشممان افتاد به چیزی ؟ یا در مرحله ی حس ووو ؟

خب روشن است که این دو پرسش فقط برای مثلا دانشمند مسلمان و دیندار مطرح نیست ، و فقط دانشجوی مسلمان و دیندار هم از خود نمی پرسد ، ولی اگر پرسش این باشد که آیا نمی داند که خدا می بیند یا آیا نمی دانم که خدا می بیند ؟ این مسئله پس از اینست که بدانند یا بدانیم که خدایی هست !

هرچند بنده می خواهم مسئله را اینگونه مطرح کنم که آیا نمی دانند یا نمی دانیم که خود می بینیم ؟ بلکه می خواهم این پرسش را داشته باشم که وقتی مثلا بقول مرحوم علامه که بعنوان مثال ایشان را عرض کردم وگرنه هرآنکه بگوید : " برای نخستین بار که مثلا چشم ما افتاد به ... " چیزی ، آیا می دانیم که چشم ما افتاد ؟

خب آیا مثلا چشم ما می داند ؟ یا حسش بینایی ؟ یا بقول مرحوم علامه در مرحله ی بعدی ادراک یا دریافت یعنی تجرید کننده از حس ؟ و یا در مرحله ی پایان کاری که ایشان دارند یعنی بایگانی و نهایتش هم یادآوری ؟

حالا بماند که با توضیحاتی که مرحوم مطهری در پاورقی فرمایشات مرحوم علامه دارند حرف حرفی است که امروزه در نطق منطق جدید هم آمده ، یعنی منطق قدیم ایشان هم حرفش اینست که ما فاقد ذهنیم و این حرف همان حرفی است که امروزه در منطق جدید به این شکل می گوید که : ما مجموعه ی جامع نداریم ، پس مجموعه ای داریم که صفر ، خالی و یا تهی است و از آن تعبیر به صفریک می کند ، یعنی حالا که مجموعه ی جامع ، مثلا اینکه گفته شود : الله احد ، الله الصمد نداریم ! چرا که با تناقض راسلی روبروست ، ولی می توان مجموعه ای داشت , یعنی یک مجموعه داشت که تهی باشد و با تناقضی هم روبرو نشود ! بعبارت منطق قدیمش به اصطلاح ذهنی صفر کیلومتر بلکه بقول مثلا مرحوم مطهری : فاقد ذهن !

که خب با این پرسشی هم روبرو نیست که آیا می داند ؟ که مثلا چشم افتاد به ... ! بلکه این چیه ذهن و دستگاه ادراکی و حتی بقول مرحوم علامه بایگانی و یا حافظه ی ما بعد از افتادن مثلا چشم ما به چیزی شکل می گیرد و برای نخستین بار مثلا قضیه ی ایجابی : " این یک سیاهی است " به آن سپرده شد و بار دوم هم پس از بازهم قضیه ی ایجابی مثلا " این یک سفیدی است " ، حالا زیر مجموعه ی اولی ؟ یا آن تحت این ؟ و یا کفو آن در کنارش ؟ را هم در حافظه داریم و ایندو حالا در مقایسه با هم مثل آن نیست که سیاهی سیاهی بود و سفیدی هم سفیدی ، بلکه بشکل سلبی است ، یعنی سیاهی سفیدی نیست و سفیدی هم سیاهی و اینگونه بود که علم یا دانش آغاز شد ! مثل دو رقمی صفریک منطق جدید ، با این فرق که در نطق با هم این تفاوت را دارند که آن می گوید : " یک صفر " و این : " صفر یک " را بجای آن می گوید ، ولی در واقع معنی هر دو گویش ایندو یکیست ، هردو حرف از حافظه ای تهی می زنند که مثلا نمی داند که می بیند !؟

ببخشید که اگر کمی طولانی شده باشد و از حوصله خارج ، تا فرصتی دیگر ان شاءالله فعلا خدانگهدار ، پیش از خدا حافظی یادآور این فرمایش آقا اباعبدالله الحیسن علیه السلام باشم که اگر خدا نداریم خودی که داریم که زیر سوال می رود !؟ به تعبیر آقا : اگر دین نداریم آزادگی چطور ؟

با آرزوی جمعه ی ظهور برایتان


  
سلام علیکم
در مقوله ی علم یا بقول خودمان دانش صرف نظر از اینکه بقول پیامبراعظم علم بدن باشد و یا علم دین و یا بقول امروزه اش دانش سخت افزاری باشد و یا دانش نرم افزار، گفتیم که در آثار علما و دانشمندان ما هم  دو نکته ی اساسی و بنیادی روشن نیست ، یکی همان نظم ترتیبی که عرض شد و یکی هم تقوی که سفارش امام است .
تقوای علمی هم مثل تقوای الهیست ، فرقش موضوع تقوی است ، یعنی همانطور که خدا را در نظر داریم ، در مقوله ی علم یا دانش هم موضوع چیز دیگری نیست جز همین که به آن علم یا دانش گفته می شود ، بنا براین می خواهیم ببینیم در این زمینه چه گفته شده تاکنون ، یعنی علما و دانشمندان ما در این رابطه چه گفته اند ؟
چراکه موضوع بحث ما دانش اندیشه است ونه دانش مثلا چشم ما که بقول مرحوم علامه افتاده باشد به یک چیزی در جهان خارج و با این افتادن ما نسبت به آن چیز علم یا دانش پیدا کرده باشیم ، یا بعد این افتادن مثلا بقول مرحوم مطهری که در قسمت قبلی نقل شد از ایشان مثلا دیدن آن چیز را دانستن بنامیم ، ویا ...
چراکه مقصود علم یا دانش است و دانستن فرق دارد با مثلا کشف چیزی با عضوی از اعضاء حسی ما و همینطورهم هدایتش بوسیله ی حسی از حواس ما تا برسد به حافظه یا بقول مرحوم علامه بایگانی که تازه نامش محفوظ است ! ویادآوریش هم هنوز فرق دارد با دانستنش .
پس علاوه بر روشن نبودن نظم و ترتیب این هم روشن نیست که چه فرقی دارد مثلا دیدن با دانستن ؟ یا مثلا حفظ کردن با دانستن ؟ بشرح ایضا یادآوری با دانستن ، ووو ؟
شما می توانید در همان پاورقیهای اصول فلسفه ی مرحوم علامه از مرحوم مطهری ببینید که به مکرر تاکید داشته اند که ( ما تا ذهن را نشناسیم ) علم هم نداریم ! در حالیکه صرف نظر از نظم و ترتیب این ذهن که هرگز روشن نشده ، مثلا همانطور که پیش از این مبحث در مباحث قبلی از ایشان نقل شده می بینیم که ایشان بین ذهن و حافظه تمیز قایل نشده اند و ایندو را یکی گرفته اند ، یا در همین که در قسمت قبلی از ایشان نقل شد دیدیم که صورتی نزد عقل را صورتی نزد ذهن هم فرموده اند .
با این حساب ما در آثار علما و دانشمندان خود راه بجایی نخواهیم برد ، چراکه مقصود ما اینست که بحث ما در این نیست که مثلا چشم ما افتاده به فرمایشات ایشان ، دیده ایم ، و بقول مرحوم علامه هم بعدش مجرد از حس را به بایگانی سپرده اید ، بلکه بعد اینهم که یادآوری کرده ایم حالا می خواهیم بدانیم که چه فرموده اند ؟
خب مسئله اینست که برای دانستن حالا چه بکنیم ؟ یعنی بعد ذکر و یا بقول خودمان یادآوری فرمایش ایشان چه بکنیم که بدانیم ؟
 آیا بمحض اینکه مثلا چشممان افتاد به چیزی می توان گفت مثلا : آن یک سیاهی است ؟ و یا حتی بعد یادآوریش هم ؟ در این قضیه حکم به سیاهی بودن چیزی شده و اینکه کار مثلا چشم ، حسش و همینطور حافظه و یادآوری که نیست ، این پس از معلوم شدن قضیه صورت می گیرد در حالیکه تا یادآوری آن چیز چنین اتفاقی هنوز نیفتاده که ما می خواهیم بدانیم این چیزی راکه ایشان فرمودند !
یعنی حتی علم مسموع هم اتفاق نیفتاده چه رسد به مطبوعش که امام فرمود : نفعی بحال ما ندارد مسموع تا مطبوع نشده باشد .
خب فکر می کنم مسئله روشن است ، که عبارتست است از اینکه برای دانستن چه می کنیم ؟ ونه مثلا برای دیدن ، یا کار دیگری از به کار های به اصطلاح ذهن ما .


  

سلام علیکم

ضمن آرزوی هفته ای بهتر از هفته ای که پشت سر گذاشته ایم برای شما عزیزان اول تشکر کنم از برادر نادر چهاردهی عزیز که وقت گذاشتند و قلم رنجه فرمودند ، سعی کردم نظر ایشان را در ادامه ی مطلب بگذارم که بیش از تعدادی از کلمه را ظرفیت نداشت .

خب برویم سر بحث و کاوشی که داشتیم ، ابتدا عرض کنم که در برابر یک داده مثل مثلا همین داده ی برادر عزیزمان ما دو کار انجام می دهیم ، البته چهار تا گفته اند و از آن به اسفار اربعه تعبیر شده یعنی سفرهای چهار گانه ، این دو کار ما یکی درک یا دریافت داده است و یکی هم کاری که ما پس از آن انجام می دهیم ، در این زمینه باب دانش علیه السلام که عرض شد پیامبر فرموده : " انا مدینة العلم و علی بابها " یک سفارشی دارند که عبارتست از تقوی و نظم امر ، که هرچند بحسب ترتیب ابتدا تقوی را سفارش می فرمایند و بعد نظم را ولی بحسب بحث ما اول نظم امر را عرض می کنم .

یعنی در مقابل یک داده که عرض شد یک کارما درک و دریافت آنست اول همانطور که مثلا مرحوم علامه بعنوان مثال فرموده بودند مثلا چشم ما آنرا می گیرد و بعد نوبت کار حس بینایی است و همینطور ادراکات دیگر که عرض شد در این زمینه نه فرمایشات مرحوم علامه روشن است و نه توضیحات مرحوم مطهری در پاورقیهای مطالب ایشان ، چراکه بعد حس تجرید از حس را داریم در فرمایشات ایشان در حالیکه کارگرش روشن نیست ، مثل مثلا کار بایگانی که کار حافظه ی ما باشد ، هیمنطور کار یادآوری که در پاورقی ذکر شده باشد ، حالا آیا کاری بنام تفکر یا اندیشیدن و همچنین تعقل هم داریم ؟ و ترتیبش کجای کارماست بماند که ما فقط در پاورقی می بینیم که تفکر را تحت کاری بعنوان ترکیب داریم که نوعی ترکیب و نوع زاینده اش نامبرده می شود و از عقل یا خرد و کارش نه درمتن و نه در پاورقیها خبری نیست ! وهمینطور دل یا قلب که در کجای کار ما قرار دارد ؟

قدر مسلم اینکه مثلا چشم ما دریافتی از داده دارد ، همینطور حس ما و بی نیاز از حافظه هم نیستیم و همینطور یادآوریش ، چراکه داده را بیادمی آوریم ، ولی هرچند که این نظم و ترتیب را در پاورقیهای مرحوم مطهری داریم آیا علم یا دانش یعنی همین ؟ که مثلا چشم ما به چیزی بیفتد ، حسی از آن داشته باشیم ، حفظ کنیم و بیادآوریم ؟

مرحوم مطهری در مثلا اثر خوب آشنایی با علوم اسلامی خود فرموده اند : " ما وقتی که شخصی را که تاکنون ندیده بودیم میبینیم ، یا شهری را که تاکنون نرفته بودیم ، مشاهده میکنیم ، احساس میکنیم که اکنون در خود و همراه خود چیزی داریم که قبلا نداشتیم ، و آن عبارت است از تصویری از آن شخص و تصویر یا تصویراتی از آن شهر . حالت اول ما را که این تصویرات را نداشتیم و منفی بود ، جهل مینامند ، و حالت دوم ما که اثباتی است و تصویراتی از آنها داریم و این تصویرات ، ما را با آن اشیاء که واقعیات خارجی میباشند مربوط میکنند ، علم یا ادراک نامیده میشود . " .

وبعد در نتیجه می فرمایند : " پس علم صورتی از معلوم است در ذهن . لهذا در تعریف علم و ادراک گفته شده : العلم هو الصوره الحاصلة من الشیء عند العقل . یعنی ادراک عبارت است از صورتی که از یک شیء در ذهن پدید میآید . " .

در حالیکه روشن نیست صورت داده ای نزد مثلا چشم ، حس بینایی ، حافظه و بیاد آورده شده هم یعنی عندالعقل یا نزد عقل ؟

در ادامه ایشان می فرمایند : " انقسام علم به تصور و تصدیق از این جهت است که علم ما به اشیاء ، گاهی به این شکل است که ذهن ما حکم میکند به وجود یا عدم نسبتی میان اشیاء ، یعنی علم ما به شکل قضاوت میان دو چیز است و حالت قضائی دارد ، و گاهی به این شکل نیست . " .

بلکه : " گاهی آنها را از نظر میگذراند بدون آنکه حکمی درباره آنها بکند . در صورتی هم که حالت قضائی به خود میگیرد و میان دو شیء حکم میکند ، حکم و قضاوت یک چیز است که تصدیق نامیده میشود و صورتهایی که از محکوم علیه و محکوم به یعنی دو چیزی که ذهن میان آنها حکم کرده است ( در ذهن حاصل میشود ) چیز دیگر است . صورتهایی که ذهن میان آنها حکم میکند تصور است ." .

و همنیجاست که فرموده اند : " تقسیم علم به تصور و تصدیق اولین بار به وسیله حکیم عالیقدر اسلامی " ابو نصر محمد بن طرخان فارابی " ابداع و عنوان شد ... . " ، که عرض شد این یعنی تقسیم منطق ارسطویی به بابهای معرفت و حجت از طرف فارابی با تقسیم علوم ایشان به نقلی و عقلی همخوانی دارد و می بینیم که بی مناسبت با تقسیم علم به تصور و تصدیق از طرف ایشان هم نیست .

چیزی که در این میان روشن نمی شود یکی همانست که عرض شد یعنی ما وقتی در مقابل یک داده نقش پذیرنده را داریم که اگر از پذیرش عضو مثلا چشم ما شروع می شود تا کجاست ؟ و نظم و ترتیبش چیست ؟ آیا مثلا ختم به یادآوری می شود ؟ یا بعد ذکر یا یادش هم ادامه دارد ؟

مسلما تصدیق و رقم دیگرش تکذیب یک داده چیزی نیست که با داده داده شده باشد ! و یا کار مثلا چشم باشد ! مگر همین که برای ما مثلا منطق قدیم بعنوان " ایجاب و سلب " یا منطق جدید بعنوان " صفریک " می گوید و چشم ما هم به آن می افتد ! و یا برای چشم رقم نیفتادنش را هم بحساب بیاوریم ! و همینطور عدم حس ووو تا : " عدم الحکم " ی که مرحوم علامه فرموده بودند و در پاورقی هم مرحوم مطهری توضیح دادند که مراد دو رقم " ایجابی و سلبی " است .

یعنی همان پیشگفتاری که در بحث قبلی عرض شد دارند و قضیه قضیه ی افتادن چشم است نه افتادن داده ای به چشم که چشم ما با این پیشگفتار می افتد به داده ای .

البته قضیه همینطورست ، یعنی این چشم است که داده ای را می گیرد و نظم امر همانست که باب دانش علیه السلام فرموده اند ، یعنی اول تقوی و بعد نظم امر و ما بعمد اول نظم امر را مطرح کردیم !

خب تا طولانی نشده شما را بخدا می سپارم و ان شاء الله تا فرصت بعدی فعلا خدا نگهدار .


  

سلام علیکم

اول تا یادم نرفته امروز جمعه را خدمت شما عزیزان تبریک عرض کنم و همچنین پیشاپیش عید سعید غدیر را و بعد هم یک نکته ی دیگر را هم متذکر شوم تا برسیم به موضوع اصلی این بحث که عبارت است از دانش اندیشه .

نکته اول این بود که آنچه که دیگری برای ما می گوید نقلی است و نفعی بحال ما ندارد تا عقلی نشده باشد ، حالا فرقی هم نمی کند که گفته شده برایمان مثلا علوم یونانی ترجمه شده باشد یا الان که علوم غربی ترجمه می شود و مختص مثلا علوم انسانی آنها هم نیست که این بازنگری که گفته شده شامل آن بشود بلکه دانش تجربی و ریاضی آنها را هم شامل می شود .

خب نقلی تا عقلی نشود نفعی بحال ما ندارد ، یعنی چنین نیست که مثلا در جایی دیدم یکی از حوزویان ما گفته : حوزه علمیه وظیفه اش شناخت، تبیین و معرفی دین است. در واقع به یک معنا اصالت را به علوم دینی می دهد. علوم دینی هم علومی هستند که مبتنی بر متن دینی هستند و متن دینی هم قرآن و روایات است.

خب چه فرقی می کند که گفته شده برایمان را خدا و رسولش و امامان ما گفته باشند یا مثلا دانشمندان یونان باستان یا حالا هم غربیان ؟ حالا کاری نداریم که متن خوانی یا این چیه هرمنوتیک ما در هر شکل و شمایلش تاکنون را آیا عقل ما عهده دارست ؟ یا مثلا حس ، دل ووو ی ما ؟

یعنی ثقلین یا بعبارت دیگر کتاب و سنت هم تا نقلی است نفعی بحال ما ندارد مگر اینکه عقلی شده باشد ، اما نکته دیگر .

حالا صرف نظر از حرف خدا و پیامبر و دیگر معصومین شاید گفته شود که ما با معقول دیگران سرو کار داریم و فقط این معلومات دیگران نیست که برای برای ما گفته می شود ، یعنی اگر عقلی شده برای دیگری را داشته باشیم چطور ؟ حرف عقلا چطور ؟ در این زمینه هم امام علی علیه السلام فرموده اند : العقل عقلان ... ، یعنی عقل هم دو قسم است و از قضا این هم مسموع و مطبوع دارد و : ... لا ینفع المسموع اذا لم یکن المطبوع .

یعنی منظور شنیده شده یا همانطور که در توضیح عرض شد خوانده شده هم می باشد ، حالا چه معلوم دیگری باشد یا معقولش فرقی نمی کند ، یعنی معقول دیگری هم تا عقلی نشده برایمان نفعی بحال ما ندارد .

این را برای آن عرض کردم که مثلا صبح امروز در دعای ندبه گفته باشد : ... انا مدینة العلم و علی بابها ... ، هرچند این فقط حوزه ی ما نیست که دینی است بلکه حرف از دانشگاه اسلامی هم زده می شود و دانشگاه اسلامی دانشگاهی است که در علم یا بقول خودمان دانش از بابش وارد می شود و باب دانش علیه السلام هم دیدیم که هم علم و هم عقل را وقتی نافع می فرمایند که مطبوع شده باشد و تا مسموع است نفعی بحال ما ندارد .

بعبارت دیگر آیا در روز غدیر گفته شده : من کنت مولا فهذا علی مولی ؟ یا این مثلا یونان باستانست که در باب دانش حرف دارد و امروزه هم غربیان ؟ حالا معقول و نافع این گفته ی پامبر در غدیر خم بماند !

حالا باب دانش یعنی چه ؟ فعلا همینقدر عرض کنم که فکر بعد ذکر است ، فکر یا اندیشه ای که علم یا دانش کار آنست که موضوع بحث ماست و ان شاءالله در فرصتی که دست بدهد به آن می پردازیم .

تا فرصت بعدی فعلا خدا نگهدار


  

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

در رابطه با مطلب قسمت پایانی بحث قبلی برادر عزیزم آقا نادر چهاردهی ( باغبان ) در پیامشان فرموده اند که علوم غربی فرقهایی دارند ، در حالیکه بنده فکر نمی کنم اصولا فرق چندانی داشته باشند ، یعنی در اصل و بنایشان فرق چندانی مشاهده نمی شود ، بعلاوه برای ما این علوم هم نقلی بحساب می آید ، همانطور که آنچه را هم که مثلا از مرحوم علامه نقل شد نیز نقلی است .

توضیح اینکه وقتی ما علوم را تقسیم کرده باشیم به علوم عقلی و نقلی ، که نقل است فارابی چنین تقسیمی را بنا نهاده ، همانطور که بقول شهید مطهری مثلا در مقدمه ی اثر خوب آشنایی با علوم اسلامی خود فارابی هم بوده که منطق قدیم را تقسیم کرده به دو باب معرفت و حجت ، که خواهیم دید این با آن تقسیم علوم به نقلی و عقلی همخوانی دارد ، خب حالا هر آنچه که برای نقل کنند ، چه غربیان و چه مثلا مرحوم علامه و هر کس دیگری که مطلبی را بعنوان مطلب علمی برایمان بگوید دانسته ی ما بر این اساس نقلی بحساب می آید .

حالا علم یا دانش عقلی ما کدام علم و دانشی بحساب می آید ؟ این مطلبی است که در این بحث از آن خواهیم گفت ، فعلا همینقدر عرض کرده باشم که آنچه که برای ما گفته می شود نقلی بحساب می آید حتی همین تقیسم علوم به عقلی و نقلی هم که از فارابی نقل می شود .

یعنی چنین نیست که یک علومی را که عقلی نامیده می شود برایمان نقل کنند و برای ما عقلی بحساب بیاید ، البته موضوع اصلی بحث ما چیز دیگریست یعنی عبارتست از دانش اندیشه ، ولی بد نیست توضیحی در رابطه با این نکته ای که بعرض رسید داده شود .

اول عرض کنم که این تقسیم علوم به عقلی و نقلی یا نقلی و عقلی جای حرف دارد ، چراکه نقل است امام علی علیه السلام فرموده : " العلم علمان ، علم مسموع و علم مطبوع ، و ... . " ، واین تقسیم علم به مسموع و مطبوع یک فرقی دارد با آن تقسیم علم به نقلی و عقلی هم چه رسد به عقلی و نقلی !

اول این توضیح را بدهم که مسموع عبارتست از آنچه که ما از دیگری شنیده باشیم یا مثلا خوانده باشیم یعنی مخصوص شنیدنی نیست ، در ثانی مسموع ابتدا گفته شده و بعد مطبوع ، دیگر اینکه که مقصود نظر می باشد اینست که امام علیه السلام در ادامه فرموده اند : " ... ، ولا ینفع المسموع اذا لم یکن المطبوع . " ، در حالیکه چنین مطلبی را ما در تقسیم علم به نقلی و عقلی هم نداریم که مثلا گفته شده باشد علم نقلی نفعی بحال ما ندارد تا زمانیکه عقلی نشده باشد .

یعنی از فارابی و بعد او هم آیا چنین نقلی شده ، که علوم نقلی نفعی بحال ما ندارد تا زمانیکه عقلی نشده باشد ؟

حالا چه زمانی دانسته ی نقلی ما عقلی می شود ؟ بماند تا فرصت بعدی ان شاءالله تعالی


  

در چگونگی جمع آوری اطلاعات هم اطلاعات طبقه بندی شده تحویل داده می شود ، یعنی ما از کچا بدانیم این اطلاعاتی که جمع می کنیم علم یا دانش است ؟ و درثانی هم چگونه طبقه بندی شده ؟ آنهم بصورت حتی دو رقمی نه تنها مقسمی ندارند ؟ بلکه هیچیک بر دیگری حق تقدم هم نداشته باشند ؟ چراکه در این صورت یکی از این دو در طول دیگریست و در اصل یکی بوده که بعرض رسید حرف منطق قدیم و همچنین جدیدش در واقع همین است منتها با این تفاوت که در نطق یکی حرف از ایجاب و سلب می زند و دیگری سلبش را اول می گوید یعنی وقتی می گوید : " صفریک " توضیح می دهد که حالا یک چیزی داریم که آن صفر یا خالی و یا تهیست و این فرق دارد با آن که هیچی نداشته باشیم و آب در هاون کوفتن باشد .

پیش از این نطق جدید هم که گفته میشد و هنوز هم پیروانش می گویند ذهن ما خالی از اطلاعات است ، و عرض شد این هم که مرحوم مطهری فرموده اند ما فاقد ذهنیم یا به تعبیر دیگرشان فاقد حافظه هستیم مثل همانست که یک فقدان یا عدمی را داریم مثل همان یک صفری که در نطق جدید توضیح داده می شود .

این طبقه بندی ایجابی و سلبی یا سلبی و ایجابی اساسی ترین طبقه بندی علوم است و طبقه بندیهای دیگر چه غربی و چه شرقی آن فرع بر این است که اطلاعات وارده دو حالت دارند در حالیکه گفتیم برای طالب علم یا جوینده ی دانش مثلا مرحوم علامه یک حالت دارد فقط !

پس مسئله اول علم یا دانش است و در ثانی اقسامش ، آنهم نه در مثلا نخستین بار که مثلا چشم ما افتاد به مثلا یک سیاهی بقول مرحوم علامه ، بلکه وقتی چشم ما افتاد به چیز دیگری حالا ایندو را می توانند برای ما طبقه بندی کنند ، مگر اینکه حرف همان باشد که پیشگفتار داریم در این افتادن مثلا چشم به جهان خارج بقول مرحوم علامه که عرض شد مرحوم مطهری در توضیحات فرمایشات مرحوم علامه در پاورقی فرموده اند این پیشگفتار ایجاب و سلب است ، و مقصود هم از این تعبیر هم سلب و ایجاب است و که در منطق جدید به آن صفریک گفته می شود ، یعنی منطق جدید حرف جدید و نوی ندارد ، چراکه منطق قدیم هم حرفش همین بوده در واقع .

همچنین هرآنچه که تحت ایندو رقم گفته شود و بشود هم همینست ولو بعنوان مثلا علم نوین هم نامیده بشود ، حالا چه در حوزه و چه در دانشگاه و یا هرمرکز علمی دیگری که گفته شود .

یعنی این علوم جدیدی که از غرب وارد شده و می شود هم نامش را علوم جدید گذاشته اند و اساس و بنیانش بر پایه همان گذاشته شده که در علوم قدیم که بنا بر آن گذاشته می شد و حرف نو جدیدی ندارد در اصل و پایه اش ، بلکه بقول مثلا ابن سینا حرف هنوز همانست که معلم اول گفته ، فقط شکلش فرق کرده و شاخ برگ داده شده و آنچه هم بقول مرحوم مطهری بر آن اضافه شده باشد اصولی و اساسی نبوده ، والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته .


  

سلام علیکم :

جمع آوری اطلاعات ؟ و .... ؟

در قسمت پایانی پیشگفتار یک حرف ما این بود که وقتی مثلا چشم ما می افتد به چیزی ، مثلا به اندام جهان خارج که مرموم علامه فرموده اند ، آیا چیزی دور از چشم ما هم وارد می شود ؟ یا نه چیزی بدون اطلاع ما وارد کشتی چشم نمی شود ؟ که به مقصد حس بینایی بارگیری می کند ، چراکه دیدیم مثلا مرحوم علامه فرمودند : هنگامی که چشم ما افتاد به اندام جهان مثلا یک سیاهی دیدیم ، یعنی حرف از دیدن است و حس بینایی ما .

مثلا الان داشتم از شبکه ی خبر طرح هدفمند کردن یا رانه ها را نگاه می کردم که قطع شد و بعدش تا الان دیگه بجای چشم این گوش بنده بود که داشت می افتاد به این چیه رادیو، حالا بماند که آیا شما هم نگاه می کردید ؟ یا خدای نخواسته دور از چشم شما این طرح دارد قانون می شود ؟ مثل همان منطق ارسطویی و جدیدش منطق ریاضی یا رایانه ای و این چیه کامپیوتری و گویا یواش یواش هم این چیه فازی آن !؟ چرا که کدامیک از ما در قانون شدن این منطقها برای فکر و اندیشه هم مثلا چشم ما افتاده به مثلا شبکه ی خبرش !؟ یا چیز دیگری که مثلا گوشمان از آن باخبر شده باشد ؟

چراکه یک مثلا طلبه که امروزه مثل دانشجوی دانشگاه می رود واحد درسی بگیرد و یکی دو واحد مثلا این چیه متدولوژی هم در دستورکارش می گذارند در این چیه کلاس درس هم همان حرفی را تحویل می گیرد که مثلا مرحوم علامه تحویل ما داده اند و همانطور که در پایان قسمت پایانی پیشگفتار گفته شد : ... و ما هم قبول فقط !

بعبارت دیگر مثلا آیا : جمع آوری اطلاعات فقط ! ؟ حالا ووو ؟ بماند ، مثلا مدیریت اطلاعات فقط ! ؟ و ... که تا دلمان بخواهد وارد کشتی حافظه ی ما می شود فقط ! چراکه ما از وارد کنندگان حافظه ی صفریک انتظاری نداریم ، ولی از مثلا مرحوم علامه که انتظار داریم که مقصد باراندازی کشتی حافظه ی ما را بفرمایند که بندر بارگیری کشتی یادآوریست ! حالا بعد ذکر فکر بماند که وارثش بشود بندگان صالح .

حالا : ان الحسین سفینة النجاة بماند ، ولی حسنی آن هم بماند ؟!

یا مهدی ادرکنی !

------------------------------

کلمه ی کلید : جمع ، مجموعه ووو


  

اندیشه ی نو (12) پیشگفتار قسمت پایانی :

سلام علیکم

گفتیم که محل بحثمان آنجاست که وقتی مثلا چشم ما می افتد به چیزی آیا ما و حتی چشم ما حرفی جز این ندارد که فقط متاثر از آن چیزی شود که به آن افتاده ؟

و به نقل از منطقیون چه قدیم و جدیدش تا کنون گفتیم که ایشان می گویند چرا حرف داریم و آنهم فقط همین تاثیر پذیری مثلا چشم ما نیست و آن حرفی هم که ما داریم شکلی از مثبت و منفی یا منفی و مثبت است به تعبیرات مختلف مثل مثلا ایجاب و سلبی که در منطق قدیم گفته می شود و مثلا صفر یکی که در منطق جدید می گویند .

و این را هم گفتیم که جنین نیست که مثلا مرحوم علامه با تحقیق در زمینه به آن رسیده باشند که وقتی مثلا چشم ما افتاد به یک چیزی و برای بار دوم هم افتاد به چیز دیگری و در مقام مقایسه کشف شده باشد که با مقایسه ی اولی با خودش و همینطور دومی با خودش یک رابطه ی مثبت در این بین بوده باشد و وقتی هم که اولی را با دومی یا دومی را با اولی مقایسه کرده باشیم رابطه ای منفی در کار بوده باشد و ما !؟ تازه متوجه آن شده باشیم .

چراکه به نقل از مرحوم مطهری در توضیح فرمایش مرحوم علامه دیدیم که برای مقایسه ما یک پیشگفتاری داریم نه اینکه کاشف بعمل آمده باشد که داشتیم .

یعنی هم منطق قدیم و هم جدیدش بنا را از اول بر این پیشگفتار گذاشته اند .

در ثانی این را عرض کردم که مثلا ایشان نه تنها چنین بنا نهاده اند بلکه برای ما !؟ هم حرف دارند و این هم چنین نیست که خب مثلا چشم ما افتاد و بعدش هم دیدیم و مکشوف شد حسی بنام بینایی ووو که ما هم گام بگام با ایشان دریابیم که ما یعنی چه ؟ بلکه بعد حس چیزی بنام تجرید از حس را پیش کشیده اند و بعد هم کار به بایگانی ختم شده یعنی ما = بایگانی ، که در منطق جدید از همان ابتدا ما = بایگانی یا حافظه گرفته شده و بعدهم تعریفش کرده اند به صفر یک .

یعنی بعد حس آیا ما دل یا قلب داریم ؟ یا حس ما همان دل ماست ؟ آیا فکر یا اندیشه داریم ؟ و فرقش با حس و دل ما چیست و در میان چکاره است ؟ همینطور عقل یا خردمان و تمیز اینهم از آندیگر ؟ ووو

پس فقط حرف در این نیست که حرفی بعنوان پیشگفتار به ما نسبت داده می شود بلکه ما !؟ را از طرف ما !؟ تعریف می کنند آنهم آنطوریکه عرض شد !؟

خب گیریم حرف همانست که ایشان می فرمایند ، حالا در مقابل از ما چه انتظاری می رود ؟ آیا می خواهند بپذیریم ؟! یا نمی خواهندی هم طبق پیشگفتارشان دارند ؟! و همچنین بر همان وزن عدم پذیرش ؟! چراکه خواست ایشان دو حالت دارد چه بشکل مثبت و منفی و چه منفی و مثبت جدیدش ؟! حالا بماند دوحالت داشتن آنکه مثلا چشمش به این فرمایشات بیفتد ! چراکه بنا براین نیست که فقط بیفتد !؟ نیفتد چی ؟ رقم دیگرش چی ؟ و اصلا هردوی ایندو چی ؟ چراکه چی تعریف شده به مثبت و منفی و یا منفی و مثبت جدیدش !؟

پس می بینید که شما عزیزان هم مثل بنده در مقابل این فرمایشات که در حوزه و دانشگاه ما هم می فرمایند حتی مانده اید که مثلا چشمتان به آنها بیفتد یا نیفتد !

حالا بماند که از غرب شرق اینهمه فرمایشاتی که وارد می شود و ما هم در بست چی ؟ بله فقط می پذیریم ! وای بسا که در این بمباران اطلاعات به همه ی آنها هم چشم ما نیفتد فقط ! و دور از چشم ما وارد شده باشد فقط !

آنوقت با فقط ! این اطلاعات تو خود بخوان حدیث مفصل کارشناسان ، متخصصان ووو ی ما را که برای ما کارشناسی هم می فرمایند و ما هم قبول فقط !


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :17
بازدید دیروز :76
کل بازدید : 1297362
کل یاداشته ها : 1749


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ