سفارش تبلیغ
صبا ویژن
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

کار فکر یا اندیشه ، قسمت پایانی :

یا أَیهَا الْمُدَّثِّرُ ، قُمْ فَأَنْذِرْ ، وَرَبَّکَ فَکَبِّرْ ، وَثِیابَکَ فَطَهِّرْ ، وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ ، وَلَا تَمْنُنْ تَسْتَکْثِرُ ، وَلِرَبِّکَ فَاصْبِرْ ، فَإِذَا نُقِرَ فِی النَّاقُورِ ، فَذَلِکَ یوْمَئِذٍ یوْمٌ عَسِیرٌ ، عَلَى الْکَافِرِینَ غَیرُ یسِیرٍ (1)

الحمدلله ربّ العالمین (2) امروز که ان شاء الله سال 94 بپایان برسه ، سال نوی آغاز میشه که امیدوارم بهتر از سالی باشه که آخرین روزشو داریم پشت سر میذاریم .

خب بقول آقا امیرالمومنین علیه السلام سال نو یعنی همین دیگه ، وگرنه سال نو یعنی چی ؟ وقتی بهتر از سالی که پشت سر گذاشته شده نباشه ؟

البته اینکه بهتر یعنی چی و معناکننده کی ؟ مسلما معنیشو که نمیشه به دیگری سپرد ! بقولی مُشک آنست که خود بوید ، ولی این "خود" جای حرف داره ، مثل همون سازنده ، آفریننده و خالق ماشین حرف زن بحث قبلی و حرف گوش کن بحث فعلی ، که اگه بشری مثل ما باشه ، ما که گفتم دو تا کار می کنیم ، حالا سومیش بمونه ! کننده ی این دوتا کار دیگه !

و کار فکر یا اندیشه ی ما که موضوع بحث ماست ، پس از کار تذکر یا یادآوری کارکرد مثلا چشم ماست که بعنوان مثال داره میفته به این نوشته ، و در بحث فبلی گفتم که حرف زدن ما بعد کار چشم ما که بعنوان مثال گفتم نیست ، بلکه کاری که ما پس از افتادن چشمون به چیزی می کنیم ، کاریست که بهش "دیدن" گفته میشه ، و اگرم بقول علما و دانشمندان ، بجز بعنوان مثال همون شاگرد آقا امام ششم علیه السلام ، کاریم بعد کار حس بینایی چشم نداشته باشیم ، برا اینکه بقول یکی از شاگران آقا امام ششم علیه السلام فقط چشم و حسشو ندارم ، و کافیه یه عضو دیگه و حسشم داشته باشیم ، که مَثل اون "دوکار" یم که گفتم مثل همینه و هر :"دوتایی" م همینطور ، بازم همینکه از دیدنی چشم گفته میشه یا "حرف زدن" ی داریم ، ماشین حرف زنم داره ، حکایت از نه فقط خوندان چشم ، و خونده شده بوسیله نه تنها اونم بعنوان مثال گفتم داره ، مگه اینکه ما کاری بیناینی کار چشم و روخوانی چشم بعنوان مثال نداشته باشیم ، که تازه بازم دو تا کار داریم ، صرف نظرم از اینکه سر تا پا مونم چشم نباشه و مثلا گوشم برا شنیدن نداشته باشیم .

بعلاوه ما دو جور کارهم داریم ، یکیش برا دیدن مثلا این نوشته با چشمه ، یا شنیدن حرفی باگوش ، ووو .

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ ، ... ، وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ یشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ . (3)

یکیشم همونطور که گفته شده در قسمت قبلی مثل همینه که گفتم ، حرف زدن از اونچه که بعنوان مثال گفتم چشم بینای ... ی ما از بیرون خونده ، که گفتم لازم به ذکر یا یادی از اونه ، اونی که برا ذکر و یادش دیگه نیازی به افتادن چشم بینای ... ی ما به اون در بیرون نداره و :

عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ (4)

تازه اینم همونطور که اینم گفته شده ، که به نقل از آقا امیرالمومنین علیه السلام نقل کردم ، یه "مسموع" یا شنیده شده با گوش شنوای ... ی ما داره بعنوان مثال ، چراکه گفتم مگه اینکه سر تا پامونم گوش باشه و مثلا چشم یا ... نداشته باشیم ، و یه "مطبوع" که فرموده بودن : و لا ینفع المسموع اذا لم یکن المطبوع .

خب در خاتمه بد نیست حکایتی رو که پیش از این ، در اینجا هم گفته ام بازم بگم ! اونم داستان شورای شش نفره ای که خلیفه ی دوم برا انتخاب جانشین خودش تعیین کرد ، و علی بن ابیطالبم یکی از اون شش نفر بود و در مقابل یکی در اون شورا که به اون گفت اگه به کتاب خدا ، سنت پیامبر و شیخین (خلیفه اول و دوم) عمل کنی باهات بعنوان خلیفه ی سوم بیعت می کنیم ، گفت :

مگر خلیفه ی اول و دوم به کتاب خدا و سنت پیامبر و :"رای خود" عمل نکردن !؟

البته این پرسشو من مطرح کردم ، و گرنه گفت :

من به کتاب خدا ، سنت پیامبر و "رای خود" عمل می کنم .

که مورد قبول واقع نشد ! البته مورد قبول اکثریت شورا ! یی که خلیفه ی دوم تعیین کرده بود و گفتم علی بن ابیطالبم محروم نکرده بود .

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته .

----------------------------------------------

زیر نویس :

1-       چهارمین آیات نازل شده برا قلب یا دل آخرین پیامبر خدا از کتاب خدا ، قرآن عظیم .

2-      کتاب خدا ، سوره ی حمد .

3-      نخستین سوره ی نازل شده بر قلب یا دل آخرین پیامبر خدا از کتاب خدا ، قرآن عظیم . البته بعد سوره ی :"مسد" که ابتدا سه آیه و بعد دو آیه ی دیگرش در رابطه با همسر ابولهب عموی پیامبر نازل شده ، که هرچند در :"قرآن مکتوب" آمده ، ولی همونطور که پیش از این ، در اینجا هم گفته شده در کتاب خدایی که آقا امیرالمومنین علیه السلام بعد رحلت پیامبر صل الله علیه و اله و سلم جمع کرد و عرضه داشت ، دیده ام که گفته شده نیامده . و اینم گفته ام که پیامبر کتابت یا نوشتن وحی رو منحصر به پسر عمو ، داماد وووش نکرد ، بلکه بعنوان مثال معاویة بن ابی سفیان رو هم از اون محروم نکرد . و علی بن ابی طالبم "دو دست" حتی ابی لهبی رو هم از کتاب خدا محروم نکرد !

4-      کتاب خدا ، قرآن عظیم ، سوره ی تکویر


  

کار فکر یا اندیشه ، قسمت دوم :

از آقا امیرالمومنین علیه السلام پرسیدن خدا رو از کجا شناختی ؟ به تعبیر من گفت خواستیم تا اول عید کار کنیم ، ولی امروز برف اومد و کارو تعطیل کرد .

برا همین ظهر اومدیم خونه ، بعد از ظهر خوابیدم و فردا هم که فکر نمی کنم مهندس بذاره کار کنیم ، برا همین فرصتی دست داده که بحثو پیگیر بشم .

یا أَیهَا الْمُزَّمِّلُ ، قُمِ اللَّیلَ إِلَّا قَلِیلًا ، نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِیلًا ،  أَوْ زِدْ عَلَیهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا ، إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیکَ قَوْلًا ثَقِیلًا ،  إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّیلِ هِی أَشَدُّ وَطْئًا وَأَقْوَمُ قِیلًا ، إِنَّ لَکَ فِی النَّهَارِ سَبْحًا طَوِیلًا ، وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَتَبَتَّلْ إِلَیهِ تَبْتِیلًا ، رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَکِیلًا (1)

بحث اینه که ما نه تنها با ماشین ، که در قسمت قبلی گفتم حرف گوش کنشم ساخته شده ، البته ماشین یه شباهتی با ما داره ، بلکه هرآفریده یا مخلوقی بی شباهت با ما نیست ، ولی عظیم یا بزرگتر از ما خدا نیافریده یا خلق نکرده ، بلکه میشه گفت دیگر آفریده ها یا مخلوقات مظهری از مظاهر خدایی ماست .

بعلاوه همونطور که در بحث قبلی ، بحث "اندیشه یا فکر کار" گفته شد :

کَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیطْغَى (2)

چنین نیست که بشه مثل ما رو ساخت ، آفرید یا خلق کرد ، بعبارت دیگه دیگه تولید مثل کرد ، چراکه :

أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى (2)

اونوقت ساخته شده دیگه ساخته شده نیست ! بلکه خود سازنده هست ! و بی نیاز از سازنده !

و اینم فکر می کنم گفته شده باشه ، ولی برا اینکه یه وقت ناگفته نمونه گفتم ذکر بشه یا بیاد بیارم که :

کَلَّا لَئِنْ لَمْ ینْتَهِ لَنَسْفَعًا بِالنَّاصِیةِ (2)

برا ساخت مانند خود نیاز به یادآوری خودمونیم داریم ، یعنی قرائت یا خواندنی علاوه بر آنچه که در اون بحث گفته شد که  اعضای حسی ، حواس و دل یا قلب ما داره ، از نوشته ای در برابر چشم ، گوش و دیگر اعضای حسی ما قرار میگیره .

و اونم قرائت یا خواندنی علاوه بر آنچه که حافظه ی (...) ما بوسیله قلب یا دل ، حواس و اعضای حسی ما از بیرون داره ، که شنیدن وحی نازل شده از طرف خدا بوسیله فرشته ی وحیم یکی از همین طریق به حافظه ی (...) ما سپرده میشه ، و اون عبارته از نخست تذکر یا یادآوری آنچه که حافظه ی (...) ما رونوشت از نوشته ی قلب یا دل ، حواس و اعضای حسی از نازل شده بر آنها داشته ، بعنوان مثالم همین که در قسمت قبلی گفته شد که ماشین حرف گوش کنم هست ، شبیه ما ، مای حرف گوش کن !

حالا چقد نزدیک به ما بمونه ! همینقد بگم که :

چنین نیست (2)

که حتی در مثلا همین گوش کردن بحرفم شبیه شبیه ما باشه !

چراکه آیا ماشین حرف گوش کن به حرف ما گوش میده !؟ یا ماشین حرف گوش کن ؟!

برا اینکه تا ماشین حرف گوش کن که نباشه که حرف گوش کن نیست ! وقتیه که ماشین حرف گوش کن باشه ! و اونم که گفتم بعد قرائتی از خودمونه ! خب حالا سازنده ی ماشین حرف گوش کن چه قرائتی از خودش داره ؟ در همین حرف گوش کردنشم ؟

اونم قرائت یا خواندنی علاوه بر آنچه که به مثلا گوشش رسیده باشه ، چراکه آقا امیرالمومنین علیه السلام می فرماید این :"مسموع" ه و : لا ینفع المسموع اذا لم یکن المطبوع .

حرف در یادآوری خودمونه ، نه کار حتی قلب یا دلمون ! که من ندیدم حرف عالم ودانشمندی رو ، حتی همونطور که گفتم ، در بحث "بفکر یا اندیشه ی کار" ، فلاسفه و حکمای اسلامیم حرفی از دل یا قلب زده باشه ، پس از کار اعضای حسی و حواس ، بلکه اینا هم یه سره رفتن سراغ سپردن به بایگانی ، حافظه و آرشیو کردن رونوشتای حواس و اعضای حسی از بیرون .

این حداقل دومین کار ماست ، تذکر و یادآوری رونویسی حافظه از بیرونو میگم ، و بعبارتی یه سوم کار دیگر حافظه ی (...) ماست ، چراکه تفکر یا اندیشیدن کاری پس از اونه ، که علما و دانشمندا، البته اسلامی نه ! بلکه غربی از یونان باستان تا عصر حاضر براش قانون کارشو نوشتن ! و فکر می کنم در اینجا هم گفته باشم که اونو ، قانون فکر یا اندیشه رو ، به حتی قرآنم نسبت دادن ! اونم در جمهوری اسلامی ایران ! که : منطق فازی منطق قرآنه ! یا منطق قرآن منظق فازیه ! مثلا .

در حالیکه گفتم این کار ، یعنی اندیشه یا فکر ، پس از یادآوریه ، اونم نه با یادآوری بایگانی ، حافظه یا آرشیوی (صفریک) نوشته شده ! مثلا براساس روشن خاموش یا خاموش روشن بودن ماشین ! بعنوان مثال :"کلید برق" که در کتب درسی مراکز آموزشی جمهوری اسلامی ایرانم اومده ، البته پیش از :"تردید"(3) در منطق جدید غربی ، که پس از :"تردید" (3) در منطق قدیم غربی یا یونان باستانی برای حفظ ، نگهداری و آرشیو (فاطمی) ما نوشته شد .  

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

1 - سومین آیات نازل شده بر قلب یا دل پیامبر صل الله علیه و اله وسلم ، از کتاب خدا ، قرآن عظیم .

2 – قرآن عظیم ، سوره ی إقرأ .

3 – که در بحث قبلی ، یعنی بحث "بفکر یا اندیشه ی کار" گفتم که پس از تردید در آموزه های دینی قرون وسطایی ، اولش در اروپا و بعدشم در نقاط دیگه ، منجمله ایران بوده ، البته ناگفته نمونه که آموزه های دینی قرون وسطایی با روش اندیشه ی یونانی یا ارسطویی بوده ، بعبارت دیگه مثل همون که گفته میشه منطق قرآن منطق فازی ، یا منطق فازی منطق قرآنه ، اونوقتم منطق انجیل  منطق قدیم یا ارسطویی بوده و این مرود تردید واقع شده که به تبع پشت کردن به آموزه های دینی رو هم به همراه داشته ، همونطور که در به اصطلاح جهان اسلامم ، منجمله ایرانم این به پیروی از رنساس ، انقلاب صنعتی و (ماشین سازی) اروپا شده ، منتها نه در زمان جمهوری اسلامی در ایران ، بلکه پیش از انقلاب مشروطه در ایران و بقولی :"سر تا پا " غربی شدن و متمدن شدن !

ولی آنچه که پیش از انقلاب در ایران بعنوان پیشرفت و تمدن جا افتاده ، بعبارت دیگه (نوشته شده) بود ، هنوزم بعنوان نه تنها علم ودانش در مراکز آموزشی جمهوری اسلامی ایران بقوت خود باقیست ، بلکه علاوه بر یادآوری و اندیشه ، بلکه در ثلث دیگر کارما هم حاکم و فرمانرواس ! در حالیکه :

إِنَّ رَبَّکَ یعْلَمُ أَنَّکَ تَقُومُ أَدْنَى مِنْ ثُلُثَی اللَّیلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطَائِفَةٌ مِنَ الَّذِینَ مَعَکَ ...

تعقل و تفکر پیش کش ، تذکر یا یادآوری خودم جای بحث داره ، تازه این سه هم یکی از دو دست ماست ! و حالا مجموعه ی (...) دو دست محمدی علویمون بمونه ! 

----------------------------------------------- 

مرتبط : 

اظهار نظر به نوشته ی :"کارشناسان اسلام شناس غرب ؟؟" وبلاگ :"خون جوشان امام حسین علیه السلام " ، در حالیکه امام حسین علیه السلام بعد امام دوم هستن و امام اوله که یادآورد کتاب و سنت و سیره ی خاتم انبیاس ، و آنچه که در ایام فاطمیه هم نازل شده . 

وبحث ما فعلا تذکر یا یادآوری خودمونه ، یادآوری دین و محمدیش پیشکش ! و ساخت ماشینی شبیه اون ! فعلا ببینیم چقد شبیه خود سازنده ی ماشینه ! اونم غربی و نون خور رنسانس و انقلاب صنعتی در اروپا و پیروی دیگر نقاطم ، منجمله ایران و در بعد انقلابم از اونجا . 

همینقدم مراکز آموزشی ، قدیم و جدید ، رسمی و غیر رسمی ، منجمله بعنوان مثال :"کانون" مساجد ! م بتونه بگه کافیه ! که پیرو اروپای بریده از آموزه های دینی قرون وسطایی نیست ، در یادآوریم فقط کافیست ! چراکه اونوقت لابد می تونه بگه که در داره چیکار میکنه ؟ تا بعد بریم سر کار فکر یا اندیشه ! 

فعلا که مثل روز روشه که گفته میشه به پیروی از غربه ، از یونان باستانش گرفته تا فی زمان هذاش ! اونم در دست "مسموع" ، دست دیگر که حرفشم نیست ! تازه اونم همونطور که گفتم بعد کار اعضای حسی و حواس حلقه ی واسطه میون حواس و بایگانی، حافظه و آرشیوش روشن نیست ! و ثلثی از یکدستم جای حرف داره ، تا بعد بریم سراغ دست دیگرمون ! 

2 - اظهار نظر به :"دلنوشته ی نوروزی آیت الله هاشمی" البته پیام نوروزی ایشون ! حالا به چه عنوان ؟ خودشون که فرموده ان : شاگرد ما ! حالا پیام نوروزی دادنو از کدوم استادی پیروی کردن ؟ از ما که نبوده ! بقول ایشون از استادشون که نبوده ! 


  

کار فکر یا اندیشه :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

سلام علیکم

ن وَالْقَلَمِ وَمَا یسْطُرُونَ ، مَا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ ، وَإِنَّ لَکَ لَأَجْرًا غَیرَ مَمْنُونٍ ، وَإِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ ، ... .

سر شب بعد مراسم بقولی :" ماندگار" (1) چهارشنبه سوری ، که تو محل ما که تقریبا همه اومده بودن بیرون و از پارسال تو محل قبلی پر سر و صدا ترینم بود ، با اینکه مثلا تلویزیونم کلی گفته بود ، و حتی مثلا خانم نوشین بختیاریم امسال آورد که مردم به حرفش گوش بدن ! حالا شایعه ی مثلا تحریم دینی اون بمونه ! بعد مراسم زیاد نتونستم بیدار بمونم و همونجایی که لم داده بودم خوابم و چش وا کردم دیدم ساعت سه ی نصف شبه .

دیدم سیر خوابم و گفتم دوشی بگیرم و یکی دورکعت نمازی بخونم و دست به قلم ، یعنی صفحه کلید کامپوترشم و این بحث و مطرح کنم .

البته وقتی بعد اینکه نوشتم ... نصفه شبه . و زیرنویس یکم نوشتم و خواستم بفرستم ، یعنی وارد پارسی بلاگ و ... بشم ، یاد حرفهای سخنرانی در مجلسی که بمناسبت ایام فاطمیه در نزد مقام معظم رهبری برگزار شده بود افتادم که می گفت تو دهاتا اینترنت هم هست ! در حالیکه الان (تو دهات نه ) حتی (شهرم نه ، یعنی شهر استانی ) وصل شد و برم بفرستم .

خب ، تو بحث قبلی گفتم که ماشین حرف می زنه ، همین دیشب پریشب بود ، تو همین ایام فاطمیه بود که دیدیم ، از تلویزیون ، که بحرفم گوش میده ، حالا چقد ؟ بمونه ، برا اینکه همونقد گوش میده که مثلا فرشته ها گوش میدن ! که گفتن :

سُبْحَانَکَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ (2)  

در حالیکه گفتم آیا مردم به حرفای تلویزیون و مثلا هنرمندی بنام بهنوش بختیاریم گوش دادن ؟

خب وقت اذان صبحه ، اینم بگم و برم نماز ، ما نه تنها در کارهایی مثل گوش دادن به حرف یکی ، بلکه بعد یادآوریش در فکر کردن یا اندیشیدن به حرف اونم ، اگه بنا باشه این کارمونم بحرف اون باشه ، اونوقت فرق ما با حتی فرشته ها هم چیه ؟ چه رسه به فرقمون با ماشین حرف گوش کن !

---------------------------------

1 – مقام معظم رهبری ، البته در رابطه با ماندگاری انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ، در حالیکه نه تنها امسال ، بلکه تو محل قبلیم شما یادتون میاد که مثلا یکی بره پشت بام و تکبیر بگه ؟ شب بیست و دوم بهمونو میگم ؟ آیا بجز الله اکبر تلویزیون و مسجدی تو محل قبلیمون ، و تیراندازی و آتیش بازی احتمالا پایگاه همون مسجدم چیز دیگه ای دیدین و شنیدین ؟

2 – قرآن مکتوب ، سوره دوم 


  

بفکر یا اندیشه ی کار (پایانی) :

اول ضمن عرض تسلیت بمناسبت این ایام امروزو تبریک بگم و خسته نباشید بگم بهمتون ، چراکه الحمدلله تو این بیست روز قد یه برابر و نیم هیجده روز قبل از بازندگی و یخبندون که نزدیک به هفتاد روز بیکارمون کرد کار کردیم ، البته با آوردن کمک که مهندس می گفت بیاریم تا زوتر کار بره بالا و بچشم بیاد ، مثلا برا مشتری که بفروش برسه .

خب ، هوا ابری بود و بارونی و یکی دوتا تونم که رفتین اهل عیالتونو سر بزنین ، برا همین گفتم من و دادش مسحنم یه استراحتی بکنیم ، و از فرصتم استفاده کنم که ان شاءالله در خلال امروز بتونم این بحثو جمع کنم ، ولو به اشاره به نکات اصلی بحث .

یادآوری یا ذکر نکته ی اصلی :

امیدوارم از این ایام بهره ی کافی رو برده باشیم و دست خالی از دستش ندیم ، چراکه این ایام که بهش ایام فاطمیه گفته میشه حدودا دو سه ماهی بعد از رحلت آخرین پیامبر خدا و قطع وحی بوسیله ی پیامبرانه ، منتها نقله که در این روزها از طرف خدا فرشته ی وحی بر ... !؟ ام ابیها ، همسر امیرالمومنین و ام الائمه حضرت فاطمه سلام الله نزولاتی داشته که ایشون آنرا برای آقا امیرالمومنین علیه السلام نقل می فرمود و ایشان می نوشتن ، که ان شاءالله بحث نوشتن بمونه در فرصتی دیگه (1) ، فعلا بحثمون بحث حرف زدن ، گفتن و سخنگویی و اینکه ماشین سخنگو هم که گفتم بود (2) .

خب ، گفتم که ما نه تنها در نوشتن ، بلکه در حرف زدنم یه کاری انجام دادیم که به اون کار خوندن گفته میشه ، و اینکه گفته میشه "خواندن و نوشتن" ، خواندن اختصاص به نوشتن نداره ، بلکه ما و مثل ما هر بنی آدمی ، حتی حضرت عیسی بن مریم علیه السلامم که بعد تولدشون در دامن مادرم سخن گفته ، بی نیاز از اون کار نبوده ، کار خوندن یا قرائتو میگم .

این نخستن تفاوت حرف زدن ما با ماشین سخنگوس ، که ما نه تنها پدر داریم ، یعنی یه نسخه ی اولیه داریم که سازنده یا آفریننده و یا خالق اون خداس ، بلکه مادرم داریم .

البته ماشین سخنگو هم نسخه ی اولیه داره ! منتها سازنده ، آفریننده یا خالقش بشره و گفته میشه برگرفته از آدمه ، بحث همینجاس که در آغاز بحث به نقل از کتاب خدا ، قرآن عظیم و سوره ی مدّثّر گفته شد :

إِنَّهُ فَکَّرَ وَقَدَّرَ

که آغازین این وبلاگم بعد از سلام همین آیه بوده !

چراکه آیا ما ، یعنی بنی آدمو ، بعبارت دیگه سازنده ، آفریننده یا خالق ماشین سخنگو درستکه که به خودش فکر کرده یا اندیشیده ، ولی چقد ؟

حالا من کاری ندارم که یکیشون ، حالا نوشتنش بمونه ان شاءالله در بحث نوشتن ، گفته باشه :"چرا مسیحی نیستم ؟" ، و در کتابی (3) که ستاد انقلاب فرهنگی جمهوری اسلامی ایران چاپ و منتشر کرده گفته شده باشه نه تنها مادر ، بلکه پدرم نداریم ، ولی اگر ماشین سخنگو از آدم نسخه برداری شده باشه ، ما که وقتی حرف می زنیم قبلش خوندنی داریم ، که گفتم اختصاص به خوندن بامثلا چشم نداره ، بلکه دیگر اعضای حسیم برا خودشون خودنی دارن .

خب حالا اینارو کی می خونه ؟ این چیزیه که نه تنها اروپا ، بلکه فلاسفه و حکمای اسلامیم پاسخی بهش نداده و یه راست رفته ان سراغ سپرده خوندنیهای حواس به بایگانی ، حافظه یا آرشیو !

حالا خوندن حافظه بمونه ! چه رسه به نویسنده اش ! حتی به قد یا اندازه ی همین ایامم ! که نوشته شده باشه گفتنی هاش !

ولی ما ، یعنی بنی آدم ، منجمله سازنده ، آفریننده یا خالق ماشین سخنگو هم ، علاوه بر خوندن مثلا همین نوشته باشم ، چنین نیست که بقول مداح هیئت سعدی یزدیا :

عمو بر لب آب است و دگر کار تمام است !

کَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیطْغَى ، ... .

چراکه خواننده که فقط چشم و دیگر اعضای حسی نیست ! بلکه هرکدوم از اعضای حسی هم خواننده ای داره ، و همونطور که گفتم حواسم خواننده داره و بعدش حرفی داره برای بایگانی ، حافطه و آرشیو ، و تازه این یه دست ماست !

والله إن ...

جالا هر چی که می خواد اروپا بریده از آموزه های دینی بگه و دنباله رونده هاش ، حتی در جمهوری اسلامی ایرانم !

خب اذن ظهر و ... زیر نویسا هم بمونه بعد ...

--------------------------------------- 

زیر نویس : 

1-       دومین آیات نازل شده از کتاب خدا ، قرآن عظیم ، سوره ی قلم : ن وَالْقَلَمِ وَمَا یسْطُرُونَ ، مَا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ ، وَإِنَّ لَکَ لَأَجْرًا غَیرَ مَمْنُونٍ ، وَإِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ

2-      که گفتم سرآغازش پس از قرون وسطی در اروپا و تردید در آموزه های دینی کلیسایی و رو کردن به تجربه ی حسی بوده و رخدادی که از اون به انقلاب صنعتی ، رنسانس و ... نامبرده میشه ، و گسترش اون در دیگر نقاط ، منجمله در ایران از اونجا بوده ، همچنین باور تردید در آموزه های دینی ، در حالیکه تردید در چیزی پس از خوندن اون چیزه ، و اولشم با همون تجربه ی که در مقابل آموزه های دینی قیام کرد در اروپا و دیگر نقاط و منجمله ایران ، و جدایی علم و دانش از دین ! جدایی فکر و اندیشه هم ! که برا تفکر یا اندیشیدن نیازی به آموزه های دینی نیست ! راه و چگونگیشو بشر ، اونم غربی و اونم اروپایی او میگه ! از قدیم در یونان باستانش گرفته تا عصر حاضر ، از منطق ارسطوییش گرفته تا منطق کامپیوتری یا بقولی :"بومی" ش رایانه ای ، که مثل آدمم حرف می زنه ! این روزا . خب دین چی داره در میدون فکر و اندیشه !؟ که بگه ؟ اونم منطقی !؟ که بقولی :"درانحصار غرب" باشه ! ، نه بقول یه عالم یا دانشمند علوم تجربی ، ریاضی فیزیک و علوم انسانی دانشگاهی ! بلکه عالم و دانشمند دینی ! اونم نه هر عالم و دانشمند دینی ! و نه حتی هر عالم و دانشمند شیعی هم ! بلکه :"ولی فقیه" ! و نه هر فقیهی هم ! بلکه ...

3-      ترجمه و نشر کتاب :"تئوری طبیعی مجموعه ها " در زمان حضرت امام (ره) ! 

--------------------------------------------------- 

مرتبط :

نامه ای به ...  

و ... 


  

بفکر یا اندیشه ی کار (4) :

امشب از اینکه نتونم  اونقد که می خوام بنویسم قبلا عذر خواهی کنم ، برا اینکه امروز سرکار راس راسی خسته شدم و الان دوطرف زیر بغلم از پشت کمی درد می کنه و دلم می خواد که رو زمین لم بدم یا بشینم تا رو صندلی و پشت کامپیوتر ، خصوصا دو دستی نوشتن که رو به بیرون بازوهامو کمی ناراحت می کنه .

منتها سعی می کنم تا می تونم بحثو ادامه بدم ، که رسیده بود به خواندن که اختصاص به نوشتن نداره ، یعنی مثل "خواندن و نوشتن" که گفته میشه ، ماشینم وقتی مثل ما حرف میزنه ، که مثل ما هم پس از خوندن حرف بزنه ، چراکه گفتم ما فقط یس خواندن خوانده رو نمی نویسیم ، بلکه وقتیم که حرف می زنیمم خونده رو میگم .

اصلا این :"خواندن و نوشتن " ی که گفته میشه ، خوندنش یعنی خوندن یه نوشته ای ، و اگر نگم همه ، بیشتر وقتی میگن خوندن مقصودشون همین خوندن از روی نوشته ای هست که مثلا با چشم خونده میشه (1) از روی نوشته ای که پیش چشمه و چشم به اون افتاده .

در حالیکه مثلا من الان از کجا دارم می نویسم ؟

خب بله شاید گفته بشه یکی نوشته و من دارم از روی اون نیگا می کنم و واو به واوبشم رو نویسی می کنم در اینجا ! حالا کاریم نداریم به اینکه خب اون چی ؟ که من از روی دست اون دارم می نویسم ؟

فرض کنیم همون باشه ، خب ، من نیگا می کنم ، تا دوتا انگشتای دست من که اونم رو صفحه کلید بذاره چی ؟

دستکم چشم که به اون نوشته ای ، که حالا از آسمون افتاد جلو چشم ؟ یا از زمین در اومدم ؟ افتاد یه دیدنشم که داره این وسط ؟ خوندن اون نوشته که فقط با چشم نیست ! با بینایی چشم که هست ، حالا خوندن بعدیش چیه ، فعلا با اون کاری ندارم (2) ولی اونکه مسلمه و مورد اتفاقه حفظ و یادآوری اون که خونده شده با چشم بینا که هست ؟

تازه اگه بقولی :" برآیند" (3) خوندنم تا همینجا بشه ، بازم بین افتادن چشم به اون نوشته تا شروع بکار سرانگشتام روی صفحه کلید خوندنیهاس .

و این مسئله یا پرسش که خلاصه خوننده ی اون نوشته ، مثل همین نوشته که پیش روی شماست ، کیه ؟ شما ؟ یا فقط چش شما ؟ و نویسندشم دست شما ؟ اگه شما هم رونویسش باشین ؟

خب گفتم که عذرخواهی می کنم ، بمونه انشاءالله برا شب دیگه ، یا روز دیگه ای که سرکار نرفته باشم ، شب بخیر .

------------------------------------------------------ 

(1)     البته خوندن منحصر به خوندن با چشم نیست ، مقصودمم مثلا خوندن با سرانگشت دست و لمس خطوط برجسته هم نیست ، خوندن شامل خوندن با گوش و دیگر اعضای حسی هم میشه ، یعنی وقتی گفته میشه :"بخون " لازم نیست که فقط و فقط با چشم باشه .

(2)    که در این مورد قبلا به نقل از یکی از شاگردان آقا امام ششم علیه السلام گفتم که خواننده ی بعدی قلب یا بقول خودمون دله ، و با اینکه آن نقل در کتب مذهبی شیعه هم اومده ، ولی گویا ترجیح داده شده مثلا گفته ی دانشمندان یا علمای غربی ، از یونان باستانش گرفته تا عصر حاضرش که پیشرفت همین ماشین سازی اونا که گفتم حرف زنشم ساخته شده ، مورد پذیرش باشه تا حرف مورد تایید شاگرد امام شیعه ! نه حتی مسلمان غیر شیعه ، چه رسه به مثلا غربی که این حرفو نخونده باشه ، حتی با گوش !

(3)   وبلاگ "پردیس"، مطلب " علم تذکری" 


  

بفکر با اندیشه ی کار 3 :

اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ ، خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ ، اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ ، الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ، عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یعْلَمْ (1)

اشاره :

فکر می کنم یادآوری یکی دو نکته پیش از ادامه ی بحث بد نباشه ، یکی اینکه آنچه بر قلب یا دل خاتم پیامبران ، که سلام خدا بر ایشان و آنان باد ، مثل نازل شده بر قلب یا دل پیامبران بود ، و ایشانم نازل شده رو به همه به گوش می رساندن ، با این تفاوت که تعدادی رو فرموده بودن که شنیده رو بنویسن ، البته به آنان که بازم بفرموده ی ایشان رفته بودن خواندن و نوشتن رو آموخته بودن ، منجمله از آنان که به آنها :"کُتّاب وحی" گفته می شود یکی هم علی بن ابیطالب بود ، و از جمله یکی هم معاویة بن ابی سفیان .

وقتی که پیامبر از دنیا رفت ، در همان زمان که بقولی خبرگان رهبری آنروز بفکر جانشینی پیامبر بودن ، علی بن ابیطالب مشغول کفن و دفن پیامبر بود ، بنا براین در میان آنان نبود و در تصمیم آنان هم مشارکت یا معاشرتی نداشت ، وقتیم که از خاک سپاری پیامبر فارغ شد تصمیم جانشینی پیامبر گرفته شده بود و خانه نشین شد ، ولی تنها فردی بود که آنچه را که مثل دیگر نویسندگان وحی نوشته بود جمع یا گردآوری شده به دیگران عرضه کرد ، که مورد قبول واقع نشد ، توسط جانشین انتخاب شده .

حالا چرا ؟ یکی اینکه گفته شده که عرضه شده دارای توضیحاتی بوده که به وحی افزوده شده بود .

نکته دیگه اینکه ، خلیفه ی اول پیش از اینکه  از دنیا برود عمربن خطاب را خلیفه یا جانشین خود کرد ، و وقتیم که خلیفه یا جانشین دوم پیامبر خواست از دنیا برود خبرگانی متشکل از شش نفر مامور به انتخاب جانشین بعد خودش کرد که از جمله یکی از اون شش نفر علی بن ابیطالب بود ، که وقتی یکی دیگر از شش نفر همون اول شوری به او پیشنهاد کرد که اگر طبق کتاب خدا (2) و روش پیامبر و شیخین ، یعنی خلیفه ی اول و دوم قبول کند عمل یا کار کند با او بیعت می کنن ، در پاسخ شنید که : من به کتاب خدا ، روش پیامبر و برداشت خودم عمل می کنم ، که بازم ! مورد قبول واقع نشد و عثمان بن عفان با رای اکثریت آنها خلیفه ی سوم شد .

ناگفته نمونه که تا زمان خلیفه سوم این کتاب یا نوشته ای واحدی که بعنوان قرآن یا قرآن مثلا کریم و ... و منجمله قرآن مکتوبم که گفته شده نبوده ، و دز زمان خلیفه ی سوم بوده جمع و گردآوری و یکی کردن آن .

و این اتفاق پس از جنگی بوده که در اون تعدادی از حافظان ، نه اینکه گفته شده باشد :"کاتبان " یا نویسندگان وحی ، کشته شدن .

حالا چرا ؟ یعنی چرا گفتم :"ناگفته نمونه " ، برای اینکه پیش از این جمع و گردآوری و :"یکی" کردنی که گفتم وقتی بعنوان مثال گفته میشد :عمل یا کار به "کتاب خدا" باشه ، صرف نظر از "توصیحاتی" که داده بشه ، کتاب یا نوشته ای که به آن بتوان گفت "کتاب خدا" مورد اتفاق نبود ، البته نه اینکه مورد اختلاف بود ، ولی برای اینکه حتی بعنوان یه مکتوب یا نوشته شده ی واحد ، نه پراکنده نزد نویسندگان ، چه رسه به در نزد حافظه ی حافظان ، در دسترس همه نبود ، که این کار بزرگ رو که خلیفه ی دومم به فکر اون بود ، خلیفه ی سوم رو پس از اون جنگی که گفتم بیشتر بفکر انداخت و به انجام رسوند .   

خواندن و نوشتن :

خب ، کجا بودیم ؟ از حرف زدن ماشین می گفتم و اینکه بعد پشت کردن علما و دانشمندای اول اروپا به تعلیمات دینی کلیسایی به جایی رسیده که حالا حرفم میزنه ، حالا یه چشمشو من شنیدم ، از ماشینی که زیادم مدل بالا و جارجیشم نبود و ساخت ایران بود ، حالا چی چیا میگن اونایی که من سوازشون نشدم ؟ بمونه .

خب ، نه تنها فرض کنیم ، بلکه قبول که ماشین حرف می زنه ، که حرف می زنه ، از چرخش بگیر تا سقفش .

همین ماهی که گذشت ، اسفندو که شب آخرشه ، تو خبرای تلویزیون دیدم که شکل ماشینم نبود ، شکل آدمم بود و ژاپنیا ساخته بودن و حرف می زد ، اونم از سر تا پاش حرف می زنه ، مقصودم این نیست !

مقصود حرف زدن ماست ، ما آدما ، انسانها و بشرا ، که یه فرقش همین که من الان بخوام یه چیزی بگم ، ولی فکر کنم که نگم بهتره ! آیا ماشینم ، حتی اونیم که تو خبرا بود ، ساخت ژاپنیا رو میگم ، این کارو می کنه ؟ یا بهتر اون همونه که بهش گفته شده که بگه ؟ و همونو میگه که بهش گفته شده ، اگرم با :"توضیح" ی داشته باشه اونم بهش توضیح داده شده ، ولی ما آدما ، انسانها و بشرا هم حتی ! چی ؟

خب می بینیم که ماشین سازی هنوز نیاز به پیشرفت داره ، اونم وقتی که وارد ساختنش مثل ساخت ما شد ، که پس از مدتی پشت کردن علما و دانشمندای اول اروپا بع تعلیمات دینی کلیسایی ، بقولی برگشت به خودش ، و مثلا اولش ماشینی ساخته شد که مثل خودشون حساب کنه ، و کم کم کارای دیگه ای که می کنن ، مثل همین حساب کتاب ، نه مثل راه رفتن و دیگر از حرکات بدنی ، بلکه همین حرکاتم مثلا دلخواهش ، یا از روی حساب کتاب .

حالا کدوم حساب ؟ و کدوم کتاب ؟ خب حساب کتاب خودشون دیگه ، ماشین سازا دیگه ، که گفتم در نوشته قبلی این رویکرد بخود برام نه تنها جالب ، بلکه امیدوار کننده بود ، بازگشت بخودو میگم و ساخت مثل خود ، حالا ماشینیش یا آدمیش ؟ پرسشی بود که نوشته ی قبلی با این پرسش موند .

و در این فسمت برا اینکه طولانی و از حوصله خارچ نشه مختصر بگم که برای ساخت مثل خود ، حالا ماشنیشم ، نیاز به خواندن خود داریم و بعد گفتنش به ماشین ، و چنین نیست که خواندن برای نوشتن باشه ، بلکه گفتم

خواندن داره ، یعنی گفتن یا حرف زدن ما بدون خواندن نیست که یکی فکر کنه مثلا ماشین که حرف می زنه مثل اونه ! که نخونده داره حرف می زنه !

ماشین که اینجوری نیست ! حتی اگه یعنوان مثالم مانند طوطی حرف تحویل بده ، چه رسه به اینکه گفته بشه مثل گوساله ی سامریه ! و نقشی تو اونیم که میگه نداره جز ...  

-----------------------------------------------  

(1)     قرآن مکتوب ، نخستین آیات نازل شده ، سوره ی إقزأ  

(2)    کتاب الله ، نازل شده بر قلب یا دل خاتم پیامبران ، نه یکی از پیامبران  و بقولی دارنده ی وحی حتی جهانی ، مثل پیامبرانی دارنده ی کتاب و کتاب الله . 


  

بفکر یا اندیشه ی کار 2 :

الحمدلله زمستون که نه ، هنوز یه ماش مونده ، ولی برف وسرماو یخبندونش رفت ، سختر از اینشم رفته ، همین پارسال که موتور ماشین سوخته بود و حتی عیدم بی ماشین بودیم چی ؟ نرفت ؟ که با تاکسی میرفتیم سرکار و ابزار کار بدست ؟ نهارم نون و فقط یه کنسرو لوبیا دونفری می خوردیم ؟ ووو ؟

بازم خدا رو شکر که امروز ماشینو از تعمیرگاه گرفتیم و از فردا ان شاءالله با تاکسی تلفنی دیگه نمیریم سرکار ، البته اگه آسته بریم آسته بیایم و خدا بخواد دیده نشیم ، وگرنه گیریم که دو میلیون بیمه ی عقب افتاده و پول از پارکینگ درآوردنشم برفرض محال بتونیم بدیم ، خب برگ خلافیشو چجوری بگیریم تا از پارگینگ در بیاریمش ؟

قبلا گفتم که پلیس کاری به این حرفا نداره ، راستم میگه :"باید" قانونی بریم سرکار دیگه ، قانون که این حرفاسرش نمیشه .

اما بد نبودا ! چی ؟ خب دیروز دیگه ، همینکه تاکسی تلفنی روشن کرد راه بیفته دیگه ، که ماشین حرف زد دیگه ، گفت :

کیسه ی هوا باید تعویض شود .

حالا کاری ندارم که راننده شنید و راه افتاد ؟ یا اونم مثل ما ؟ که پیاده نشدیم و ... ، البته که پلیس و مثلا راهنماییش نیستیم معاینه ی فنی ماشینم بما مربوط باشه و کاریم به حرفای اون بنده خدا نداشته باشیم .

ولی برام تازگی داشت ، قبلا ماشینی سوار شده بودم که حرف می زد ، و در حد مثلا درب ماشین بازه و نه اینکه از تعویض کیسه هوا هم بگه .

حرف زدن :

اولش ، اول ماشینیای امروزی که حرف می زنن ، نه اول اولش ، مگه اینکه مثلا گاری و درشگه های قدیمو ماشین بحساب نیاریم ، مثلا بعد قرون وسطا در اروپا ، بعد کنار گذاشتن ، یا در حاشیه قرار دادن ، نه حذف حذف تعلیمات دینی کلیسا ، کی فکر می کرد علم و دانش به جایی برسه که ماشینم حرف بزنه ؟

به همون چیزی که امروز وقتی ماشینو از تعمیرکار تحویل گرفتم ، که تا یادم نرفته بگم خدا پدرشو بیامرزه که یه جوری راهش انداخت که تو این وضع نتونیم ازش تحویل بگیریم ، و اومدم خونه نهار بخورم ، مجری برنامه ای (2) اونو مطرح کرد، ولی یکی از کارشناسای دعوت شده در بحت گفت که پرداختن به اون ما رو از بحث "فکر و تفکر" پرت می کنه ، در حالیکه همینو گفت !

حالا کاری ندارم به اینکه خاتم پیامبران با تمام معجزات شگفت انگیزی که داشتن ، معجزه اش همونه !  

خلیفه ، جانشین یا نماینده ی آدم :

وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِکَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ ، قَالُوا سُبْحَانَکَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ (1)

اولش ، اول همون علم و دانشی که امروز ماشینش حرف می زنه دیگه ، اصلا کی بفکر این بود که یه روزی ماشین نه تنها حرف بزنه ، بلکه مثل آدم حرف بزنه ؟

ولو اینکه اونیم که بگه بهش گفته شده بگه ؟ حالا کی مثل آدم ؟ بمونه ، همینقدشم خیلی حرفه ، منکه اگه نگم شگفت زده شدم ، وقتی اون حرفو زد ، ولی برام جالب بود . چرا ؟

خب همینکه هنوزم بشر نه تنها به خودش توجه داره ، ولو علما و دانشمنداش ، بلکه اینکه می خواد مثل خودشو بسازه نه تنها برام جالبه ، بلکه امیدوارکننده هم هست ، ولو ماشینشم .  

منتها جالبه که چرا بشر ، البته علما و دانشمنداشو میگم ، یکی مثل خودشو مثل خودش نمی سازه !؟

البته اینکه این سختره قبول دارم ! برا اینکه گفتم ماشین هرچی بهش بگی همونو میگه ، نه یه کلمه کمش و نه  یه کلمه زیادشو ، حتی اگه همه چیم بتوان بهش گفت ! و به مثل خود ، یعنی یه آدمی به آدم دیگه ، نشه گفت ! ولی به اون ، اون آدم میشه یه حرفی زد که به ماشین نمیشه گفت ! که مثل آدم نیاز نباشه خُورد خُوردشم نگفت ، بلکه یه چیزم ازش کم بهش گفته بشه اونم بهمون اندازه کم تحویل میده ، نه همشو .

ولی آیا آدم ، انسان یا بشرم همینطوره ؟ یا میشه همه چیو یهو ، یه دفعه بقولی :"دفعی" بهش گفت ؟ ولی حتی به فرشته ها هم نمیشه گفت ! چه رسه به ماشین !  

--------------------------------------------------------------------------------------------

(1)     قرآن مکتوب : سوره ی دوم

(2)    شبکه چهار سیمای جمهوری اسلامی ایران 


  

بفکر یا اندیشه ی کار : 

سلام علیکم 

انّه فکّر و قدّر (1) 

خب امروز چیکاره ایم ؟ 

خب شاید پرسیده بشه یعنی چی که چیکاره ایم ؟ 

و مثلا : 

خب میریم سر کار سر ساعت و کار می کنیم دیگه 

ووو 

ومثلا : 

طبق برنامه 

و برنامه ای که داریم 

خب ، دیگه چی ؟ 

میگن یکی رفت پیش یکی و گفت آقا شما بفرمایید چیکار کنیم ؟ آقا فرموده باشن که نگین چیکار کنیم ، بگین چیکار نکنیم ؟ 

خب مثلا چیکار نکنیم ؟ 

بعنوان مثال تخریب (2) 

خب ، خسته نباشین ، برویم بخانه (3) 

--------------------------------------------------- 

(1) قرآن مکتوب ، سوره ی یا ایّهاالمدّثّر 

(2) مثلا تخریب :"شورای نگهبان" 

(3) قرآن مکتوب ، سوره ی طس


  

قانون اندیشه یا فکر (پایانی) : 

... بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، أَلَّا تَعْلُوا عَلَی وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ (1) ، ... 

چرا ؟ خب فکر نمی کنم که طرح بحث ، که بنا بود "اندیشه یا فکر قانون" ، مثل "اندیشه ی برپایی ، قیام یا انقلاب" ، باشه ولی این بحثو ، یعنی "قانون اندیشه یا فکر " رو مطرح کردم ، کم کسری داشته باشه که نه ، بلکه شبکه خبر سیمای جمهوری اسلامی ایران ، دیشب آخر شب :"فوری" داشته باشه ، برا منم .

چراکه وقتی گفته باشم نه تنها خدای رحمان رحیم ، خدای منم هست ، بلکه وقتیم گفتم ربّ العالمین رحمان رحیمم ربّ منه ، خب ربّ من آلمانیم هست دیگه ، ربّ صدر اعظمشم .

مگه اینکه شبکه ی خبر سیمای جمهوری اسلامی ایران خبر نداشته باشه که منم چی گفتم ، که این بحثش جداس .

برا همین گفتم حالا برا نهار اومدیم خونه ، از فرصت خدا داده استفاده کنم و بقول مقام معظم رهبری جمهوری اسلامی ایران ، منجمله از :"افکار عمومی" همین شبکه خبر سیمای جمهوری اسلامی ایرانم برسه . (2)

خب ، فکر می کنم بحثو مطرح کرده باشم ، حتی برا اونم که بخواد مثل مورچه بره :"سرجا" ی خودش ، مثلا آلمان ، خب اونجا هم ربّ داره دیگه ، مگه اینکه هنوز بحثو براش مطرح نکرده باشم که بحث چیه ؟

و نیاز به قسمت دیگر در فرصتی که دست بده باشه ، که من فکر نمی کنم حتی برا صدر اعظم آلمانم طرح نکرده باشم ، حتی اگه ایشون بخوان علاوه برمن آلمانی ، و من دنیا ، من های پنج تای دیگه ی دنیا رو هم نمایندگی کنند . 

چراکه مگه بجز پنج بعلاوه یک دنیا و من ایرونی ، من دیگه ای هم بوده ؟ و بحساب جامعه ی جهانی واریز نشده باشه ، که ایشون الان ، همون آخر شبی که خبر"فوری"شو داد ، شبکه ی خبر سیمای جمهوری اسلامی ایران ، بخوان به بانک جهانی واریز کنند ؟ و در بانکداری جهانیم محاسبه شه ؟ 

مثلا من اسرائیلی ؟ حالا "سرجا" ی خودش یا سرجای همه و منجمله سوراخ آلمان ؟ بمونه ، 

چراکه مگه دیشب نگفتم که خدای ربّ العالمین رحمان رحیم ، ربّ منم هست ؟ خب ربّ من یعنی چی ؟ آیا ربّ فقط من ایرونی ؟ منکه نه تنها اینو نگفتم ، بلکه گفتم اونی که ربّ العالمینه ربّ منم هست . 

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته ، ظهرتونم بخیر باشه ان شاءالله تعالی . 

-------------------------------------------------------- 

(1) قرآن مکتوب ، سوره ی نمل 

(2) چراکه وقتی به افکار عمومی میرسه ، خب به شبکه ی خبر سیمای جمهوری اسلامی ایرانم میرسه دیگه ، مگه اینکه همونظور که در بحث قبلی در معنی :"سکولار" گفته شد ، اگه نگیم جمع حذف شده ، حتی کنار گذاشته یا در حاشیه بحساب بیاد ، در بانک و قانون بانکداری خبر ! غیر :"فوری" شم ! 


  

قانون اندیشه یا فکر : 

سلام علیکم ، شبتون بخیر . 

الحمدلله ربّ (1) العالمین امروز ، یعنی الان فرصتی دست داد که پشت کامپیوتر بشینم . 

خب وقتی کتاب خدا میگه : 

اقرا بسم ربک (2) ... . 

خب به منم میگه دیگه ، مگه اینکه ربّ العالمین ربّ من نباشه ! و فرصتی رو که گفتم ربطی به اون نداشته باشه ، یا مثلا گفته بشه برفرضم که ربّ العالمینم ربّ تو ، یعنی منم باشه ، چه ربطی داره ؟ خب منکه بیش از همون فرض که ادعا نکردم ! حالا چه ربطی داره ؟ آیا ربطی نداره ؟ 

خب بله قبول که ربط داشتنش دلیل می خواد ، ولی منکه گفتم ، یعنی منکه فرض نکردم ، که برا فرضم دلیل بیارم . 

حالا بمونه که اصلا این فرض که گفتم ! یعنی چی ؟ 

خب ، حالا که خدا (3) یعنی ربّم این فرصتو داده از فرصت استفاده می کنم و بحثی رو گفته بودم ، قبلا در اینجا ، مطرح کنم . 

خب چرا تحت عنوان :"قانون اندیشه یا فکر" ؟ 

اینکه مثل "اسقلال اندیشه " و آخرش " انقلاب ، قیام یا برپایی اندیشه" باز مطرح شده ؟! 

خب بله ! دلیل داره ، چیه دلیلش ؟ 

دلیلش اینه که وقتی مثلا گفته میشه ، هنوزم گفته میشه : 

اسقلال ، آزادی ، جمهوری اسلامی 

اینکه برای این گفته نشد که فقط گفته بشه : 

... جمهوری اسلامی ایران 

اونم الان ! که تحریم جمهوری اسلامی ایران برداشته شده ! 

بله اگه گفته شده بود : 

استقلال ، آزادی ، جمهوری اسلامی ایران 

خب دنیا محروم از : 

استقلال ، آزادی ، جمهوری اسلامی 

بود ، ولی منکه تا یادم میاد حرف این بود : 

اسقلال ، آزادی ، جمهوری اسلامی 

آیا هنوزم هست ؟ اونم درحالیکه دنیا ، به نمایندگی پنج بعلاوه یکش تحریمشو برداشته !؟ 

اونم بقول رییس جمهور ... جمهوری اسلامی ایران تحریم بانکیشو ! 

خب مسئله چیه ؟ آیا وقت : 

استقلال ، آزادی ، جمهوری اسلامی دنیا نرسیده ؟ اونم با رفع اون تحریم !؟ 

یا قضیه یه چیز دیگس ؟ 

نکنه ... جمهوری اسلامی ایران تحریمو برداشته !؟ 

ولو بقول وزیر امور خارچه ی جمهوری اسلامی ایران : پنج در صدم !؟ چه رسه به نود و پنج ! یا بُرد بُرد طرفین ، "دو" طرف و یکی از آندو ... جمهوری اسلامی ایران ، نه : "جمهوری اسلامی ایران!" و فارق و فارغ از : 

استقلال ، آزادی و جمهوری اسلامی 

که به بحث " اندیشه ی برپایی ، قیام و انقلاب ووو ، مثلا نهضت" پرداخت . 

مگر اینکه بعنوان مثال : 

تا انقلاب مهدی نهضت ادامه دارد 

م با تحققش در ایران ، مثلا با : 

جمهوری اسلامی 

دیگر ادامه نداشته باشه . 

در حالیکه : 

الحمدلله ربّ العالمین 

نه فقط ربّ من ، و من ایرانیم  نهایتش . 

--------------------------------------------------------- 

(1) قرآن مکتوب ، سوره ی الحمد

(1) سوره ی اقرا 

(1) قرآن مکتوب : بسم الله الرّحمن الرّحیم


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :157
بازدید دیروز :322
کل بازدید : 1300293
کل یاداشته ها : 1753


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ