سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

آن دو آمدن :

باسلام

گیریم که ، بقول مُفتِّحِ همون جشنواره که گفتم ، هفتمین جشنواره ی بین المللی فارابی رو میگم ، سیاست و سیاستمدار و بقول مادر نماز خون ، برا دانشگاه که نه تنها ، برا حوزه هم طرح و برنامه ای نداشته باشه ، اونم برا علوم دینی و انسانی ، که خدا نیافریده ! و هیچ جای دنیا هم یافت نشه کشوری که پدر ، نماز خون و سیاستمدارش نقشه علمی برا دانشگاه و حوزه ی خودش نداشته باشه ! اونم نقشه ی جامع بقول برادر خراسانیمون !

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَالْفَجْرِ ، وَلَیالٍ عَشْرٍ ، وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ ،  وَاللَّیلِ إِذَا یسْرِ ، هَلْ فِی ذَلِکَ قَسَمٌ لِذِی حِجْرٍ ؟ ... .

باورتون میشه !؟ مادر با پدر داشت به سخنرانی اون از تلویزیون گوش می داد ! به سخنرانی قبل از خطبه های نماز جمعه ی امروز تهرون .

و با هم حرفم می زدن ، جارو برقی رو خاموش کردم ، سر و صداش نمیذاشت ببینم چی باهم میگن ، ولی گویا پدر فهمید ، با لبخندی گفت دلت می خواد ببینی چی میگیم ؟

نذاشت جوابی بدم و گفت تا حالا با خودت مگه حرف نزدی ؟

بازم نذاشت و گفت باکی حرف می زنی ؟ دلتو میگم ؟

و گفت ! اینبار پرسید !

پرسش :

خودمون با خودمون کجا حرف می زنیم ؟ و تو اونجا دلت با چیت حرف می زنه ؟ بعد یادآوریش و فکر کردن بهش ، یعنی دونستنش ؟

و گفت حالا بگو بینم بازم فقط دلت می خواد ؟ یا می خوای بدونی ؟ که چی میگیم ؟ چیت می خواد بدونه ؟ بازم دلت ؟ یعنی وقتی خودت با خودت ، تو اونجا ، تو خودت ، حرف می زنی ، دلت با دلت حرف می زنه ؟ یا دلت با همون که بعد فکر کردن و اندیشیدن و دونستن حرف دلت به پرسشی که برات طرح کردم می خواد پاسخ بده ؟

... ، یا أَیتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ، ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیةً مَرْضِیةً ، فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ، وَادْخُلِی جَنَّتِی .

پیش از به زبون آوردن برای منو میگم ؟ تو خودتو میگم ؟

چی داشتم می گفتم که کشید به اونجا ؟ تو خودمو میگم ، می گفتم برفرض محالم شده نقشه ای برای مملکت مثل ممالک دیگه نداشته باشیم ، ولی اون ممالک ، پدرا ، نمازخونا و سیاست مداراش چه طرح و برنامه و بقول برادر مشدیمون نقشه ی جامع ای دارن ! پیش از به زبون آوردنش برا مملکت ؟ نه مملکت خودشونا ! بلکه مملکت خودشون !؟

مثل نقشه ی مثلا فارابی برا علم و دانش ، یا آشناترش برا جوونای ایرونی ! که نیازی به برگزاری جشنواره هم نداره و نقشه ی جامع علمی دهکده ی جهانیس ! منجمله جمهوری اسلامی ایران و دانشگاه و حوزه ی اون !

 

بقول برادر خراسانیمون :"گوش بدین " گفتم :"اون" ! جمهوری اسلامی ایرانو میگم ، نه یه کلمه زیاد و نه یه کلمه کم ، بلکه کلمه ی "جمهوری اسلامی ایران" و میگم . 


  

 

باسلام

سالهای دور از خونه :

سالها که نه ، یادش بخیر بقول سریال اوشین ، چند روزی با مادر رفته بودم تهرون دیدن خواهر کوچیکه ، چشتون روز بد نبینه الان که برگشتیم خونه ، پدر داشت حرفای هفتمین جشنواره ی بین المللی فارابی رو نیگا میکرد ، نمی دونم چرا مادر که وارد شد بعد سلام نزد کانال دیگه ! 

نه کانالای ماهواره ها ! خارجیشو میگم ، نه بومیشو ! وقتیم که خارجیشو داشتیم ، نه اینکه مادر نمی ذاشت ، خودمونم فقط مثلا من و تو ، کلمه و از این دستاشو نیگا می کردیم ، البته نه مثل کلمه همه ی من و تو رو . 

گذاشت تا حرفای افتاحیه تموم بشه ! خب بگوش منم خورد که دانشگاه ، البته نه فقط دانشگاه ، بلکه حوزه هم بقول مادر : نمازخونی نیست که پشت سر سیاست نماز بخونه !

هرچند ابوابی مثل شهید مطهری و بهشتی رو گاف داد ! البته گافترش پشت سر ابوابی چون معلم اول و ثانیش از سیمای جشنواره عیان بود و حاجت به بیان نداشت ! لابد

نمی دونم چرا یاد نامه ی آقای سید علی خامنه ای به عموم جوانان در اروپا و آمریکای شمالی افتادم ! 

پرسش :

چن تا از جوونای ایرون ، غرب و شرق و شمال جنوبش بقول آقا امام موسی کاظم علیه السلام بمونه ، بقول ترکا باغچه نزدیک ، ایرون خودمون ، خبر دارن از ابواب ، بابا ، درو دروازه ی علم دانشو میگم و از قضا اسلامی و انسونیشم ؟ که دوباب داره !

و علم و دانش شرق و غرب و شمال و جنوب ایرونم دوباب داره ؟ اینو که می دونن ؟ نه اینکه می دونن ! شنیدن و خوندنو و میگن ، از این "باب" می دونن ! از " دیگش" که نه تنها شرق و غرب و شمال و جنوب ، بلکه خود گویندش فارابیم نمی دونه ! که چی گفته ! 

باب سیاسی علم و دانش میگم ! باب مدنیشو میگم ، نه مکیشو اونو ! باب ...  

باب تایید فرمایشات افتاحیه ی جشنواره رو میگم ، وگرنه منم مثل جوونای نه تنها اروپا و ... ، بلکه در شرق و غرب و شمال و جنوبم گوش دادم و شنیدم و ... به "خونه" برگشت ، نماز خونه رو میگم ! نه تنها گوش دهنده ، بلکه شنونده !؟ هم ! 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَاللَّیلِ إِذَا یغْشَى ، وَالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّى ، وَمَا خَلَقَ الذَّکَرَ وَالْأُنْثَى ، ... .

و فقط من دخترم نه ! پسرا هم همینطور . 

دلم برا پدر می سوزه ! ای کاش بقول آقای مهران مدیری دوتا تلویزیون داشتیم و الان مجبور نبود با ما نسیمو تماشا کنه ، یا بره تو خودشو ! که ای کاش منم می تونستم ! نه سالها ! و روزاشم ، بلکه یه ساعت ! م نه ، یه سیر و سفری مثل اون داشتم ! 

البته بقول مادر : پشت سر پدر ، ولو کره الکافرون !


  

 

بسم الله الرحمن ؟ 

اللهم صل علی محمد و ؟ 

با سلام به آقای سید علی خامنه ای 

نامه ای بنام شما پخش شده ، خطاب به عموم جوانان در اروپا و امریکای شمالی ، در این صورت خواستم بپرسم عموم جوانان منجمله در ایرانم مخاطب شما هستند ؟ 

برا اینکه من اسلامو از والدینم درک و دریافت کرده ام ، و با اسلامی که در بیرون از خونه ، حتی از شما شنیده ام شباهتی نداره ، اسلام تو خونه رو میگم ، اونم نه فقط دیدنیشو ، بلکه شنیدنیشم ، حالا ما بعد حسش بمونه ، که در نامه ی خود بیان نفرموده اید . 

چراکه در اسلامی که در بیرون گفته میشه و نشون داده میشه ، با تمام احترامی که در نامه خود برای والدین ، خصوصا پدر هم قائل شده باشین ، همونطور که در بیرون از خونه جوونا جدای از خصوصا پدر به پای صندوق رای فراخونده میشه ، شما هم اونارو همینطور به شناخت اسلام فراخونده اید .

من کاری به انگیزه شما برای نوشتن این نامه ندارم ، ولی من فکر نمی کنم هیچ جوون با پدر مادری مثلا به داعش نمی پیونده و دست به خشونتی نمی زنه ، مگر اینکه مهربونی مادرشو ندیده باشه و دستای زحمتکش پدرشو که برای بزرگ کردنش از هیچ کوششی دریغ نکرده ، اونم حتی بقول پیامبر اسلام حضرت محمد بن عبدالله صل الله علیه و ؟ برا مودتی ! 

البته به من ربطی نداره که شما جوونای اروپا و آمریکای شمالی رو جدای از پدرومادر ، خصوصا پدر ، مخاطب قرار دادین ، برا اینکه معلماشونم ، بلکه مثل شما رهبراشونم بقول آقا امام حسن بن علی بن محمد علیه السلام پدرشون بحساب میانو بلکه بهترین پدر پدر سیاسی اوناس ، ولی امیدوارم که مثلا پدرای اروپا و آمریکای شمالی هم مثل شما جوونای ایرونی رو مخاطب قرار ندن ! متقابلا عرض می کنم ، اونم برای شناختی که فراتر از حسی اون روشن نباشه ! که عشقی باشه مثلا یا عقلی ! 

آخه لابد دیده اید که می گویند : من عاشق محمدم ! 

در خاتمه فرمایشی از پیامبر صل الله علیه و ؟ را یادآور شوم که فرموده اند : هیچ جوونی خشن و مثل داعش بدنیا نیومده ، این والدین و معلمین و همون پدرای اون هستند که اونا رو خشن و مثل داعش بار میارن . والسلام 

ببخشین ! راستی کجای اون قرآنی که در نامه ی شما اومده ، عشق اومده ؟! 

برا اینکه منم بگم عاشق حبیب الله هستم . 

السلام علیک یا حبیب الله !

حبیب الله رحمان رحیم . 

اللهم صل علی محمد و ال محمد . 

 

 


  

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ، هُوَ ...

بنام خدای بخشنده ام

برگردان زنده یاد محمد کاظم معزّی :

تسبیح گفت خدا را آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است و او است عزتمند حکیم (1) او ...

باسلام و آرزوی هفته ای بهتر براتون

زنده یاد حتی وقتی نمازم می خوند می پریدیم رو کولش ، تازه کیفم می کرد ، استغفرالله ! آخه نمازم می خوند ! ولی از اون وقتایی که جرات که نه ، ولی کاری به کارش نداشتیم وقتایی بود که حرفای مرحوم آقای خمینی رو از تلویزیون نیگا می کرد و بعدشم داستانای مافوق عالم مارو قد ما می کرد .

خب مام تو اون وقتا اوقات فراقتمون از تلویزیون بود ، آخه دوسه تا بیشتر شبکه که نداشت ، آره ! وقتی پرسپولیس بازی داشت ، حرفای امامو هم بعدن می دید ، واسه اینکه میومد باهامون تخمه می شکست و بازی رو می دید .

اون وقتا مثل الان نبود که ما شبکه ی جهانیو قرق کنیم و یکی مثلا کلمه رو ببینه ، یکی من و تو رو ، یکی کره ای و یکیم ...

و اون بنده خدا پناه ببره به رادیو ، تازه صداشم مزاحم ما نشه ، شبا هم مال یکی دیگه باشه که می خواد رادیو جوانو گوش بده ، تازشم این از روزاییه که اوقات فراقتش از کار بیرون باشه برای نون درآوردن خونه ی ما ، وگرنه روزی که مثل شیر از سرکار میومد و خستگیهاشو با تکنیک ، فن و استراژیدیهای خاص خودش از همه غیب می کرد ...

بعد نمازجماعت ظهر و ... :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، إِذَا جَاءَ ن ...

بنام خدای بخشندم

بازم سلام و با آرزوی هفته ای بهتر براتون  

زنده یادو می گفتم و داشتم می رسیدم به فُوت و فن سلامش پیش از هر حرف و کلامش که اذان ظهر شد و بعدشم که برق رفت و با نیروی ذخیره ادامشو خواستم بگم ، که شکر خدا الان برقم اومد . 

غبطه خوردنیم بود ، آخه وقتی با یه فُوت همه رو میخ می گرفت ، فسقلیش بدوبدوکه میرفت با اون شیرین زبونیش می گفت : زنده یاد خودم اومد .

اینا رو گفتم که داستانی رو که قد ما کرده بود براتون بگم :

یه روز سه نفر میرن تویه باغ و از درخت میرن بالا و بخور بخور راه انداخته بودن که صاحب باغ سر می رسه و می بینه روحانی ، زاندارم و کدخدای خودشه ، خب چی بگه ؟

از اون لبخندا می زنه و به حاج آقا میگه قدم رنجه فرمودین و منت گذاشتین ، به ژاندارمم میگه صاحب اختیارین و اختیارمونم دست شماس ، ولی به کدخدا میگه به به ! چشم و دلم روشن !

با منفک کردن اون میکشه میاره پایین و می بنده به درخت ، بعد باز باهمون لبخند رو به حاج آقا میکنه و بازم از منتی که به سرش گذاشته تشکر می کنه ، ولی ژاندارمو چی ؟ مثل کدخدا جداش میکنه و می بنده به درخت .

حالا دیگه راست راستی لبخند به لب داشت وقتی حاج آقا هنوز با فراغ بال مشغول خوردن بود ، چرا ؟

آخه هنوز حدس هم نمی زد که حالا نوبت اونه که بسته بشه به درخت ، حالا بمونه بعدش که صاحب باغ با چوب دستی قصد کرده بود چه بروزشون بیاره ، که ...


  

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، یا أَیهَا النَّبِی إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ وَاتَّقُوا اللَّهَ رَبَّکُمْ لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُیوتِهِنَّ وَلَا یخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ یأْتِینَ بِفَاحِشَةٍ مُبَینَةٍ وَتِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ یتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لَا تَدْرِی لَعَلَّ اللَّهَ یحْدِثُ بَعْدَ ذَلِکَ أَمْرًا (1) ...

با سلام و عرض تبریک امروز جمعه

بعد انقلاب سخنرانیهای آقای خمینی رحمت الله علیه رو از تلویزیون گوش می کرد ، یه روز با پسرعمه اش که بعد تو کربلای پنج پرواز کرد ، تو خونه ی اونا داشتند به یکی ازاون سخنرانیها گوش می دادن که پسرعمه اش گفت :

دایی اوغلی بوُ مافوق عالم وجود که امام دِدِی یَن نَمَ ؟

گفت : بذار سخنرانی تموم بشه بعد میگم .

سخنرانی هم که تموم شد گفت : با بچه ها قرار داریم .

رفتند محل قرار که قهوه خونه ای بود تو کاروانسرایی تو بازار خوی ، بچه ها یعنی جعفرلو ، برخه و حسین سیوانی و دادشش ابوالفضل هم اومده بودن .

مثل همیشه بحث و چایی برقرار شد ، بحث رو کشوند به اینکه : مافوق عالم وجود یعنی چی ؟

هیچکدوم زیر بار این حرف نرفتند و گوینده اش را هم زیر سئوال بردن .

ولی همینکه گفت : حضرت امام در سخنرانی امروزشون اینو فرموده اند ، همونا شروع کردن به توجیه و آخرش این شد که باید دید منظور امام چیه ؟ و یا اینکه چیزی رو که امام می فهمه ما نمی فهمیم ، ووو

پسر عمه اش داشت گوش می کرد .

وقتی برمی گشتن خونه ی اونا که مهمونشون بود ، یعنی از قم آمده بود به دیدنشون ، گویا مسئله برای پسر عمه اش روشن شده بود ، آخه چیزی نپرسید ، ولی زیر زیرکی بهم نگاه می کردن و حرفهایی هم با هم می زدند در رابطه با حرفی نبود که در سخنرانی شنیده بودن و قرار بود بعد سخنرانی برای پسر عمه بگه یعنی چه ؟

یعنی : مافوق عالم وجود رو که در سخنرانی گفته شده بود آدم با نماز به اونجا می رسه .


  

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، المر ...

با سلام

در صبحگاهی از ماه رمضان در بهار 1372 هجری شمسی با حکم قوه ی قضاییه جمهوری اسلامی ایران کلانتری 4 شهر قم ریختن به خانه ای در این شهر واقع که در شاه ابراهیم و کوی زینبیه بود .

و سراغ پدر خانه رو از اهل خونه گرفتن ، پس اینهم که تمام سوراخ سبمه های خونه رو ، حتی راه کانال کولر هم دیدن و جوینده رو که تو خونه بود ولی یک کلانتری اونو نمی دیدن .

دختر سیزده ساله ی خونه اینقدر غافلگیر شد که نتونسته بود سرشو خوب بپوشونه .

پسر دهساله ی خونه سر جای نایب الامام خونه خوابیده بود و رویش را که کلانتری ها باز کردن اونو دیدن که خوابیده بود ، ولی خودشو زده بود به خواب .

نایب الامام کلانتری که مثل بقیه با چکمه رو زیر انداز کف اتاق ایستاده بود از مادر خونه که دست دختر دوساله اش دستش بود و پسر شانزده ساله اش کنارش ایستاده بود امضا گرفت که به خونه صدمه ای وارد نکرده اند .  

خب داستان ما بسر رسید و چی ؟ کلاغه به خونه نرسید و خانواده ی اون خونه به زندگی خود بخوشی ادامه دادن .


  

با سلام  :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، إِذَا السَّمَاءُ انْش...

پدرخانه ، برادر بزرگ خانه و من اهواز سوسنگرد :

جاده ی اهواز سوسنگرد ، پس از آزاد سازی



  

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الر کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ ...

با سلام و تشکر از پاسخ زیر :

پاسخ :

----------------------------------

 

 بسم الله الرحمن الرحیم                                                                                                                                                                                               شماره نامه:100222309 

تاریخ :92/3/27

 

 

دانشجوی گرامی: khane_5@yahoo.com
سلام علیکم                       از حسن اعتماد شما خرسندیم, امید است بتوانیم پاسخگوی خوبی برای سوالات شما باشیم.

سوال 1 : http://andishe.parsiblog.com/
پاسخ :وبلاگ جالبی بود. امیدواریم موفق باشید. ضمنا 
این سامانه پاسخگوی سوالهای دینی، مشاوره ای و سیاسی دانشگاهیان است. اگر سوالی در این زمینه دارید درخدمتیم.

اظهار نظر دقیق شما درباره پاسخ‏ها [با ذکر کد سوال] موجب تکامل و پویایی کار ماست.


آدرس :http://www.porseman.org/q بانک پرسش و پاسخ دانشجویی می باشد. شما می توانید با طرح سوال خود در صفحهhttp://www.porseman.org/q/newq.aspx و یا آدرس الکترونیکی info@porseman.org با سرعت بیشتری پاسخ رادریافت نمایید.
سایت های موضوعی اداره مشاوره : porsemani.ir

«خوشبختی و موفقیت شما را از خداوند بزرگ خواستاریم»

---------------------------------------------

پرسش :

آیا سامانه یاد شده به پرسش دینیِ مشاوره ی سیاسی ، پاسخگوست ؟

یا آنگونه که فرموده اید : (( دینی ) ، مشاوره ای ( و سیاسی )) ؟ 

امیدوارم که نیاز به توضیح نداشته باشد در این فرمایش مشاوری داریم برای پرسش ( دینی و سیاسی ) و بعبارت یاد شده چنین : ((دینی ) و (سیاسی)) .

با تشکر پیشاپیش از پاسخ شما ، دختر خونه

--------------------------------------

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ ، ... ، قَالَ رَبِّ احْکُمْ بِالْحَقِّ وَرَبُّنَا الرَّحْمَنُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ . صدق الله العلی العظیم

با سلام مجدد و تشکر از خواهراصولگرایمان که گزارشی از سطح جمهوری اسلامی ایران برامون تهیه کردن ، عرض کنم که از اتاق فرمان خبر دادن که یکی از اون دوکاری که گفتم صحبتشوکرده بودیم گفتن که بریم قراردادش بنویسیم ، تا میریم قردادشو بنویسیم یک میان برنامه اتاق فرمان برامون تهیه کردن که اونو باهم می بینیم


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :89
بازدید دیروز :76
کل بازدید : 1297434
کل یاداشته ها : 1749


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ