پيام دوستان
+
من از تو توبه نخواهم کرد،
تو حلال ترين گناه من هستي.
#تبريزي
جوادتبريزي
40 دقيقه قبل
شاخه ي عشق
چه تعبيرقشنگي حلال ترين گناه
جوادتبريزي
{a h=Doktaringlab1}شاخه ي عشق{/a} سلامت باشيد@};-
+
نه چندان دلخوري از من
نه چندان دوســتم داري
مرا تاچند ميخواهي بلاتکليف بگذاري
#فاضلنظري
جوادتبريزي
40 دقيقه قبل
+
نقل است به بايزيد بسطامي گفتند:
اگر در روز رستاخيز،خداوند به تو گفت چه آورده اي چه خواهي گفت؟
بايزيد گفت: وقتي فقيري برکريمي وارد مي شود به او نمي گويند چه آورده اي،بلکه مي گويند چه مي خواهي....؟
کريميان با بدان هم بد نکردند
کسي را از در خود رد نکردند.
وبه قول مولانا:
گر تو با بد، بد کني
پس فرق چيست؟
جوادتبريزي
46 دقيقه قبل
+
..من همان آدمم..
.ميکشم موي سر دلبر را ،
.دانه دانه شانه با دلم ...
.سربه روي شانه ام بگذار،
دلبرم مستانه ام...
پس بزن از پيش چشمت ،
ابر تيره نازنين...
.تا تو برهم ميزني پلک ،
.ميشوم مستانه و ديوانهام...
.خم مکن ا?برو بخند. ،
. هر لحظه دل شادم کن...
. حرفهاي تازه برگو. ،
. بر من مجنونِ ديوانهام ...
جوادتبريزي
52 دقيقه قبل

+
..من همان آدمم..
.. حرفهاي تازه برگو. ،
. بر من مجنونِ ديوانهام ...
. لحظه ها کوتا و فاصلِه را ،
. دم به دم کم ميکني..
. سرخي سيب جنت دارد لبت ،
.من همان آدمم
غ..ر.آ
جوادتبريزي
52 دقيقه قبل
+
مترسک را دار زدند ، به جرم دوستي با پرنده که مبادا تاراج مزرعه را به بوسه اي فروخته باشد، راست ميگفتي که اينجا”قحطي عاطفه”هاست
???????????
جوادتبريزي
52 دقيقه قبل
+
مني که نام شراب از کتاب مي شستم
زمانه کاتب دکان مي فروشم کرد.
طالب آملي.
عارفانه هاي يک دوست
7:40 عصر
{a h=peiam}پيام رهايي{/a} درودتان باد جناب شيرازي عزيز@};-،روزگارپراست از تناقضات تلخ وشيرين اما آنچه بردل ما آرامش ميده اين است:آنچه خدا خواست همان مي شود وآنچه دلت خواست نه آن مي شود.
+
@};- احسان هنري نيست به اميد تلافي
نيکي به کسي کن که به کار تو نيايد.
@};- لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّي تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَيْءٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ (،آل عمران92)
هرگز به نيكى دست نمى يابيد، مگر آنكه از آنچه دوست داريد، انفاق كنيد و بدانيد هر چه را انفاق كنيد، قطعاً خداوند به آن آگاه است.
عارفانه هاي يک دوست
7:37 عصر
وقتي که آدمي بدون چشمداشت و بدون توقع وجبران،وبدون اينکه انتظار داشته باشه ازاو نامي برده بشه،باطيب نفس،بهترين وباارزش ترين چيز خودرا انفاق مي کند،به مقام رهيدگي وبي تعلقي مي رسد،ودريادل مي شود دلي پروسعت ترازآسمان و زمين.وچنين دلي مي شود منزلگاه عشق،وباهرکسي همنفس گردد اورا هم بادم مسيحايي خودعاشق مي کند،وچنين دلي هميشه شاد است غم ديگربراو بي معني است.
+
گر بگويم با خيالت تا کجاها رفته ام
مردمان اين زمانه سنگسارم مي کنند...
عارفانه هاي يک دوست
7:32 عصر
+
ميان من و ديدار تو
پلي ست از غروب خاطره ها
تا طلوع آرزوها
ومن همچنان ايستاده ام بر لبه ي تاريک فاصله ها حکايت شبهاي بي تو بودن را
با چه کسي بگويم
اي قصه گوي هزار رو يک شب من .....
عارفانه هاي يک دوست
7:32 عصر
+
حال من خوب است اما با تو بهتر مي شوم
آخ…تا مي بينمت يک جور ديگر مي شوم
با تو حس شعر در من بيشتر گل مي کند
ياسم و باران که مي بارد معطر مي شوم
عارفانه هاي يک دوست
7:32 عصر
+
شمع از سر خود گذشت و آزاد بسوخت
بر آتش غم خندهزنان شاد بسوخت
من بنده? شمعم، که ز بهر دل خلق
ببريد ز شيرين و چو فرهاد بسوخت
عارفانه هاي يک دوست
7:31 عصر
+
همايش پارسي بلاگ طي سالهاي دور از تحريم @};- :) @};- کسي از اشخاص داخل عکس اينجا هست ؟ :)





*ترخون بانو*
ديروز 10:45 عصر