سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مکتب یا مدرسه ی دین یا اسلام (8) :

وبعد :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... ، فَلَوْلَا کَانَتْ قَرْیةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِیمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ یونُسَ لَمَّا آمَنُوا کَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْی فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِینٍ ، ... .

با صدای بچه های کلاسم سرم برگردندوندم و دیدم دستای یکی از بچه های کلاسو گرفتن دارن میارن طرف من ، دهنش خونی بود و نزدیک که شد دیدم زبونش قطع شده و به گوشتی آویزونه و با زیون بی زبونی داره می خواد یه کاری بکنم .

وسیله که نداشتم ، خونمون به مدرسه نزدیک بود و حتی با دوچرخه ایم که داشتم نمی اومدم مدرسه ، از یکی از معلما که رنو داشت ، و اونروزا مثل دویست و شیش امروزا بود خوستم که مارو برسونه بیمارستان ، اونم گازشو گرفت و سریع رسیدیم اوژانس بیمارستان نکویی ، بنا شد زبونو بدوزن ، ولی بچه که نمی ذاشت و هیشکیم حریفش نمی شد ، از اون تشرای سرکلاسم زدم و سرشو نیگر داشتم و زبون دوخته شد و برگشتیم مدرسه و تحویل خونوادش دادیم .

مدتی بعد :  

آخرای سفره بود که صدای انفجاری از بیرون اومد ، در اطاق که باز بود و پرده رو یه متری بلند کرد ، گفتم خورد تو کوچه ی خودمون ، دنبال لباس و کفش نگشتم ، با لباس خونه و دمپایی زدم بیرون ، نه تو کوچه نخورده بود ، نیگا کردم و دیدم از طرف مدرسه دود و خاک بچشم و سر و صدا میاد ، رفتم به اون طرف .

خورده بود ته کوچه ی روبروی مدرسه ، البته نشد که برم از نزدیک ببینم ، با اینکه خیلیم زود رسیده بودم اونجا ، بعدش جای دقیقشو دیدم ، خونه ی اون زبون دوخته هم همونجا بود و با خونوادش همگی ... .

سر کلاس جاش گل گذاشته شده بود .

خب ، در این فرصت چی گفتم !؟

چه فرقی داشت با اونی که در فرصت قبلی (زیرنویس) گفتم ؟ که گفتم در این فرصت می خوام از "مکتب دار یا مدرسه دار" بگم !؟

--------------------------

زیرنویس :

در قسمت قبلی ، پس از ارسالش یه تغییری داده شده ، برا این میگم که در بازگو کردنش این تغییر لحاظ بشه ، اونم اینکه داستان پزشکی که به مدینه اومده بود و از پیامبر خواسته بود سفارش کنه که مردم وقتی مریض شدن به اون مراجعه کنن ، در رابطه با "ولو یه قدم" ی نبود که در قسمت قبلی گفتم ، بلکه اون پزشک که پس از یکی دوبار دیگه هم که پیامبر سفارششو کرده بود به اون مراجعه نکردن از پیامبرپرسید مگه مردم مریض نمیشن ؟ و علتشو جویا شد ، پیامبر صل الله علیه و اله وسلم فرمود : توصیه کرده ام که تا گرسنه نشدن غذا نخورن ، و قبل از سیر شدن از غذا دست بکشن  .

 

پس اون توصیه ی ایشون که بعد غذا قدم بزنن ، ولو یه قدم ، با دوسفارش دیگه که بعد حمام بخوابن ، ولو یه لحظه ، و ... ، در رابطه با این داستان نبوده ، که تغییر داده شد . 


خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :8
بازدید دیروز :94
کل بازدید : 1303001
کل یاداشته ها : 1756


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ