سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساعت نُه :

سلام علیکم .

ضمن شب (الف) بخیر ، عرض کنم که امروز ساعت نه گذشته بود که پسر وسطی خونه ماشینو ، که باهاش مسافر کشیم می کنه ، خب چند وقته که کارمون تعطیله ، آورد خونه .

خب برا اینکه با ته تغاری ، پسر کوچیک خونه ، بریم :"اسکو" پیش شکسته بند ، برا اینکه دیشب تو باشگاه شصت دست راستش آسیب دیده بود ، که بعد معلوم شد فقط در نرفته بود که همونجا انداخته شد سر جاش ، بلکه ترکم برداشته بود ، خدا کنه تا مسابقه ای که پیش رو داره خوب بشه .

خب ، گواهینامه که نداره ، برا همین من با ماشین بردمش .

خب این چه ربطی داشت به :"ساعت نُه" !؟ حالا میگم ، ان شاءالله بعد مسابقه ، که داره شروع میشه .

... ، اتَّبِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَیکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ وَلَا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ قَلِیلًا مَا تَذَکَّرُونَ ، ... .

زنگ سوم :

خب الحمدلله بخیر و خوشی تموم شد ، هم صدر نشینی ، هم بدون گل خورده ، و هم حتی بدون حتی مثلا :"تسویه حساب" و چه رسه حتی به مثلا :"تلافی" ، انتقام منتقام که اصلا نگو !

خب ، کجابودیم !؟

بله رفته بودیم "اسکو" ، و وقتی ته تغاری رفت پیش شکسته بند ، خب بچه نبود که من ببرمش ! تا بیاد با خودم گفتم یه زنگی بزنم به اون که دیروز زنگ زد ، بعد اون دوتا زنگ اولی که در نوشته ی قبلی گفتم .

یعنی زنگ سوم (ب) ، خب زنگ که زدم و گفتم الان از ساعت نه گذشته و تو اسکو هستم ، اگه نشونی بدین بیام ارسالی رو بگیرم .

که گفت برگشت زده و باهامون تماس می گیرن !

خب لابد فردا دیگه ! مثلا آموزش و پرورش نیست که تعطیل باشه ! چون امروز که تا وقت اداریم تماس نگرفتن ، شایدم ، پس فردا نه ، پس اون فردا که اداره ها باز میشن دیگه .

شب بخیر .

-------------------------------

زیرنویس :

الف :

و اگه شب آخرهفته باشه ، امیدوارم تعطیلات آخر هفته ی خوبیم پیش رو داشته باشه چشم ، گوش و اعضای حسی دیگه ، که کارشون ، یعنی با دیدن ، شنیدن و ... تعطیل میشه ! مگه اینکه تا مثلا دیده ، شنیده و ... شدن ، برگردن ! یا بهمراه حواسشون کار ادامه داشته باشه ! در روز ششم ! هفته و جمعه روز تعطیلشون باشه ، بهمراه ... !

ب :

به گوشی ، نه به خونه ! آخه بعد اون زنگ در خونه هم زده شد ! و گفتن شاید همونه ! هرچند قرار نبود بیاد ! قرار شد فرداش ساعت نُه بفرسته ! مرسوله رو که براش فرستاده بودن ! حالا کی !؟ خودش می گفت یکی مثل خودش ! یعنی :"بانک ..." !

خب بله ! "بانک ..." با :"... بانک" فرق داشت ، ولی اون از کجا :"اطلاع" داشت که محدوه ی ما تحت محدوده ی اینه !؟ و تازه شماره ی گوشی مارم داشت و به این داده بود !؟ یا این از کجا آورد که به ما زنگ زد !؟ که :

بیا بگیر !؟

خودشم در عرض مثلا بیست دقیقه ! وگرنه ما نیستیم ! که گفتم ماشینو که دست بنده زاده هست ، نگفتم که خانومشو برده دکتر، با تاکسی تلفنیم که ، نگفتم صرف نظر از هزینش" آیا تو این زمان داده شده ، اونم با اون :"آدرس" داده شده ! میرسیم !؟ آخرش گفتم نمیشه فردا بیام بگیرم !؟

گفت نه ، نمی تونم نیگرش دارم ، گفتم پس بفرستین هزینشم با ما ! که قرار شد فردا ساعت نُه فرستاده بشه ، نه پس قطع تماس ، که زنگ در خونه رو زده باشه ! آورندش .

زنگ در رو دیگران ! زده بودن ، منکه رفتم دم در داشتن با ته تغاری صحبت می کردن و با برادرشم که هنوز از دکتر نیومده بودن کار داشتن ، با من گفتن کاری ندارن ! خب وقتی دیدن :"بچه من" یعنی چی !؟ منو از نگرانی در آوردن و رفتن !

منتها قبل از رفتن شماره ی گوشی منو گرفتن ، علاوه بر شماره ته تغاری ، و داداششم ، که زنگ بزنن ، ولی شماره ای ندادن که وقتی زنگ زدن بیادآورده بشه که کی زنگ زده !؟ منم اینو تذکر ندادم ! خب برا اینکه شاید نخوان شمارشونو من داشته باشم ، تو گوشیم ! دیگه ! حتی با نامگذاری من ! چه رسه بنام اونا !  

چی !؟

بله !؟ خب بله من گفتم که :

به آمریکا کافرم

و اینم فقط برا :"برزگ" ش نگفته باشم و شامل کوچک یا "بچّه" ی اونم میشه ! مثل :"بانو" شم ! ولی نگفتم اگه حرفی زد به گوشم نمیرسه ! که ! چه رسه به اینکه گوشم ندم !

حتی شنیدشم مانعی نداره ! با جون و دلم ! حتی ذخیره و بنام خودشم ! چراکه مسئله ی :"تولیّت" اونه ! و :"متولّی" جایی مثل :"محدوده" ی ماست ! ولو در یه کاری از کارای ما ! مثلا همین که داستانشو گفتم ، که "بانک" ی داشته باشه ! یا حتی :"... بانک" یم ! ولو :"بومی" شدشم ! چی میگم !؟ :"اسلامی" شم !

چی !؟

خب ما مجبورم :"یارانه" رو بریم از بانک بگیریم ! چی میگی ؟ می خوای نگیریم ؟ حالا بمونه که مثلا اگه ته تغاری بخواد بره گواهینامه بگیره ! هزینه های مربوطشو از چه طریق می پردازه !؟ ووو !؟ گواهینامه ووو رو هم نگیره !؟ خب بله تا می تونه نگیره رو می تونی بگی ! تکلیف تا توانه .

حالا بمونه که :

... مِنْ دُونِهِ ... .

یعنی چی !؟ آیا مثل من دون الله !؟ ان شاء الله سر فرصت فرقش میگم ! فعلا همینقد گفته باشم که فرقش مثل :"بسم الله" با :"بسم ربِّ" ، یعنی :"الحمد لله" هست ، که در سوره ی حمد اومده ! که :"تعطیل" ی داره ! و "تعطیل" بشه با مثلا حسّ عضوش ، می تونه هم تعطیل نشه ! تا روز آخرش ! یعنی :"آخر" داره !

حالا می تونه ساعت آخرش ساعت حسّی باشه ، یا ساعت حواسّ ! و یا ساعت ... 


خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :105
بازدید دیروز :38
کل بازدید : 1304063
کل یاداشته ها : 1756


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ