بسم الله الرحمن الرحیم ، وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا (1) وَ ... .
مشارکت مردم در خوردن :
امروز هرچند آفتابی نبود ، آفتاب عالم تاب ، و بکی نگی بارونیم بود و نشد بریم سرکار و کاسب بشیم ، ولی فرصتم دست نداد ، آخه ماه رمضان داره به عیدش نزدیک میشه ، عید شرکت دادن دیگران از بقولی قوت غالبی که تو این ماه خوردیم .
حالا غالب بمونه ، مثلا زولبیا بامیه ای که خورده شده ، ووو بمونه ، چه رسه به مثلا باغی ماقی ووو ، حلال و حرومشم بمونه که خورده شده ! علی ای حال از خورده شده بقولی یه قوتم دیگری رو خوروند .
نقله یکی به نزدیکی مدینه که رسید ، پیری رو دید که مشغول کار بود ، چون گرسنه بود بهش گفت چیزی برا خوردن داره ؟ گفت اون کیسه رو باز کن و بخور ، کیسه مهر شده بود ، باز کرد ، ولی نتونست بخوره ، پیر بهش گفت برو داخل شهر و سراغ خونه ی حسن بن علی رو بگیر .
رفت و دید غذا میدن ، اونم رفت و وقتی داشت می خورد لقمه ای هم کنار میداشت که ببره ، وقتی خواست بره دم در بهش گفته شد مگه سیر نشدی یا برا یکی اینا رو میبری ؟
قضیه ی پیر رو و کسیه ی غذاشو گفت ، بهش گفته شد اون پدر منه و کیسه رو هم مهر می کنه که چیزی به تونش نزنیم که نرم بشه .
حالا بمونه نقل تقسیم یک سوم ، نصف و تمام دارایی آقا امام حسن بن علی علیه السلام بین مردم و شرکت مردم در اموالش .
خب ، پیشاپیش عیدتون مبارک ، عید فطر ، خوشبحال اونیم که افطاریم دادن در این ماه و دیگران رو هم مشارکت دادن در خوردن .