بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَالْفَجْرِ(الفجر/1)  وَلَیالٍ عَشْرٍ(الفجر/2) وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ(الفجر/3) وَاللَّیلِ إِذَا یسْرِ(الفجر/4) هَلْ فِی ذَلِکَ قَسَمٌ لِذِی حِجْرٍ؟(الفجر/5) ...  یا أَیتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ(الفجر/27) ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیةً مَرْضِیةً(الفجر/28)  فَادْخُلِی فِی عِبَادِی(الفجر/29) وَادْخُلِی جَنَّتِی(الفجر/30) . صدق الله العلی العظیم و صدق رسوله ...

سلام علیکم

اول در آستانه شب ولادت آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام عرض تبریکی داشته باشیم بعد ببینیم چرا این بحث را بعد از آشنایی با دین مطرح کردیم ؟

یادگیری مثل همان مثالی است که با ذکر آن بعنوان مثال بحث را با آن آغاز کردیم ، یارانه گیری را عرض می کنیم ، چراکه همانطور که یارانه به حساب ما واریز شده و از آن برداشت می کنیم ، حافظه ی ما هم نقش همان بانکی را دارد که یارانه به حساب ما درآن واریز می شود ، چراکه بانک چیزی است که ما باآن آشنا شده ایم و به اصطلاح بانک اطلاعات ماست ، مثلا اگر اطلاعات یک عالم یا دانشمند که در بحث قبلی یادآور شدیم که متفکر این اطلاعات را بر دو قسم دانسته اند و از آن تعبیر شده به "تصدیق" و "تصور" ، بانک ایندو در یادآوری این مطلب را گفتیم که مغفول مانده ، و برای همین بود که پایانه ی بحث قبلی تعبیری مثل : "و اما العلما حافظا لعلمه ..." بود .

یادگیری هرچند با یادآوری تفاوت دارد ولی مثل آن پس از حفظ داشته ای است ، حالا این داشته دیدنی ، شنیدنی و دیگر از ادراکات و دریافتیهای حواس پنجگانه باشد یا هر درک دریافتی دیگرکه ما با آن آشنایی پیدا کرده باشیم ، منجمله خود همین یادگیری که فعلا بحث ما همینست ، یعنی آشنایی با یادگیری که اول محفوظی از آن در حافظه داشته باشیم که بعد آن را برای مخاطب یادآور شویم ، هرچند خود نیز بی نیاز از یادآوری آن نیستیم و مخاطب هم فکر و اندیشه ی ماست که موضوع بحث بعدی ماست و مقصد هم اندیشه برای عقل یا خرد حاکم فرمانرواست که بفرمانش می اندیشیم تا بدانیم .

این را برای آن عرض کردیم که تا یادگیری را مترادف با مثل دانستن هم بحافظه نسپاریم .

تاریخچه ی بحث :

صرف از تاریخ دین ، مثلا در یونان باستان پس از سقراط که درمقابل دانشمندان ، که برگرادن سوفیست گفته می شود ، دو چیز را مطرح کرد ، یکی دوست داشتن و دیگری دانش ، که برگردان فیل و سوف  گفته می شود و واژه ی فیلسوف بعد آن رایج شد ، شاگردش افلاطون در پیگیری حرف استاد برای این کار ، یعنی دوستداری دانش ، یادگیری را مطرح کرده ، ولی او هم مثل استادش غافل از بانک دوستدار دانش بوده ، هرچند بجای حافظه گفته می شود که غاری را مطرح کرده که مثلا از دریچه ی حواس و دل اطلاعاتی بر دیواره آن می تابد و کار فیلسوف ، که بعد بجای سوفیست به دانشمندان گفته شد ، مانند برداشت از دیواره ی غاراست .

بعد هم شادگرد افلاطون یعنی ارسطو راهکار دوستداردانش ، یا فیلسوف و دانشمند را قانونمند کردن علم یا دانش دانست و منطق ابدایی او بود تا بعد قرون وسطی و انقلاب صنعتی و رنسانس در اروپا علما و دانشمندان غربی رو آوردند به دو کار مشاهده و آزمایش ، بجای معرف و حجت منطق ارسطویی که به نقل از متفکر انقلاب گفتیم که فارابی این منطق را به دوباب تصدیق و تصور تقسم کرده بود .

خب در غرب هم حرف از بانک مشاهده و آزمایش نبود که از آن یادگیری بعمل آید ، تا اینکه در اواخر قرن بیستم حرف از حافظه و " صفریک " بودنش مطرح شد

 

ادامه ی مطلب ان شاءالله در فرصتی دیگر ، چراکه لب تاب خانه هاردش سوخته و فعلا تعمیرش امکان پذیر نیست و از این دستگاه هم می گویند : بلند شیم که کار دارند  


خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :41
بازدید دیروز :260
کل بازدید : 1400469
کل یاداشته ها : 1768


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ