سفارش تبلیغ
صبا ویژن
1 2 >

روایت دورهمی من و من :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ (الف) لِیکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیرًا ، ... .

سلام علیکم !

السلام علیک یا غیرعادی !

صبح زدم بیرون نون بگیرم برا صبحونه ی خونه (ب) و جاتون خالی با حاج خانم بقولی :"دوتایی" زدیم به بدن ، خب بعدشم زدم شبکه ی خبر ، وسط چیزی که پخش میکرد :"زنده" ای رو باز پخش! کرد .

بعنوان مثال :"به تعبیرمعروف" انقلابی و ضد انقلابشو (پ) ، یا مثلا خودی و غیرخودیش ، ووو شنیده بودم وهمین دیروزم تو آخرین دید و بازدید عید رو که داشتیم ، و شبکه ی فارسی زبونی "به تعبیرمعروف"علمش کرده بود ، چی می تونستم بگم ؟! البته اگه حرفش در تقسیم بندی مستند به رایجش تو این :

ج.ا

بود ! نه بعنوان مثال مانند اوناییم که تو :"بیانیه" ای که می گفت ! البته من شب تو خونه هرچی گشتم :"متن کامل"شو ، به تعبیرمعروف :"علامه گوگل"م در اختیارم نذاشت ! ولی یکی از تقسیم بندی های داده های بنده ی خدا ، گوگل رو میگم ، انصافا معقول بود ! تقسیم من به : زن و مرد یا مرد و زن !

حالا مثلا خواستار :"آزادی" و مثلا تو :"حجاب"شو ووو بمونه ! و از برنامه ی "زنده" دور نشم .

شنیده بودم شغل مثلا :"دولتی و آزاد" ، و فعلا کاریم به این تقسیم بندی و نظایرش ندارم ، ولی مردم :

عادّی

که شنیدم منو بفکر انداخت ! حالا بمونه که آیا همونا که دو سه ماهی بهشون دویست سیصد و چهارصد داده شد !؟ مثلا کمیته امدادی !؟ و کاریم ندارم به تعدادشون ، یا درصدشون مثل درصدی که یه میلیون وام به یکسشون! داده شد وگفته میشه :"بهشون"داده شده ! مثل صدتومن دادن به همشون ، که گویا کمتر از چهل درصد جمعیت این :

ج.ا

بودن و گفته باشم : نیمی از جمعیتش

خب ! آیا آزاد :"کاران" یا :"عادی" کاران همینا هستن !؟ و توشون مثلا دلال ، بنگاهی و نظایرش نیست ! که گفته میشه شغل آزاد دارن !؟ حالا مثلا بساز بفروش بمونه ! که ماهم باهاشون سر و کار داشتیم ! یا مثلا پیمانکاران :"عادی" ! مانند مثلا پیمانکاری در نیروگاه برق هریس ! که از فتوحات خواهد بود : علی برکات الله !

درحالیکه بعنوان مثال دستکم چهار میلیون و نهصد دستمزد کار پارسالمون دو اون نیروگاه رو، نه اینکه نداده ، بلکه گفته نمیدم !

خب ! گیریم کار عبارته از :"غیر عادی و عادی" یا :"عادی و غیرش" یا :

توزیع

شده باشه به ایندو ، خب :"به تعبیر معروف" پرتقال فروش چی میشه !؟ مگه اینکه اونم عادی و غیرشو داشته باشه ! البته دور از چشم مثلا ریاضی دان و شایدم فیلسوفی خودشم :"شهیر"ش ! که دور تسلسلم دور بزنه ! و بگه مگه داریم !؟ مگه میشه !؟ مثلا :"کلاهی" داشت که سر مثلا :"عادی و غیرشم" گذاشت !؟

البته نه اینکه بگه هیچی نداریم ! و مثلا بشه :"آب در هاون کوفتن" ! بلکه برا اینکه گفته ! ، گفته رو جا بندازه که روسری :

صفر ، خالی و یا تهیست !

خودشم برا : اشهد ان لا اله ، لا رسوله !

مثلا برا اینه که : چرا مسیحی نیستم

---------------------------------------

زیرنویس :

الف :

درستکه در مثلا نماز گفته میشه : اشهد ان محمد عبده و رسوله

ولی این به معنای این نیست که نماز گذار بنده ی خدا نباشه ! خب بله ! نقله که حضرت عیسی بن مریم علیه السلام با یکی میرفتن و به دریا که رسیدن همراه گفت حالا چیکار کنیم !؟ وسیله ای نداریم که از آب رد بشیم ! حضرتش گفت دنبال من راه بیفت و بگو یا عیسی ، یا عیسی ، ...

روی آب که میرفتن همراه دقت کرد دید خود حضرت داره میگه : یا الله ، یا الله

با خود گفت چرا من نگم !؟ تا گفت ، گفتن همانا و فرو رفتن در آب بود که حضرت دستش بگرفت و گفت مگه نگفتم بگو : یا عیسی ... ؟!

ب :

نه سر کار ، نه فقط برا اینکه باد میومد و اونم چه بادی ! خب صاب کار هنوزم بعد هفت هشت روز سنگ نخریده  که بریم مثلا نصف روز مونده از کاشی کاریشوتموم کنیم و مشغول سنگش شد !

فقط خدا کنه مثل شروع بکارش ، آخرای پاییز سال گذشته ، زیادی بیکارمون نذاره ! یعنی سنگ ارزون و مناسب گیرش بیاد ! آخه کفگیرش به ته دیگ خورده و مثلا میگه سنگم میگن متری دویست تومنه ! البته نه سنگ مثلا برا نما تو ولیصر تبریز ! بلکه مناسب شهر ما !

پ :

بر وزن : من انقلابیم !

بقول من انقلابی !

خب ! حالا من غیر عادیش چی میشه !؟ خب :

من غیر عادیم !

خب یا الله ! البته دور از چشم وزارت بهداشت عادی یا غیرش ! 


  

پایان گام :

بِسْمِ اللَّهِ ... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ (الف) (ب) (پ) لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَلَهُ الْحَمْدُ فِی الْآخِرَةِ وَهُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ(سبأ/1) ... .

سلام علیکم ، شب بخیر .

ضمن عرض تسلیت بمناسبت شهادت آقا اباعبدالله ثانی علیه السلام ، جوم برات بگه که پیش از اینکه مطلب رو ، که تحت عنوان :

پایان گام

مطرح شده بگم ، بگم که یکی دو روزه تنهایی کار نمی کنم ، آخه دو سه روز پیش یه جوون زیر چهل سال ، که دست بچه ای هم دستش بود ، اومد سر کار و گفت کارگر کارخونه ای ، بیسکویت سازیه ، که تعطیل شده و بیکاره و سخت تحت فشار خرجی (ت) خونه هست ، و خواست که پیشم کار کنه . (ث)

گفتم روزی چند؟

گفت روزی شصت و شصت و پنج .

گفتم شصت و از فردا هم میتونی بیایی ، آخه دم غروب بود .

روز اول که بهش می گفتم چه بکنه و کارکردمون تعریفی نداشت و دو سومش رفت به مزد اون .

روز دومم که یه کمی راه افتاده بود ، عقب می موند و من وامیستادم تا اون برسه و باز کارکرد شد مثل روز اول .

امروزم که تعطیل کرد ، البته برا اینکه داربستی بیاد و برا دست بالای طبقه پایین و نمای ساختمون داربست ببنده و منم تا ظهر معطل بستن داربست بودم و بعداز ظهرم تعطیل کردم !

خب ! استراحتی بعد یه هفته کار بد نبود و انشاءالله ببینم فردا چه میشه !؟ کارکرد رو میگم .

------------------------------------

زیرنویس :

الف :

رَبِّ ... .

ب :

فَاطِرِ ... .

پ :

الَّذِی ... .

ت :

امروز پدر صابکار ، که رفته بودم مغازشون خرید کنم ، می گفت امروز نزدیک به صد در صد گذاشته شده رو قیمت دوغ !

البته مثل اونکه گفته شده :

یه مدت پیاز نخورید !

خب دوغم که واجب نیست ! فقط می خواستم بگم که مثلا گفته میشه قیمتا داره میاد پایین ! یا سیر صعودی دیگه نداره !

خصوصا که گفته میشه : کنار مردم هستیم ! نمی ذاریم فشار بهشون بیاد ! ووو !

حالا بمونه که آیا وقتی گفته میشه مثلا :

مقاومت

بشه ! مقصود از مقاومت اینه !؟ که مثلا گرونی رو تحمل کرد !؟ یا اون حرفا رو !؟ و یا نه ! و مقصود از :"مقاومت" ایستادن رو حرفه !؟ حالا چه مثلا پول پیش و کرایه خونه بالا رفته باشه ! و چه مثلا وزیرش از اون حرفا زده باشه ! خودشم نه برا مثلا مستاجرا و خودشم بیکار ! بلکه برا مثلا :

انبوه ساز

ا ! که گویا :"ارتش" م به جمع اونا پیوسته ! و از :"دو هفته" ی دیگه می تونه از وام مسکنی که بیشتر شده بهره ببره ! نه اینکه همه ! بتونن از مثلا این :"تسهیلات" بهره ببرن !

جالبتر خبر وام به مستاجرا بود ! که یادم میاد چند سال پیش امام جمعه ای به یه بانکی نوشت یه میلیون به من وام بدن ، اون بانک یه برگه داد بهم که اول برو از بانکها تسویه حساب بیار ! یعنی یه چیزم بدم ! تا بریم سر شرایط بعدی بانکها ! خصوصا :"ضامن" و خودشم کارمند و درجه یکشم ! و اونوقت برا چی !؟ یعنی چقد !؟

ث :

بیاد یکی دو سال پیش افتام که بیکار بودم و رفتم پیش یکی دو نفر که نما کار می کردن و گفتم اوستای سنگکاری و نما کاری هستم و اگه بخواین براتون کار می کنم و مزد کارگرم بدین !

از قضا آجر سه سانت کار بودن و دستشون تو سنگ مثل آجر نبود و از خدا خواسته گفتن بیا ! که رفتم و بعد یه هفته ای که گفتم پول !؟ زیر مزد گارگر اون روزا دادن ! در حالیکه تقریبا کارای سنگ نمای ترکیبی رو من کرده بودم و یه چیزاییم بهشون یاد داده بودم ! نه اینکه اونا برام وقت گذاشته باشن !

راستی ! با اینکه قرار گذاشته بودیم ، با کارگرم ، که هفتگی و آخر هفته بهش پول بدم ، ولی ازش شماره کارت گرفتم و روزی پنجاه تومن ریختم به کارتش ! گفتم شاید پول نداشته باشه ! و لازم نیست که به زبون بیاد !

البته این کجا و اونکه پیامبر صل الله علیه و اله و سلم فرموده کجا !؟ که تا عرقش خشک نشده مزدشو داد !

بله در پایان کارش ! ولی نه اینکه در پایان کار ! مگه اینکه حرفش زده شده باشه ! مثلا پایان روز ، پایان هفته ، و یا مثلا ماهیانه ، حتی پایان کارم ، مثلا پایان یه طبقه ، یا مثلا گام به گام و در پایان هر گام ! که بمونه برا فرصت دیگه ان شاءالله .

شب بخیر ! 


  

یادداشت روز (الف) :

بِ (ب) ... ،ألْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، إِذْ قَالَ یوسُفُ لِ (پ) ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .

سلام علیکم ، :"روز" (ت) بخیر .

یا أَیهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَب ؟ ... (النساء/1) ... .

کارِ دانش :

دیروز ، یادم میاد دم افطاری ، خب :"یادداشت" کردم ! که امروز یادم میاد دیگه :

که ؟و چه؟

حالا که !؟ و در کجا ؟ گفت بمونه ! بقولی :

اُنظر

که چه ؟ گفت رو که میشه "داشت" ! که داشتم و الان بیادمیارم ، مگه اینکه بعنوان مثال در آثار بدون استثناء خوب استاد شهید مرتضی مطهری (ث) یادآوری :

زاینده

نداشته باشه ! نه اینکه بقول :"راه" کاری "نداشته" هم :"داشته" باشه و یادیم ازش بشه ! و صاحب :

نظر

م "داشت" و بعدشم :

رای !

مگه اینکه :"رای" همون :"نظر" باشه ! یا "نظر" یعنی "رای" ! و مثلا :

رای دادن

یعنی نظر دادن ، یا این یعنی اون ! مثل کار یعنی دانش ، یا دانش یعنی کار ! نه اینکه مثلا :

دانستن یعنی کار کردن ، یا کار کردن یعنی دانستن !

خب بله ، دانستن یه کاره ، حالا چقد ؟ ش بمونه ، مثلا آقا امام علیه السلام فرموده : العلم مقرون بالعمل .

در مورد کار و دانشم فرموده : "مَن" عَمِلَ عَلِمَ .

ولی آیا مسئله اینه !؟ یعنی :

کار و دانش ؟ یا دانش و کار ؟

و مسئله رابطه ی ایندو با همه ؟

یا موضوع مثلا :"کارِ دانش" ه ؟ و بعنوان یه کار ، ارتباطش با کار چقده !؟

بعنوان عنوان مثال که دیروز گفته شده ، قدّ مثلا :"دید"ن یه نفر که رو ویلچره و یه جونوری رو می بینه و از رو ویلچر تکون نمی تونه بکنه !؟ یا :"نزدیک" تر از اونه !؟ برا دست بکار شدن !؟ روی ولیچرم ! حالا چقد "نزدیک" و آیا نزدیکتر از اونم برا دستبکارشدن آیا هست !؟ یا نه ؟ بمونه .

همینطور فرق :

تقارن

کاری که با دیدنه و کاری که با دونستنه ! و فرق ایندو هم با مثلا کاری که از سر :"دوست داشتن" ه ! یا بعبارت دیگه :"دلبخواه" ه ! که می تونه "دلخواه" هم دوستدار دیدن باشه و هم دوستدار دانش و بقولی :"فیلسوف" و البته در کاربرد نخستین اون ، نه الان که به مثلا :"مشاهده" گر کار ، با چشمم میشه گفت ! به :"ناظر" شم میشه ، صاحب نظر روم میگم ، و نه فقط صاحب نظری که "نظارت"ش فقط چشمه ! بلکه مثلا :"دوستدار" نظارتم هست ! و به تبع کاری که با نظارتی دوست داشتنی باشه ، دوست داشتنیم از آب در میاد ! البته نه اینکه :"العمل مقرون بالعلم" یادداشت کرده باشم ! نه ! یادم نمیاد ! نظرمم این نیست ! کارم نیست !   

دانشِ کار :

یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا ... (المائدة/1) ... .

ولی اهل یادآوری هستم ! حالا بقول استاد شهید :"زاینده" یا بقول ایشون :

فکر

یا اندیشه هم داشته باشه ! یا بقول آقا امیرالمومنین علیه السلام ، یادآوریم :"مقرون" به اندیشه باشه ، و نزدیکترم بهش نباشه ، که ان شاءالله :"اهل"شم هستم ! و خدا بخواد :"وبعد"شم خب "اهل" کار دیگه !

#"به وقت"ش :

دستکم "به وقت" :

... (النحل/42) وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِی إِلَیهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ(النحل/43) ... .

شایدم به وقت :"نماینده"ای یا  :"وارث"ی :

... (الأنبیاء/7) وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِی إِلَیهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ(الأنبیاء/7) ... .

فعلا همینکه یادآور یادداشتام باشم نیز برا خودش  خیلی :"حرف"ه ! حتی اگه یادداشتی از چشم اندازی داشته باشم ، حالا دوست داشتنیش بمونه !

راستی یادم رفت که بگم دیروز ، اونم بالا منبر چی بگوشم رسید ! قریب ! به این مضمون که :

ما که :"سوسک" نیستیم ! که فقط مثلا :"چشم" دوخته باشیم به آسمون ! که از اون بالا یه :"مائده" ای نازل بشه ! تا نوروزی ! داشته باشیم ! و طبق :"اسناد" :"اهل" عشق بازی هستیم و موضوع هم در این :"کار" چیه !؟ مثلا :"عدم الفعل" ! یا "عدم" کار ! منتها نه :"کار" ی بنام :

گناه !

حالا در مثلا :"چشم انداز" !؟ فقط !؟ یا شامل کار و :"مقرون: به اونم میشه !؟ بمونه !

اصلا خوبه که :"یادم رفت" ! اونم تو این روزِ اول هفته ی ماه رمضونی !

البته نه اینکه شما هم :"چشم انداز" ، یا بعبارت دیگه :"آینده نگر"ی مثلا دوست داشتنی نداشته باشین ! فقط ! یا بقولی ، ولش کن ! اصلا کو پاکّن !؟ :"حال"شو ببر !

----------------------------

زیرنویس :

الف :

اولین شنبه ی ماه مبارک رمضان هزار و چهارصد و چهل هجری قمری .

ب :

سْمِ ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .

پ :

أ ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .

بِ ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... . 


  

یادآوری اطّلاعات :

پیشگفتار :

بِسْمِ اللَّهِ ... رَبِّ الْعَالَمِینَ ، ... ، قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ، ... .

سلام علیکم ، شب بخیر (الف) و قبول باشه (ب) .

... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ، ... ، إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ، ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... ، قُلْ أَرَأَیتُمْ إِنْ أَخَذَ اللَّهُ سَمْعَکُمْ وَأَبْصَارَکُمْ وَخَتَمَ عَلَى قُلُوبِکُمْ مَنْ إِلَهٌ غَیرُ اللَّهِ یأْتِیکُمْ بِهِ انْظُرْ کَیفَ نُصَرِّفُ الْآیاتِ ثُمَّ هُمْ یصْدِفُونَ ، ... .

برا اینکه محل بحث روشنتر بشه ، البته حاجت به بیان نداره ! و روشنه که :

بیاد آوردن

م مانند :"کار" مثلا :

دیدن

ه ، یه وقت مثل همونه که بعنوان مثال مرحوم علامه در :"اصول فلسفه و روش رئالیسم" شون آوردن ، با این تعبیر :

برا نخستین بار که چشم ما به اندام جهان خارج افتاد ... .

یعنی بعبارتی :

فعلی

ه ، و یه وقتم ، که اینم :"رئالی"ه ، اینه که یه چیزی به چشم ما میاد ! و کار دیدن چشم ما بقولی :

انفعالی

ه ، و :"به تعبیر معروف" در مقابل کار انجام شده قرار گرفتنه ، یه چیزی جلوی چشم ما قرار گرفتنه .

یه مثال بروز ! بزنم ، مثل :"انقلاب"ی که :"چهل" سال پیش :"رخ" داد ! و یکی بقولی :"خون" هم داد برا "رخ"دادش و یکیم ، بقولی نسل فعلی و حتی :"جوان چهل ساله"اش هم دخالتی در "رخ"دادش نداشت !

البته نه مثلا طبق قانون :"سبییت" ! که مثلا نسل قبلی به :"سبب" نسل بعدیشم :"کار"ی یا :"فعل"ی انجام داده باشه ! و انوقت :"پا" نسل :"فعلی"م پیش کشیده بشه و ...

حالا همون زمانم ، بقولی :"نسل" اون زمانم چنین نبود که همه سهمی در :"رخدادش" داشتن ! خب همون وقتم بودن که برا اینکه رخ نده چه بسا "خون" م داده باشن ! و : خدا ...

خب ! اونایی که سهمی داشتن چطور !؟ کارشون :"فعلی" بود !؟ یا :"انفعالی"م بود توشون !؟ یعنی در مقابل انقلابی که راه افتاده بود قرار گرفتن ، راه اندازش نبودن ، ولی در راه چرا ! حتی خون داده هم توشون بود ، تا الانم ! حالا آخرین :"خون" داده کی بوده !؟ بمونه ! مگه اینکه مثلا :"بنیاد شهید" آمارشو داشته باشه ! که فعلا محل بحث من نیست !

بحث اینه که خب ! حتی "خون" داده هم ، چه در آغاز ، و چه در میانه راه ، این کارش یعنی :

خون دادن

ش ، "فعلی" بوده !؟ یا "انفعالی" !؟ خود این پرسشم !؟ چطور !؟ بعبارت دیگه طرح مسئله ، همینطورم :

طرح موضوع

:"خون دادن"م چطور !؟ و از کجا !؟ که محل بحث اینه !

یعنی وقتی یه حرفی زده میشه ، و مثلا بعنوان :

یادآوری

چیزی ، که بعنوان مثال گفته شد "خون دادن" ، آیا مانند همونه که مرحوم علامه بعنوان مثال گفتن ، یعنی :

افتادن چشم

ه !؟ یا :"انفعالی" ه !؟ و مثلا یه چیزی بچشم اومده و اون چیز این حرفو به زبون آورده !؟ ولو اینکه در به زبون آوردنش تاثیری داشته باشه .

خب ! پرسش اینه که آیا با :"یاد آوردن" اون چیز !؟ و در ثانی "یادآوردن" از کجا !؟

آیا از :

یادداشت

که ازش داریم !؟ و آیا همونطور که در نوشته ی قبلی گفتم ، یادداشت :

یادگیری

که گفتم بمونه !؟ یا نه ! داستان دیگه ای داره !؟ کار :"یادآوردن"مون !؟ حالا داستان علمی و :

علمی پژوهش

ی اونم بمونه ! برا بحث :

دانش پژوهش !

که وقتش ، یا زمانش پس از بحث یادآوردنه ، چراکه :

دانستن

با :

یادگرفتن

م فرق داره ! چه رسه به :

یادداشت

یادگرفته و :

یادآوردن !  

بله ! یه حرف علمی رو میشه یادگرفت ، یادداشت کرد و بیادم آورد ، همین کاری که مثلا تو دانشگاه ، همینطور تو حوزه هم هست ، ولی طلبگی و همینطور دانشجویی که فقط یادگیری ، یادداشت و یادآوری :"علم" یا :"دانش" نیست !؟ خودشم بعنوان :

صفر ، خالی و یا تهی

از "علم" یا "دانش" ! که هرچیزی رو به اسم علم یا بنام دانش بگیره نه ! چه رسه با :

یاد

گیر ! خودشم همش یادگیر نه ! تا بریم سر یادداشت !

کی !؟ همون که :

صفر ، خالی و یا تهی

از علم یا دانشه !؟ خب بنده خدا از کجا بیادبیاره که اینی که بهش ! داده بشه فرضا ! :"علم" یا :"دانش" ه !؟

ولو بقول آقا امیرالمومنین علیه السلامم بعنوان : علم مسموع !

حالا مطبوعش پیشکش ! البته نه باب طبع :

صفر ، خالی و یا تهی !

بابا صد رحمت به :"ترامپ" ! اقلا قد یه :"گاو شیرده" برا عربستان سعودی ارزش قائله ! البته اگه همونطور که قبلا گفتم این :

صفر ، خالی و یا تهی

بودنم ! قد یکی نباشه که :"صمد" ه ! و بقول اباعبدالله علیه السلام ، یعنی :

لَمْ یلِدْ وَلَمْ یولَدْ ، َلَمْ یکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ .

... ، فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَیهِمْ أَبْوَابَ کُلِّ شَیءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ ، فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ، ... .

شب بخیر .

------------------------------------

زیرنویس :

الف :

چهارشنبه (پ) شب ، شب پنجشنبه (ت) .

ب :

نخستین نماز ، از سه نماز شب هنگام ، یعنی نماز مغرب .

پ :

:"روز کارگر" سال هزار و سیصد و نود و هشت هحری خورشیدی .

ت :

:"روز معلم" سال هزار و سیصد و نود و هشت هجری خورشیدی . 


  

حفاظت اطلاعات ب :

... لِلَّهِ رَبِّ ... ، إِیاکَ نَعْبُدُ وَإِیاکَ نَسْتَعِینُ ، ... .

سلام علیکم

اشاره :

اول تا یادم نرفته ، بگم که بقول پیامبر آخرین :"هفته" ، یعنی :"جمعه" ی ماه شعبان ، یعنی ماه پیامبر رو پیش رو داریم ! و "هفته" یا "جمعه" بعدی رو خدا بخواد تو ماه رمضان ، یعنی ماه امام خواهیم داشت ان شاءالله ، و امیدوارم بعد ماه خدا ، یعنی ماه رجب ، از این ماه هم ، هرچه بهتر بهره ببری و هرچه بهترم وارد ماه مبارک رمضان ، ماه مهمونی خدا بشی ان شاءالله تعالی .

خصوصا برا بهره بردن از شب قدر ! که هرچند شبی ! از شبهای از دست دادن امام اوله ! ولی اون ماه هم مثل این و قبلیش یه :"نیمه" داره ! که امیدوارم بی بهره از "نیمه" اش نشی ! بلکه مثل نیمه ی این و قبلیش :

نیمه

ات بهره ببره و هرچه بهتر بهتر !

بِسْمِ اللَّهِ ... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ، ... وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ، ... وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ، ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .  

خب شکر خدا نه تنها ته تغاریتون ، بلکه ته تغاری پسرا هم کار پیدا کرد و مشغولم شده و امیدوارم که اونم شکوفایی و بقولی :"بهار"ی داشته باشه ، حالا کجا ؟ شم بمونه ! و چی؟شم !

خصوصا "بهار" علمی ! چه بقول پیامبر ، که از طرف خدا اومده و گفته :

... ، علم الابدان و ... .  

و چه بقول امام یا جانشینش ، که گفته اینم ، یعنی :"علم الابدان"م :

... ، علم المسموع و ... .

داره و :

لا ینفع المسموع اذا لم یکن المطبوع .

خب ، خدا پشت و پناه اونم باشه ! آخه منکه مانع شکوفا ، یا بهاری شدن شما ها هم ، بیرون از خونه هم نشده بودم ! که چه رسه به اونا ! که مثل من کار ، یعنی :"بهار"شون ، یا :

بهارستان

شون بیرون از خونس ! و در تکمیل :"نیمه" ی دیگر :

کار

و حالا "بهار" م چه بهتر ! حالا بمونه که بقولی آقا امیرالمومنین علیه السلام کار یعنی :

تفریح !

مثلا خبر داری که مادرت تو خونه چه :"تفریح" ی می کنه !؟ که "تفریح" من تو بیرون از خونه ، اصلا قابل مقایسه با تفریح اون نیست ! ولو اینکه کارشم بچشم نیاد ! مگه اون کار میکنه با این و اینا !؟ مثلا پول در آوردن !؟ برا خونه !؟ یا مثلا گرامی داشتنش در مثلا :"روز کارگر" ، :"هفته کارگر" !؟ نه :"جمعه" !

نه آخر هفته و خودشم مثل :"شنبه یکشنبه" ، یعنی :

پنجشنبه جمعه !

چه رسه به :

پنجشنبه وَ جمعه !

مثل همونی که تو اون روزنامه ی اون موسسه ی ... ، اون فیلسوف شهیرش داشت ! مثلا تحت عنوان :

آدم احمق

وَ تازه در ثانی :

انسان شریف

ی رو ! خب کجا !؟ نگه داشته بود این دو آدم یا انسانو !؟ حالا بشر!؟شم بمونه ! بشر :

احمق و شریف !

شو میگم ! جاشو میگه !؟ یا بعبارت دیگه مثلا :"کارگاه" شو میگم ! حالا :"بهارستان" احمقانه و شرافتمندانه بمونه ! :"بشرح ایضا" :

قرارگاه !

علی الخصوص :

قرار گاه خاتم الأنبیاء

و :

قرار گاه بقیة الله !

خودشم :"نیمه ی مربیان" ش بمونه ! به وقتش ان شاءالله ! فعلا ماه شعبانه !

تا بعد یا زهرا ! 


  

ویروسِ مِنها قسمت پایانی :

... تَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ (الف) ... .

سلام علیکم .

یادآوری :

اول تا یادم نرفته این ایام حسینی رو تسلیت بگم ، و باز تا یادم نرفته امروز جمعه رو ، حالا اولین جمعه ی سال نو هجری قمری رو تبریک بگم (پ) ، بعد برم دنبال جمع و جور کردن بحث .

راستی :

باز تا یادم نرفته اینم بگم که چرا این بحث بقولی :"تا مدتی تعطیل شد" !؟ (ت)

ختم بحث :

صرف نظر از آنچه که در قسمتای قبلی گفته شد (ث) ، حالا فرض می کنیم که اون :"یادداشت روز" در بیان :

نقش سه گانه در بدبین کردن مردم !

:"نقش" نخست رو که چنین :

1 – بدبینی یک فعالیت ذهنی است که ... .

بیان کرده ، وارد باشه ! مثل :"ورودی" و :"ورودی قبول" ش ! خب : قبول .

یعنی ورودی داشته باشه به ذهن و فعّالشم ، کاریم به فعّالیّتش نداشته باشیم ! که نقل کلام بشه به :"بد" در بَدوِ بینی فعّال و فعالیتم فعالیت ذهنی ، و ورودی ذهنی و مورد قبولشم !

که بقولی :"قبول" چی !؟ پاسخش که شد :"ذهنی" ، نقل پرسش بشه :"ذهنی فعال" و فعالم بشه :"فعال بین" ! نه فعال بدبین ! و مورد قبول !

اونم نه اینکه خب بحث تموم شد و بقولی :"نخود نخود ، هرکه رود خانه خود" ! بلکه : کجا !؟ قبول !؟

قبول :"بدبینی" ! یا قبول :"بد" ش !؟ دیگه !؟ لابد بقول مثلا مسیحی : قبول خدای بدِ ...

یا بقولی :"بیعت" ! که این روزا یادآور اونه ! که نه تنها حسین با یزید "بیعت" نکرد ! بلکه قیامم کرد ! و کشته که نه ! بلکه شهیدم شد و خلاصه داستان کربلا و عاشورا و ...

در حالیکه آیا داستان این بود ! با مثلا بدبینی !؟ حالا بمونه : ما رأیت الا جمیلا !

آیا داستان کربلا و عاشورا با :"بدبین کردن " آغاز شد !؟ چه رسه با :"بدبین نکردن" !

--------------------------------

زیرنویس :

الف :

کَفَى بِاللَّهِ وَکِیلًا ، (ب) ... .

ب :

مَا ... .

پ :

که :"امید" وارم سال خوبی آغاز کرده و پیشرو داشته باشیم ان شاءالله .

ان شاءالله که سال حسینی رو ! نه حسینی که نه تنها :"قبول" نکرد حتی یزید رو ! بلکه قیامم کرد بر علیه اون !

خب یه نظریه اینه که مثلا :"قبول نکردن" یا بیعت نکردن یه کار یا :"فعالیت" ه ! مثل بقولی :

گناه نکردن !

در حالیکه آقا اباعبدالله علیه السلام یه کاری کرده ! نه اینکه یه کاری نکرده ! خب چیکار کرد !؟

آیا مثل مثلا مادرشان از خانه ، یعنی مدینه خارج نشد !؟ و مثل مادرشان به مسجد ، مسجدالحرام نرفت !؟

و آیا مثل جدّشان هجرت نکرد ! وقتیکه قصد جانش را داشتن !؟

و آیا مثل پدرشان ، که خلافت را قبول کرد ، امامت را قبول نکرد !؟

یا :"سیره" ی دیگری داشتن !؟ و به سبک جدّ ، أب خود خارج نشد!؟ فرزند زهرا علیه السلام !؟

السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی ... و یا لیتنی کنا معک ... .  

ت :

خب فقط نوشتنش که کافی نبود ! ارسالش چی !؟ چند روزی بود که بچه ها ، مثلا یکیشون برا فروش کتابی که نوشته ، از اینترنت استفاده می کرد ، اینترنتش تموم شده بود و نمی تونست بخره که منم ازش استفاده کنم .

ث :

مثل بقول استاد شهید مرتضی مطهری :"شناخت" یا تعریف ذهن ، معّرفی ذهن بدبین ، و یا :" بدبینی ذهنی" .

پس بمونه که مثلا ذهنی بدبین ، با بدبینی ذهن فرق داره ، چراکه همونطور که ذهن می تونه بدبین و مثلا خوشبینم باشه ، بدبینیم همونطوره ! مگه اینکه :"بدبین" ی یه کلمه نباشه و نقل کلام بشه به :"بد" و علاوه بر این :"بینِ"شم اختصاص به مثلا :"فعالییّتِ" مثلا :"ذهن" و :"ذهنی" م نداشته باشه ! مثلا ذهن "مَن" ! مگه اینکه ذهن :"من و تو" یا "تو و من" نداشته باشه ! (ج) مثل همون اولیش ! که نقل کلام شد به اون ! و اون دیگه :"دوبین" نبود ! بلکه "بد" بین بود !

مثل همون که مفسرین در تفسیر :

إیّاکَ نَعبُد و َ ...

گفتن و بعنوان مثال گفته شده : تو را دوست دارم با دوست دارم تو را ، فرق داره ، چراکه تو را دوست دارم مانعی نداره ( مثل نَستَعین) شامل چیز دیگری هم بشه ، بعبارت دیگه مانعی نداره که گفته بشه :

تو را دوست دارم و مثلا بیادتم هستم ، و دیگر و مثلا بفکرتم هستم ، ووو   

ولی آیا میشه گفت :"تو" رو دوست دارم ولو یکی :"دیگه " رو هم :"دوست" دارم !؟ گفتن نه ! خب بله ! منتها چه مانعی هم داره که فقط شامل قدو بالای "تو" نشه ! شامل مثلا :"بینِ"شَتم بشه !؟ خب نه ! اینم مانعی نداره تا وقتی که حرف از :"تو"س ! حتی اگه مثلا گفته بشه : پدر تو ، مادر تو ، برادر تو ، خواهر تو ، همسر تو ، فرزند تو ووو ی تو رو دوست دارم !

خب ، دوست دارم تو را هم همینطوره ! تا وقتی که حرف از :"دوست داشتن" ه ! مثل :"تو" در : تو را دوست دارم .

ج :

که ذهن کی !؟

آیا بقول استاد شهید ذهن مثلا نویسنده ی کتاب  :"چرا مسیحی نیستم؟" !؟ که در احولات یه دانشمندی خونده اون دانشمند از پدرش پرسیده :

کی منو :"فعّال" کرد !؟ پدر در پاسخ گفته من ! و پسر پرسیده خب تو رو کی !؟ حالا پدر پاسخ داده پدرمن، یا همینجا خاتمه داده به :"فعالییت" !؟ فرقی نمیکنه ! چرا !؟

خب برا اینکه :"مسیحی" آخرش میگه : خدا ! دیگه !

بعبارت دیگه این ذهن مسیحی هست که فعال نیست ! اونم فعال علمی ! شایدم : راسخ ! ش !

چراکه نمی تونه بگه : خب خدا رو کی :"فعال" کرد !؟ ذهنشو !؟ اونم ذهن متناقضشو ! در حالیکه پارادوکس ذهنی رو هم میشه رفع تناقض کرد ! که پیشتر بحثش شده ! و نتیجه این بوده که : مجموعه ی جامع نداریم !

حالا چیکار کنیم !؟ (چ) یعنی : چی داریم !؟ رو هم رها نمی کنیم که فعالیتی نداشته باشیم مثل : مسیحی !

چ :

پاسخ اینم داده شده ! منتها از کجا !؟ بمونه ! خروج پاسخ رو میگم !؟ خب برا ورودش دیگه !؟ برا همون :"قبول" ش دیگه ! در :"ورودی قبول" دیگه !؟ 

خب ! پاسخ چی داده شده !؟

: هیچی !

البته :"داریم" ش ! نه :"نداریم" ش ! مثل مجموعه یا ذهن :"جامع" !

خب حالا بریم سر :"ورود"ی :"ها" ! ش ! و خودشم :"قبول" ش ! قبول :"ذهنی" که خالی ، صفر و یا تهیست ! از هرچی ! بعبارت دیگه : مِنهای هرچیه !

ولی ! مِنهای هیچی نیست ! یعنی ! بعلاوه ی :"یک" چی هست ! و اونم هیچیه !

خب آماده ی چی !؟ هرچی ! چه خوب ! و چه بد ! یا چه بد ! و چه خوب !

چی !؟ پارادکس راسل !؟ نه دیگه این برا :"نقطه ی آغاز بود !" و حل شد ! نه :"نقطه ی آغاز ب !" و مثلا :"خوب و بد" یا "بد و خوب " بینی مثلا ! و مثلا :"بدبین" کردنم ! و شدنشم ! همینطور مثلا :"خوب بین" کردن و شدنشم ! و این مثلا :"ثانوی" ه و نه :"اولی" ! و به تعبیر مثلا برنامه ی :"حالا خورشید" تلویزیون :

اصلی !

میدون اصلی ! میدون اصلی شهر ! ...

میدون اصلی شهر بنا شد که :"هیچی" باشه ! و مثلا توش :"دعوا" نشه ! مثل دعوای :"هابیل و قابیل" یا :"قابیل و هابیل" ! صرف نظر از اینم که هابیل گفته باشه : برادر من باهات دعوا ندارم ! چه رسه به اینکه سرتم زیر خاک کنم ! و تازه بلدم نباشم و آقا یا خانوم کلاغه نشونم بده ! تا :"نه بینَ"مِت ! و "نه بینَ"نِت ! و خلاصه :"نه بین" بشی ! مِنهای بین ! تازه :"بشی" ! نه نشی !

خب ! چی نشی !؟ ذهنی !؟ یا مثلا :

عینی !؟

یا بیرونی و یا خارجی، و یا تعبیرات دیگش !؟ خب ! اگه یکی پرسید : قابیل کو !؟

چی !؟ که رو زمین بود !؟ آسمون رفته !؟ یا زیر زمین !؟ :"یاد"ش ! چی !؟ :"یادداشت"ش !؟ "یادداشت روز"ش !؟

مگه اینکه :"فعّال" نباشه ! :"فعالییّت" ی نداشته باشه ! بنام :"یاد" آوری ! ذهن ! یا :"حافظه" ! و تو خودش :"دفن" کنه ! دفن کردنشم "یاد"ش نیاد ! نه اینکه هیچی یادش نیاد ! بلکه :"هیچی" یاد!ش باشه ! بقول ... ! نه همه چی ! و حتی یه چیزم ! و حتی :"یک صفر" م ! بلکه :

صفر یک ! 


  

پس از دانستن معرفت یا شناختِ ... :

سلام علیکم بینابینی عزیزم .

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَالْمُرْسَلَاتِ عُرْفًا ، ... .

اشاره :

در درسهایی از قرآن شبکه ی یک سیمای جمهوری اسلامی ایران ، که در پنجشنبه شنبه ای که گذشت پخش شد ، وموضوش :"وجدان" بود ، آیا مدرس محترم فقط به مثلا :"دکترا"، "مهندسا" ووو توصیه فرمودن ، و شامل ما نمیشه ؟ یا شامل کارگر هرکاری ، مثل کار ما ، من ، تو و بچه هامونم میشه ؟ کارگر کارگره ، چه فرقی میکنه که کار من باشه ، یا تو ، و یا بچه هامون ؟

بله کار با کار فرق داره ، کارگرم همینطور ، ولی هرسه مون کارگریم ، هم من ، هم تو ، وهم بچه ها ، حالا کارگر چه کاری ؟ و چه فرقی داره کار من ، تو و بچه ها ؟ بحثش جداس ، ولی لازم نیست که  مثلا : دکتر ، مهندس ووو شد که قابل درج در کارگر شد ، از قضا در عرف به مثلا من بیشتر میاد کارگر ساختمونی ! تا بقول مدرس محترم مثلا به مهندس همین کاریم که داریم ، به کارگرام که اصلا گفته میشه :" کارگر" و اگرم به من گفته بشه ، عمرا یه مهندسمون یکی بگه : کارگر .

... ، فَالْفَارِقَاتِ ... .

یادآوری :

یادت یاشه ، ببخش ! یادم باشه در مثالهایی که برا چهار عمل اصلی زدم برا تقسیمم ، که گفته شده نوعی تفریقه ، مثال :

1/1 =1

رو زدم ، که مانند مثالای جمع و نوع ضربش .

خب جمع رو که گفتیم ، ضربم که نوعی جمع گفته شده ، می مونه تفریق و تقسیمم که نوعی تفریق گفته شده .

خب :

ای کاش من یه بینابینی بودم ! نه تو خونه مثل تو ، بلکه بیرون از خونه که الحمدلله ربِّ العالمین : "سهم" یا قسمت من شده در تقسیم کار ، و تو مثل ... مجبور نمیشدی بری خونه ی بیرون از خونه ، دستکم در محل بگی ، ولی تو خونه کی به بچه ها بگه اینو که گفتم ؟ 

بسم الله ... .   


  

پیدایش شش :

بِس... ، سُورَةٌ أَنْزَلْنَاهَا وَفَرَضْنَاهَا وَأَنْزَلْنَا فِیهَا آیاتٍ بَینَاتٍ لَعَلَّکُمْ ... .

سلام علیکم بچه های گلم .

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... ، وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً ... ، ... ، قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعًا فَإِمَّا یأْتِینَّکُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَای فَلَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَ ، ... .  

امروز زودتر از سر بهترین :"تفریح" ، یعنی کار اومدم ، بعد نظافت و بهترین کار ، یعنی نماز ظهر و عصر ، و البته در اشغال نبودن کامپیوتر می خوام کمی در رابطه با حرف یکی از شما که در قسمت اظهار نظر نوشته ی قبلی حرف بزنم .

حرفی که می خوام از اون بگم اینه که گفته : " آیه میگه ... . " .

برا همین به پرسشی که داشته می پردازم ! که پرسیده : حرفای من در رابطه با عضو و حسه ؟

 

خب مقصود اگه پنج بعلاوه ی یکه ، یعنی اعضای حسی کلمه ی جامع بدن ، مقصود از حس مربوطه ، یعنی حسش ، حس بدنو میگم ، علاوه بر خود بدن ! که میتونه خودشو لمس کنه ، می تونه هریک از دو حس شنوایی و بینایی هم باشه ، البته اگر همونطور بدن شکلی برای دیده شدن داره ، سر و صدایی هم داشته باشه و خلاصه برا حس شنوایی یه چیزی : " بگه " .  


  

پیدایش 5 :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... ، فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ ، ... .  

سلام علیکم ، شب بخیر بچه ها .

زمین قانون ، منطق و راه کار :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... ، اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ ... .

پیش از این که وارد بحث جدید بشم بگم ، امروز که سر هردو کاری که در دست داریمرفتیم ، یعنی اول رفتیم سر کار دوم و گفتیم ماسه نداره ، موزائیکم کم داره ، و بعدشم اومدیم سر کار اول و مشغول کار شدیم ، برا این بود که ما کارو تعطیل نکرده باشیم .

پس هرچند مهمتر از صرف وقت و بنزین رفت و برگشت ، از جلوی پلیس راه مستقر در مسیر و در حال حرکتم رد شدیم ، با وجعلنا ، هم برای هردوشون ، و هم برا دنبالشون ، چه در نیروی انتظامی و نظامی ، و چه نیروی قضایشون ، ولی " بی فایده " نبود .

چراکه در بحث قبلی گفتم که هرچند ما پیگیر قراردادی که با پیمانکارن می بندیم نیستیم ، ولی چرا بهونه دستشون بدیم ؟ اونم در حالیکه نیاز به کار داریم ؟ در حالیکه خودمونم سرمایه ی کار نداریم ؟ اولشم زمین ؟ یا پول خریدشو برا ساخت و ساز رو اون ؟ هزارم که اوستای خونه سازی باشیم ! و کار بلدم باشیم .

اختصاص به کار ما و کارای ساختمونیم نداره ، هرکاری زمین کار خودشو داره ، مثلا راه سازیم رو زمین ساخته میشه ، اختصاص به راههای زمینی هم نداره ، مثلا همین اینترنتم زیر ساخت خودشو داره و رو اون سوار کاره .

پس ما اگه این کارو که در دست داریم ، یا اصلا این کارم ول کنیم ، و بهر کار دیگه دست بزنیم همینه ، مگه اینکه بکل کار نکنیم ! خب برا چی بدنیا اومدیم ؟! یه بیکار تو دنیا پیدا میشه که ما دومیش باشیم !؟

  ----------------------------------

شنبه اول شهریور 1393 ، پیش از رفتن سر کار :

سلام علیکم صبح بخیر

در اظهار نظری آمده :
زمین کار یعنی کار روی چه چیزی انجام میشه؟
خب این از چه جهت مهمه؟ 
و آیا مهم تر از خود کاره؟
البته کار به زمینش بستگی داره. درسته؟ که اگه زمینش نباشه انجام نمیشه...
دلیل این بحث چیه؟ نبودن زمین کار؟

----------------

... ، وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ ...

وقتی یا زمانیکه مثلا حرف می زده میشه ، حالا کی این "کار" رو می کنه یه مطلبه ، به کی میگه هم یه مطلبه ، پس یه کار پیدا شده مثل "حرف زدن" ، مسئله زمان اون ، که می تونه محدود به زمانی در گذشته هم نباشه ، با مسئله ی مکان و محل این کار فرق داره ، که اینم می تونه محدود به یه آدم نباشه که فقط به اون گفته شده باشه .

----------------------

مرتبط :  

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، لَمْ یکُنِ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَالْمُشْرِکِینَ مُنْفَکِّینَ حَتَّى تَأْتِیهُمُ الْبَینَةُ ، رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ ... . 

 

اظهار نظری در وبلاگ " سلمان علی (علیه السلام) " . 

و : 

نظر در وبلاگ " رو به آسمان " . 

------------------------------------------------------------------ 

جمعه 21 شهریور 1393 :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ، ... .

سلام علیکم ، ظهر بخیر بچه ها .

خصوصا به اونی که در قسمت اظهار نظر پرسیده :

...

هر کار زمینی داره؟ زمین از چه جهت؟ منظور از زمین بستر اون کاره؟

ضمن عرض تبریک بمناسبت امروز ، جونم برات بگه که بعد یکی دوهفته کار بکوب ، از صبح زود تا غروب آفتاب ، امروز مهمونای مشهدیمونو که می خواستن برن بردیم راه انداختیم و گفتم حالا که سرکار نرفتیم در مورد پرسشت حرف بزنیم .

جات خالی دادش سربازتم اومد مرخصی و مهمونارو دید ، یه چهار پنج روزیم تو زمین ما بازی کرد و روزیم پنجاه هزار تومان مزد براش از صابکار گرفتیم و تونست بره دیدن مادر بزرگ و یه چیزاییم برا خودش خرید ، هرچند وقت رفتن ، مثل زمان اومدنش کرایه رفتن سرخدمت نظام وظیفه اجباریشو از من گرفت .  

جالبتر اینکه برا شش ماه اضافه خدمتش یه کاغذی رو تهیه کرده بود که علاوه بر سه نفر آشنا مسجد محل هم مهر و امضاش کنه ، شورای مسجد محل .

حالا کدوم مسجد و شوراش ؟ جالبش اینه !

آخه ما از شهر قبلی که شبونه در رفتیم ، نه تنها مسجد محل مبدا خبر دار شد ! بلکه در هر دوتا محلیم که در اینجا خونه اجاره کرده ایم مسجدش خبردار نشده !

چرا مثلا یه کدی برامون پیامکش اومد که کجا و به چه مقدار رهن و اجاره کرده ایم ، ولی شک نکن که مسجدی در اینجا از : "وجود" با وجود یا بقول تو بی وجود ما خبر نداره !

چرا ؟ برای اینکه جماعت محل تو زمین جمعه ی شهر بازی نمیکنن که خونه و خونواده ما هم تو زمین مسجد محل بازی کنه ! تا خبر از بازی داداشت تو زمین نیروی انتظامی داشته باشه !

حالا مثلا کرایه ی رفت و اومدش بمونه ! که منو یادروزی انداخت که با خواهرت از زندان آزادمون کردن و به امون خدا رها کردن ! حال تحویل مثلا مسجد محل ندادن پیش کش ! تحویل اونیم که اون اس مسی رو که گفتم داده نیز ندادن ! بلکه مثل داداشت رفتیم ترمینال و بلیط گرفتیم و اومدیم خونه ! پس نه تنها مسجد محل ، بلکه هیچ نهادی از نهادهای جامعه ی مدنی غربی جمهوری اسلامی ایران ، که میگن خانه ی ماست ! نیز خبردار نشد !

چرا تو ترمینال ثبت شد ! ولی اگه مثلا ماشین داشتیم یا با ماشین شخصی می اومدیم ، کی خبردار می شد ؟ که از کدوم زمینی به زمینی دیگر اومدیم ؟ تو زمین : "جمهوری اسلامی ایران" ؟

حالا پیدا کن "زمین" جمهوری اسلامی ایرانو ؟

جمهوری ها و اشکال دیگه ی حکومت بشریم که تو دنیا رایجه همینه !

وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً ...

در حالیکه نه تنها :

... ، سَبَّحَ ... .

بلکه :

... یسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ . 

می دونی وقتی خدا اونو میگه فرشته ها ، اعم از آسمونی و زمینی ، چی میگن ؟ میگن :  

... وَنَحْنُ نُسَبِّحُ ...

و خدا چی میگه ؟ میگه :

... إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ ، ... .

روایته که بعدش فرشته ها دخیل می بندن به زمین خدا ! که :

... وَسِعَ کُرْسِیهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ ... . 

راستی قرار بود بیاین اینجا ، چی شد ؟ ان شاءالله وقتی اومدی تو زمین ما بیشتر حرف می زنیم ، سلام و تیریک ما رو به آقاتونم برسون ، صاب زمینتونو میگم ، خداشو میگم ! البته جانشین خدا در اونو میگم ، مثل جانشینش در مسجد محلتون ، جمعه ی شهرتون ووو 

 ---------------------------

مرتبط :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ ، وَرَأَیتَ النَّاسَ یدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا ، فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوَّابًا .

اظهار نظر در وبلاگ : " مدهامتان (پینوشت) " .

-------------------

پینوشت : 

قرآن ، سوره ی الرحمن ( آیه یا نشانه ای که گفته شده کوچکترین آیه یا نشانه ی قرآنه ) . 


  

پیدایش 3 :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... ، یا أَیهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ ... ، هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ ... ، وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً ... .

سلام علیکم ، شب بخیر.

اول مطلبی رو که در نوشته ی قبلی گفتم میگم بگم ، بعد بریم سر بحث فعلی .

گفتم امروز مثل دیروز راحت میریم سر کار و برمی گردیم ، که الحمد لله همینم شد ، خب برا اینکه محل کارمون کار قبلی بود که چند روز پیش صابکارمون زنگ زد و گفت بریم تموم کنیم ، مام از صابکار کار جدیدمون که بیرون از شهره و نمیشه پیاده رفت که نیازی به ماشین ، ومثلا بیمه کردنش باشه و ...

که نه تنها پلیس راه ، بلکه دولت و حکومتم مثل زمان شاها ، نه تنها کاری به کار کردن ما نداره ، حتی پست مدرنش ، بلکه کاریم به محل کار آدمم نداره ! بحث فعلی که گفتم همینه ، محل کار آدم و همینطور بنی آدم مثل ما و منجمله شما دوتا ، و مثل شما که روی زمین زندگی می کنه و خواهد کرد ، از حضرت آدم علیه السلام گرفته تا صاحب الزمان (عج ) .

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، یا أَیهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیکُمْ رَقِیبًا ، وَ ... . 


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :6
بازدید دیروز :170
کل بازدید : 1303368
کل یاداشته ها : 1756


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ