سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رویارویی :

سلام علیکم

... إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیمًا حَکِیمًا ، ... . سوره ی احزاب .

امروز که نشد بریم سر کار ، نه اینکه نمیشد ، ولی صرف نظر از وضع ماشین و خصوصا ترمزای عقب که چند وقتیه لنت می خواد ، ولی اگه میرفتیم و مثل اون شب میشد که در بازگشت بخونه وسط بزرگراه و خط وسطم ایستاد ، که وقتی به صابکار زنگ زدیم و پول واریز نمی کرد معلوم نبود چی میشد!؟ اونم زیر بارش برفی که داشت میبارید و هنوزم میباره ، گفتم تو خونه بیکار نباشم .

رویارویی علمی :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ تُلْقُونَ إِلَیهِمْ بِالْمَوَدَّة ... .

خب ، اول اینکه قبول باشه ، اونم نماز اول وقت ظهر .

خب درستکه گفتم تو خونه بیکار نباشم ، ولی منظورم این نبود که تو خونه بیکار بیکارم ، مثل صفحه ی سفیدی که تو بحث قبلی گفتم بقول حسی و حسیون (1) تو اون چشش افتاده به یه سیاهه و مثلا یه نوشته ، البته همونطور که اینم گفتم بقول پاره ی تن رهبر فقید انقلاب حضرت امام خمینی (ره) ، در یکی از آثار بدون استثناء خوبشون :"فاقد" این صفحه ی حتی بیکار در رویارویی مثلا نوشته ای روش نبود ، حالا در غیر اینصورت بود ؟ این صفحه در صفحه ی بیرون یا مثلا بقول مرحوم علامه در صفحه ی :" جهان خارج" بمونه !

پس در خونه (2) فقط این نیست که دارم میگم .

میگن سقراط گفته : من فیلسوفم ، یعن دوستدار دانشم ، نه اینکه امروزه به مثلا عالم یا دانشمندی فیلسوفم گفته میشه .

حتی به دانشمندی حسیم ! حالا اون دوست داشتنی که سقراط گفته کار حس و حسی هست ؟ یا کار قلب یا دله ؟ بمونه ، همینطور وقتی حسی و حسیون حرف از دوست داشتن می زننم !؟ خب وقتی حرف از علم یا دانش زده میشه ! حرف از دوست داشتن حس و حسی زده نشه !؟

خب ، حالا من کاری به دوست داشتن علم یا دانش ندارم ! که بجاش طلب یا جویندگی علم یا دانشو پیامبر صل الله علیه و اله و سلم فرموده باشن و اینم که : ... الا ان الله یحب بغاة العلم .

اونم ولو از سینه ی دروغگویی که حرفش بقول حسی و حسیون پس از باز حس همون حرفه از صفحه (3) ای در حسه ! ولو نقطه ای در اون ! و سفید از حسم !

خب ، حالا کاریم ندارم به اینکه ایشون ، سقراط ، اینو که گفته در رویارویی با سوفیستی ، یعنی عالم یا دانشمندی گفته ؟ که امروزه اگه به یکی گفته بشه سوفیست ، مگه مثل فرقه ای از قلبی و قلبیونی باشه که اسم خودشونو گذاشتن :"ملامتی" و بگه ملالی نیست ، یا بقول معروف از سعه ی صدر بالایی برخوردار باشه و هیچی نگه ، مثلا حتی نگه : من کی سفسطه کردم ؟

خب منم مثل ایشون دوست دارم ، منتها دوست دارم ببینم (4) یه عالم یا دانشمند چی میگه ، ولو اینکه دیدنیم علم یا دانش مسموع باشه ، ولو اینکه مسموع از عالم یا دانشمند حتی حسیم باشه ، ولی به چه قیمت ؟ به قیمت :"به تعبیرمعروف" سفید بودن من !؟ حالا به تعبیر معروف :"فاقد" من که بمونه !

یه مثال بزنم ، اونم در این سال که داره پاییز اونم به پایان میرسه و ضمن تبریک شب یلدا زمستان اقتصاد مقاومتی می مونه ، اقتصاد متکی بر درون !

آیا درون سفید از مثلا ایرباسی که آمریکا بخواد بده !؟ یا به قیمت فقدان درون !؟ خب مگه ایرانم یه چهاردیواری نیست ؟ یه خونه نیست ؟ خونه ی یه خونواده ای بنام ایرانی ؟ حالا خانواده ای شیعه ، مسلمان ووو بمونه ! سفید از آدم (5) که نیست ! یا فاقدش !

که چی ؟! مثل سقراط دوستداره بدونه تو ایرباسش چه علم یا دانشی بکار رفته ؟ یا مثل من دوستداره ببینه !؟ یا مثل اونی که می خواد مثلا سوارش بشه ؟ نه مثل منی که نشد امروز بره سر کار ! با ماشینیم که مثلا ترمز عقب نداره ! چه رسه به ایرباس دوست داشتنی سوار شدنش ! البته اگه سفید نشده باشه یا مفقود ! مفقود الاثری از من ! از خودم ! حالا از خداشم بمونه ! و همچنین خونه ی من ! درون من ! و بقول آقا اباعبدالله علیه السلام : من والسلام .

زیرنویس :

1 - مراد از حسیون پیروان حسیه ، ولو اینکه بگه علاوه بر حس مثلا قلب یا دلم داره ، وحتی بگه عقل یا خردم داره .

2 – چهار دیواری خونه ی خانواده هم مثل هر چهاردیواری دیگه ، مثل چهار دیواری مسجد محل یا بقول جامعه ی مدنی غربی یه چهار دیواری دیگه ، مثل شهرداری شهر مثلا !

3 – تمام صفحه ، یه صفحه ، حالا صمدی ، لم یلد و لم یولد ، و لم یکن احد در درون ! یا جهان داخل ؟ بمونه ، که تو همین نماز ظهرم داشتیم و بدون اونم نمازم نداریم ! چه رسه به کاررای دیگه ! چه در چهار دیواری درون ، و چه در بیرون و مثلا خونه ی خانواده و خانه ی خانواده های یه محل ، یه شهر ووو .

4 – البته باچشم ، عضو حس بینایی .

5 – یعنی یه نفر ، چه آدم و چه زوجش .  

 


خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :35
بازدید دیروز :76
کل بازدید : 1297380
کل یاداشته ها : 1749


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ