سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یه نفر مثل (ألِفتایِ) :

(الف) : اللهم صل علی علی بن موسی ال ... .

سلام علیکم

بازجویی :

بسم الله الرّحمن الرّحیم

آشنایی ب (ب) ... .

--------------------------------------

پاورقی :

خب بازم طبق معمول اخیر و خصوصا یکی دو روز گذشته (پ) که تنها شدم و گفتم دست به قلم بشم ! با خودم گفتم :

خب امروز چی بنویسم !؟ البته بعد ... سرپایی ، حالا میگم چی ؟ سرپایی ، اصلا شاید موضوع نوشته ی امروز همین از آب (ت) در اومد ، شایدم از : خاک .

دیشب بعد سریال جومونگ (ث) م نشد برم تو کانالا ، وقتی همه خوابیدن بود که داشتم توشون می گشتم دیدم شبکه ی افق داره در باره همون موضوعی حرف می زنه که داد برادر حسن رحیم پور ازغدی رو در آورده بود و دیروز قبل از ظهر ازش گفتم ، یعنی نوشتم .

خب از یه طرف خیلی دیروقت بود (ج) و خوابم میومد ، و از طرف دیگه توهمونجایی که تلویزیونم بود ، اونم ملکه ! خوابیده بود و اگه قرار بود گوش بدم ! که چی گفته میشه !؟ مسئله ی اولیم نباشه ، که بود ! دومیش که هست !

خب سه چهار تا هم جوان دعوت شده بودن تو برنامه و راجع با اون موضوع ! برام جالب بود !

یه خورده صدا رو کم کردم و یه خورده هم گوشا رو تیز خدمو سپردم بخدا و تازه گرم اون سه چهار تا بودم که خدا بروز هیشکی نیاره ! عیال با احترام فرمود : صداشو کم کن !

الف – صبح ، ساعت هشت .

ب – با صدای بلند آ ، ولی شما با صدای یواش بخونید ! حالا میگم چرا ! با إ .

پ – که ته تغاری خونه رفته دیدن ته تغاری ، یعنی رفته تهرون .

یعنی خانوما چند وقته که میرن :"باشگاه" بدن سازی ، اینم خونه نیست و خودم و خودمم تو خونه الان که مشغول نوشتن شدم ! چی !؟ حالا میگم ! اینم مثل ب .

ت – سلام برحسین .

ث – که چه کرد !؟ جلو دار سپاه طرفای مقابلشو ، خب برا اینکه تِسو هم رفته بود اون طرف دیگه ! و پدر خانومشو که تنها نذاشته بود ! و طرح پیشتازم که تایید کرد دیگه .

ج – که از محسنات این برنامه یکی همین وقت یا زمان پخشش بود ، حالا منکه بچشم نخورد : بازپخش

البته :"زنده" هم ، ولی :"بازپخش" مثل :"ممکن الوجوده" دیگه ! بازپخش :"خاص" مرده که نیست ! تازه باشه هم ! بازم بازپخش : یه ...

چیزیه دیگه ! بازپخش :"ممتنع الوجود" که نیست ! مثل :"... یک" مثل نطق عصر حاضر ! که جالبه ! حاضرشو میگم .

خب بقولی فرض محال واجب نباشه ، مانع که نداره ! امکانش ! چه خاص و چه عامّ هردوش ! کدوم دو !؟ خب وجود و عدم ، یا عدم و وجود دیگه ! وگرنه عالم امکان و ممکن و شاید ماید یعنی چی !؟ بازپخش چی !؟ زنده ؟ یا مرده !؟ هیکدوم یا هردوی این دویه دیگه ! یکی از اقسام مقسمی و اونم فقط :"وجود" نیست که ! همینطور :"عدم" م !

که یکی از اقسامشم :"خدا" یا :"نخدا" باشه ! و یکی خدای عالمش و اون یکیم ناخدا !ش ! و محل دعوای ایندو ! و اهل عالمم ! تماشاچی ! تو عالم وجود و حتی عدمم که از این حرفا نیست ! اونجا ها چیزی جز هست و نیستم که خبری نیست ! دعوا سر لحاف عالم امکانه ! و خدایی این عالمه ! کدخداییشم ! و بعبارت دیگه عالمداری ! مثل شهرداری مثلا ! یا مثلا دهداری و نظایر اینا و منجمله خانه داری ، تا خاکداریم که پیش از ظهر گفتم شاید از : خاک

اینا رو برا :"بازجویی" که بجای :"بازخوانی" گفته شد گفتم ، که موضوع اصلی نیست ، اصلی همون :

یه نفر مثل (ألِفتایِ)

گفته شده هست ، و برا موضوع "بازجویی" فعلا به همین بسنده می کنم که مثلا بازپخش امکان داره بازپخش زنده ای باشه ، و امکانم داره که باز پخش مرده ای باشه ! فرقش چیه !؟ فرقش زنده کردن مرده هست ! مگر اینکه گفته بشه مرده دیگه مرد ! نیست شد ! چی نیست شد !؟ مرده دیگه ! زنده ای که مرده بود دیگه ! و بقولی نیست شد دیگه ! بعبارت دیگه بازپخش یعنی نیست نیست شد !

اونوقت هست چی !؟ خب نیست که شد ، نیست بشه !

اونوقت هس چی !؟ منظور از این پرسش اینه که هستم مثل نیست ، هست شد !؟ بعبارت دیگه هستم هست شد !؟ یا :

صفر یک !؟

البته اگه این همون زنده شدن مرده نباشه ! بعبارت دیگه یک یا یه صفر نباشه ! یه مرده نباشه ! که این جای تامل داره و فعلا بمونه برا فرصت دیگه و برم سر موضوع اصلی ، که یک یا :"یه ... . " هست ! که هنوز نمرده ! منتها :

یه نفر مثل (ألِفتایِ)

چرا !؟ نه اینکه چرا هست !؟ بلکه چرا : یه نفر مثل (ألِفتایِ)!؟ که فعلا همینقد بگم که تایِ با لغایت یِ فرق داره ! خب یه امکانی هم داده نشه !؟ به یکی دیگه !؟ ولو :"صفر" ! که :"یک" بشه !؟

البته گفتم که اگه :"صفر یک" جای تامل داشته باشه ! ولو اینکه :"خاک" شده باشه ! و فقط کافی باشه که باز آب (ت) یاری بشه و گل و ... ، و باز آدمم نشه ! انسانم نشه ! بشر که بشه !

مثلا بچشش بیاد یه بچه (چ) .

بچه رو ولش ! بزرگ و بزرگترشم ولش ! یه مثال بزنم ! برا :

یه نفر مثل (ألِفتایِ)

دیگه ! مثلا فرض کنیم یه خانم ! مثلا آمریکایی ، حالا آمریکا یعنی چی !؟ یعنی عالم ! واجب و ممتنع و ممکن ایندو هم ! باشه که یه موشک انداخته شده رو بذاره پشتش و پشت به اون پشت تریبون قرار بگیره ! روبروشم هیشکی نباشه ! یعنی یه نفر دیگه نباشه ! بعد بگه اونو ، که پشتش گداشته ، دونفری که ایرانی یمنی باشنم نه ، اصلا ایران انداخته ! حالا کجاشم تو عالم بمونه !

خب این یعنی چی !؟ جز اینکه یه نفر مثل اون خانم تو عالمش ! هست !؟ ولو قد یه جایی از عالمش !؟ پس اون خانم تنها نفری نیست که تو عالمه ! حالا اون یکی و مثلا ایرانیم آقا و خانومش بمونه ! و گیریم یه خانم ایرونی اون موشکو رو انداخته و این خانوم آمریکایی هم تو ایران اون که یمنم باشه ! نینداخته ! و فقطم اون خانم ایرانیه که موشک انداخته ! از یمنش !

خب پس اون خانوم آمریکایی :

یه نفر مثل (ألِفتایِ)

هست و با اون خانم ایرانی میشن : یه نفر مثل (ألِف لغایت یِ) عالم !

تا بعد بریم سر اینکه کی موشک انداخته !؟ تو زمین یا خاک اون یکی دیگه !؟ دوتایی ! خانوما ! ی آمریکایی و ایرونی !

و خودشون می دونن ! به ما! یا من ربطی نداره تو عالم ! البته اگه منم توش باشم ! و اون خانم آمریکایی به من داشت می گفت ! البته نه در یه عالمی و حتی :"قطب"شم که تو عالم اونا نباشم ! و از اونجا بخوام قضاوت کنم فی ما بین اونا !

مثل اونایی که تو یه عالم دیگه باشن و حرفای اون خانوم آمریکای بگوششون خورده باشه ! یا بچششون اومده باشه مکتوب یا نوشته اش ! بعد تازه براش مثلا جلسه هم گذاشته بشه و :" قطعنامه" هم صادر بشه و خانم که نه ، آقا هم نه ، بلکه بچه ی ایرانی هم مجکوم بشه به مثلا موشک اندازی ! بهش ! بخاکش ! اونم نه خاک یمنش ! بلکه ایران !

خب ، بمونه برا صبحی دیگر ، شب بخیر .

 

چ – مثل خودش تشنه ی آب (ت) .    


خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :386
بازدید دیروز :594
کل بازدید : 1310685
کل یاداشته ها : 1756


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ