سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلام علیکم

باز هم اول امروز جمعه را تبریک عرض کنم ، هرچند که گفته شود تکراریست ، چراکه وقتی ما حرف می زنیم از سین سلاممان تا نون اون آخرش چیزی جز تکرار حروف الفبایی نیست که با این حروف حرف می زنیم .

این را برای این عرض کردم که یکی از عزیزان در پیام خصوصی خود فرموده اند :

" سلام

بله اسالام یعنی تسلیم شدن.

اما .. آیا من و شما هم مثل بیشتر این مسلمونها دایم شعار میدیم و خداخدا می کنیم و از صبح تا شب دروغ میگیم و ...؟

منم اشکالاتی تو زندگی دارم اما سعی میکنم بیشتر از خدا به خودم که خودمو احساس میکنم ایمان داشته باشم .

یک ایمان که نه راز ونیازی هست نه التماسی.

ساعتی اندیشه کردن بهتر از 70 سال عبادت است.این جمله رو تو متن شما دیدیم

منظور از تقلید همون کارایی میتونه باشه که ندیده ندونسته میگیم و عمل میکینیم مثل تقلیداز نماز خوندن اعراب

مثلا میگیم(توفلان کشور  اصلا یه دونه هم بیکار نیست)اما تو کارامون داریم خیانت میکینم . به فرض هم که تو فلان کشور بیکاری نباشه ؟یعنی باید همه چیزو به نفع خودمون ببینیم؟

مثل مسلمونای دروغی؟

شما وبلاگی راه انداختید در باب همفکری   با عنوان اندیشه .اما اندیشه به چی؟

اندیشه به فلان علامه؟

اندیشه به دلیل؟

 اندیشه به گفته های قران که در عمل وقتی کشورای اسلامی رو میبینیم جایی بس انتقاد از قران وجود دارد.

من . شما . یا اون یکی داریم زندگی میکینم اما میون این همه اعتقاد گیر کردیم که اگه اعتقادنداشته باشیم و درست باشیم میگن فقط ما کافریم .اگر اعتقاد داشته باشیم و  نادرست باشیم می گن  فلانی انسانی مومن است که  گاهی خطا و اشتباه هم میکنه..

ازم انتقاد کنید تا به موفقیت برسم.این شعار منه.

در ضم همهی جملاتتتون در حقیقت چند جمله ی کوتاه است که تو هر پست تکرار می شه.

می شه به چند جمله ی تکرای که همیشه کلماتی مثل    ( این چیه/ به قول محوم علامه . صفر و یک .یا اندیشه ) گفت اندیشه؟

این چه جور اندیشه ایه که همیشه فقط تعدادی جمله تکرار می شه اونم فقط و فقط از گفتار این و اون. " .

خب پس چاره ای جز بکارگیری همین حروف تکراری نداریم برای حرف زدن ، پس این فقط کار بنده نیست ، می بینیم که ایشان هم همین حروف را بکار برده اند و از قضا هم از گفتار این و اون ! مثلا آنکه گفته : " تو فلان کشور اصلا یه دونه هم بیکار نیست " ، یا : " می گن فلانی انسانی مومن است که گاهی خطا و اشتباه هم میکنه " و ... .

حالا چه هر کدام از این نقل و قول ها مثل نقل قولی باشد که مثلا بنده از مثلا مرحوم علامه نقل کرده باشم ، و یا مثل شاه بیت منطق ریاضی یا این چیه رایانه ای بومی هم که عبارتست از : " صفر یک " ش ؟ و چه بنا بر مقصود دیگری نقل قول شده باشد .

پس برویم سر حرف خود ، مگر اینکه بنا را بر این بگذاریم که دیگر حرف نزنیم !

خب ببنیم حرف این عزیزمان چیست ؟ خلاصه ی حرفشان اسلام و مسلمان است .

خدمت ایشان در این چیه وبلاگشان عرض کرده بودم و ایشان هم تا اینجا حرفشان با ما یکیست که : الاسلام هوالتسلیم ، و ... .

بنده هم حرفم با ایشان یکیست که اگر فرموده باشند : الاسلام هو ... العمل . پس حرفمان یکیست و اختلافی در معنی یا تعریف کلمه ی اسلام نداریم ، و فکر هم نمی کنم در تعریف مسلمان هم چندان اختلافی با هم داشته باشیم .

فقط اختلافمان در مسلمانی ماست ، یعنی عمل ایشان با عمل بنده شاید فرقی داشته باشد در حالیکه هردو هم مسلمانیم ، یعنی اتفاق نظر داریم در تعریف از اسلام و مسلمان .

خب اینهم طبیعیست ، چراکه ما ( هنوز !) دو نفریم نه یک نفر و هر یک از ما را با خودمان که در نظر نگیریم این مسئله پیش می آید .

پس امیدوارم که این نکته را در نظر داشته باشند و آنگاه اگر باز هم مسئله ای پیش آمد مطرح بفرمایند تا ببینیم مسئله چیست تا به آن بیندیشیم .

خب حسب الامر این عزیزمان لازم شد که این عرایض را داشته باشم و بعد برویم سر بحثمان که در قسمت قبلی رسیده بودیم به اینجا که جایگاه اندیشه هم مثل جایگاه مثلا چشم است .

فرقش با چشم اینست که چشم بقول مرحوم علامه می افتاد به جهان خارج و بعنوان مثال به یک خاصه ای بعنوان یک سیاهی ، ولی برای اندیشه همین خاصه پس از پیش کشیدنش از حافطه اتفاق می افتد در حالیکه نه تنها در منطق جدید بلکه در منطق قدیم مثلا مرحوم علامه این رخداد روشن نیست .

منطق جدید که آرزویش دست یابی به حافظه است و آخرین نسخه ای هم که برای حافظه پیچیده همین " صفریک " است که به بن بست رسیده و از دست فازی آن هم کاری بر نمی آید ، چرایش هم روشنست ، برای اینکه از چشم انداز مثلا عضوی مثل چشم تا به حافظه سپردنش دستکم حسی دارد این چشم تا بقول ایشان یکی " دو رقم " یا بقول دیگرش " بی نهایت رقم " ی را دیده باشد تا برایش حافظه ای دو رقمی یا بی نهایت رقمی را جا سازی کرده باشند .

پس می ماند الگوی قدیمی اندیشه ! چراکه هریک از اینها مدعی روش اندیشه اند ! چه قدیمی و کهنه و چه نو و این چیه پست نو ایشان این چیه فازی ایشان که عرض کرده ام بنای این هم حداکثر یش دو رقمیست ، هرچند که ادعای اصلاح الگوی روش جدید اندیشه یعنی منطق ریاضی یا این چیه رایانه ای بومی خودمان را هم داشته باشد .

جالب اینست که ما ، مثلا همین عزیزمان که اجازه فرمودند پیام خصوصی ایشان را عمومی پاسخگو باشم کاری هم با این حرفهای آنها ندارند و خیلی راحت سر این چیه کلاس درسشان نه تنها : دو رقم " صفریک " بلکه : " بی نهایت رقم " ی ایشان را هم تصدیق می فرمایند : الاسلام هو ... ، و التصدیق هو العمل !؟ و با عملکردشان در مثلا افغانسان ، عراق و لبنان ووو هم که نه بلکه در ناف نیویورکشان و کمی آنطرفتر سازمان مللشان در محله هارلم مثلا کاری نداریم !؟

خب باشد مانعی ندارد ! ولی اینکه مثلا بگوییم : " ... اما سعی میکنم بیشتر از خدا به خودم که خودمو احساس میکنم ایمان داشته باشم . " چطور ؟ آیا سعی کرده ایم که حسی مثلا حس بینایی داشته باشیم ؟ که وقتی مثلا بقول مرحوم علامه چشم ما افتاد به یک سیاهی و بار دومش افتاد به یک سفیدی ، این دو خاصه مثل مسلمان نباشد ؟!

چراکه ایندو خاصه مثل همان شما و بنده ی مسلمان است که مرحوم علامه فرمود : وقتی بنده ی مسلمان را بردیم پیش شمای مسلمان که بار اول چشممان به آن افتاده بود و دیده ( حس کرده ) بودیم و پس از تجرید از حس بقول ایشان به بایگانی هم سپرده بودیم یا بعبارت دیگر در حافظه دفن کرده بودیم ، حالا بماند آیا در قبر شماره ی صفر یا یک رقم دیگرش ؟ حالا !؟ می بینیم که ایندو یعنی بنده و شما یا شما وبنده با هم منطبق نمی شود !؟

بقول این عزیزمان حالا کدامیک از ایندو مسلمان است ؟ مثل آندو خاصه .

در حالیکه مثل آندو خاصه و بی نهایتش هم ، ما مسلمانیم و مسئله همین جا پیدا شده که که آندو را خاصه ندیده ایم و خود را هم مسلمان ، حالا تحت چه چیزی آندو دیده شده اند و ما هم بشرح ایضا ؟ و با چه ایندو بقول مرحوم مطهری : " مقایسه " شده اند ؟ مسئله اینست ای عزیز .

کافسیت یک بار و فقط یک بار چشم ما به آن دو در ظرف خاصه و یا ما بعنوان مسلمان افتاده باشد ، و یا بقول مرحوم علامه یا بقول این عزیزمان به آندو یا ایندو در ظرفی نیفتاده باشد !؟ چشم خودمان را عرض می کنم نه چشم خدا را که گفته شود : " ... اما سعی میکنم بیشتر از خدا به خودم که خودمو احساس میکنم ایمان داشته باشم . " .

چراکه : عرف نفسه عرف ربه .

و همان قرآنی که این عزیزمان فرموده اند هم همان اولش فرموده : بسم الله الرحمن الرحیم ، اقرا باسم رب ( خودت ) الذی ... .

و در مقدمه ی قران العظیم هم فرموده : بسم الله الرحمن الرحیم ، الحمد لله رب ال ( خودمان ) ، ... .

ببخشند عزیزانی که مطلب برایشان طولانی شده باشد و از حوصله ی خواندنشان بیرون باشد .

---------------------------------------

کلمه ی کلید : مقیاس

---------------------------------

بعد از تحریر : بیش از دو ساعت از این چیه کارت اینترنت چهار ساعته ای صرف ارسال این مطلب تا اکنون شد !

-------------------------------------------

کلمه ی کلید : اصلاح الگوی مصرف


خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :449
بازدید دیروز :501
کل بازدید : 1311249
کل یاداشته ها : 1756


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ