سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

سلام علیکم .

    عزیزانی که فرصت کرده اند نگاهی به عرایض قبلی بیاندازند ملاحظه فرموده اند که تعبیر سند چشم انداز بعنوان مثال بعرض رسید ، مثل یک سیاهی که مرحوم علامه فرموده بودند .

    حالا دیگر این عبارت به اصطلاح مهمل نیست ، و نه تنها مستعمل ، بلکه نهادینه هم شاید شده باشد .

: ( چراکه ) دانشجویان علوم به اصطلاح دینی شاید خبر داشته باشند که در همان اول و یا نخستین کتاب درسی ایشان آمد ، که لفظ بردو قسم است ، مهمل یا مستعمل ، مثلا در کتاب امثله ی جامع مقدمات که این آمده بود .

    بنابراین تعبیر مثلا اکتیو هم که بعرض رسید ، و یا تعبیر تقلیدی هم که قصه گوی عزیز خواستند پیگیری کنیم همینطور است ، یعنی دیگر مهمل نیست ، بلکه مثل عبارت سند چشم انداز استعمال می شود .

    خب حالا ما یک عبارتی در دست داریم و یک برنامه ای هم که : اول تعریف آنست ، که ایشان ، قصه گوی عزیز را عرض می کنم ، زحمتش را کشیده اند و پیش پایمان گذاشته اند .

    پس هرچند ما این لفظ یا تعبیر را بکار برده و می بریم و انشاءالله ، خواهیم برد ، ولی بی نیاز از تعریفش نیستیم ، مثل مثلا وقتیکه هر چند چشم ما  به یکی افتاده ، ولی از همراهش که معرف حضور ماست ، می خواهیم که همراهش را به ما معرفی کند .

    خب تا اینجاثبت با سند برابر است فی مابین ما ، حالا چه بحسب نیاز باشد و چه بحسب دین که اولش معرفت یا شناخت گفته شده ، و یا اول عبودیت که آقا امام رضا علیه السلام فرموده بودند .

    ( چراکه ) عزیزانی که فرصت کرده اند نگاهی به فرمایش بروز قصه گوی عزیز بیاندازند ، ملاحظه فرموده اند که پس از بسم الله الرحمن الرحیم ، الحمدلله رب العالمین ، الرحمن الرحیم و مالک یوم الدین ، به اولین حرف ما پرداخته اند که ایاک ... .

    پس تهیه و تنظیم برنامه ی ایشان هم همچین بی حساب و کتاب نیست ، چراکه اول نعبد هم معرفت یا شناخت است .

    خب مثل اینکه ( یاد ) م رفت جمعه را تبریک عرض کنم . امیدوارم قضایش را بپذیرید.

فعلا خدانگهدار .

    بعد از این چیه تایپ عرایض بالا که یکی از بنده زاده ها زحمتش را کشید ، که امیدوارم از ثواب و عقابش هم بی نصیب نماند ، گفتم چه اشکالی دارد که ما هم بله ؟!

    : ( چراکه ) در وبلاگ روز پیشنهادی پارسی بلاگ آمده :

 

پی نوشت:

    (1) حال میکنم! یه متن جدی می‌نویسم، وسطش هرجا عشقم بکشه می‌زنم تو خط طنّازی! مگه کی اینا رو می خونه!؟ همه آشنا هستن دیگه!

    راستی مثلا : العلم حجاب اکبر ، مستعمل شده ؟ و اگر معرفت یا شناخت هم بجای علم یا دانش بکار برده شود ، یعنی مهمل نباشد ، المعرفت هم حجاب ... ؟

    ( چراکه ) موضوع چشم انداز ما در این وبلاگ حجاب است .

    امیدوارم که خدا مارا بی معرفت یا بی حجاب نیافریده باشد .

    اما بعد بقول عزیزی که خیلی وقته ازش خبری ندارم و بروز نکرده ، سروده ی زیر را هم بپاس قدر دانی از عزیز دیگری تقدیم حضور می نمایم ، هرچند که بقول ایشان :برایم باور کردنی نیست ، من و شعر در اینجا ؟

    توضیح اینکه تعبیری در این سروده از بنده می باشد ، چراکه من و استعمال عشق ؟

سال ها رفت و هنوز از تو خبر نیست مرا

سخت افسرده ام و شور و شرر نیست مرا

مدتی شد به خیال تو مرا راهی نیست

و امیدی به می و شهد وشکر نیست مرا

باز ، دست طلب از حلقه ی این در نکشم

که جز این حلقه دگر ، حلقه ی در نیست مرا

روی زیبای تو از چشم حسود ایمن باد

چه کنم چون که در آن روی ، نظر نیست مرا

روزهایم همه شب می شود از دوری تو

در غم هجرانت شام و سحر نیست مرا

اگر از ( مهر ) تو مشهور جهانیم چه باک

جز هوای رخ تو ، در دل و سر نیست مرا

تا رضایم به غم ( مهر ) شما می دانم

که به جز خون دل و دیده ی تر ، نیست مرا

    ( واحدی حرف دلم گفت و بهم ریخت مرا )

    این ( تا نیست مرا ) اولین سروده ی دفتر اول کتاب چقدر فاصله به قلم آقا سید محمد رضا واحدی عزیزمان صاحب وبلاگ وزین لبگزه است که امروز پستچی آورد و دستش درد نکند .

    خب ، تولد آقا امام حسن ثانی علیه السلام هم مبارک ، چه خبر بود امروز سامره ! دیدید از تلویزیون ؟

    یا حق .


خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :524
بازدید دیروز :539
کل بازدید : 1310229
کل یاداشته ها : 1756


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ