سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ ، ... ، فِی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ .

 (سلام علیکم)

مقدمه ای بر خواندن و نوشتن :

خدا رفتگان شما را بیامرزد ، ابوی مرحوم ما یک حرفی از بچگی به ما یاد داده ، آنهم اینکه وقتی وارد یک جا می شویم اول سلام دهیم ، تازه بقول پیامبر ، ولو اینکه در آنجا کسی نباشد .

نخستین پرسش کتاب خدا : أَلَمْ یعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یرَى ؟ (نخستین سوره ی قرآن العظیم ، سوره ی علق)

حالا ما گیریم که مثلا آنهایی که به آرامگاه حجربن عدی اهانت کرده اند بزرگتری مثل ابوی مرحوم ما نداشته و ندارند ، پیامبر را هم قبول که قبول نداشته باشند ! خب جواب خدا را چه می دهند ؟ آیا خدا که مثلا ده سال پیش از بعثت دیوار خانه خودش را شکافت و حضرت فاطمه بنت اسد سلام الله را وارد خانه کرد ، با بتهای سنگی و چوبی ووو دیگران که در خانه اش گذاشته بودند کاری داشت ؟ اهانتی کرد ؟

خب بله مولود کعبه که از کودکی تربیت شده در مکتب وحی ، یک روزی خانه ی خدا را از این سنگ و چوبها ووو جارو کرد و بیرون ریخت ، یک روزی هم بجایی رسید که بیزاری خدا و فرستاده اش را از دو گانه پنداران پیمان شکن برای آنها برد و به آنها ابلاغ کرد .

خب بله اگر اینها جرم است ! حجربن عدی و پسرش بجرم طرفداری از مولود کعبه و پاک کننده ی خانه خدا از آثار شرک و بت پرستی و فرستاده خدا و رسولش برای ابلاغ سوره ی توبه به مشرکین پیمان شکن جای کشته شدن دارد ! ولی آنچه که بعنوان جنازه ی مرده ی بخاک سپرده شده خوانده می شود در کدام حافظه ای نوشته شده که به آن اهانت شود ؟

تاریخچه ی خواندن و نوشتن :

زمان ما یعنی نیم قرن پیشتر از نهضت که نه ، از پیکار با بیسوادی پادشاهی هم خبری نبود ، حالا اگرهم بود ابوی مرحوم ما ما را اول فرستاد مکتب ، ابجد ، هوز ، حطی ، کلمن ، سعفص ، قرشت ، ثخذ ضظغ را و عمه جزء را که جزء سی قرآن نامیده می شود در آنجا یاد گرفیتم .

البته با الفبای فارسی پیش از رفتن به مکتب آشنا شده بودیم ، و فقط به زبان مادریمان که ترکی بود آشنا نبودیم بلکه فارسی هم حرف می زدیم ، ولی به نوشتن فارسی فکر می کنم در پایه ی اول ابتدایی دبستان مشغول شده باشم . یعنی یادم نمی آید پیش از آن بفارسی چیزی نوشته باشم ، چرا در مکتبخانه که علاوه بر سوره هایی از قرآن که می خواندیم ازگلستان و بوستان سعدی و کلیله و دمنه ویکی دو کتاب دیگر فارسی هم می خواندیم ولی نوشتنش یادم نمی آید ، فقط یادم می آید که مثل مثلا آموزه های پدر که از کتاب خدا نخست سوره حمد و بعد هم سوره ی توحید را یادمان داده بود که نماز هم بتوانیم بخوانیم ، و چند سوره کوتاه دیگر ، و داستانها و مطالبی از کتابها که بیشتر قرآنی و روایی بودند برایمان می خواند ، و دیگر حرفهایی که مادر برایمان می گفت ، و آنچه که از خواهر و برادر در خانه و همبازیها در بیرون از خانه می شنیدم و دیگر از دیدنی ، شنیدنی ووو را در جایی می نوشتم ! که الان یادم می آید تا برایتان بگویم .

آن زمان که مثل الان رایانه نبود که در آن نوشته شود و نگهداری شود ، نهایتش اگر کاغذی بدست می آمد روی آن یادداشت برداری می شد ، ولی اگر هم مثل امروز هم بود باز پس از خواندنی از حافظه یعنی یادآوری از آنست که در حافظه ی یارانه نوشته می شود ، مثل همین که بنده دارم از حافظه ی خود مایه می گذارم در این نوشته که پیش روی شماست .

بعبارت دیگر اینکه گفتیم خواندن و نوشتن ، برای اینست که نوشته ای خوانده می شود و بعد آن در حافظه ی ما یا مثلا رایانه مثل این که چشم شماهم بر آن افتاده نوشته می شود ، حالا نخستین نوشته ای که خوانده شده و در حافظه ما نوشته شده چیست ؟ هرچه باشد و هرزمانی که رخداده باشد رخدادی مثل این نوشته است که در این صفحه پیش چشم ماست .

مثل سلامی که وارد این صفحه شد و خیر مقدم چشم آسمانی شما .

تا بعد فعلا خدا نگهدار .   

 


خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :293
بازدید دیروز :445
کل بازدید : 1308918
کل یاداشته ها : 1756


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ