سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلام علیکم .

ضمن آرزوی شفا برای همه ی مریضان خصوصا عزیز جناب دکتر غریب عزیزمان که هرچند مقدمشان گرامی باد در وطن ، ولی نه این جوری ، و سلامتی مسافران خصوصا قصه گوی عزیزمان که گویا بیشتر از آقا مسعود عزیزمان ( یه مسافر ) ند و اخیرا از زیارت آقا امام رضا علیه السلام هم برگشته اند ، امیدوارم که این عزیزان باز هم فرصت یابند که بحث شیرین تقلید شان را به جایی برسانیم .

فکر می کنم بد نیست از مشترک این بحث و اندیشه در قرآن حرف بزنیم تاایشان هم خود را برسانند .

نظر جناب دکتر این بود که برای تقلید هم ناگریز از اندیشه هستیم ، در بحث از اندیشه در قرآن هم ، به این معنی هم که ببینیم قرآن در باب اندیشه چه می گوید ، که آیا مثلا در باب معرفت یا شناخت که نه تنها گروهی را بلکه احدی از ما را  هم بی معرفت مخاطب قرار نداده ، آیا در تفکر یا اندیشیدن هم همانطورست ؟ و یا نه و علیرغم نظر جناب دکتر در تقلید ، در اینجا صفر کیلومتریم ؟

حالا بماند مثلا گوش دادن به قرآن مثل مثلا ولید ؟ یا با روشی از روشهای متفکرین اسلامی یا بعبارت آخرش باروش صدرایی و یا دست آخرش مثلا با روش رئالیسم مرحوم علامه ، ویا با روش جدید اندیشه ، یعنی روش ریاضی یا کامپیوتری و یا باروشی دیگر که در ملوک الطوایفی متدولوژی علوم گفته شود مثلا چشم ما به گفته های قرآن می افتد ؟ یا نه با به اصطلاح دهنی خالی یا بقول صاحب نظری در باره ی فیلم سینمایی رنگ خدا ، با ذهنی برنگ خدا ، بقول ایشان بی رنگ ، مثلا چشم ما به گفته های قرآن نمی افتد !؟ ببخشند ، می افتد ؟!

: ( آخه ،) مثلا یکبار که به نمایندگی از شهر قم ، که آنوقتها استان نشده بود ، در جمع نمایندگان گروههای آموزشی مناطق استان تهران افتخار حضور پیدا کرده بودم ، زورم به مولف کتاب ریاضی پایه ی سوم ابتدایی هم نرسید که ما را مفتخر به حضورشان در آن جمع فرموده بودند .

از جمله ی موارد یکی هم داستان تقسیم صفر شامی کباب بین احمد و زهرا در کتاب بود که آخرش در این

چیه پرانتز ختم بخیر شده بود که : به هر کدام ( هیچ شامی کباب می رسد ) .

از موارد دیگری که جمع حاضر را باز وادار ! به خنده کرد فقط ، مثلا نمایش 2 بعلاوه صفر روی محور اعداد بود که مولف محترم مثل ( می رسد هیچ شامی کباب ) هر چه سعی فرمود که صفر یا هیچ قدمی روی محور بردارد نشد که نشد جز همان که در این پایه برای شما عزیزان هم نمایش داده شده و بچه ی طفلی هم که هر چی آقا یا خانوم معلم نشان دهند مثل همان یک سیاهی به حافظه می سپارد .

: ( چراکه ) مثل مثلا ظرف جمهوری برای حکومت کردن که دانش سیاسی می گوید ، این را هم دانش ریاضی گفته و شایدم بقول بعضی یا : ( کسانی ) که امیدوارم این ناپرهیزی از این چیه پرانتز ها را برادر عزیزمان جناب راغب ندیده بگیرند ، مثل همان شکل حکومت جمهوری ، حرف کتاب ریاضی هم حرف اسلام و قرآنست .

راستی ، کتاب الله و عترتی یا اهل بیتی ، از عدد هم حرف زده ؟

امروز همه ی حرف ما شد داستان ، ( چراکه ) اوخر خدمتم در آموزش و پرورش که رفته بودم به این چیه کلاس اول ابتدایی و چه پایه ی خوبی بود برای تدریس ، یادش بخیر ، یک روز بازرسی بی خبر وارد شد و از قضا ما هم داشتیم از : فمن حده فقد عده ، بقول باب شهر دانش با هم صحبت می کردیم ، ایشان که نیم نگاهی به تخته سیاه داشتند و الباقی هم به کتاب ریاضی روی میز بنده و دانش آموزان افتاده بود ، از جمله فرمودند : شما ریاضی درس می دهید یا دینی ؟ خب چی میگفتم ؟ آیا گفته شود که ریاضی ما هم  مثل سیاستمان عین دیانت ماست ؟ یا جدا از آن نیست ؟ عرض شد عدد را ( یاد ) می دهم .

البته ناگفته نماند که قصه را تا حدی ، یا قدری و یا تا اندازه ای این چیه سانسور کردم و تعبیرات بکار برده شده را هم تقریبا همینطور .

بگذریم ، باز هم بریم محضر استاد ، ایشان در پاورقی پیش از مطلب : پیدایش کثرت در ادراکات ، هم تحت عنوان دستگاه ادراکی فرموده اند :

عالم ذهن یا عالم صور اشیاء نزد ما مخلوق یکدستگاه مجهزى است که اعمال گوناگونى انجام مى‏دهد تا عالم ذهن را میسازد و ما مى‏توانیم مجموع آن دستگاه را بنام دستگاه ادراکى بنامیم .

اعمال گوناگونى که این دستگاه انجام مى‏دهد عبارت است از تهیه صور جزئى و نگاهدارى و یادآورى و تجرید و تعمیم و مقایسه و تجزیه و ترکیب و حکم و استدلال و غیره همچنانکه سابقا گفتیم انسان در ابتدا یعنى پیش از آنکه این دستگاه مخصوص بکار بیفتد فاقد ذهن است‏بتدریج در اثر فعالیت ایندستگاه مجهز به قوا و جنبه‏هاى مختلف عالم ذهن تشکیل مى‏شود حالا باید دید فعالیت این دستگاه از چه نقطه‏اى آغاز مى‏شود فعالیت ایندستگاه ابتدا از ناحیه یک قوه مخصوص مربوط باین دستگاه که در فلسفه بنام قوه خیال معروف است آغاز مى‏شود قوه خیال کارش اینست که همواره با هر واقعیتى که اتصال پیدا مى‏کند از او عکس بردارى مى‏کند و صورتى تهیه مى‏نماید و به قوه دیگرى بنام قوه حافظه مى‏سپارد على هذا کار این قوه تهیه صور جزئى و تبدیل کردن علم حضورى است‏به علم حصولى و از این رو در این مقاله این قوه به قوه تبدیل کننده علم حضورى به علم حصولى نامیده شده است) که بر روى پدیده حسى آمده و اجزاى صورت حسى و نسب میان اجزا را یافته و حکم مى‏کرد چنانکه در مقاله 4 بیان شد این معلومات را مى‏یافت در حالى که آثار خارجى نداشتند یعنى صورتهائى بودند که منشا آثار خارجى نبودند یعنى پیش این قوه با علم حصولى معلوم بودند پس کار این قوه تهیه علم حصولى بوده در جائى که دسترسى بواقعیت‏شى‏ء پیدا کرده و اتصال و رابطه مادى درست نماید و از طرف دیگر ما از خودمان مشاهده مى‏کنیم که خودمان واقعیت من در عین حال که به خودمان روشن هستیم همه اقسام ادراکات حسى خیالى کلى مفرد مرکب تصورى تصدیقى را در خودمان که یک واحد حقیقى هستیم مى‏یابیم من منم من مى‏بینم من مى‏شنوم من این محسوس را ادراک مى‏کنم من این سفید را شیرین مى‏یابم من این خیال را مى‏فهمم من این تصدیق و حکم را مى‏نمایم و از این راه قوه نامبرده تبدیل کننده علم حضورى به علم حصولى به همه این علوم و ادراکات حضوریه یک نحو اتصال دارد و میتواند آنها را بیابد یعنى تبدیل به پدیده‏هاى بى اثر نموده و علم حصولى بسازد اکنون باید دید که آغاز کار وى از کجا است .

خب ، در مطلب پیدایش کثرت در ادراکات هم که در متن آمده بود :

در نخستین بار که چشم ما بر اندام جهان خارج افتاد و ... فرض کنیم یک سیاهی ... دیدیم ...  .

و بعد هم که چشم ما به ترتیب ، علاوه بر بینایی بر حس ، تجرید و بایگانی هم که در متن می افتد .

و در پاورقی این مطلب هم دیده می شود که استاد شهید مثلا فرموده اند :  

یکى از اعمال مخصوص ذهنى عمل مقایسه سنجش است از لحاظ ترتیب قدر مسلم اینست که این عمل پس از عمل تخیل تبدیل کردن علم حضورى به علم حصولى و پس از سپردن حد اقل دو صورت به قوه حافظه انجام مى‏گیرد ... .

خب حالا که به ترتیبه ، بد نیست که مثل مثلا تخیل خیال و شایدم تجرید از حس ، شروع بکار مثلا تقلب قلب یا دل را هم ببینیم کی و کجاست ؟ همینطور تفکر فکر و تعقل عقل را هم می شود در به اصطلاح ذهن پیگیری کرد .

که مثلا آیا فکر هم با ساخته شدن دستگاه ادراکی ساخته می شود ؟ یا با این دستگاه مثل به اصطلاح ذهن که فاقد آن هستیم رفته رفته ساخته می شود ؟

ودیگر اینکه در این صورت هم : از لحاظ ترتیب جایگاه تفکر کجاست ؟یا پس از چه کاری این کار : انجام می گیرد ؟ چراکه پیش از کاری که در طرح نیامده که پیگیری کرد ،  پس به عبارت دیگر استاد شهید : آغاز کار وی از کجاست ؟ نیز یعنی آغاز ساخته شدنش ، مثل همان ذهن و از جمله اش مثلا بایگانی آن .

خلاصه ، ماکی فکر می کنیم ؟ آیا همینکه مثلا چشم ما افتاد به یک سیاهی مثلا ؟ بعدش ؟ ( آخه ) قبلش که در طرح نیامده ، و یا بعد مثلا دید ، حس ، تجرید از حس و بایگانی مثلا ؟ یا : بعد ذکر ، یا یادآوری ؟ : ( چراکه ) بفرمان عقل حاکم که در طرح نیامده ، بحکم قلب یا دلبخواه هم که گفته شود نیز همینطور ، بحسب نیاز و احساسش هم که روشنست پس از مثلا افتادن : چشم ما به جهان خارج ، است و ساخته شدن بینایی آن هم مثل جهان خارج یا یک سیاهی مثلا ، حالا بااثر یا بعدا بی اثر ش ؟ هم بماند .   

خب فکر می کنم بدون داستان گویی هم به درازا کشید ، در خاتمه باز هم دعا کنیم که : ... ، خدایا شفا ده مریضان مارا ، خدایا بسلامت دار مسافران مارا ، ... ، آمین یا رب العالمین .


خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :452
بازدید دیروز :539
کل بازدید : 1310157
کل یاداشته ها : 1756


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ