سلام علیکم .
برادرمان آقای امیر عباس ( وبلاگ روایت فجر ) خواسته اند که ادامه ی مطلب را بنویسم ، خب ، بکجا رسیده بودیم ؟
منباب یادآوری عرض شود که حرف از اندیشه و اندیشه در قرآن می زنیم ، یعنی اولا حرف می زنیم و در ثانی از اندیشه و ... .
: ( چراکه ) ما حرف می زنیم ، فکر می کنیم و ... .
و گفتیم که چه بخواهیم بیندیشیم در قرآن مثلا و چه بخواهیم اندیشه را در قرآن پیگیری کنیم ، بی نیاز از دستکم تعریف یا شناختی از اندیشه نیستیم .
برای همین پیگیر تعریفی از اندیشه شدیم و اول پرسش ما این بوده و هنوزهم هست که فکر یا اندیشه یعنی چه ؟
یعنی حتی پرسشی هم که در نوشته ی قبلی داشتیم ، یعنی در همان که : خلاصه ، ما کی فکر میکنیم ؟ نیز بی نیاز از شناختی که از فکر یا اندیشه داشته باشیم نیستیم ، مگر اینکه همانطور که در تعریف عدالت گفته شده چیز در جایگاهش ، جایگاه چیزی و مثلا اندیشه هم ما را به شناخت یا شناختی از آن برساند .
از قضا در تعریفی از اندیشه ، که استاد شهید مرتضی مطهری دارند این رابطه به چشم می آید ، ایشان در همان اثر خوب آشنایی با علوم اسلامی ، جلد اول ، تحت عنوان : ( تعریف فکر ) مطلبی دارند که به اختصار بعرض می رسانم .
پیش آن بد نیست ( جای ) این تعریف ایشان را یادآوری کنم ، برای عزیزانی که فرصت مطالعه ی آنرا نداشته باشند ، و همچنین رابطه ی این با آن که در نوشته ی قبلی از ایشان نقل شد که فرموده بودند : یکى از اعمال مخصوص ذهنى عمل مقایسه سنجش است از لحاظ ترتیب قدر مسلم اینست که این عمل پس از عمل تخیل تبدیل کردن علم حضورى به علم حصولى و پس از سپردن حد اقل دو صورت به قوه حافظه انجام مىگیرد ... .
: ( چراکه ) ایشان در جایی به این تعریف از اندیشه دست زده اند که : این مسئله ، بقول ایشان : باید در باب ارزش قیاس مورد بحث قرار گیرد .
مقایسه یا بقول ایشان سنجش را یادمانست که در ابتدای بحث و در ترجمه ی آیه ی : انه فکر و قدر ، نیز داشتیم .
اجازه بفرمایید یک نکته هم یاد آوری کنم و بعد بریم سرتعریفی که بعرض رسید .
آنهم اینکه در مقایسه یا سنجش حداقل دو چیز یا دو صورتی که استاد شهید فرموده اند ، یعنی در پاورقی متنی که در آن یک سیاهی و یک سفیدی بعنوان مثال آمده ، دیدیم که این دو می تواند ، بلکه همانست که در متن مرحوم علامه به آن اشاره فرموده بودند ، در همان ابتدای مطلب که فرموده بودند : در نخستین بار که چشم ما بر اندام جهان خارج افتاد ... .
یعنی جهان خارج و جهان دیگرش یا ما ، حالا یک سیاهی یا همان هسته ای که در مطلب اخیر سه قسمتی وبلاگ روایت فجر آمده ، بعنوان جهان خارج و مثلا دانش ما به آن بعنوان جهانی دیگر ؟ یا جهان خارج و ما ؟ بماند . علی ای حال این دو مقدم بر هر دویی در هر یک از طرفین این دو جهانند و قابل مقایسه و سنجش هم ، هم در جهان هریک از ما و هم در جهان خارج از هر یک از ما !؟ و هم در هردو .
خب ، تا حوصله ی شما را سر نیاورده ام بریم سر تعریف فکر ، کوتاه و به اختصار که عرض شد .
استاد شهید ابتدا فرموده اند که :
فکر یکی از اعمال ذهنی بشر و شگفت انگیزترین آنها است . ذهن ، اعمال چندی انجام میدهد . مادر اینجا فهرستوار آنها را بیان میکنیم تا عمل فکر کردن روشن شود و تعریف فکر مفهوم مشخصی درذهن ما بیابد .
1 - اولین عمل ذهن تصویر پذیری از دنیای خارج است . ذهن از راه حواس با اشیاء خارجی ارتباط پیدا میکند و صورتهایی از آنها نزد خود گرد میآورد .
2 - پس از آنکه از راه حواس ، صورتهایی در حافظه خود گرد آوردیم ، ذهن ما بیکار نمینشیند ، یعنی کارش صرفا انبار کردن صورتها نیست ، بلکه صورتهای نگهداری شده را به مناسبتهایی از قرارگاه پنهان ذهن به صفحه آشکار خود ظاهر مینماید . نام این عمل یادآوری است .
3 - عمل سوم ذهن تجزیه و ترکیب است .
4 - تجرید و تعمیم .
5 - عمل پنجم ذهن همان است که مقصود اصلی ما بیان آن است ، یعنی تفکر و استدلال که عبارت است از مربوط کردن چند امر معلوم و دانسته برای کشف یک امر مجهول و ندانسته . در حقیقت فکر کردن نوعی ازدواج و توالد و تناسل در میان اندیشههاست . به عبارت دیگر : تفکر نوعی سرمایهگذاری اندیشه است برای تحصیل سود و اضافه کردن بر سرمایه اصلی . عمل تفکر خود نوعی ترکیب است اما ترکیبی زاینده و منتج ، بر خلاف ترکیبهای شاعرانه و خیالبافانه که عقیم و نازا است .
پیش از خداحافظی هم عرض شود که بقول استاد شهید : از لحاظ ترتیب ، که موارد یاد شده هم به ترتیب باشد ، ما پس از عمل چهارم ذهن فکر می کنیم .