سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلام علیکم

وعلیکم السلام داداش مسعود ( یه مسافر ) عزیز .

ببین برادر ، مثلا همین دیروز از این چیه تلویزیون یا سیمای خودمان سخنرانی برادر حسن رحیم ازغدی را که گوش می کردم ، یا پریروز که شبکه ی دومش مصاحبه ای داشت با جناب ری شهری ، بمناسبت این ایام ، مثل شما در این چیه پست جدیدتان و قبلی ، از حضرت امام ( ره ) گفته می شد ، و بیشتر سعی می شد از جامعیت ایشان بگویند .

سعی جناب ری شهری جمع دین و سیاست بود بیشتر و برادر ازغدی هم دین و دانش .

برادر ، شنیدی که امام ( علی ) علیه السلام را پیامبر اعظم صل الله علیه و اله و سلم : ( ابوتراب ) خطاب فرموده اند .

حالا من کاری ندارم به تاریخ علم یا دانش و تاریخ فکر یا اندیشه و بقول استاد شهید مرتضی مطهری اعلی الله مقامه : ( متفکران اسلامی ) منجمله حضرت امام ( ره ) یا بقولی از استاد : ( آقای خمینی )  هم که اشاره ای به آن در مباحث قبلی داشتم ، ولی ، وقتی شما که فرموده اید :

فکر انسان قادر به انجام کارهای عجیبه و ... .

بنده هم :

هر چی فسفر توی مغزم ذخیره کرده ( ام بسوزانم متوجه نمی شوم که آن برادر و آن جناب و شما هم ) چی گفتید .

یه خواهری بانام زیبای ( راضیه ) ، که مرا بیاد مادرمان ام ابیها سلام الله انداخت ، در این چیه وبلاگ آقا سید خودمان حرفی زده اند که مثلا آن برادر و آن جناب و شاید شما هم بد نیست بگوشتان بخورد .

: ( چراکه ) مثلا جناب آقای ولایتی ، وزیر امور خارجه ی دولت سازندگی و قبل از آن هم ، همین امروز در برنامه ی صبح بخیر سیمای ملی ما خاطره ای را فرمودند که بقول شما : ( شبیه ) فرمایشات آن برادر و آن جناب و باز هم شاید شما هم در یکی دو نوشته ی اخیرتان بود .

چی می گویم برادر ؟

نیازی به سوزاندن فسفر چندانی ندارد حرف آن خواهر ایرانی ما ، هموطن ما ، نه مثلا بوسنیایی یا  مثلا آفریقایی که گفته باشد :

( جناب ولایتی ) وزیر امور خارجه ی فقط ایران نیست ، ... .

وشاید هم گفته شده باشد که : امام فقط امام ما ، ایرانی ها را عرض می کنم ، نیست ، ووو .

پیش از بگوش رساندن حرف آن خواهرمان ، فقط یک حرف به اصطلاح بروز را عرض کنم و به این عرضم خاتمه دهم .

داداش ، این روز ها کدام حرف دارد یواش یواش اوج می گیرد ؟ و شما را یاد چه روزهایی می اندازد ؟

یادش بخیر : کربلا منتظر ماست بیا تا برویم ... ، یکشبه ره صد ساله رویم .

یا به چی بیشتر احتیاج داریم ؟ آیا بقول آن برادر : شجاعت ؟

خواهرگرامی و شجاعمان راضیه خانم در آن وبلاگ فرموده اند :

با عرض سلام خدمت شما آقا سید...ممنون از نوشته های زیباتون...من وبلاگ نویس نیستم ولی غالبا سر می زنم اینجا. کامنت هم اگر نمیگذارم واسه اینه که تایپ فارسی برام خیلی سخته....بگذریم...خوشحالم میبینم به دغدغه های دینی جوان ها اهمیت میدین و امیدوارم همین روند رو ادامه بدین ان شاء الله...من 90% کامنت ها رو که به بحث مربوط بودند خواندم . حالا نظر من: من تقریبا با فرزانه خانم موافقم. البته نظرات آقای یزدی درست است اما نه برای اینجا! آقای یزدی عزیز: توجه به مخاطب نیمی از اصل بحث است. صحبت از عبودیت و حلال و حرام صرف برای منی که در خانواده ای مذهبی و مستدل بزرگ شده ام هم کارساز نبود و پدرم را به بحثی مفصل در این باره واداشت که سرانجام مرا قانع کرد. حتی آن بحث هم شاید این جا مفید نباشد چون ایشان بر پایه ی چیزهایی توضیح دادند که خود قبلا برایم جا انداخته بودند و چون شما دست رسی به آموخته های پیشین ما ندارید ناچار باید از صفر شروع کنید همین است که پاسخگویی را مشکل می کند: مخاطب شما یک آقای یزدی ( یا آن برادر و آن جناب و شما ) دیگر نیست، من هستم: خانم جوانی که شاهد آسیب های اجتماعی کاربرد نادرست این حکم بوده ام و فارغ از اجماع بقول شیعه و حتی غافل ازعبودیتی که خود در دل باور دارم، می پرسم چرا و چگونه مردی اجازه دارد چندین زن صیغه ای داشته باشد و...؟ آن گاه شما دو انتخاب دارید: یا از کنار سوال بگذرید، یا شرایط مرا درک کنید و پاسخ دهید. البته من شخصا در آن حدی نیستم که بتوانم چنین بحثی را جمع کنم ولی حالا که شما سعی خیر در پاسخ گویی دارید خواستم توجه شما را بیش تر به مخاطب هایتان جلب کنم...و من الله التوفیق.

این حرف آن خواهرمان بود .

در ضمن بنده با شما موافقم که فرموده اید :

نمونه های شبیه سازی شده هیچ فرقی یا نمونه های اصلی ندارن .

یعنی شما چه بگویید ( ابوتراب ) و چه ( علی ) علیه السلام .

به عبارت دیگر انسانی هم که شما از آن نام برده اید هم همینطورست ، از خاک تا افلاک ، البته نه فقط  این افلاکی که بقول مرحوم علامه : ( چشم ما در جهان خارج ) بر آن افتاده ، بلکه یکی هم همان : ( فکر ) ی که شما از آن نام برده اید و ما اینجا می خواهیم با همفکری ( شناختی از آن ) داشته باشیم و شنیدیم که خواهرمان هم طالب : ( از صفر ) ش بودند .

راستی برادر ، داداشم ، ( از صفر ) یعنی چه ؟ و بقول شما چه شباهتی دارد این با آن که بنده عرض کرده باشم که : هیچ متوجه نشدم چی گفتید یا گفتند آن برادر و آن جناب و ... در سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران ؟

راستی داداش ، این چیه ، شعری که از وبلاگ شما بگوش می رسد را عرض می کنم ، چی میگه ؟

: بگوییم از فکر ؟ یا برویم ؟ از صفر ؟ یا از ... ؟ امر امر شماست و کافیست نقطه آغاز را بفرمایید ، از هر کجا که ( دل ) تان می خواد بفرمایید تا عرض کنم .

چرا گفتم دل یا قلب ؟ برای اینکه بدرد به اصطلاح عرفای ما هم بخورد .

: ( چراکه ) در میان آن افلاکی که عرض شد دلی داریم که ( شبیه سازی ) می کند از هر دو طرفش .

: لهم قلوب لا یفقهون بها .

: لهم قلوب لا یعقلون بها .

: انتظار فرج از نیمه ی ( افلاک ) کشم .

والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته داداش ، سلام به خانواده و خصوصا ( فاطمه ) خانم یادتان نرود ، خدا برایتان ( حفظ ) ش کند .


خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :491
بازدید دیروز :539
کل بازدید : 1310196
کل یاداشته ها : 1756


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ