بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
... ، وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِی إِلَیهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ(الأنبیاء/7) ... .
قبل از این داشتیم : بسم الله الرحمن الرحیم ، ... ، وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِی إِلَیهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ(النحل/43) ... .
پیش از اینکه بحث تازه رو مطرح کنیم ، هرچند مطرح شد در عنوان یادداشت امروز ، عرض کنیم که دیشب بعد مدتی ته تغاری خانواده که بقولی برای :"تفگندار" شدن از خانه خارج شده بود به مرخصی اومد و به جمع خانواده ی چهار نفری ما پیوست و امروز یه خانواده ی پنج نفره هستیم با دو تفنگدار دیگه ، آخه علاوه بر پدر خونه ، علی اوسط خونه هم تفنگدار شده قبل از اون ، قبل از علی اصغر خونه .
چندوقت پیشم علی اکبر اومده بود مرخصی ، البته بعد اینکه اول به زن و بچه ش سر زده بود ، یه شب پیش ما بود و رفت بازم پیش اونا بقیه ی مرخصی رو .
وقتی داشت می رفت مام از فرصت استفاده کردیم و نامه ای رو که بانک برای حساب یارانه ی خانوده ی ما می خواست بوسیله اون برای بانک نوشتیم ، ولی بازم حساب یارانه ی خانواده ما مسدوده و نمیشه ...
جالب این بود که وقتی رفته بود بانک از اونجا با ما تماس گرفت و گوشی رو داد به معاون بانک ، ایشون گفت شماره ی وامی رو که گرفتیم بگیم تا حسابو باز کنن ، شماره رو دادیم ، ولی هنوز مسدوده و نمیشه ...
البته اون جالبی که گفتیم این نبود ! این بود که معاون بانک در ضمن این کارا به یکی زنگ می زنه که : بیا پسرشون اینجاست !
و پسر خونواده هم صحنه رو ترک میکنه و ...
و این بود یکی از کارکردهای یارانه !
دیروزم که پسر خونه داشت می اومد مرخصی ، از قضا یه همشهری سابق باهاش همصندلی میشه و میگه : سلام آقای ... ، و بعد شروع میکنه به زنگ زدن مثل همون معاون بانک !
و اینم یکی از نتایج از خونه بیرون رفتن و مثلا برای تنفگدار شدن !
خب کجا بودیم ؟
رسیدیم به اول کار ! و متفق القول شدیم که اولش معرفت و شناخته ، خب بیرون از خونه چه خبر بود ؟ بقول علما و دانشمندان اول معرفت ، مشاهده و یا نظیر این در علوم دیگر ، خب الحمدلله که به توافق اولیه رسیدیم ، تا بعد ...