بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

سلام علیکم ، صبح اول هفته ی پسر و دختر گلم بخیر

امیدوارم که هفته ی خوبی رو پشت سر گذاشته باشین و هفته ی بهتری رو پیش رو داشته باشین . همچنین روز خوبی و بهتری .

خب بکجا رسیده کارمون ؟

قَدْ عَلِمْنَا مَا تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَعِنْدَنَا کِتَابٌ حَفِیظٌ(ق/4)... .

دیشب که سر به زمین گذاشتم ، آنهم با دلی آرام و قلبی مطمئن و بعنوان مثال چشم بینایی را از این دنیا بستم می دانستم که فرداش ، یعنی امروز ، مثل روزهای گذشته دیروز رو فراموش نمی کنم که چه روزی رو پشت سر گذاشته و بحافظه سپرده ام ، بعبارتی با ضمیری آگاه سر بر بالین گذاشتم دیشب و همچنین نیمه ی شب که از خواب بیدار شدم و ... .

و این کار لحظه به لحظه ی زندگی ماست ، یادآوری گذشته رو میگم ، وگرنه صبحگاهی مثل صبح امروز نداشتیم ، بقول ملای رومی : هر نفس نو می شود دنیا و ما ، ... .

ولی نه تنها بقولی که دیشب گفتیم برای عشق و عشقبازی ، حتی برای یادآوری گذشته و پشت سر گذاشته و بحافظه سپرده هم نیست ، مثلا مانند هنر برای هنر ، یادآوری هم برای یادآوری ، بلکه برای اینکه بدانیم : قَدْ عَلِمْنَا... .

چه رسه به عشق برای عشق و بقول اون بنده خدا همش عشق ، کل کتابو میگم و حافظ کلشم که دیروز گفتیم ، جالبه نه ! علاقمندی به حفظ و حافظه رو میگم ! در نامگذاری ، در حالیکه علی القاعده عشق به عشق ، به کلش که همش عشق بود ، کتابو میگم ، مناسبتره ! 

اما بعد :

ضمن شب بخیر ، بازم امیدوارم که روز خوبی رو پشت سر گذاشته باشین و فردا هم بهتر از امروزتون باشه ان شاءالله تعالی . 

در این فرصتی که بعد غروب آفتاب دست داده اول بگم که ما حساب علما و دانشمندارو از به اصطلاح عرفا و خصوصا اونایی که با عشق و عاشقی جلوی عقل و عاقلی رو سد می خوان بکنند ، حتی برای فکر و اندیشه ی ما هم ارزشی قایل نیستند ، جدا می کنیم ، و صرف نظر از اینکه منظورشون از علم و دانش چیست ؟ همانطور که پیامبر صل الله علیه و اله و سلم فرمود : "انامدینة العلم و علی بابها" ، و عالم و دانشمندم عالی مقام تر از طالب علم و جوینده ی دانش است ، بنارو براین می گذاریم که باب و ورودی علم و دانشو اونا باز کنند . ولی یه نکته ای هس که لازم به یادآوریست .

قَدْ عَلِمْنَا مَا تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ... .

البته این نکته رو بعد خواهم گفت ان شاءالله به وقتش ، وقتی که رسیدیم به :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

ص وَالْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ(ص/1)... .

یعنی بعد :

... ، ن والقلم و ما یسطرون ، ... .

و :

... ، ق والقران المجید ، ... .

وقتی که رسیدیم به :

... ، ص و ... .

ولی چون صبح که داشتیم آماده می شدیم بریم سرکار ، رادیو جوان صدای جمهوری اسلامی ایران راجع به آموزش زبان خارجی ، خصوصا اولش انگلیسی خبری از آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران رو پخش کرد که لازمه به اون نکته یه اشاره ای گذرا بکنم .

مناسبتش با بحث الان و امروزمان هم اینه که مثلا گفتم ابواب و ورودیهای حافظه فقط پیامهای حواس پنجگانه نیس ، حالا پیامرسانی دل یا قلب و یا بقول یکی از شاگردان آقا امام صادق علیه السلام بماند ، که آن حضرت در تاییدش فرمودن : ان هذا لفی الصحف الاولی ، و منحصرم به صحف بینایی ابراهیمی و شنوایی موسوی نیست ، بلکه شامل صحف دیگر پیام آوران حضرات آدم ، نوح و عیسی  سلام خدا بر ایشان نیز می شود .

بلکه باب بحث و گفتگو در حافظه را هم هرچند بقول پیامبر صل الله علیه و اله و سلم آنکه عالی مقامتر است باز می کند ، و بعبارت دیگر حرف اول را او می زند ، ولی گیریم که یادآوری علم و دانش علما و دانشمندا هم بعد به زبان آوردنشان باشد و یا نوشتنش و به سمع و بصر ما که رسید ، و حالا بعد تجرید از حسم بقول ایشان به بایگانی یا حافظه سپرده شده و آنگاه نوبت به قیام ما برای یادآوری آن برسد ، خلاصه حرف اول حرف ایشان باشد و ... .

مثل اون خبری که رادیو داد و یاد حرفی افتادم که بیکی از اولیای دانش آموزان دبستان شهیدسیدمصطفی خمینی قم گفتم ، در حالیکه آموزگار آنجا هم بودم !

خب وقتی مردم بچه هاشونو دبستان ، راهنمایی فرانسوی سابق و دبیرستان آمریکایی بفرستن بایدم آموزه های غربی بخورد بچه هاشون داده بشه ! مثلا نمیشه که بچه مثلا زبان انگلیسی یادش بدن و مثلا نگه اوکی بجای معادل فارسیش ! و یا بازم بعنوان مثال به بچه ی آدم بگن راسل دانشمند و ریاضی دان ووو ، و بچه نگه که مجموعه ی جامع ، مثلا آدم ابول البشر نداریم ووو

و وقتی حرف اولم در حافظه صفر ، خالی و تهی ، بلکه تنها حرف در حافظه این بشه ، بچه ی آدم حرفی برای گفتن نداره که بگه !

حالا بقول آقا امام علی علیه السلام بچه ی آدم جلوتر از آدمه بمونه ، ولی بعد آدمم حرفی نداره که بزنه ؟ همش مثلا من بگم !؟ یادآوری منم که گیرم مقدم بر یادآوری شما ، ولی شما هم یادآوری می کنید حرف منو .

نقله که دونفر زفتن پیش حضرت داوود نبی علیه السلام ، ایندو یکی بحساب نود از صد که نه ، بلکه نودونه تا گوسفند داشت و دیگری بحساب یک از صد ، اونکه نودونه تا داشت میخواست صد در صدو داشته باشه ! اونوقت اون یکی بحساب چقد ؟ بچه های مراکز آموزشی جمهوری اسلامی ایرانم پاسخ میدن : صفر تا !

اینو قبلن گفتم براتون ، ولی بد نیس بازم یادآور بشم که در پایه که نه ! بلکه در چی ؟ کلاس سوم ابتدایی بچه مسلمونایی بنام احمد و اکرمم تازه این صفرو بین خودشونم تقسیم کرده و به هرکدومشونم صفر رسیده !

اونوقت اون ولی دانش آموز ، به من می گفت : این کتاب ریاضی رو علما و دانشمندا نوشتن و شما ، یعنی من ، کتابو درس بدین به بچه ی من ، نه بیشتر و نه کمتر ، عین کتابو ، وگرنه بچمو میبرم کلاس یه معلم دیگه !

با اینکه علی آقا پسرش شاگرد اول نه تنها دانش آموزان من ، بلکه دبستانم بود ، یعنی من از کتاب کم نمی ذاشتم ، علاوه بر کتاب یه چیزایی برای دانش آموزان می گفتم و از قضا پسر ایشونم خوب می گرفت و ...

و همین مشکل زا شده بود نه تنها برای این ولی ، بلکه برای معلمای کلاسهای سال آینده ی دانش آموزانم ، چراکه در کلاس بیکار نبودن ! و بابتش هزینه هم می کردن ! مثلا یه دانش آموز افغانی داشتم بنام احمدی ، که سال بعد در کلاس پنجم توسط معلمش آقای محمودی از کلاس اخراج شد و مدیر دبستان آقای محمدی هم اونو گرفته بود زیر چک و ... ، که وقتی جلوی در دفتر دیدمش گفت فقط سوال کردم صفر پنجم یعنی چی ؟ 

 


خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :65
بازدید دیروز :245
کل بازدید : 1314388
کل یاداشته ها : 1756


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ