سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ای کاش من یه بچِّه بودم ! پایانی :

صبحت بخیر و تبریک ، امیدوارم هفته ی خوبی رو پشت سر بذاری و خوبترشم پیش رو داشته باشی ، خب کجا بودم ؟

... عَلَّمَهُ شَ  ... عَلَّمَهُ مِ ... عَلَّمَهُ اللّا ... عَلَّمَهُ البَ ... .

ای کاش من یه بچه بودم ، دانش آموز و درسخونش !

نه قبلش بسیجی مسلمان مومن انقلابی دوازده امامیش ! که حرفم به پشتوانه ی اینا بزنم ! حتی مثل بچه ی آدمم نه ، چه رسه به نبی ، نوح ، عیسی ، موسی و ابراهیمشم !

فقط و فقط یه بچه ی دانش آموز درسخون !

حالا از کجا اومده مدرسه که درس بخونه ؟ خب مثل مدرِّس ، معلم و آموزگارش دیگه ! اون از کجا اومده مدرسه ؟ یا فقط آموزگار ش زبون داره که بهش بگه : آ

و دهنشو واکنه تا اونو بذاره رو زبونش ! حالا مزه ی اونو و دیگر هفت پشتش بمونه ! مثل هفت پشت مدرِّس ، معلم و آموزگارش که بپرسه : از کجا اومده : تو مدرسه ؟

خب مثل اون از در دیگه ! و  : تو کلاس سومم ؟

حب بازم از همون دری که آقا یا خانم ! معلم اومده و براش : برپا !

هم داده شده دیگه ! حتی اگه قبل از همه هم "اومده" باشه تو مدرسه و مثلا کلاس سومم ، بازم اومده دیگه !

ووو

درس :

خب بریم سر درس ، اول بذار یه داستان برات بگم ، داستان راستانشم :

میگن پس از سفری که استاد و شاگردی با هم داشتن ، شاگرد از استاد می پرسه :

تو این سفر کار منو تو باهم فرق داشت ! با اینکه تو استادمنی !

استاد گفت :

خب حالا که پرسیدی بگم که تو چشتو بستی و هرکی اومد جلوت از زیر تیغ گذروندی ، اینکه بچه ی کی بودنو نمیگم ، ولی آیا بچه داره ؟ چطور ؟

و اگه بچه هم نداشته باشه ، تا :"هفت" پشتشم بچه ای بتونه داشته باشه ، که مثل اون نباشه چی ؟ آیا از زیر تیغ رد کردی ؟

چی ؟ اسم استاد این داستان ؟ خب قبلا که گفتم ! همه ی مواردشم !

اسم شاگرد ؟ تو داستان اسمش اومده : مالک اشتر

درس تفریق :

آموزگار :

مثلا آقاش :

بچه ها درس امروزمون اسمش تقسیمه .

قبلا  اسمش تفریق بود ، تو کلاس دوم و اول .

خب بذاز ببینم کی یادشه ؟

بچه :

مثلا پسرش :

من .

آفرین ! خب برا ما بگو اگه مادر ...

آقا با مادرم چیکار داری !؟

نه می خواستم بگم وقتی پدر ...

با پدرم چیکار داری ؟ !

ای بابا ! ولش کن ! احمد یا اکرم ...

احمد منم ، اکرم کیه ؟

خب آفرین ، همون خودت ، وقتی رفتی خونه و یه خوراکی که مادرت از چیزایی که پدرت آورده تو خونه برات درست کرده باشه و بذاره جلوت ، حالا تو سفره ؟ یا تو بشقابی ؟ یا اصلا تو دستش بگیره جلوت چیکار می کنی ؟

خب آقا برمی دارم می خورم ، ...

آفرین ! به این کارت میگن چی ؟

آقا تفریق .

آفرین ! خب حالا اگه دو تا از اونا ، مثلا :"شامی کباب " باشه چی ؟

خب آقا یکی یکی تفریق می کنم .

نه ! یکی یکی نه ! دوتاشم ؟ تو دسته مامانه .

آهان ! یهو ؟

ولی مامانم گفته یکی یکی و بقول ما ترکا بیر بیر آخه !

بله آفرین ! همیشه بحرف مامانت گوش کن ، ولی نمیشه یهو ؟

احمد :

آقا معلم : خب اگه بشه به این کار گفته میشه تقسم و اینجوریم نوشته میشه :

 

2/1=2


خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :37
بازدید دیروز :251
کل بازدید : 1308217
کل یاداشته ها : 1756


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ