سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آزادی اندیشه (2) :

آزادی بیان اندیشه :

پرسش دیگری که مطرح است اینه که یه وقت ما یه اندیشه ای داریم ، یه وقتم اندیشه رو که داریم می خوایم برامون روشن بشه ، و یه وقتم پس از اینکه برا خودمون روشن شد می خوایم اونو برا دیگری هم بگیم .

و بعنوان مثال همون حکومت دینی یا اسلامی ، که در مقدمه ی این بحث گفته شد در اندیشه ی اون بودم و بودن انقلابیونی که بفکر اون بودن ، و نبود حتی یه انقلابی که پس از حکومت شاهنشاهی بفکر حکومتی جایگزین اون نباشه .

مگر اینکه مثلا یکی بگه برا من این چیزا مطرح نبود ، ولی مثلا شاه و شاهنشاهی رو هم دوست نداشتم ، بلکه ازش بدم می اومد و همین که اون بره و یکی دیگه ، البته نه مثل شاه و شاهنشاهی ، جاش بیاد برام کافی بود ، پس من انقلابیم و مثلا هرچی انقلابیون بگن ، یا مثلا هرچی رهبر انقلاب بگه .

یا مثلا از همون اولش گفته بشه همون که رهبر انقلاب بگه ، یا مثلا من پیرو رهبرم و از این دست که می توان تقلید از مرجع ، اعم از دینی ، سیاسی ووو ، منجمله قومی ، صنفی ووو رو هم بحساب آورد .

که همونجا گفته شد این اندیشه ها  منهتی شد به بیان "جمهوری اسلامی" و ...

خب ، حالا بعد اینکه برا ما روشن شد ، آیا برا دیگری هم بیان بشه ؟ برا همسایه ای ؟ و هم منطقه ؟ ووو ؟ همدنیا هم ؟

حالا برا اعلام دشمنی که نه ؟ برا همفکری چطور ؟ که بهش فکر کنن چطور ؟

خب اگه یکی بهش فکر کردم :

إِنَّهُ فَکَّرَ وَقَدَّرَ  ؟

که در پرسش قبلی گذشت .  

یا  اگر در برابر اون و در دشمنی با اون اندیشید و سنجید ، اندازه گیری  ووو کرد :

فَقُتِلَ

و مورد پرسش که :

کَیفَ قَدَّرَ ؟

حالا بعدش بمونه برا قسمت بعد 

البته که ان شاءالله 


  

داستان وطن (پایانی) : 

سالها قبل : 

شاه وقتی انقلاب کرد : 

آزادی زنان 

حضرت امام (ره) 

اون وقتا ، آقای خمینی : 

حالا مگه مردا آزادن !؟ که زنا آزاد باشن ؟! 

انقلاب : 

استقلال ، آزادی ... 

البته 

تو ، در ... 

جمهوری ...

فرانسوی اسلامیش 

آمریکایی اسلامیش 

آنچه خواهید دید : 

مردم سالاری اسلامیش 

 

 


  

سلام علیکم ، صبح بخیر

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، حم ، وَالْکِتَابِ الْمُبِینِ ، إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیلَةٍ ... مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ ... ذُقْ ... لَا یذُوقُونَ فِیهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولَى ... .

اول ضمن عرض تسلیت مجدد ، امروزو بهتون تبریک بگم ، بعد بریم سر بحثمون ، روز جمعه رو ، روز جمع ، اول و آخر ، ووو ، روز مادر هفته رو . 

شروع بکار : 

نه تنها یکی دوهفته از سال نو رو ، بلکه داریم نیمه ی اول فروردینم پشت سر می ذاریم و هنوز اندر خم یک کوچه ایم ! برا خیلیا تعطیلات با سیزده بدر تموم شده ، بلکه مثلا سازمان استاندارد و تو تلویزیون دیدم که سال اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی رو شروع کرده ، حالا اونا که اصلا تعطیلی نداشتن بمونه !

اون وقت ما تازه می خوایم بگیم الجوع ! داستانشو که براتون گفتم ، توخونه البته ، که سلیمان نبی علیه السلام خواست یه روز ، یه وعده غذا بده و سفره پهن نکرده یه نهنگی سر از آب در آورد و گفت : الجوع ! الجوع ! ... ، دیدن صبر نمی کنه تا با همه بخوره گفتن مال اینو بدین بره ، که وقتی کفگیر به ته دیگ سلیمانی رسید گفت : تازه نیم قورتش باقیه ! 

آخه اعلام شروع بکار شما تو این دنیا ، دنیای تازه ، نو و جدید ، مثلا به سبک گریه که فقط نشان زندگی نبود ! که بازخورد فضای نو و دمی  از اون باشه ، در آغوش کشیدن مادر بازخورد دومین نشان زندگی زنده بودن شما بود ، که الحمدلله شرمنده ی شما نشد در سیزده بدرتون از فضای قبلی و اعلام شروع بکارتون در جمع ما ، جمع خانواده ی خونه ی ما .

اونم نه با استاندارد های خودش ، استاندار معده ی آماده دهان آماده بکارتون اونم با عزمی جهادی که منم توان مقاومت در برابرش نداشتم چه بره به مادر ... 

خلاصه برا شروع بکار ، بلکه بقول معروف دو و نیمش باقیه ! چراکه نیمه پنهان ایندو ، فضا و غذا ، جمع ایندوس ، مدیریت ایندو و اونم استانداردش ! 

می مونه فقط یه مسئله ، واونم اینکه آیا این با آزادی بیان علما و دانشمندان منافات نداره ؟  

اذان : 

چراکه گریه ی شما در آغاز کار ، بانگ اعلام شروع بکار دیگه ای هم بود ، این که بچه زبون داره ، ولو اینکه شروع بکارش با گریه باشه و با اون فضا و غذا ، یا غذا و فضا بخواد ، حالا مکان بمونه و میگیم زیر آسمون و رو زمینه باشه تا خانه ی مهری براش بسازیم مثلا ، مثل فضا سازی فرهنگی براش و اونم استانداردش .

چراکه گیریم چشم نداشته باشه ، گوشم نداشته باشه ، ولی دستکم جرمی که داره ؟! بی فضا و غذا ، یا بی غذا و فضا هم که بتونه سر کنه ، جثه ی ولو کوچکش کجا جا بده ؟ تو کدوم خونه ؟ لونه ؟ ووو ؟ تو جایی تهی ، خالی و صفر ؟! خانه استاندارد علما و دانشمندان جدید ؟ یا پر از خالی قدیمش ؟ یا تو فاز خاکستری ایندو ؟

اینارو مادرشون تو زبونشون گذاشته تو بچگی ؟! یا بیرون از خونه در خانه ی دوم ... ؟ در فضایی بزرگتر از خونه ؟ و در اونجا نوش جان کرده اند !؟ 

یا خودشون چشیدن ؟ اگه اینه بچه هم توانایی اونو داره از بدو تولد ، مثل نفس کشیدن ، پس باجازه خودش بچشه . 

می مونه فقط یه مسئله ، واونم اینکه آیا این با آزادی بیان علما و دانشمندان منافات نداره ؟ 

امام علی علیه السلام میگه اگه حرفشون مسموعه نفعی بحال خودشونم نداره چه رسه بحال بچه ! و اگر مطبوعه و مثلا دیدنی ، شنیدنی ، بوکردنی ، چشیدنی و لمسی ، خب بچه هم مثل اونا . 

مگه اینکه مخاطب و طرف حرفشون بچه نباشه ! و احاد مثلا ملت ، بلکه بزرگتر بچه باشه !؟ مثلا پدر بچه مثل من ، همونطور که مخاطب من شمایید ! بچه های گلم ، که نه تنها چشم ، گوش و دیگر اعضای حسی شما ، بلکه قلب و دل ، و عقل و خردتونم با مدیریت حافظه ی شماست ، که نه تنها فاقد آن نیستید ، بلکه صفر کیلومترم نیست که هرچی دلتون خواست به اون بسپارین ، یا عقلتون کشید بهش بگین و اونم نوش جان کنه !

حالا رمز و رازش چیه ؟ فقط همینو بگم که وسط جسم و روح ، حس و عقل ، ووو فازی از ایندو هم نیست ، چه رسه به خاکستری مثبت و منفی یا منفی و مثبتی مثل "صفریک" برای فضای حافظه گفته شده و ما هم در ایران آنرا چشیده ایم !

که اگر خودمون چشیده بودیم باز یه حرفی ولی برا منکه مسموعه هنوز 


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :15
بازدید دیروز :591
کل بازدید : 1305426
کل یاداشته ها : 1756


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ