یه نفر مثل (الفبا) :
سلام علیکم :
بسم الله الّرحمن الرّحیم
آشنای (الف) ... .
-------------------------------------------
پاورقی :
اول امروز رو تبریک بگم ، به جماعت جمعه ، و بعدهم به خانه های جماعت و به :"اهل بیت" (پ) خانه ، ها (ت)
چی !؟ "جامعه ی مدنی" !؟ (ث)
وبعد :
امروز می خوام براتون یه قصه بگم !
بگو بگو .
خیلی خب ! بگین از کی !؟
از کی ؟؟
از جوادی !
جوادی !؟!؟ کدوم جوادی ؟؟
کاظمی دیگه ، البته کم سن و سالترش .
بازم بگم که من بگوشم رسیده و :"باسوادی" شاید بچششم خورده باشه ، که این جوادی ما کوچیک که بود ! مثلا کلاس که نه ! آشناش قد پایه سومی (ج) ا ، داشت با همسن و سالاش بازی میکرد ، که قاتل ، آشناش کشنده ی استادش داشت از اونجا رد می شد !
بچه ها تا اونو دیدن در رفتن و خب مثلا جان پناه گرفتن ! ولی جوادی ما تکون نخورد ! و این برا کشنده ی استادش سوال یا پرسش شد و ازش پرسید : تو چرا در نرفتی !؟
پاسخ داد برا چی در برم !؟ منکه کاری نکردم ! منظورش ایستادن نبودن ها ! که یه کار بودا !
آقا قاتله ، همون کشنده ی خودمون ! خوشش اومد و شاید خواست اونم ولیعهدش کنه ! آخه مشکل استادشو که نداشت ! یعنی سنش به ولیعهدی می خورد ! ولی گفت شاید دستم رو شده باشه ! یه مشت ! دیگه نشون داد !
اگه گفتین !؟ خودم میگم گفت بیا استاد دخترم شو ! خب ، شخص اول قصه ما هم که اسمش جواد بود ! اونم کاظمی !
میگین چی کرد !؟ اونم با تجربه ای که داشت ! از حسنی !؟
حسنی !؟!؟
بسه دیگه ! برا امروز ! برین تو گوشیاتون !
... : چی !؟
هیچی بابا ! با شما نبودم ملکه ی محبوبم .
الفبا – ی آشنا .
الف – آشنا ب (ب) .
ب – با! صدای بلند ، یعنی بَ ، بِ و بُ ، نه ، بلکه اول آ ، اِی و اُو .
مثل الف : آشنا .
پ – بزبون آشنا یعنی "خانواده" .
ت – ی جماعت جمعه دیگه !
ث – که امروز برادر حسن رحیم پور ازغدی تو تلویزیون گفت !؟
البته دهه ی :"هفتاد" یشو ! نه قبل و بعدشم تا حالا ، الآن !
چقد قبل !؟ خب میشه مبدا تاریخشو :"دا" هم گفت ! با :"زدن" تو دهن :"دش" .
حالا شاید یکیم بگه نه ! مثلا دوازدهم فروردین و روز :"جاا"ه ، یا پیش از اون :"تو دهن"ی رو .
مگه اینکه ایران جامعه ای نداشته باشه ! یا داشته باشه ولی :"مدنی" ش نباشه ! به زبون آشنا یعنی :"شهری" نباشه !
مثل چی !؟ مثل :"خانوادگی" !
اونوقت دینیش چی !؟
خب : جماعت ، جمعه و جهانیشم حج دیگه !
اونوقت به زبون خودمون آشنای این چی !؟
من نمی دونم ! اینو مثلا آقای فرهنگستانی میدونه ! البته :"آشنا" به نماز جماعت ، جمعه و حج .
من قد گلیم خودموم ، یعنی آشنا به اونو می دونم که تعبیر یا واژه ی اون میشه : خانواده
یه سوال ، ببخشین پرسش دیگه !
بابا امروز مکتبخونه ها هم تعطیلن مثلکیا ! بمونه برا یه روز دیگه ، روز بخیر .