سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلام علیکم

قال النبی : العلم علمان ، علم الابدان ، علم الادیان

گفتیم اگر بنا باشد عضوی از اعضای بدن ما مثلا بقول مرحوم علامه بعنوان مثال چشم بیفتد به چیزی در جهان خارج ، خب چرا این چیز فقط حرف مثلا دانشمندان یونان باستان باشد ؟ یا مثلا آنچه که غرب امروزه در باب علم یا دانش می گوید ؟ و چرا بقول مرحوم محمد تقی جعفری مثلا در این میان چشم اندازمان حرف پیامبر خدا نباشد ؟

و گفتیم هرچند مانعی هم ندارد که ببینیم دیگری ، منجمله پیامبر خدا هم چه می گوید ، ولی علم یا دانش فقط این نیست که ما بدانیم دیگری چه می گوید ، چراکه مثلا باب دانش امام علی علیه السلام فرموده : این علم علم مسموع است و تا مطبوع نشده نفعی بحال ما ندارد ، چراکه فرموده اند : علم دو تاست ، یکی مسموع و یکی هم مطبوع و : لا ینفع المسموع اذا لم یکن المطبوع .

یعنی نه تنها حرف علما و دانشمندان از یونان باستان گرفته تا عصر حاضر بلکه در این گفته ی پیامبر و امام هم تا مثلا چشم ما به آن افتاده ، دیده ، و طبق فرمایش مثلا مرحوم علامه تجرید از حس بینایی هم شده و به بایگانی یا حافظه سپرده شده و حتی یادآوری هم شود نفعی بحال ما نداد ، صرف نظر از این هم که علم یا دانش را هم درک یا دریافت عضوی از بدن مثل مثلا چشم و همینطور حسش و مجرد از حسش و هم چنین بایگانی شده و بیادآورده شده اش بگیریم یا علم یا دانش کار فکر یا اندیشه ای باشد که پس از یادآوری مطلبی انجام می دهیم که بدانیمش .

در ضمن صرف نظر از این هم که از مثلا یونان باستان تا کنون علما یا دانشمندان یک حرف زده باشند و یا در تکمیل هم ، و اختلاف نظری هم در میان نباشد ، خصوصا در روند طلب علم یا جستجوی دانش که می بینیم مثلا منطق جدید منطق قدیم را زیر سئوال برده و امروزه هم منطق این چیه فازی دارد منطق جدید را هم به چالش می کشد .

البته نه اینکه حرف امروز علما یا دانشمندان با حرف دیروزشان یکی نیست ! چراکه این را هم دیدیم که نه تنها حرف منطق جدید با حرف منطق قدیم تفاوتی اساسی ندارد بلکه الفبای منطق این چیه فازی هم بر همان اساس منطق جدید و قدیم است ، چراکه سایه روشن یا خاکستری دیدن مطلب فرقی اساسی با صفریک دیدن منطق جدید و ایجابی و سلبی دیدن منطق قدیم ندارد .

بلکه مقصود اینست که همانطور که منطق جدید نمی خواهد بگوید که به پیروی یا در تکمیل منطق قدیم حرفی دارد حالا هم حرف منطق این چیه فازی مدعی طرحی نو در علم یا دانش آموزی است نه به پیروی و یا در جهت تکمیل حرف علما یا دانشمندان ماقبل خود .

این ها را برای این عرض کردم که طالب علم یا جوینده ی دانش در جریان باشد که در مدارس قدیم یا بقولی حوزه و همچنین مدارس جدید و دانشگاهی آنچه عرضه می شود زیر بنایشان همانست که مثلا مرحوم علامه به تحقیق آن پرداخته که در ریشه یابی ادراکات و علوم حصولی و بعیارت دیگر در پیدایش کثرت در ادراک و علم یا دانش مطلب را با افتادن عضوی از اعضای بدن ما و مثلا افتادن چشم ما به جهان خارج به تحقیق نشسته اند .

ما هم فعلا با همین کارکرد عضوی از بدن خود مثلا چشم خود کار داریم و می خواهیم ببینیم چه می کند و چرا ؟ البته فعلا با چرایش کار نداریم که این در حوزه ی علم الادیان است و فعلا با چه می کند و کارکردش کار داریم ، یعنی موضوع علم الابدان است و گفتیم که چشم ما هم عضوی از اعضای بدن ماست که مرحوم علامه فرموده بودند برای نخستین بار که افتاد به جهان خارج و مثلا به یک سیاهی آنرا دید ، و بعد هم مجرد از حس بینایی به بایگانی یا حافظه سپرده شد و ...

مسئله ای که در نوشته ی قبلی داشتیم این بود که قبول که چشم افتاد به جهان خارج ، ولی در این افتادن درک یا دریافت چشم نامبرده نشده که در این کار یعنی افتادنش به جهان خارج چه درک و دریافتی داشته ؟ و در ثانی درک یا دریافتش دیدن باشد پس کار حس بینایی چیست ؟ چراکه اندام بینایی که فقط چشم نیست ، و همینطور از تجرید کننده از حس را هم که مرحوم علامه مطرح نموده اند که پس از دیدن انجام می یابد ، همینطور بایگانی یا حفظ دیده شده ی مجرد از حس ، آیا همه و همه و مثلا یادآوری از حافظه ودر نهایت هم صدور حکم این یک سیاهی است ، جمله کار عضوی از اعضای ما مثلا چشم است ؟ یا بدن ما علاوه بر مثلا چشم اعضای دیگری هم دارد ؟ مقصود هم دیگر اعضای پنجگانه ی ما بجز چشم نیست ، چراکه مرحوم علامه چشم را به عنوان مثال فرموده بودند و می توانستند که بجای آن مثلا گوش را برای شنیدن بفرمایند یا بینی را برای بو کردن ، ویا زبان را برای چشیدن وهمینطور پوست جایی از بدن را برای لمس کردن و بعد هم برای تجرید از حس و بایگانی ووو .

پس مطلب بدن ماست حالا می خواهد عبارت از یک عضوی باشد بنام چشم ما و چه عضوی دیگر مثل مثلا گوش و دیگر اعضای حسی که بقول مرحوم علامه برای نخستین بار افتاده باشد به جهان خارج ، حالا این جهان خارج مثلا رحم مادر باشد و یا پس از بدنیا آمدن و چشم به این دنیا گشودن باشد .

و کار این بدن یعنی مثلا چشم ما در نخستین فعالیتش که گشوده شد به جهانی دیگر و بقول مرحوم علامه مثلا یک سیاهی را کشف یا پیدا کرد و هدایتش هم کرد به مرکز بینایی و دید ...

حالا بقول مقام معظم رهبری که در نامگذاری سال 1389 هجری شمسی فرموده اند ، کار مضاعف و یا بیشتر چشم ما بماند ، فعلا کاشف ، پیدا کننده و یا درک یا دریافت کننده ای در کارست و مکشوف ، پیدا شده و یا درک یا دریافت شده ای ، و کاری هم نداریم به درک یا دریافتی هم که مثلا یک سیاهی از چشم ما داشته باشد که آیا آن هم مثل چشم ما یک روزی نیازمند به مثلا عینک می شود ؟! همانطور که کاری نداریم با درک و دریافت مثلا سیاهه ی فرمایش مرحوم علامه که چشم ما افتاده به آن ، و بشرح ایضا علم یا دانش ایشان هم ، و کاری هم نداریم باز هم به کار مضاعف یا بیشتر چشم که برای بار دوم به مثلا یک سفیدی بیفتد و روز از نو و روزی از نو ، و حتی کاری هم نداریم به اینکه چشم ما پیش از افتادن به مثلا یک سیاهی در جهان خارج آیا صفر ، خالی و یا تهی از درک و دریافت بوده ؟ چراکه این در حوزه ی علم الادیان است و به اصطلاح نرم افزار سخت افراز مثلا چشم ما ، بلکه فعلا با سخت افرار چشم کار داریم و کارکردش که عبارت بود از درک یا دریافت مثلا یک سیاهی که عبارت شد از یک دریافت کننده و یک دریافت شده که ان شاءالله در فرصت بعدی به ایندو خواهیم پرداخت .


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :404
بازدید دیروز :539
کل بازدید : 1310109
کل یاداشته ها : 1756


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ