سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلام علیکم ، جمعه هم مبارک 

تو سریال دیشب دیدین کیمیا وقتی که دایی رها یا آزاده در پاسخ مادری که رها گفت چه کرد ؟ 

منو که یاد داستان مار و ماری انداخت . 

حالا امروز فرصت که کنم براتون میگم ، داستان ماری که میگن مارو گول زد و از بهشت بیرون کرد ، و داستان ماری که رو تخته سیاه نوشته و کشیده شدو میگم . 

فعلا برم ، برمی گردم خدا بخواد . 

فعلا شما ببینین : 

کیما : 

اونجا خونه ی ... 

اینجا خونه ی ... 

اون ورم خونه ... 

مثل کی ؟ مثل رها ، آزاده 

نه دایی ، ایهوا 

مثل هاله ای از نور 

خب همینطور که دارین می بینین 

سریال : 

محمد نبودی ببینی 

عکستو تو مسجد زدن 

پدر کیمیا رو هم با پنج تای دیگه 

بابا ی حالا آزاده رو 

رها : 

مامان 

یهو نه ها ، یا اینهوا 

نه رها 

مثلا بیرون از وطن 

آزاد نه ها ، اون هوا 

آزاده 

تو ، در ... وطن 

سریال : 

آنچه خواهید دید ... 


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :103
بازدید دیروز :754
کل بازدید : 1306268
کل یاداشته ها : 1756


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ