سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پایان گام ب :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ (الف) ، ... .  

سلام علیکم

اول جونم برات بگه که بعد اون جوونی که گفتم ، و چند روزی پیشم کار کرد ، دیروزم یکی دیگه ، بازم زیر چهل سال ، اومد و گفت هفته ی آینده بیکارم و قسط دارم و ... ، بیام پیشت کارکنم !؟

می شناسیش ! برادر از تو بزرگترته ! و نپرسیدم چرا بیکاری !؟

خب منم از خدا خواسته ! علاوه بر دست بالای نما و تنهایی مصالح بردن اون بالا ! شکر خدا چند تا کار نوبت گرفتن ، حالا بمونه که چند تاشم رد کردم و قولی بهشون ندادم ! گفتم بیاد که علاوه بر راحتتر بودنم اون دست بالا ، زود این کارو تموم کنم و برم سراغ بعدی که یه وقت نپرن ! و از دست برن !

خصوصا که برادرت ، مثل اون بنده خدا نیست ! نه تنه اوستاکاره ، شایدم بهتر از من ، نیازی به آموزش منم نداره تو وردستی ، بعلاوه میبره ، فارسی بر می کنه و کافیه بهش بگم فِ ، بلکه نگفته می بینه چی می خوام بهم میرسونه و ... .

گفتم از فردا بیا و آخر وقتم ، عرقت خشک نشده مزد کارگر به قیمت روزم میدم ان شاءالله .

در ثانی ، بعد یه هفته هم اگر برنگرده کارخونه ، مثل قبلی ، فبها ! کمافی سابق باهم کار می کنیم و نصف نصف ، آخه گویا بقول وکیل مدافع فیلم :"تسویه حساب" اینجوری که پیش میره ، گویا امسال در تقدیرمون بیکاری نیست ! شکر خدا .

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی (ت) ... .

خب ، بازم بحثمون بمونه برا فرصت دیگه ان شاءالله !

فعلا برا فتح باب بگم که :"پایان گام" رو میشه :"آغاز گام"م گفت ! البته آغاز گام بعدی !

خب وقتی گامی اول و آخر داشته باشه و گامم عبارت از فقط برداشتن یه گام نباشه ! و گامیم بعد اون بخواد برداشته بشه ، پایانش یعنی آغاز بعدیش دیگه !

حالا بلافاصله و یا بعبارت دیگه بعد تعطیلی !؟ بمونه ! بعبارت دیگه همون که ایندو تحت اون گامن !؟ بمونه !

دیگه اینکه ! گام دوم یعنی آیا گام آخر !؟ و گام پایانی !؟ یا مثل اولی ، دومیم گامی دیگس !؟ و مثل اولی که یکی از دو گامه ، دومی چی !؟ از چند !؟ و مثلا از بقولی :"إن" گام !؟ یا از مثلا :"ده" !؟ ، :"صد" و دیگر ده دهی بحساب !؟ یا بقول ریاضیات جدید دو دویی !؟ 

و ... !؟ بمونه .

شب بخیر ، جمعه شب یا شب اول هفته !

---------------------------------------

زیرنویس :

الف :

قبلا به نقل از آثار بدون استثناء خوب استاد شهید مرتضی مطهری گفتم ، که ایشون شهادت در مثلا تشهد نماز رو مثل شهادت در دادگاه و پیش قاضی و مانند اینا نمی دونن ، که یه چیزی نیاز به گواهی یکی داشته باشه ، و با شهادت بر یگانگی خدا ، خدا یکی باشه ! بلکه نظر ایشون اینه که شهادت بر یگانگی خدا ، یعنی شهادت دهنده اینو درک یا دریافت کرده که خدا یکیه .

اینو برا این گفتم که بگم هدایت خدا هم همینطوره ، وقتی گفته میشه :

... ، اهْدِنَا ... .

حالا ربطشم میگم ، در ارتباط با بحث ، ان شاءالله ، فعلا برا خالی نبودن عریضه همینقد بگم که در گام هدایتم ، هدایت خدا ، هدایتی نیست که پایان داشته باشه ! بعبارت دیگه اول و آخری داشته باشه !

بعبارت دیگه مثل گامهایی باشه که :"الخوارزمی" یا :"الگوریتمی" داشته باشه که یه اول داشته باشه و یه آخر ! حالا بمونه که ایندو هم یه گامی داشته باشن مثل همون که در منطق جدید گفته شده (ب) :

اگر و فقط اگر دو :"گام" برداریم ! آنگاه "گام"ی برداشیم که این دو گام تحت اون برداشته شده ! (پ)

ب :

البته اگه :"تئوری مجموعه ها" جزو منطق جدید بحساب بیاد ! آخه قبلا به نقل از کتاب :"منطق ریاضی" آقای بروجردیان ، که ناشرش :"جهاد دانشگاهی"ه ! گفتم که در اونجا گفته شده که باب معرفت منطق قدیم رو جزو منطق بحساب نمیارن و منطق ریاضی رو در مقابل باب حجّت مطرح می کنن ، در حالیکه منطق ریاضی فقط :"جبر گزاره ها" ی ژرژ بول نیست ! بلکه مثل باب معرفت منطق قدیم ، "تئوری مجموعه ها" ژرژ کانتورم داره ! خودشم مثل منطق قدیم در گام اول !

و بعد مثل :"باب تصدیق" گام دوم رو برمی دارن ! و حالا بمونه که در تعریف یا شناختی که از :"مجموعه" ارائه داده میشه !چی چیا میگن ! و آیا بقول منطق قدیم :"حدّ تام"ی ارائه داده میشه !؟ یا در این منطقم ، نه تنها پایانی نداره گام اولشون ! بلکه از همون اول بسم الله میگن :

مجموعه جامع نداریم !

بلکه :

مجموعه ی تهی داریم !

حالا بمونه این حرفا ، چه قدیم و چه جدید و :"فازی" شم ! کجا و اونی که در نهج البلاغه ، در خطبه ی اول اومده و گفتم که گفته شده :

اول الدین معرفته ، ... .

و بعدشم گفته شده :

... ، و کمال معرفته ... .

نه :

گام دوم !

چه رسه به مثلا :

گام مثبت

ی که گفته شده ! و دومیم داره بنام :

گام منفی !

بلکه بقول منطق جدید :

اولیم داره بنام :"گام منفی" !

خودشم :"دیجیتال" ! یعنی گام دومی نداره ! و استمرار داره گام اولی که برداشته شده ! خب لابد اینم در جهت :

کمال

ش دیگه !

پ :

البته تعبیر از من بود و تعبیر در اونجا اینه :

اگر و فقط اگر دو مجموعه داشته باشم ، آنگاه مجموعه ای داریم که آندو مجموعه زیر مجموعه اینن .  

ت :

این عبارت ، یعنی :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی ... .

یا بقولی :

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی ... .

رو پیش از این در آغاز سوره ی :"انعام" داشتم ، بعد اینم که در آغاز سوره ی :"سبأ" ست ، در یه سوره ی دیگه اومده ، در همون سوره ای که نقله سر بریده ی آقا اباعبدالله علیه السلام از اون سوره در بالای نیزه خونده !

ان شاء الله به اون که رسیدم بیشتر میگم ، فعلا همینقد گفتم که برای :"به تعبیر معروف" خالی نبودن عریضه گفته باشم ! که امیدوارم کار به کج و :"معوج" ی نکشه ! که راست کردنش نیاز به از اول شروع کردن باشه !  

خلاصه اینکه رفت تو :"غار" ! یا "به تعبیر معروف" فضای مجازی ! البته اون :"فضای مجازی" که بریده از تنم حرف می زنه ! حتی بدون تکون خوردن لب ! که لب خوانیم بشه کردش ! حتی به تعبیر معروف :"پلیس فتا" هم !

اصلا این "فضای مجازی" فلسفه ی وجودیش چیه !؟ اگه گفته نشده همش ، یکیش چیه !؟ خب همینه که مثلا لب خونی بشه دیگه ! حالا بمونه خوندنش ! که خوندن با کدوم فضای مجازی !؟ مثلا :"صفریک"ش !؟ یا قدیمش !؟ یا :"فازی" ش !؟ و یا :"علوم تجربی" ش و :"انسانی" ش و ... !؟ و :

... لَهُ ... وَهُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ(سبأ/1) ... . 


  

بازگشایی در ب :

... : اقْتُلُوا ... وَتَکُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِینَ ، قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ لَا تَقْتُلُوا ... إِنْ کُنْتُمْ فَاعِلِینَ ، قَالُوا یا أَبَانَا ... وَإِنَّا ... لَنَاصِحُونَ ، أَرْسِلْهُ ... وَإِنَّا لَنَاصِحُونَ ، ... .

سلام علیکم

بقولی :"مدتی این مثنوی تاخیر شد" ! (الف)

چرا !؟ :

خب شب تولده ، ضمن تبریک سالروز مولود پنجم ماه شعبان ، سالروز تولد چهارمشم تبریک بگم و بعد برم :"سر" موضوع بحث .

البته "سر" اینه که در خبرا اومده بود آب به اهوازم رسید ! می خواستم بگم :

الحمدلله که همشیره ی جای مادرم ، ایران که در نوشته ی قبلی گفتم با خانواده اش اونجا هستن ، تو :"پنج" محله ای آب رسیده نیستن ! که یاد داستان اون :

سالها استغفرالله

افتادم ! که طرف مغازه اش تو قسمتی از بازار که آتیش گرفته بود نبوده ، بعدشم خب اگه یکی بجای خانواده یا فک و فامیلش بگه مثلا :"هموطن" چی !؟ یا :"همنوع" !؟ اونکه خانواده ای داره قد بنی آدم !

اما بعد ، سرِ بعد رو میگم ! راستی از این چیه !؟ که تو مجمع تشخیص مصلحته و بعضا موافق پیوستن به اون هستن !؟ ولی لباس :"تروریست" م به تن کردن !؟ یا این ربطی به اون نداره !؟ حمایت از "تروریست" رو میگم !؟ حمایت مالی از تروریست رو میگم !؟ خب شاید لباس زیرم دارن ! :"نرم"شو میگم !

چرا عباس !؟ :

خب ! سعی میکنم طوری بگم که :"سیل" آسا نباشه ! و لباس :"زیر"م :"خیس" بشه !

نقله آقا امیرالمومنین علیه السلام در جستجوی همسری با خصوصیاتی ! بودن ، که وقتی پرسیده شده باشه چرا با اون خصوصیات !؟ فرموده باشن برا اینکه فرزندی بیاره که در کربلا حسینم یاری کنه .

خب این چه تعبیری داره !؟ یعنی آقا می دیدین کربلا رو !؟ و آقا امام حسن علیه السلامم که فرموده :

لا یوم کیومک

به برادرشان هم همینطور !؟ خب خود آقا اباعبدالله هم که می دیدن ! ولی آقا حضرت عباس بن علی علیه السلام چی !؟ خب بله در حدّ خبرایی که پیامبر صل الله علیه و اله و سلمم داده اند ، مثل دیگران بی خبر نبودن ! حتی مثلا اگر خبر قطع دستانم داده شده بودم (پ) ، ولی باز رفته اند که آب بیارن برا خیمه ها !؟

و خیمه ها هم خبر داشتن و مثلا مداح هیئت :"ایران" یزدی گفته :

عمو بر لب آب است و دگر کار تمام است !؟

بلکه سپاه مقابلم بی خبر نبود و مداح گفته :"بر آب رسد" دیگه کار تمومه !؟ خب دیگه !؟ کی بود که خبرا بهش نرسیده بود !؟ که اگر :"معصوم" نبود که بقولی :"خطای دید" نداشت ! ولی بی خبر بی خبر نبود ! ولی در طرف مقابل امامم بود !

آیا همونطور که نقل شد ! بقول آقا امیرالمومنین علیه السلام : می خواست :"به یاد آر" ی داشته باشه ، ولی "به یاد ار" یکی دیگه بود !؟ به :"تعبیر" دیگش :"باب" یادآریم :"به تعبیر معروف" رو پاشنه ی دیگه می چرخید ! و باز میشد !؟ مثل "باب" دیگه یا باب :"اول" !؟

خب ! برا اینکه :"یاد"م میاد گفته باشم که افتادن مثلا چشم مثلا جهان خارج ، در پرتو بینایی و بقولی زیر سایه ی اونه ! و اونم :"زیر" سایه ی قلب یا دلیه که :"دوستدار"ه ببینه !

خب این یه طرف قضیه هست و در :"دست" دیگه یادآوریشه ، منتها نه بلافاصله بعد افتادن چشم ، دیدن و "دوستدار"ش ! بلکه بعد مثلا :"بایگانی"ش ! یا بقول دیگه :"ذخیره" سازیش ! و یادآوریش از حافظه ، هرچند در امتداد مسیر طی شده هست ! ولی برا چی مثلا "ذخیره" شده مثلا :"سر ریز" داشته باشه !؟ خودشم "سیل" آسا !؟ و خودشم در حدّ :"تهی" شدن حافظه !؟ و به :"تعبیر" فقدانش !؟

مگر اینکه این :"وسط" حافظه هم بستری از رودخانه جریان مثلا جهان خارج باشه ! البته اگر به "تعبیری" فاقد اون نباشیم ! یا اگه باشیم به تعبیری دیگه تهی باشه ! برخلاف مسیر رود خانه ی جریان یافته از جهان خارج !

شایدم حرف اختصاص به حافظه نداره ! و در :"گام اول" هم مثلا مرکز حسی بیناییم :"فاقد" جهان خارجه ! و تا چشمش بهش نیفته تو اونم جریان نمیفته ! و :"خبر" از جهان خارج نداره !

حالا بمونه که "خبر" داریشم به محض جریانش از اونه ! مگه اینکه مدام چشم به خارج دوخته باشه ! خودشم :"جهان" ش ! نه بقولی مثلا :"اندام" ش ! حالا مثلا سیاه و سفید ، یا سفید و سیاهشم بمونه ! و :"خاکستری" شم :"فاز"ی ازش باشه ! نه همش ! حتی سیاه و سفید ، یا سفید و سیاهش ! بلکه :

سیاهی ! یا سفیدی

و حتی همه ی :"سیاهی" یا :"سفیدی" م نه ! چه رسه به جفتش و خودشم :

بعنوان مثال !

از :"اندام" جهان خارج !

خب چه خبر !؟ از جهان خارج !؟ و اونم پیش از :"روز" عاشوراش ! مگه اینکه : کل یوم عاشورا !

خب چه خبر از :"ظهر" ش !؟ در صبحگاهش !؟ حالا در شب عاشورا !؟ بمونه ! و چراغا خاموشم ! و باخبرانی که رفتن ! و باخبرانیم که ماندن !   

شب بخیر .

----------------------------------------

زیرنویس :

الف : 

از آقا امیرالمومنین علیه السلام پرسیده باشن : خدا رو از کجا شناختی ؟

فرموده باشن : از اون جایی که خواستم کاری رو بکنم ، ولی یه چیز دیگه شد و حکایت از این داشت که کاری که اون می خواد میشه !

مثلا صبح می خواستم دست به قلم بشم که مدیر درمانی (ب) ، گفت بریم نتیجه ی آزمایشی رو گفته شده بود بیست روز دیگه بیاین بگیرین ، بگیریم و ببریم به دکتر جراحم نشون بدیم ، خب رفتیم و :"نوبت" و صندوق بیمارستان و نشستن تو صف "نوبت" ! منتها بنا بر تجربه ی قبلی دیگه انتظار نداشتیم که سر نوبت صفی :"نوبت"مون بشه ! مثل اون بیمارستانی که دفترچه ی :"سلامت" رو قبول نداشت و رفتیم یه بیمارستان دیگه ! که صف حاکم بود .

ولی در این یکی ، حالا گفته نشه خارج از صف ، ولی سر اطاق دکتر ، در مقابل پرسجویم گفت که هه روزه یه بیست نفری از نیروهای نظامی ، که بیان خارج از "نوبت" میرن ، و بمونه که این بارم که صفو شمردم و همه رم مثلا دفترچه "سلامت"ی بحساب آوردم ، بیش از :"بیست" نفر پیش از ما رفتن پیش دکتر ، و خلاصه ساعت حدود سه بعد از ظهر بود که رسیدیم خونه و نهار و نماز و بعدشم که یه استراحت و خواب و روز غروب کرد و تا الان که شب شد ! و تاخیر شد .  

ب :

یعنی همون :"این دختره" که در نوشته های قبلی گفتم ، نه :"اون دختره" که مدیریت مالی رو داشت و داره هم هنوز ! خلاصه :"بودجه" یا :"هزینه" عمل و قبل و بعدشم تامین کرده و داره میکنه ! منجمله امروزم ! حالا خرج خونه و خودشم با این اوضای اقتصادی حاکم بر این :"ج.ا" ! بمونه ! که ان شاءالله برم سرکار و از خجالت اونم در بیام ! و خدا به :"خیاطی" کردنش برکت بره ! به :"نویسندگی" کتاب :"این" یکیم ! که خبر دارم و ازم نمیتونه پنهون کنه که مثلا چند تا کرایه خونه داده ؟ چقدر قبضا رو پرداخت کرده ! که اگه پرداخت نمیشد ، مگه به طلبکاراش مربوط بود که من مدتیه بیکارم !؟ خب حق دارن دیگه ! خودشم با قیمت مثلا :"تمام شده" یا :"به تعبیر معروف" ش :"اصلاح قیمت"ا ! یا "به تعبیر معروف"ترش : هدفمندی !

که مابه التفاوتشم سربرجم که تو :"جیب" نباشه ! دیگه مثلا :"بیست و ششم" برج که تو جیبه !

پ :

که آیا با خبر از اون گفته شده :

بخدا اگه قطع بشه دستام ، بازگشتی ندارم از دینم !

حالا :"تعبیر" ش چیه !؟ بمونه ! "تعبیر" دودستم بمونه ! تعبیر :"دین"م ! که این دستی و اون دستیم نباشه ! و با قطع دو دستم حرف از اونه ! منشعب از هیچ کدوم از دو دستم نیست ! حالا شعبه اش کجاس ؟ اصلا شعبه داره !؟ یا دو دستم شعبه ای از اونن !؟ بمونه ! در این گفته مولود چهارم شعبان !  

رسید به آب و مشتی برداشت ! و آب بر آب ریخت و راهی شد ! به خیمه ها نرسید و بین الحرمین پیدا شد ! 


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :741
بازدید دیروز :591
کل بازدید : 1306152
کل یاداشته ها : 1756


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ