• وبلاگ : خانه ي خانواده
  • يادداشت : من ...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 21 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام استاد عزيز

    حالتون چطوره برادر؟ به لطف خدا سفر من هم به آخر رسيد. دو روزي مهمان قصه گو و همسر محترمش بوديم و بعد هم ساري و بابل مهمان دو نفر ديگه از دوستان و حالا هم اينجا تهرانيم.

    شاهرود كه بوديم به بسطام و خرقان هم رفتيم و چه مبارك سفري بود سفر به شاهرود. در شاهروز ديدنيهاي زيادي ديدم و آموختني هم بسيار بود آقاي يزدي. انسان وقتي بندگي بنده هاي خوب خدا رو مي بينه كمي به خودش مياد و دقت مي كنه كنه كه ببينه كجاي اين صف بندگي ايستاده . اين از صفات انسانهاي با خداست كه هر كي اونارو مي بينه به ياد خدا مي افته.

    ..................

    راستي برادر، فكر چي شد؟ آيا بعدر ايز اين به قضيه ظهور مي پردازيد؟

    التماس دعا و فعلا خدانگهدار

    پاسخ

    عليكم السلام داداش ديرينه . مگر ما حرفي خارج از قضيه ي ظهور زده ايم كه : بعد اين بزنيم ؟ اميدوارم كه نايب ما هم در زيارت بايزيد شده باشيد . راستي به مزار هم سري زديد ؟ مقصودم مادر پدرم مي باشد ؟ بعدهم ، من را ببين كه در سفرتان به شرق خواب ميامي ، سبزوار و نيشابور را مي ديدم و زيارت عالم ال محمد صل الله و عليه و اله را در نهايت ! و شما كجا و ما كجا ، كه به ( فكر ) زيارت ( بنده هاي خوب خدا ) بوديد كه ( به ياد خدا ) افتاده بوديد .خب ، يعني حالا ديگه ( يه مسافر ) نيستيد ؟ و ( سفر شما هم به آخر رسيد ) ؟ منكه فكر نمي كنم : ... بيا تابرويم .