سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تمدن اسلامی ب ز :

... ، فَبِأَی آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ؟ ... .

سلام علیکم .

السلام علیک یا امام غریب !

ضمن تبریک بمناسبت امروز ، جمعه ی:"اول"ماه مبارک رمضان ، و پیشاپیشم (الف) بمناسبت نیمه ی این ماه (ب) که توشیم ، بازم اول بگم که بقول پدرم :"بفکر" شم نیستم که بزنم بیرون ! حتی بقولش برا :"عقل" حاکم ! چه رسه که حاکم :"قلب" یا دل باشه ، یا بقولی حسّ ، که بازم بقولش ، بقول اقا امام ششم علیه السلام :

...أَعْلَى ... .

شم : ... ، صُحُفِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى .

و بشرح ایضا عیسی ، نوح و آدم علیها سلام ! علیه السلام منه !

حالا کاری ندارم که مثلا :"دعوت" نامه ، یا همونطور که در نوشته ی قبلی گفته شد ، فراخوان برا :"تفسیر" نوشتن یا گفتن ، برا کی داده شده ! و بقولی میزبان کیه !؟ ولی میهمان و اونم تو این ماه کیه !؟ جز من !؟ و مثل منی !؟

خب ! تفسیربرا کی نوشته بشه یا گفته بشه !؟ من که فکر نمی کنم مسئله بقولی :"بالغه" یا قابل فهم برا همه نباشه ! تفسیری که خواننده یا شنونده نداشته باشه که بقولی :"مهجور" ه ! ولی آیا فقط این که مصداق "مهجور"ه !؟ مهجوریتی نداره خواننده یا شنوده اش !؟

حالا بمونه که مقصود از:"مهجور"ی که گفته شده کدومه !؟ ولی گویا چشم انتظاری ، یا گوش بزنگی هست و مسئله اونیه که بچشم بیاد یا بقولی چشم بهش بیفته ! بشرح ایضا بگوش اومدنیم و قول دیگرش ! بقول مثلا مرحوم علامه در :"اصول فلسفه و روش رئالیسم" ، یا بقول برنامه ی :"معرفت" شبکه ی دانایی تلویزیون یا :"سیما" ی این :

ج.ا

که بجای :"مابعد" ، گفته بشه :"ماقبل" مثلا نوشته ای یا گفتنی !ه ، حتی عضو حواس بینایی یا شنوایی که به نوشته یا گفته میفته ! چه رسه به دیدن یا شنیدن نوشته یا گفته ! و"ماقبل" مابعدشم ! همینطور ! حالا ماقبل حواس چیه !؟ بمونه ! و مثلا بقولی :"مقلب القلوب" بینایی وشنوایی و دیگر مراکز حسّی !

علی ای حال و بقولی احسن حالم ، فرض بر اینم که نوشته یا گفته :"حقِّ" تقدم داشته باشه و بقولی :"سبق"ت داشته باشه و بقولش :

... گدای جوش ... .

یا :

... اسیر ... .

حتی چشم یا گوشیم نباشه ! ولی بازم مسئله بجای خود باقیست ! که نوشته یا گفته برا چشم یا گوشی نوشته شده یا گفته شده ! مثل چشم یا گوش من ! و مثل منی !

خب ! که چی !؟ مثلا خونده بشه !؟ یا خوندنی ازش داشت !؟ هم ! مثل کی !؟ مثل مفسّر !؟ خب ! برا کی !؟ اینم برا یکی دیگه !؟ مثل من !؟ در بیرون اونوقت !؟ یا مثل مفسّر؟! برا من ؟! در درون !؟ خب برا کدوم من !؟ حالا مابعد یا ماقبلش !؟م بمونه !

... ، فَبِأَی آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ؟ ... .

السلام علیک یا بقیة الله !

مسئله ی اساسی و بنیادی تر اینه که گیریم مفسّر سنگاشو با خودش وا کرده و من و مثل منیم همینطور ، و بقولی جلسه ی تفسیرم برقرار ! خب ! حالا چه بقولی :"اتفاق"ی میفته !؟ آیا به ماحصل ، بقول برنامه ی :"اتفاق" تلویزیون یا سیمای این :

ج.ا

نمیشه :"اعتماد" کرد !

حالا بمونه که بقول پدرم بقول حضرت امام (ره) اعتماد نکردنم :"وقوع  و لاوقوع" نداره ! بلکه به چی اعتماد کرد !؟ به کدوم بقولی :"اتفاق" !؟ درونی یا بیرونی !؟ بیرون از من !؟ که "اتفاق" افتاده !؟ برا من !؟ و آنگاه من !؟ اتفاقی بعنوان من !؟ حتی قابل لمس برا من !؟ برا لمس من !؟ در قرائتی از من ! یا تفسیری از من ! و الباقی من پیشکش !

وقت بخیر و قابل لمس باشید ان شاءالله !

... ، فَبِأَی آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ؟ ... . 


  

تمدن اسلامی ب ر :

... ، فَبِأَی آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ؟ ... .

اللهم صل علی محمد و ! ال محمد

سلام علیکم .

السلام علیک یا سلطان ! یا علی بن موسی الرضا علیه السلام

نه تنها حسّشو نداشتم (الف) که بزنم بیرون ، بلکه دلمم نمی خواد ! چه رسه به اینکه بقول پدرم بفکرشم باشم ! ولی بقول وزارت بهداشت این :

ج.ا

ضرورتی پیش آورد تلویزیون یا سیمای این :"ج.ا" ، آخه فراخوانی داد برا مثلا :"قرائت"ی از بقول :"هرمنوتیک" دانان :

کتاب مقدس

حالا بمونه که مثلا همزمان با این فراخوان ، یعنی همین امروز تو مدرسه ی تلویزیون یا سیمایی برا دانش آموزاش گفته میشد حکمت اشراقی ، که با مشّایی اون مثلا این فرقو داره که صرفا عقلی نیست ! بلکه عقلیم هست !

و اینم بمونه که اونوقت متعالیه ی ایندو چی !؟ اینم فقط کار عقل نیست !؟ عقلیم هست !؟ ووو ! مثلا ایرانیم هست !؟ افلاطونی و نو افلاطونی ، چه مسیحی و چه اسلامیش (ب) چطور !؟

ولی دانش آموز مدرسه ! کیه !؟ اونیه که همه ! حتی تو غرب و اروپاشم گوش داره و شنونده ی نازله ی استاد مدرسه هست !؟ حالا علاوه بر حس آیا دلشم زده بیرون ! یعنی اومده مدرسه ! و محل نزوله !؟ و آیا برای خروج ! از مثلا خونه ! و مدرسه رفتن ! بازم چیزی علاوه بر دل یا قلبم داره !؟ برا گرفتن درس مدرسه !؟ که بره تو خونه ، بیاد بیاره ، بهش فکر کنه و معقول که افتاد بهش عمل کنه یا بقول فراخوان داده شده :

تو زندگیش پیاده کنه

حالا چقدشم بمونه ! به اندازه ی خودش !؟ خب طبق کدوم نازله !؟ نازله بر استاد مدرسه !؟ کی ؟ وکجا !؟ تو مدرسه اش !؟ ووو !؟

یادش بخیر ! بقول روزنامه ی :"جرثومه" ای : فیلسوف شهیر ... .

که پارادکسشو ، خودشم تو مدرسه ، خودشم تو مدرسه ی این ”ج.ا" مطرح کنه ! دور تسلسل مدرسه رو میگم !؟

بقول پدرم بگذریم !

شب بخیر !

--------------------------------------

زیرنویس :

الف :

نداشت من !

ب :

اونم در عصر آقا امام عالم محمد علیه السلام ! و بقولی در :"تمدن اسلامی" عباسیان ! 

 


  

بیان نامه ی نوی ... :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ . الر تِلْکَ آیاتُ الْکِتَابِ الْحَکِیمِ . أ ؟ ...

باب الجواد :

السلام علیک یا ابا عبدالله . السلام علیک یا ابا عبدالله ثانی . السلام علیک یا عالم ال محمد (الف) (ب) . یا معصوم دهم !

مَن عَلَّمَنی حَرفا ... :

سلام علیکم 

در خبرای (پ) امشب تلویزیون یه نوشته ای بود که نویسنده منتظر دیدن دهه ی پنجم انقلابه ، خب ! ضمن اعترافش #امروزشون به دیدن دهه ی چهارمش ، می خواستم بگم ، به ایشون که با توجه به تصاویری که من از ایشون دیدم ، مثلا تو تلویزیون ، اگه پیرتر از من نباشن ، چندان جوانتر از من نشون داده نمیشن .

یعنی ما یه دهه دیگه ، حالا دهه ی ششم ، هفتم ووو ی انقلاب بمونه ، رو که نه ! فردا رو هم می بینیم !؟ یا #ان شاءالله خواهیم دید !؟

حالا صرف #نظر از اینکه بازم میگن : #نخواهیم دید ! و منتظر حرف #نو یا تازه ای بودیم !  

خب #معنی : نخواهیم دید! چیه !؟ که مام بدونیم !؟ آیا بازم منظور مای #دومه !؟ یعنی :

نخواهیم دید ما !؟

خب اونکه برا مای اول قابل #فهم نبود ! که #امروزم باشه ! چه رسه به #ان شاءالله فردا ! ی قابل مشاهده و آزمایشم برای داوری !

تا فردا ! شب بخیر .  

---------------------------

زیر نویس :

الف : اللهم صلّ علی محمّد و ال محمّد و عجّل فرجهم و جعلنا من اعوانه و انصاره .

ب : خب ، فکر می کن # م ، قبلا گفته باشم که :"شیعه ی هشت امامی" تا #امروزکه بدنیا نیومده ! از فردا هم :"به تعبیر معروف" کی خبر داره !؟

پ : داغ . 


  

خواندن چشمی (ب) :

بازخوانی :

سلام علیکم و باز شب (ب) خیر .

دیشب حرف از نوشته ای بود که فرستاده شده ، که خونده بشه با چشم .

حالا کاریم نداشتیم به اینکه :"خواندن" چه تعریفی داره !؟ (پ) و گفتیم مثل همین که الانم داریم این نوشته را می خوانیم ، حالا آیا به این کار مثلا :"باز خوانی" هم گفته شده !؟ یا "بازخوانی" یه کار دیگه هست !؟ البته کار دیگه ی چشمی !؟ فعلا محل بحثه ، و با خوانندهای دیگه فعلا کاری ندارم ، و فعلا هم مقصود و منظور نوشته ای هست که یکی فرستاده ، چه با معرفی خودش ، و چه بقولی : انظر ما قال .

البته نه اینکه چشم بنداز به نوشته ! چرا که : بسم کی !؟ یا به چه نامی !؟ آیا بنام فرمانده !؟ که : انظر ... .

یا بنام چشم !؟ چراکه ایندو با هم فرق داره !

خب ، حالا این بمونه ، علی ای حال این کار چشم ، یعنی خواندش رو آیا "بازخوانی" م گفته میشه !؟ یا ایندو هم با هم فرق دارن و چشم یه کار دیگه هم می کنه ؟ و اسم اون بازخوانیه !

یا نه ! بازخوانی کار چشم نیست و کار کارگر پسا چشم ، یا پسا خواندنه !؟ و کار چشم مانند مثلا :"رسول" یه که مرسوله رو بدون دخل تصرفی (ج) به چشم رسونده و بقولی کارش :"ابلاغ" بوده !؟ ابلاغ نوشته ی سر بسته و مهر و موم هم مثلا ! مثل پستچی بعنوان مثال .

خب ، حالا پس از خواندن ، اگه کار چشم تمام شده باشه ! بازخونی رو به کی واگذار کنه !؟ واگذار که نه ! کارش نبوده که واگذارش بکنه ! خب چی !؟ یعنی :"بازخوانی" چی شد !

حالا بمونه با فرمان :"إقرا" یا بازخوان به اونم !؟ و معرفی فرماندهشم !؟  

خب ، برا امشب بیشتر از این چشاتون خسته نکنم ! شب بخیر .

-------------------------------------

ب – شب دوم ، امشب .

پ – خواندن (ت) ، منجمله خواندن چشمی :"ترجمه" هم گفته شده ، حالا بمونه که :"هرمنوتیک" یا متن خوانی و اولشم برا خواندن متن دینی هم گفته شده باشه .

و "ترجمه" را هم مثلا تفسیر ، تعبیر و ... گفته شده .

ت – خواندن نوشته یا متن ، متنی مکتوب یا نوشته ای که خواننده اش چشمه . (ث)

ث – خب متونی هم هست که خواننده ی اونا گوش و دیگر اعضای حسیه ، بعنوان مثال وقتی سخنرانی حرف می زنه ، این گوشه که مامور به خوندن یا گوش دادن به اون میشه ! و وقتی همون سخنران حرفشو بصورت نوشته یا مکتوب در بیاره فرمان :"إقرأ" یا بخوان اون رو برا چشم صادر کرده ، مگه اینکه یکی یه چیزی نوشته باشه ، و حتی منتشرم نکرده باشه ! چه رسه با ارسالش برا یکی ! حالا هوایی ؟ یا زمینی ؟ مثلا بوسیله اینترنت یا پست و پستچی و تحولیش ! یا برویت رسوندنش به چشمی که :"بخوان" ! یا :"بشنو" و دستورات دیگه برا اعضای حسیه دیگه ، مثلا بچش ... رو تشنه لب !

ج – مثلا پیش مطالعه ! برا مثلا کمک به چشم هدف نوشته یا مکتوب ! و مثلا ترجمه ، تفسیر و یا ... ی نوشته براش !

یه جایی بچشم خورد که در ترجمه چهار تا عامل موثر بوده ، حالا بمونه که اونجا عامل دین یا اسلام گویا بقول مرحوم علامه محمد تقی جعفری در :"تاریخ علم " منجمله علم یا دانش :"ترجمه" هم علم یا دانش بحساب نمیاد ، گویا !

اون چهار تا عامل رو گفته بود عبارت ! ن از :

چهار عامل 1 - (روابط سیاسی، 2- (علاقه نخبگان فرهنگی ـ‌ سیاسی)، 3 -(نظام آموزشی ) و 4- (ایدئولوژی غالب) .


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :280
بازدید دیروز :754
کل بازدید : 1306445
کل یاداشته ها : 1756


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ