سفارش تبلیغ
صبا ویژن

داستان تمدن اسلامی ت :

اقْرَأْ بِ ... . ... ، ن وَ ... .

سلام علیکم .

در این غروب پنجشنبه ی اول سال (الف) ، پیشاپیش اولین جمعه رو تبریک بگم و بعد (پ) برم سر داستان ، ادامه ی داستانو میگم .

... ، یسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَ ... .

...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، یا أَیهَا النَّبِی لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ تَبْتَغِی مَرْضَاتَ أَزْوَاجِکَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ ، ... .

...

-------------------------------------------

زیرنویس :

الف :

خب سال نو با مقدرات نو ، در شب قدر رو میگم دیگه !

حالا تحت چه عنوانی !؟ (ب) البته گفتم که قرآنی ! وچقد :"کوتاه"شم !؟

ب :

مانند مثلا :"اقتصاد وَ فرهنگ" ، در پیام مقام معظم رهبری به آغاز بکار مجلس جدید .

پ :

چرا !؟ خب درستکه اولیشه ، ولی در سال نو ، و کافیه که جمعه ای در سال گذشته پشت سر گذاشته شده باشه .

این روزا تو دنیای کرونایی حرف از مثلا :"عادّی" شدن اوضاع واحوال زده میشه ! در این :

ج.ا

هم ! حالا مقصود و منظور چیه !؟ آیا کمافی السابق !؟ و روز از نو و روزی از نو !؟ و مثلا تو آمریکا و شهر نیویورکش باز بودن محله ای از رنگین پوستا !؟ در کنار آسمان خراشاش !؟ و مثلا برجای دوقلوش !؟ و ساختمان سازمان مللم نظاره گرش !؟ و ... !؟

خلاصه داستان تمدنی که غرب و خصوصا آمریکا پُزشو ، اونم برا ما میده ! اینه !؟ این بوده !؟ و خواهد بود !؟ باز !؟ و انگار نه انکار که مثلا کرونا پته ی همه ! منجمله ای :"ج.ا" رو هم رو کرده ! و بهشتی که بشر داره میگه ! دیگه حناش رنگی نداره ! هر چیم که رسانه هاش بخوان ، با همه ی جلوه های ویژه بخورد مردم دنیا بدن !

حالا تازه اگه کرونا کارشو تموم کرده باشه ! و بشه از "عادی" سازی حرف زد ! و خصوصا باز :"نماز" و اونم :"جماعت"شو برپا کرد ! چه رسه به :"جمعه" ی اون ! در کشورهای اسلامی ! و مثلا درعربستان سعودی آمریکایی صهیونیست جهانی !

خب ! اذان مغرب به افق ماست و بقولی میرم و برمی گردم ان شاءالله 


  

 

نماز :

بسم الله ... ، الرحمن الرحیم ، مالک یوم الدین ، ایاک نعبد و ... .

با سلام و از جمله به بچه های گلم .

آشنایی با نماز :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ ، خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ ، ... .

اول می خوام ، هم دلم می خواد و هم فکر می کنم بهتره ، یه خاطره براتون بگم .

خاطره :

یادم نمیاد تا حالا یه بار نماز جمعه رفته باشم الا یه بار ، نماز جماعت چرا ، تو مسجد محل سکونتمونو میگم ، که امیدوارم خدا از سر تقصیرم بگذره ! 

یادآوری :

یادتون میاد تو قم که بودیم و پدرتون افتاده بود زندون ، یکی می گفت مثلا بریم کمیته ی امداد امام خمینی (ره) ، و یکی می گفت بریم دفاتر آیات عظام ، ووو ؟

البته داداش محسنتون یادش نمیاد ، برا اینکه اونوقتا تو شکم من بود و هنوز چشم به این دنیا نینداخته بود . 

که وقتی به ملاقات پدر رفتیم گفت برید پیش پدر محل سکونت ، و بعد برید پیش پدر شهر ؟ که وقتی پیشش رفتیم ، پدر شهرو میگم ، خدا بیامرز گفت : من طلبه ای بیش نیستم . 

پرسش :

حالا شاید پرسیده باشین که چرا نگفت بریم پیش خدا بیامرز بابا بزرگ قمی ؟ که خبر داشت و ملاقاتشم میرفت و براش یه بار مجله ی حوزه :"ویژه مدارس علوم دینی" برده بود .

همون مجله ای که پدرتون اون نامه ی بهار سال صلح رو برا اونم فرستاده بود ، و بعدا گفت که دیگه براش ننویسه ، نه مثل یکی دیگه ، یعنی صداو سیمای جمهوری اسلامی ایران ، که گویا هنوزم می خواد براش بنویسه ! البته اگه بقول معرف سکوت علامت رضا باشه ، البته بعد فرض اینکه بدستش رسیده باشه . 

یا شاید پرسیده باشین چرا وقتی پدر خدا بیامرزم با خبر شد و اومد قم و رفت ملاقات ، ملاقات پدرتونو میگم ، بهش گفته باشه دخالت نکنه ، خصوصا از طریق بنیاد شهید ؟

خب شاید برا اینکه ما تو مثلا عربستان سعودی زندگی نمیکردیم ، که ملک عبدالله بره ، ملک سلمان بیاد سرکار ، سرکار پدری مملکتو میگم ، که امام جمعه ی شهراش ، محله های شهرم همینطوری باشه . 

چی ؟! (لبخند)

حاج حسن خلیلیان؟! آقای پیروی ، شهردار قم ؟! ووو ؟! 

چی (سئوال و تعجب ) خاطره

مگه نگفتم ؟! قبل از نمازو میگم ، نماز ظهرو میگم ، قبول باشه .

آخه پیامبر میگه ! نماز قبول بشه بقیشم قبوله ، حالا ماسوی یا بقیه و یا ... ؟ بمونه ، آخه مثلا وقتی بقول پدرتون که میگه مرحوم علامه فرمودن : نخستین بار که چشم ما افتاد به اندام جهان خارج و ...

خب این یعنی چی ؟ نماز چشو میگم ؟ که ایشون بعنوان مثال فرموده : چشم ما

گوش و بقیه اعضای بدنمونم ، بقول پدرتون بدنی مثل پدرمون حضرت آدم علیه السلام ، مثل چشی مثل چش پدرمون حضرت ابراهیم علیه السلامه ، و نماز که فقط اختصاص به دل یا قلب محمدی ما نداره . 

بقول پدر ما وقتیم مثلا گوش میدیم به حرفی با گوش حضرت موسی علیه السلام ، بنده ی اون حرفیم .

البته حرف من الان همین نمازیه که تنایی می خونم ، و وقتی پدرتون خونه هس دیدین که با اون می خونم ، و می خوام بگم که نه تنها فراداش ، بلکه جماعتشم دوتایی و در خونه نیست ، بلکه بیرون از خونه هم داره ، فقط جماعتشو تو محل سکونتمون نمیگم . 

مثلا یه باردیگه هم ، تا امروز، رفتم نماز جمعه ! بیرون از خونه رو میگم ، نه تو خونه که مثلا وقتی بعنوان مثال آبجی نرگس و آقااسماعیل ، با دخترسون ساره اومده باشن خونه ی ما ، و ایندو خونواده نماز خونده باشیم ، البته روز جمعه هم باشه ، اگه یادتون باشه .

اینبار پدر نگفت که برم ، بلکه منو با خودش برد . 

خدا حفظش کنه ، پدر شهرو میگم ، آقای امینی نمازو ، دو رکعت خطبه رو نمیگم ، دورکعت نماز ظهرو میگم ، دوبار خوندن ، نمی دونم براچی ؟ وقتیم بعد نماز با پدر برمی گشتیم خونه ، وقتی ازش پرسیدم ، اونم گفتم نمی دونه چرا . 


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :62
بازدید دیروز :690
کل بازدید : 1307654
کل یاداشته ها : 1756


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ