سلام علیکم
صبح بخیر بابایی
شکر خدا ، برا آلّا که بیدار شدم ، عمو اومده بود ، مامان بزرگ و عمه هم بیدار بودن و جات خالی !
آخه راحت جانمازو پهن کرده بودن ، آخه تو نیومدی که از ترس تو مُهرارو توش نذارن !
سلام علیکم بابایی
بنام خدا
عمو داره میاد ، بیای می بینیش ، اونوقت منم تو رو می بینم ، تازه با هم آلّا هم می کنیم
یادته که ، اسب سواری رو میگم
سلام پایانی :
سلام علیکم آقا
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَالسَّمَاءِ وَالطَّارِقِ ، ... .
قبول باشه ، نماز عشاتو میگم ، همین الان خوندیم ، جات خالی ، مثل دفعه ی آخر میون من و مادرت .
... ، وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الرَّجْعِ ، ... .
چراکه فقط منتظر این نیستم که در بزنی و سلام علیکی داشته باشیم ، مثل وقتی که بدنیا اومدی و چشمون تو چش هم افتاد .
یا اینکه بشینیم از دیدنیت ، شنیدنیت ووو برام تعریف کنی ، مثل همون دومین کاری که بقول استاد شهید مرتضی مطهری ، علما و دانشمندا می کنن ، بعد تقسیم منطق معلم اول ، توسط معلم ثانی فارابی ، اونم نه فقط تصدیقش ، بلکه تصدیقی اعم از تصدیق و تکذیب !
بلکه همونطور که گفتم ، علاوه بر این دو ، تصدیق و تکذیبو نمیگم ، اون دوبابو میگم ، اون دو کارو میگم ، بازم با هم بقول فاطمه کوچلو ، دختر برادرتو میگم ، آلا کنیم ، که وقتی نماز می خوندم از ترسش مهرو میگرفتم دستم که نیاد ورداره و ...
آخه اونم علاوه بر همون دوکارم میکنه ، فقط ندیده و بیاد نمیاره که تا مثلا اذان گفته میشه ، یا وضو می گیریم و یا جانمازو وامی کنیم میگه : آلا .
از نیتمون چیزیم بگوشش نرسه که اولش نیت می کنیم ، ولی دریافته که قصد نماز خوندن داریم و بعدش میگیم : خدا بزرگتر از نه تنها یکی از اوندو ، مثلا دیدنی و یادآوریشه ، بلکه بزرگترم از هردوشه ، مثل هر دوی همون دوتاهم ، اون دوباب معلم ثانی رو میگم .
و تا سلام میدیمم در میابه که نمازمون تموم شده ، سلام آخر میگم که بعدش می بینه دستامونو حرکت میدیم .
ولو اینکه ندونه چی میگم و به کی سلام میدیم ، آخرین سلامم .
پرسش :
یادمه آقای قرائتی ، که همنام توس ، حالا تو درسهایی از قرآنش یا تو برنامه های دیگرش در رادیو تلویزیون که الی ماشاءالله خودش میگه از اول انقلاب تا حالا داره ، و مثل نهضت سواد آموزی ، همه عوض شدن ولی اون هنوز سرکاره ، تو یکی از برنامه هاش پرسشی در همین زمینه مطرح کرد ، البته مثل همون شعاری که برای یکی از اون ، یعنی استقلالش ، آیه آورد ، تو همین قرار جمعه ی گذشته ی تلویزیون گفت که سلام دوم که در اون عباد صالح اومده ، برا عباد صالح آیه ای آورد برا بحث از امام زمان ، که بعد ذکر ، یکی از همون دو کار فاطمه کوچلوی ما هم ، عباد صالح و عبد صالح یعنی امام زمانی وارث زمین داریم .
خب از پرسش ایشون ، که عبارت بود از اینکه این سلاما که تو نماز داده میشه ، به کیه ؟ یکی هم پاسخ داده شده ، ولی هنوز اصل کاریشو نفرموه ان ، چراکه اولی که بر پیامبر و اونم خاتم پیامبرا ، مثل خاتم دیدن ، شنیدن ووو ، و دومیم واجب نیست و داده نشه هم نماز قبوله ، و سلام پایانیه که جزو نماز و خاتم نماز و منجمله دو سلام قبلیم .
یعنی خاتم دوسلامی که بر پیامبر است و بر امام زمان شد ، خب این وسط جای کی خالیس ؟ که تا به اون سلام ندی ، ولو اینکه به پیامبر و امامم سلام داده باشی ، نماز تموم نشده ؟ اقامه نشده ؟ برپا نشده ؟
السلام علی فاطمة و ابیها و بعلها و بینها ، حالا سرّشم بمونه ، اونم بعدد علم و دانش خدا ! که در صلواتش اومده .
... ، فَمَهِّلِ الْکَافِرِینَ أَمْهِلْهُمْ رُوَیدًا . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، اقْتَرَبَتِ ... .
شب بخیر و به امیددیدار ان شاءالله تعالی ، والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته ، پدرت .
بعد نماز صبح :
سلام علیکم آقا
چرا ؟
زمان ما ، که زمان شاهنشاهی بود ، می گفتن ارتش چرا نداره ، این اختصاص به اونایی که به خدمت سربازی برده می شدن نداشت ، به مثل منم که تو ارتش ، تو گارد شاهنشاهی ، می رفتم گفته میشد ، خب منم که نمی تونستم نگم چرا ! و مثل بعضیا که بزبون نمی آوردن ! نه اینکه تو قرآن مجیدشونم نبود که ! که گفتم همه دارن مثل من و تو ، چه اینجا و چه مثلا در آمریکای شمالی ، و چه در مثلا اروپا و چه در هرجای دیگه رو کره ی زمین ، البته مثل من و تو پسرم .
آقا پسر
ولی اینو اگه با دو چشم ندیده باشمم ، دیگه با دو گوشم شنیدم که آدم ، البته پسر بره سربازی مرد میشه .
این یعنی چی ؟ یعنی زن میگیره ؟ و اگه مثلا خواست بیاد پیش خونوادش ، خونوادگی میاد ؟ ولو هنوز پدرم نشده باشه ؟ و ...
یعنی تنهایی میره خدمت و بحساب علم و دانش ریاضی و جدیدشم :"دستکم" دوتایی برمی گرده ؟
اینکه خیلی خوبه ! البته اگه مثل کرایه ماشین برگشتش نباشه ! و بقولی نه چک زدیم نه چونه عروس اومد تو خونه !
هرچند که مرد شدن با پدر شدن فرق داره ، و :"فرزند داشتن یه چیز دیگس" .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ ، وَ (تو هم) حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ ، ... .
علی الخصوصش تو همون قرآن مجیدت پسرم .
اختصاص به پسر ، مرد و پدرم نداره ! کافیه آدم مثل دختر بتونه بار دار بشه !
سلام علیکم آقا
... الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ق ... .
چرا ؟
اول ممنون که زنگ زدی پول بفرستم تا بیای ، نه اینکه تا نفرستم نمیای ، بلکه برا اومدن کرایه ماشین که لازم داری ، حالا خرج تو راه و ... بمونه ، اینو که نمیشه منکر شد ! هر آدم و بنی آدمی اینو صددرصد درک میکنه !
بعد نماز عشا :
... وَالْقُرْآنِ الْمَجِیدِ ، ... .
اول اینکه مبلغی رو که گفتی لازمه برا اومدنت فرستادم .
در ثانی البته مثل من و تو یی ، تویی که گفتم :
در نخستین بار که ...
از من جدا شدی و رفتی با مادرت زندگی کردی و با چشم ، گوش ووو به این دنیا اومدی .
و مثل من و مادرت برا خودت مستقل شدی در دیدن ، شنیدن ووو
و هنوزم مستقل هستی و مثل من می بینی ، مثلا این نوشته رو تو این صفحه ، حالا هرکی هرچی می خواهد بگوید جز این ، اونکه نه !
ولو انقلابیش
ولو به قرآن مجیدم قسم بخورد ، نه به قرآن مجیدش !
چرا ؟ خب برا اینکه من و تو هم مثل اون داریم ، همونطور که اون مثل ما چشم داره مثلا .
سلام آقا
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
من و تو و تو و من
ان شاءالله این بار که دور هم جمع شدیم بهتر از قبل بتونم برات پدری کنم و تو هم برام پسری .
کلمه
امشب یه کلمه می خوام برات بگم ، ولی اونو میذارم تا خودت بگی ! آخه اونو خودت بگی یه مزه ی دیگه داره برات ، مثلا شنیدی که پدرا به بچه هاشون میگن تا پدر نشی نمی فهمی پدر یعنی چی ؟
اینو امشب بعد نماز مغرب با مادرت ، اونم با من ، خوندیم ، خصوصا اونجاش که من گفتم ایاک نعبد ، مادرتم گوش میداد ، گفتم برات بگم ، یه بار دیگه ! تکرارم که باشه چه اشکالی داره ؟ که بازم بگم ؟
آخه :
در نخستین بار ...
که باهم بودیم ، با این بار که ان شاءالله بازم دور هم جمع میشیم ، اون بار پدری من با ان شاءالله این بار فرق داره ، چه فرقی ؟
خب اون بار ، که در بهار 1372 بود ، مثل بهار 1392 بود که از خونه رفتی خدمت ، آخه رفتی با مادرت زندگی کنی ، اونم باتو ، و منم با شما و شمام بامن .
و مثل الان که ان شاءالله بازم برمی گردی خونه ، اومدی خونه ، منتها برا نخستین بار ، در آخرای پاییز همون سال ، که سال صلح هم بهش گفته شد و یادش بخیر ...
بعد نماز صبح با مادرت و مادرتم با من :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
راستی دیروز که جات خالی با داداش و اونم با من رفتیم سر کار ، اونجا که رسیدیم دیدم کلید ساختمونو جا گذاشتم ، یه کرایه هم داداش داد و برگشت که بیاره ، تا رفت برف گرفت و یواش یواش تندتر و سردتر که شد به داداش زنگ زدم کجایی ؟ گفت دارم می رسم ، خب رسید و برگشتیم خونه ، اونوقتی که تلویزیون از سوره ی توحید تا ولم یکن له کفوا احدشو داشت می گفت و این یکی موند برا هفته ی دیگه .
پرسش :
ان شاءالله وقتی اومدی ازت می پرسم ، آخه بقول درسهایی از قرآن دیشب تلویزیون اونوقت این سلامم بهت میرسه .
راستی تو درس برای شعاری فقط برا استقلالش آیه آورد .
مثلا رادیو تلویزیونم کجا بود ؟ که کله ی صبی سلاممو بهت برسونه !
راستی یادش بخیر ! آخرین باری که به مرخصی اومدی و با هم نماز خوندیم ، منو تو و مادرت ، اونم با تو و من ، آخه پیشنماز که دوتا نمیشه ! ولو اینکه بگه ایاک ن ...
با دوتا که نمیشه ارتباط برقرار کرد ، اونم با یکی ، حالا علم و دانش بشر هرچه دلش می خواد بگه ! اونم به مثل منی!
اونم انقلابیش
بِسْمِ اللَّهِ ...
محیط زیست (پایانی) :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
سلام علیکم
خبر آمد که خبری در راهه !
چه خبر ؟ خب لازم نبود که من باهاش حرف بزنم ، سر و صداش ، یا سیگنالش که بهم رسید بقولی ، دیروز .
چی ؟ خب مثلا عصای دست پدر ، یا مثلا یه کارگر پنجاه شصت و ... تومنی داره میاد ؟
باسلام
یا مامور خرید خونه ، مثلا ؟
سلام علیکم
همکار ، همبازی ووو مثلا ؟
باسلام
داداش مثلا ؟
خب ضمن عرض ادب و سلام مجدد
فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ ، ...
وَأَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَازِینُهُ ، ...
ان شاءالله خودش بیاد ببینیم چی میگه ؟ البته بعد سلام علیکم یا باسلام
ببینیم چه محیط کاری برا ما داره ؟
قبل از اینکه بیاد ببینیم چه محیطی براش می تونیم فراهم کنیم ؟ کردیم ؟
چراکه همونطور که اون با ما زندگی میکنه ، خب مام با اون زندگی میکنیم دیگه ؟
نظر شما و ان شاءالله داداش محسنم که اومد چیه ؟
منکه می خوام ببینم اون برا زیست من چه محیطی فراهم کرده ؟ تا برا اون ببینم چه نقشه ای می تونم بکشم ؟ آخه داداش محسن دوسال که نه ، تقریبا دوسال میشه که رفته خدمت ! لابد تو این مدت دور از خونه فرقی کرده دیگه !
محیط زیست 2 :
... ، لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ ، ...
سلام علیکم
همونطور که گفته شد یه مثلا ساختمون علاوه برنقشه ی کلی نیاز به نقشه ی تنصیلی مقاطع مختلفشو داره ، تا بشه کار کرد ، مثل این کار در بیرون ، حالا چه در خونه و چه در شهر ، کشور ووو ، خلاصه در به اصطلاح جهان خارج ، کار در درونم و مثلا در به اصطلاح ذهنم همینطوره .
دقیقا همینجاست که نقشه ها براش داده میشه ! تا انسانی طبق اون نقشه برا کار در جهان خارج ! آفریده شه !
چراکه گفتم برا کار در بیرون نیاز به نقشه داره و مثلا گفته نمیشه بهش که : بیا کار کن !
بلکه محیط کار براش طراحی شده ! چراکه برا همون "بیاکارکن" م نقشه دارن ! از بدو تولد گرفته یا دم گور ، بقولی : زگهواره تا گور .
خودشم علمی ! یعنی مثلا همون ذهنی ! نه جهان خارجی ! و مثل من بعد بدنیا اومدن و مثلا افتادن چششون به اون ! با نقشه ؟ یا بی نقشه ؟ کلیشم ! چه رسه به تفصیلیش !
... ، أَلَیسَ اللَّهُ بِأَحْکَمِ الْحَاکِمِینَ ؟ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، لِإِیلَافِ قُرَیشٍ ، ... .
با سلام
اینجا دم غروبی که داشتیم ! برا نماز مغرب آماده می شدیم ، جای ژاپونیاش نه فقط ، مثلا آمریکای شمالی و اروپاییاشم خالی !؟ شبکه ی پنج تلویزیون محلی ما پیش از اذون قرآن گذاشته بود و قاری بعد اتمام سوره ی بروج و الله و اکبری نخستین سوره ی قرالعظیمو قرائت کرد ، البته چرا دروغ ؟! راستش با بسم الله ... ، منتها تو صفحه ی تلویزیون که این جوری :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ(العلق/1) ...
بچشم میومد و طبق نقشه دیده می شد و بعدشم مثلا بقولی به ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه سپرده می شد !
محیط زیست :
سلام علیکم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا ، ... .
دیروز بیست روز مهلت طرف قرار دادکاری که بستیم تموم شد ولی نه سنگ از اصفهان که رفته بودن بگیرن خبریه و نه از نقشه ی تفصیلی نما ، که گویا می خوان با نشون دادن چند نما در سطح شهر که دیروز رفتیم دیدیم ، از گردن خودشون ساقط کنن !
برا همین امروز از فرصت استفاده کردم و یه نمونه ازقسمتی از نقشه ی کلی نما رو براشون نقشه کشیدم که نشونشون بدم ، که مثل اینو برا هرقسمتی از نقشه ی کلی رو بدن .
برا اینکه نه تنها ابعاد ریز کار لازمه ، بلکه سنگو از اصفهان فله میارن و برا برش به ابعاد ریز نقشه مثل اینی که کشیدم لازمه :
فقط خدا کنه که بقیه ی قسمتای نقشه رو هم گردنم نیدازن ! مفت و مجانی رو میگم ! که هرچند برا دستبکار شدن و گرفتن پیش پرداخت و دادن کرایه خونه ، که داره سه ماه میشه ، گردنمونم بیندازن مجبوریم قبول کنیم ، ولو مفت و مجانی ! مثل قیمت قرار داد که نصف کارایی که دیروز رفتیم دیدیم و انتظار دارن مثل اونام بشه ! بسته نشد !
باسلام
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ ، ... .
امروز از صبح اینجا هوا ابریه ، از خورشید خانم خبری نیست ، نه برا ! گفت بیکار نمونه و بشینه نقشه بکشه ، چه رسه به اینکه تعطیل رسمیم باشه ، بلکه هوا بارونیم هست هنوز شکر خدا .
منم می ترسم نقشه رو قبول کنن ، ولو بقول خانومی روانشناس تو تلویزیون ، که دیروز می گفت : یکدهمشو ، یا بقول ایشون ده در صدشو ، و بقیه ی اونو ، حالا از یک ، ده و یا صد بقول ایشون ، تو :"ضمیر ناخود آگاه" مثل اون یکدهم قبول کرده باشن یا "ناقبول" ! مثلا بقول ایشون :"شبا" روش کار! کنن ، حالا چیکار ؟ لابد "فبول و ناقبول" دیگه ، بمونه .
ولی محیط کار چقدر نقش داره ؟ خود آگاهش چقد ؟ حالا ناخود آگاهش بمونه تا آکاهی بهش پیدا بشه .
راستی سریال "همه چیز آنجاست" و دیشب دیدین ؟ نه اینکه قاتل از سر نداری اون کارارو کرده بود ، بلکه خانواده ی چهار نفره ای که حتی پدر خونه هم بیکاره ، از کجا میارن می خورن ؟ تو فیلنامه ؟ اونم سریال نامه ! حالا مثلا کرایه خونشون بمونه ! ؟
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَالتِّینِ وَالزَّیتُونِ ، وَطُورِ سِینِینَ ، وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ ، ... .
محیط زیست شما چطور ؟
ادراک و ادراکات :
افق درک و دریافت :
... ، وَلَمْ یکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَالنَّجْمِ ... ، ... ، أَفَرَأَیتُمُ ؟ اللَّاتَ وَ ... .
سلام علیکم
هرکدوم از ما ، هرجا که باشیم ، نه اینکه نباشیم و نبودمون ، درک و دریافتی که داریم از یه طرف بستگی داره به خودمون و از طرف دیگه به اونجایی که در اون هستیم ، حالا کدوم اصل و دیگری فرع بر اونه ، هرچند فعلا محل بحث ما نیست ، ولی همینقدر گفته بشه که اینم دوسویه هست .
چراکه یه وقت حرف از ما در افقی بعنوان بنده ی خداست ، و یه وقتم حرف از خدای ماست .
همونطور که یه وقت حرف از مثلا دیدن یا خوندن این حرفه ، بنده ی خدا و خدای بنده ، و یه وقتم مثلا وقتی که گفته بشه : من فکر می کنم ، یا می اندیشم .
که روشنه با مثلا من می بینم فرق داره این من ، من فکر می کنم و می اندیشم .
من زنده ام :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، عَبَسَ وَتَوَلَّى ، أَنْ جَاءَهُ الْأَعْمَى ، ... .
باسلام
خب برق رفت و وقتی اومد که سریال "همه چیز آنجاست" شبکه سه تلویزیون گفت : شاهد از غیب رسید ... .
خب بتبع با کامپیوتر خاموشم که نمیشد نوشت ، ولو اینکه بتونی کورمال کورمالم بری کبریتو پیدا کنی و شمعم روشن بکنی .
این بود که بعد شام ، اونم سر سفره ی شاعرانه که شمع روشنی بخش اون بود ، دارم می نویسم .
یعنی برق رفت و کامپیوترم خاموش بود ، ولی من چی ؟ ولو اینکه چشمم جز تاریکی به چیز دیگه در کنارشم نیفته .
حالا از سوی دیگه ، اگه همین جایی که من در اون هستم ، حالا خونه ، شهر ، کشور و ... ، روشن باشه ، ولی مثلا چشمی دید نداشته باشه هم همینطوره ، مثلا برا مرده چه فرقی می کنه ؟
همونطور که من روش باشم ، ولی خونه ، شهر ، کشور و ... ، تاریک باشه ، مثلا تو خونه ، ولو یه خونواده ی دونفره هم مرد و زنش روشن نباشه ! که هریک از ایندو بتونن بگن من همسر اون یکی هستم .
چراکه مثلا برادر و برادر ، یا خواهر و خواهر ، ویا برادر و خواهر و همچنین برادر و خواهر ، با پدر و مادر شون روشن هستن ، و یکی می تونه بگه من برادر اون هستم و دیگریم بگه من خواهر اون یکی هستم .
ولی دوتا مرد یا دوتا زن تو یه خونه چی ؟ می خوان بگن من ... ؟ حالا با پدر مادرشونم کاری نداشته باشیم !
بیرون از خونه تو شهر، کشور و ... هم همینطور ، دو همشهری و شهروند ، هم میهن و هموطن ، و ... رو میگم ؟ آیا می خوان بگن مثل اون دوتا ی اولی : هم خونه هستن !؟
کدوم خونه ؟ یه خونه ؟! اونوقت خونه من !؟ مثل شهرمن !؟ کشور و مثلا ایران من !؟ و ... !؟ این من ؟ یا اون من !؟ کدوم من ؟
یا دنیای ما ؟
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ ... .
ما زنده ایم .