• وبلاگ : خانه ي خانواده
  • يادداشت : : ( من ) فكر مي كنم .
  • نظرات : 11 خصوصي ، 89 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام.

    دوباره مي نويسم.نوشته بودم كه من سواد قرآني ندارم پس فكر مي كنم.مثل آن روستايي بي سواد در كتاب استاد مطهري.چون بالاترين عبادت تفكر است و بالاترين كتاب قرآن ، فكر كردن درباره ي آن را مفيد مي دانم و نمي ترسم از اينكه تفسير به راي بشود و عاقبتش دوزخ !

    از رابطه ي ذكرو فكر پرسيده ايد .

    فكر كردن ابزار و مقدمات مي خواهد. وقتي جهل مركب داري ، نمي داني كه نمي داني . پس فكر هم نمي كني. ذكر بايد بيايد غبار فراموشي را از فطرت هاي خواب رفته پاك كند و جهل مركب را به جهل ساده تبديل كند . آن وقت است كه مي فهمي چيزي هست كه تو نمي داني .پس فكر مي كني . پرسيدن از اهل ذكر شايد همين باشد ! بايد بپرسند چه نازل شده تا شايد فكر كنند . دعوت پيامبر جهل مركب را براي جاهلان به جهل ساده تبديل كرد . حالا وقت سنجش بود .حالا وقت فكر بود . وليد سنجيد و فكر كرد . اشكالش اين بود كه در اين سنجش بين حق و خودش در مقام باطل، علم به حق پيدا كرد ، اما در اين بين عاقبت منافع زود گذرخودش را انتخاب كرد و به فريب ادامه داد.

    پاسخ

    دوباره عليكم السلام . نمي دانم مقصود شما از سواد قرآني چيست ؟ اگر مثلا زبان عربيست كه بنده هم عرب زبان نيستم و مثل شما فكر مي كنم در قرآن و بلكه ما انزل الله كه برما نازل شده ! وبراي اين جهنم كه نمي روم بلكه اميدوارم براي بهشتي شدن هم زياد نباشد ، جاي شما خالي پيش از زيارت نوشته ي شما با همسايه ها دعاي كميل داشتيم و ( كيف اصبر ) يش يادم آمد . آيا مقصودتان همان روستايست كه در ( تعليم و تربيت ) شان استاد شهيد فرموده كه گفت : ( فكر كه ميكنم ) ؟ بله ، فكر كردن مقدمات مي خواهد و يكي و بلكه اولش هم همين كه بدانيم فكر ميكنيم ، حالا كدام كار ما اين كارست ؟ تعقل كه نيست ، تذكر هم همينطور ومانند اين دو تحفظ ، تقلب و تحسس هم كه نه ، خب ديگر چه مي كنيم ؟ تفكر ! يعني رفتيم باز ازنو ! : ( چراكه ) مگه گفتيم عقل ، ذكر ، حافظه ، قلب و حس را ؟ پس بياييم ببينيم چه مي كنيم و كداميك از كارهايمان تفكرست . بعد بريم كه در قرآن هم فكر كرده باشيم كه موضوع بحث ما هم : ( انديشه در قرآن ) ست ، كه مي تواند به اين معني هم باشد كه مي خواهيم بينديشيم در قرآن ، چون گويا در خلال بحث داشته باشيم كه : ( قرآن نگفته ) ! كه مراد از : ( انديشه در قرآن ) اين باشد كه ببينيم به چه كار ما انديشه مي گويد . راستي يكي را مي توانيد به بنده معرفي كنيد كه انديشه در قرآن كرده باشد ؟ حالا اينكه قرآن به چه كار ما انديشه مي گويد بماند . آري بنده هم در قرآن فكر كرده ام ، ولي چه كرده ام ؟ آيا يادآوري كرده ام ؟ آنچه را كه از آن بحافظه سپرده ام ؟ از كجا به حافظه آمده ؟ از چشم و گوش ؟ مابعدش چي ؟ حس ؟ بعدش ؟ قضيه اينجاست آنهم اگر حس همان حسي باشد كه بنده هم دارم ، وگرنه بعد ( عين ) يك ( ذهن ) گفته شده كه بيا و ببين ، يكي شده حسييون ، ديگري عرفا ، و آندگر عقلييون كه بعضا همان حسييون هم خود را عاقل مي نامند ، حالا متكلمان هم بماند ، همه ي اينها ( متفكر ) هم گفته شده . آري برادر خيلي كار داريم . هنوز راه هم نيفتاده ايم !؟ ( چراكه ) گويا اينهم ( دو حالت ) دارد !