بسم الله الرحمن الرحیم ، یا ایها المدثر ، ... ، انه فکر ... ، علیها تسعة عشر ، ... : قرآن عظیم ، سوره ی مدثر

سلام علیکم

    باز جمعه کاری پیش آمد و نتوانستم خدمت شما عزیزان برسم ، امیدوارم عزیزانی مثل برادر عزیزم آقا سیدمحمد رضا واحدی ( لبگزه ) که جمعه ها بنده را شرمنده می فرمایند پوزشم را پذیرا باشند ، عذر هم نمی آورم که خب بنده هم مثل شما کار و زندگی دارم و مثل بعضی از شما عزیزان اهل عیال وارم .

    البته از جمعه که بقولی روز تعطیل است می توان برای نوشتن مطلب بهره برد ولی چه می شود کرد ؟ بعضا جمعه ها از دیگر روزها ی هفته بیشتر کار داریم ، خصوصا وقتی در طول هفته برای این کارها فرصتی نداشته باشیم ، یکی مثل همین که الان در خدمت شما هستم .

    خب بحث به کجا رسید ؟ در قسمت قبلی در پاسخ یکی از عزیزان عرض شد که ما حتی دوتا اندیشه هم نداریم که یکی از آن مثلا اندیشه ی دینی باشد ، چه رسد به اینکه گفته شود ما سه ، چهار ووو اندیشه داریم !؟

    البته اندیشه ی شما و بنده و دیگری با هم فرق دارد ، همچنانکه اندیشه ما با اندیشه ی دینی ما فرق دارد ، یعنی همانطور که عرض شد در پاسخ به آن عزیز مثلا اندیشه شما می تواند از اندیشه ی بنده کاملتر باشد و دیگری هم مثلا از ما دوتا کاملتر و بعبارت دیگر دینی تر ؟!

    یعنی چه ؟ می خواهم عرض کنم که حتی اندیشه ی ولیدبن مغیره هم که قرآن عضیم می فرماید : انه فکر ، یعنی او اندیشید ، اندیشه ای دینی است !؟

    یعنی اندیشه ای نداریم که اندیشه ی دینی نباشد ! مثلا اگر ، یعنی اگر مثلا اندیشه ای بعنوان اندیشه ی این چیه صهیونیزم یا این چیه صهیونیسم گفته شود که هست این اندیشه هم اگر باشد اندیشه ای دینی است !؟

    البته بنده با این چیه اندیشه کاری ندارم ، همچنین سرمایه داری آن یا آمریکایش ، چراکه مادرشان منطق قدیم یا ارسطویی است و جدیدش منطق جدید یا ریاضی که گویا یا تغییر چهره بعنوان این چیه فازی می خواهد اندیشه ی دورقمی این دو را از بن بست خارج کند ، حالا چطور ؟ لابد بقول خودش با حداقل دورقمی اندیشه نه ؟ بلکه با سه ، چهار ووو اندیشه !؟ در حالیکه هزار و چهارصد سالست که قرآن عظیم در سوره ای که برای اولین بار در آن حرف از فکر یا اندیشه زده می گوید : علیها تسعة عشر !؟

    پس می رویم سراغ مادرشان ، اندیشه ها را عرض می کنم ، که حداکثر دو اندیشه را مطرح می کند ، حالا چه بقول قدیمش اندیشه ای " ایجابی و سلبی " و چه بقول جدیدش اول سلبی که عبارتست از همین " صفر و یک " ی که معرف حضورتان هست و بچه مدرسه ای هایمان هم ورد زبانشان شده !؟

    ساده عرض کنم که حرف اینست که ما یک اندیشه ی درست داریم و یک اندیشه هم نادرستش ، یا اول نادرست و دوم درست که حرف در نظام آموزشی ما ، چه قدیم و به اصطلاح حوزوی و چه جدیدش که ختم به دانشگاه می شود همین حرف جدید است ، یعنی نادرست که درستش را در حوزه یا دانشگاه دارند برایمان !؟

    یعنی قضیه مثل قضیه ی اندیشه ی ما و اندیشه ی دینی ما نیست در نظام آموزشی قدیم و جدیدمان که در مدرسه کاملتر شود دانسته ی ما ، یا یقول قرآن عظیم : علم الانسان ما لم یعلم ، یعنی آنچه را که نمی دانیم در آنجا بدانیم ، بلکه حرف از دانا کردن نادان است در آنجا !؟

    در حالیکه دین آمده برای کاملتر کردن دانسته ی ما و آخرین پیامبر هم که از قضا کاملترین دین را آورده حرف آخر را در این زمینه زده و جای حرفی باقی نگذاشته که مثلا دانشمندی بیاید روی آن حرفی بزند .

    خب ، چرا حداکثر دوتا هم اندیشه نداریم و بشرح ایضا چند تا هم بقول این چیه منطق فازی ؟ خب خیلی ساده است مطلب ، مثل این می ماند که ما اندیشه را هم مثل مثلا همان " جهان خارج " یا " اندام " مش را مثل مرحوم علامه تقسیم کنیم به یک سیاهی اول یا یک سفیدی اول !

    یعنی اندیشه هم مثل این جهان حداکثر دو تا شود ، حالا بقول قرآن عظیم : " ن " یعنی پنجاه پنجاه ، یا نصف نصف نه بلکه : " اونقص او زد " یعنی یکی کمتر و دیگری بیشتر ، حالا یکی ده یک و دیگری ده نه ، خلاصه هنوز هم یک اندیشه داریم ولو اینکه مثلا اندیشه ی شما نه دهم باشد و اندیشه ی بنده هم یک دهمش ، پس نه تنها هنوز دو نشده بلکه : علیها تسعة عشر ، والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته .


خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :167
بازدید دیروز :253
کل بازدید : 1345091
کل یاداشته ها : 1761


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ